مجلس نمایندگان آمریکا لایحه موسوم به “مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریمها” را با اکثریت قاطع ۴۱۹ رأی موافق در برابر ۳ رأی مخالف تصویب کرد. این لایحه که علیه سه کشور ایران، روسیه و کره شمالی تنظیم شده، اکنون به تصویب مجلس سنا هم رسیده و در صورت امضای دونالد ترامپ جنبه قانونی به خود میگیرد.
تحریمهای جدید ایران سه حوزه را در بر میگیرند. اول، تحریم هر شخصیت حقیقی و حقوقی که “دانسته” و به هر نحوی به برنامه موشکهای بالستیک ایران کمک برساند. دوم، تحریم سپاه پاسداران (شامل سپاه قدس) و شخصیتهای حقیقی و حقوقی وابسته به این نهاد و شخصیتهای حقیقی و حقوقی خارجی که با آنان رابطه دارند. سوم، تحریمهای مربوط به نقض حقوق بشر علیه افراد حقیقی و حقوقی که ناقض حقوق شناخته شده بین المللی هستند.
تقریبا همه این تحریمها در قالب چندین دستور اجرایی روسای جمهور آمریکا و نیز لوایح مصوب کنگره از قبل وجود داشته است، اما آنچه که این لایحه اضافه میکند عبارت است از دادن اختیارات گسترده در قالب قانون به رئیس جمهور برای گسترش تحریم ها، به علاوه تبدیل “دستورات اجرایی” چندین رئیس جمهور به قانون، که مآلا لغو آنها تنها با تأیید کنگره میسر است.
دو نکته مهم در این رابطه قابل توجه است.
اول اینکه، با تصویب این قانون و مد نظر قرار دادن این واقعیت که سپاه نقش عمده ای در اقتصاد ایران بازی میکند، شرکتها و سازمانهای زیادی میتوانند مورد تحریم قرار بگیرند. بطور مثال اکثر سهام شرکت مخابرات ایران به کنسرسیوم “توسعه اعتماد مبین” متعلق است. دو شرکت از سه شرکت تشکیل دهنده این کنسرسیوم، یعنی “توسعه اعتماد” و “شهریار مهستان” از شرکتهای زیر مجموعه بنیاد تعاون سپاهند. به عبارت دیگر، در صورت تصمیم دولت ترامپ، شرکت مخابرات ایران میتواند شامل این تحریمها شود و مشکل جدی برای ایران تولید کند.
اما موضوعی که اهمیت آن کمتر از تحریمها نیست ولی کمتر به آن توجه میشود، بخش مربوط به طرح جامع استراتژی آمریکا برای “مقابله با تهدیدات متعارف و نامتقارن ایران در خاورمیانه و شمال آفریقا” است. تهیه این طرح در مدت ۱۸۰ روز پس از نهایی شدن لایحه، بطور مشترک بر عهده وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزیر خزانه داری و مدیر آژانس اطلاعات ملی آمریکا گذاشته شده است. این بخش به تفصیل و با ذکر سر فصلها به موضوع مقابله با ایران پرداخته است. باید منتظر ماند و دید که طرح مزبور چه تنگناهای جدیدی را برای ایران ایجاد میکند.
این لایحه ممکن است مغایر ماده ۲۶ بخش هسته ای موافقتنامه جامع هستهای ایران و کشورهای گروه ۱+۵ (برجام) تفسیر شود که در آن آمده است که ایالات متحده، با حسن نیت، نهایت تلاش خود را برای دوام این برجام و پیشگیری از ایجاد تداخل در تحقق متمتع شدن ایران از لغو تحریمها بکار خواهد برد. اما حتی اگر این لایحه با برجام مغایرت روشن نداشته باشد، همین لحن تند لایحه میتواند شرکتهای خارجی را که میخواهند در ایران سرمایه گذاری دراز مدت کنند، به تجدید نظر وادار کند.
ورای این لایحه، با توجه به اظهارات رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا در ماه گذشته در کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، به نظر میرسد که موضوع تغییر رژیم در ایران در دستور کار دولت ترامپ قرار گرفته است. وقتی از آقای تیلرسون سئوال شد که آیا دولت ترامپ از تغییر رژیم در ایران حمایت میکند، پاسخ او مثبت بود. او گفت که سیاست آمریکا “حمایت از عناصری در داخل ایران است که نهایتا به تغییر صلح آمیز آن حکومت منجر شود.”
همچنین نشانههایی وجود دارد که ترامپ قصد ندارد پایبندی ایران را به برجام، که باید هر سه ماه یکبار توسط وی به کنگره اعلام شود، در نوبت بعدی، یعنی در ماه اکتبر، مورد تایید قرار دهد.
گزارشی که فارن پالیسی روز ۳۰ تیر منتشر کرد حاکی است که ترامپ، با کنار گذاشتن وزارت امور خارجه، به گروهی از دستیاران مورد اعتمادش در کاخ سفید مأموریت داده که دلایلی گردآوری کنند که به او امکان دهد در ماه اکتبر پایبندی ایران را به برجام را تأیید نکند.
در خبر دیگری آمده است که سناتور بانفوذ، باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا به صراحت گفته است که باید کاری کرد که توافق هستهای با اقدامهای ایران به هم بخورد. آقای کورکر گفته است که به عنوان مثال اگر درخواست بازرسی از تأسیساتی در ایران رد شود، چنین امکانی فراهم خواهد شد. البته موضوع بازرسی ها، که تحت بندهای ۷۴ تا ۷۸ ضمیمه شماره یک برجام مورد توافق قرار گرفته، به سادگی که آقای کورکر عنوان میکند قابل حصول نیست، بلکه فرآیند پیچیدهای دارد که نهایتا باید “حداقل” توافق کشورهای فرانسه، انگلیس، آلمان و وزیر امور خارجه اتحادیه اروپا جلب شود.
فراموش نباید کرد که اقدامات آمریکا یک سوی این ماجراست. سوی دیگر آن ایران است که باید دید چگونه واکنش نشان میدهد. آیتالله خامنهای به طرق مختلف، و آخرین بار چندی پیش گفت “ما هرچه در این زمینه کوتاه بیاییم، حمل بر ضعف خواهد شد، حمل بر این خواهد شد که ما ناچاریم، ناگزیریم؛ احساس ناچاری در ما، دشمن را تشجیع میکند به اینکه بر فشارهای ناحق خودش بیفزاید.”
واکنش عملی ایران هر چه باشد یک چیز قطعی است؛ ایران دست از توسعه برنامه موشکهای بالستیک خود نخواهد کشید و این برنامه میتواند به بحرانی عمیقتر از موضوع هستهای در روابط ایران و آمریکا منجر شود.
اگر سه ماه دیگر ترامپ بر “عدم پایبندی ایران به برجام” گواهی دهد و متعاقب آن تعلیق تحریمها را تمدید نکند، دو سناریو ممکن است اتفاق بیفتد. یکی اینکه اتحادیه اروپا و چین از همراهی با آمریکا سرباز زنند و تجارت و کار با ایران را ادامه دهند. در این صورت اگر آمریکا اقدام به تحریم شرکتهای اروپایی و چینی کند، وضعیت پیچیدهای در روابط آمریکا با کشورهای مزبور پیش خواهد آمد که مشکل بتوان عاقبت آن را پیشبینی کرد. نمونههای این شکاف از هم اکنون بروز کرده است.
سناریوی دیگر این است که اروپا و چین، تحت فشار و بالاجبار با آمریکا همراهی کنند. در این صورت، به احتمال قوی ایران از برجام خارج خواهد شد چرا که با بازگشت تحریمها، تعهد به برجام بیمعنا خواهد بود. در آن صورت، در یک اقدام واکنشی، ایران دست به گسترش برنامه هستهای خود خواهد زد که در شرایط موجود (با توجه به موضع یکدست کنگره آمریکا و شخص ترامپ علیه حکومت ایران) موقعیت پر مخاطرهای پیش خواهد آمد که احتمال درگیری نظامی را نیز بالا میبرد. نیویورک تایمز در سرمقاله ۲۹ تیر ماه خود که به امضای هیئت تحریریه روزنامه بود در مورد جدی بودن احتمال ورود آمریکا به جنگ علیه ایران هشدار داد.
موضوعی که پس از توافق هسته ای، در خصوص ممنوعیت مذاکره با آمریکا، در ایران مد نظر قرار نگرفت این واقعیت است که در حالی که تضاد بین ایران و آمریکا در چندین عرصه با همان شدت ادامه دارد و بلکه روز به روز تشدید میشود، این انتظار که توافق هسته ای محکم باقی بماند و از این روابط خصمانه متاثر نشود غیر منطقی و غیر عملی به نظر میرسد.