امروز از مردی در تاریخ ایران یاد میکنیم که فرهنگ مردم دوستانه و حکومت مردم سالارانه، فرهنگ آزادی و رفاه مردمی، و فرهنگ صلح با جهان را پایه گذاری کرد. منشور حقوق شهروندی که او در سال ۵۳۹ پیش از میلاد اعلام شد و یک جغرافیای خشن و ضد بشری را تبدیل به بهشت روی زمین کرد، ۲۳۲۶ سال بعد پایه گذار اندیشه تشکیل بزرگترین و قدرتمندترین کشور دموکرات جهان شد، و ۲۴۸۴ سال بعد سرمشق همه جهان شد؛ ولی ۲۵۲۶ سال بعد در سرزمین خودش زیرپا گذاشته شد و شرایط کشور به دویست سال پیش از کورش برگشت.
دویست سال پیش از کورش، سِناخریب، پادشاه آشور، منشور خود را در حمله و فتح بابل اعلام کرد: “بزرگ و کوچک، هیچکس (از مردم بابل) را باقی نگذاشتم. من میدانهای شهر را با اجسادشان پوشاندم.”
پس از او آشوربانیپال پادشاه آشور در حمله به بابل و ایلام: “معابد ایلام را با خاک یکسان کردم… سپاهیان من کشتزارهای مقدس آنان را به آتش کشیدند.”
ما اکنون چهار دهه است که با زیرپا گذاشته شدن همه اصول حقوق بشری و مردم سالاری، به دوران سناخریب و آشوربانیپال بازگشت کرده ایم. چهل سال است که مانند آن کشور خودمان و منطقه را به خون کشیده ایم و فساد را رایج کرده ایم. سردمدارانمان دست در جیب مردم خود را ثروتمند و مردم و کشور را فقیر کرده و هرگونه اعتراض را با زندان و شکنجه و مرگ پاسخ میدهند. اینجا دیگر کشور کورش نیست. اینجا کشور تسخیر شده سِناخریب و آشوربانیپال است.
کورش هنگام مرگ گفت: ” پس از مرگ بدنم را مومیای نکنید و با طلا و زیورآلات نپوشانید. زودتر مرا در آغوش خاک پاک ایران بنهید تا ذرههای بدنم خاک ایران را تشکیل دهند. چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینکه بدنش در خاکی مانند ایران دفن شود.”
ما امروز مردممان را برهنه و گرسنه و گورخواب میکنیم تا هزاران میلیارد دارایی آنها را هزینه آرامگاه رهبران بکنیم.
در تورات خداوند درباره کورش می گوید: او شبان من است و هر چه او کند آن است که من خواسته ام. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند.
افلاطون صد سال پس از کورش گفته: “پارسیان در دوران کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند، از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند. او به زیر دستان خود آزادی میداد و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری مردم راهنمایی میکرد.”
گزنفون صد سال پس از کورش گفته: از صفت های برجسته دیگر کورش عدل و گسترش عدالت و حق بود. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملتهای مغلوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کورش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود وی را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.
هرودوت صد سال پس از کورش گفته: . کورش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی میکردند و او به همه ملتهایی که زیر فرمانروایی او بودند آزادی میبخشید و همه او را ستایش میکردند.
اخیلوس (آشیل) شاعر نامدار یونانی (در تراژدی پارسه) گفته: کورش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملتهای گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان دوستش داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
دیودوروس سیسولوس ۶۰۰ سال پس از کورش: کورش در دلاوری و کارآیی خردمندانه و نیکویی سرآمد روزگار خود بود. در رفتار با دشمنان و در کردار نسبت به زیر دستان با مهر وعطوفت رفتار میکرد. پارسیان او را پدر می خواندند.
ویکتورهوگو نویسنده نامدار فرانسوی میگوید: هم چنان که کوروش در بابل عمل کرده بود ناپلئون نیز آرزو داشت همان کند.
مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی: کورش پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و کردار نیک را به مردمان ایران و جهان هدیه داد.
پاپ کلمنت پنجم در وصف کورش بزرگ: همین قدر که جانشین عادلی هستی کافی است که تو را با نظر احترام بنگریم.
و دهها شخصیت های نامدار جهانی در طول تاریخ که کورش را و ایرانِ کورش را ستایش کرده اند.
ولی امروز کدام شخصیت جهانی یا کدام کشور یا کدام ملت ما را ستایش میکند؟ همه از ما نفرت دارند و ملت خودمان هم پر از نفرت است.
کورش به ما می آموزد: دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستانی هستند که رو به آسمان دعا میکنند.
ما باید از آسمان به زمین بازگردیم
کورش به ملت ما چنین گفته: عمر شما از زمانی آغاز میشود که اختیار سرنوشت خویش را خود در دست بگیرید. آفتاب به گیاهی گرما میدهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.
این پیام جبهه ملی ایران، سامان ششم، هم به ملت اسیر شده و رنجدیده ایران است.
تهران – ۷ آبان ۱۳۹۹خ