هرگاه که قرار باشد درباره برجام سخنی گفته شود، ضرورت دارد که به منشاء بروز بحران هسته ای ایران اشاره شود. بدون در نظر گرفتن رویدادهایی که به فاجعه ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد انجامید، هرگز نمی توان به درستی شرایط وقوع برجام و ارزش های برجام را درک کرد.
در سال ۱۳۸۴ ایران در شرایطی که از روند مذاکرات خود با سه کشور اروپایی ناراضی بود، اقدام به کناره گیری از روند مذاکرات و فعال کردن فعالیت های هسته ای خود کرد. این شیوه عمل ایران با واکنش های زیادی مواجه شد. کشورهای مقتدر نزدیک به ایران از جمله برخی کشور – های اروپایی، گاه با صراحت و گاه به صورت ضمنی به ایران هشدار دادند که روند تحولات بین المللی به سمت اجماع بر سر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت می رود و ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل به منزله تحویل پرونده ایران به ایالات متحده آمریکا خواهد بود و این تحول وضع ایران را در سطح بین المللی بسیار دشوار خواهد کرد. در داخل کشور نیز دلسوزان زیادی نسبت به پیامدهای خطرناک سیاست های ماجراجویانه در این رابطه هشدار دادند.
استدلال هشدار دهندگان ساده و روشن بود. به رغم آنکه آمریکا در هر اجلاس و صحنه بین المللی، با تاثیرگذاری روی دیگر کشورها، توانایی زیادی برای تحت فشار قراردادن ایران داشت، اما در تمامی عالم فقط در یک جا، در شورای امنیت سازمان ملل، رای آمریکا برابر رای ایران و دیگر کشورها نبود بلکه با قدرتی بلامنازع می توانست ایران را در بن بست نگه دارد. ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت با اتهامات ذیل فصل هفت منشور ملل متحد، نیازمند رای پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل بود. کافی بود که یکی از اعضای دائم دیگر یعنی انگلیس، فرانسه، چین یا روسیه مخالفت می کردند، در این صورت هر کدام از آنان قادر بودند مسیر پرونده ایران را تغییر داده و مانع تلاش آمریکا برای ارجاع آن به این شکل به شورای امنیت سازمان ملل شوند. متقابلا درصورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، خروج پرونده ایران از این شورا و از زیر اتهامات فصل هفت ، نیازمند رای تمامی پنج عضو دائم شورای امنیت بود. یعنی پس از آن، آمریکا به تنهایی می توانست برای همیشه پرونده ایران را در شورای امنیت به صورت یک پرونده باز اتهامی ذیل فصل ۷ نگه دارد و هیچ تدبیری از سوی سایر اعضای حتی دائم شورای امنیت نمی توانست بدون موافقت آمریکا، این روند را تغییر دهد.
در این دوره عملکرد سیاست خارجی ایران آنقدر بد، پر خطا و ماجراجویانه بود که به این هشدارها اصلا توجهی نشد و عملا به دلیل عملکرد غلط ایران، این پرونده در پایان سال ۱۳۸۴ در یک اجماع جهانی به رهبری آمریکا علیه ایران، به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شد.
طبعا مخالفان این روند به حقوق هسته ای ایران معتقد بودند و تاکید می کردندکه بدون شک توان صلح آمیز هسته ای ایران باید حفظ شود و ایران باید بطور کامل از حقوق یک کشور دارای توان هسته ای صلح آمیز برخوردار باشد. این مخالفان تلاش می کردند دست اندرکاران را قانع کنند که تحقق این خواسته الزما منوط به برهم زدن شتابزده مذاکرات بین المللی ایران نیست و ایران می تواند با ادامه مذاکرات هسته ای با سه کشور اروپایی، فرصت جلوگیری از تحریم های گسترده بین المللی را برای خود حفظ کند و در عین حال برای رسیدن به یک توافق قابل قبول با جامعه جهانی تلاش کند.
از ادعاهای نادرست مطرح شده در آن دوره در پاسخ به ابراز نگرانی ها نسبت به خسارات تحریم بین المللی ایران، این بود که: “ایران همواره پس از انقلاب اسلامی به اشکال گوناگون تحریم بوده و این تحریم ها هرگز نتوانسته مشکل مهمی برای ایران ایجاد کند.” خطای بزرگ این ادعا این بود که ایران هرگز جز از سوی آمریکا و آنهم در محدوده های مشخصی بصورت واقعی تحریم نشده بود. در بدترین وضعیت که از سال ۱۳۷۵ قانون فرامرزی تحریم های داماتو (ایلسا) مصوب کنگره آمریکا، به دولت آمریکا اجازه مجازات کمپانی های غیر آمریکایی فعال در همکاری اقتصادی با ایران را نیز می داد، این تحریم ها نهایتا از منع همکاری کمپانی های بزرگ آمریکایی با ایران، فراتر نرفته بود. مخالفان مذاکرات هسته ای ایران و اروپا، به گونه ای تظاهر می کردند که تنها راه هسته ای شدن کشور برهم زدن فوری روند مذاکرات هسته ای است؛ در حالی که ایران هسته ای شده بود و در هر زمان می توانست ظرف یکسال به ظرفیت هسته ای و سانتریفیوژ های کنونی خود برسد.
ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تصویب تحریم های بین المللی علیه ایران در یک اجماع بی سابقه جهانی، منجر به اعمال منسجم ترین و سامان یافته ترین مجموعه تحریم های تاریخ بشر علیه ایران شد. تحریم هایی که در عین حال به آمریکا اجازه داد تمامی تحریم های اجرا نشده مصوب کنگره خود را نیز برای اولین بار عملیاتی کند و کمپانی های زیادی را به جرم همکاری اقتصادی با ایران بر اساس تصمیمات داخلی کشورش، به مجازات های مالی هنگفت محکوم کند. بانکداری مدرن و پیشرفته الکترونیک در این دوره به آمریکا امکان داد که تحریم اقتصادی علیه ایران را با ضریب موفقیت بی سابقه ای اجرایی کند و اقتصاد ایران را به بحران بکشاند.
۲
توافقنامه برجام مکانیزمی برای خروج پرونده ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. اقدامی که پیش از آن هرگز بدون حمله خارجی به کشور متهم، و یا تغییر رژیم در کشور متهم، تحقق نیافته بود. از این منظر برجام موفقیتی بی نظیر در صحنه دیپلماسی برای ایران بود.
با امضای برجام و خارج شدن ایران از زیر تیغ وتوی آمریکا و سایر اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، ایران موقعیت پیشین سیاسی و بین المللی خود را تا حدی بازسازی کرد و زمینه های رفع مشکلات بین المللی اقتصادی ایران نیز فراهم شد. بی تردید ارزش اول برجام به همین دلیل خارج کردن پرونده اتهامی علیه ایران از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل بود؛ ولی در درجه بعد انتظارات زیادی برای رفع موانع همکاری های اقتصادی بین المللی ایران نیز وجود داشت. انتظاراتی که نه در حد مطلوب اما تا حد قابل توجهی وضعیت مناسبات اقتصادی ایران را متحول کرد و ایران از شرایط خطرناک اقتصادی سال ۱۳۹۲ خارج شد.
طبعا برجام مخالفان بسیار جدی در سطح جهان داشت. اسرائیل با تمام وجود تلاش کرده بود مانع تصویب برجام شود. کشورهای سعودی و امارات در یک رویه سنتی با تمام توان تلاش کرده بودند و برای عدم تحقق برجام، آمادگی دادن هر نوع امتیازی را به دیگران داشتند. گروه های مخالف دولت ایران هم تلاش گسترده ای را برای جلوگیری از این تحول دنبال کردند. این تلاش ها تا حدی روی محتوای برجام تاثیر گذاشت، اما نتوانست مانع امضای برجام شود. در داخل کشور نیز مانند همیشه تندروهای سازگار با تندروهای واشنگتن ، تلاویو و ریاض، تلاش زیادی برای عدم تصویب برجام کردند که نتیجه نبخشید. برجام یک پیروزی بزرگ سیاسی بین المللی برای کشور بود.
۳
مخالفان برجام در آمریکا، افراطیونی مانند جان بولتون شدیدا معتقد بودند که امضای برجام توسط دولت آمریکا خطای بزرگی است. آنان معتقد بودند که با خارج شدن پرونده ایران از شورای امنیت، قدرت بی مانند آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، برای اعمال فشار جهانی علیه ایران از دست خواهد رفت و فرصت بی نظیر اجماع جهانی علیه ایران که در دولت احمدی نژاد امکان کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت را فراهم کرد، هرگز تکرار نخواهد شد. آنان معتقد بودند که به هیچ قیمتی نباید اجازه داده شود که پرونده ایران در شورای امنیت سازمان ملل بسته شود.
در همان ایام و بارها پس از آن این پرسش مطرح شده است که چرا آمریکایی ها با برجام موافقت کردند. آیا خصوصیات فردی اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا و کری وزیر خارجه وقت در این تحول نقش کلیدی داشته است و یا عوامل مهمتر دیگری نیز دخیل بوده است؟ بی تردید نقش رئیس جمهور و وزیر خارجه در آمریکا در چنین شرایطی بسیار موثر است، اما این کافی نیست و باید پاسخ های جامع تری را نیز در جای های دیگر جستجو کرد. به نظر می رسد که درک مشترک اکثریت شخصیت ها و نهادهای قدرتمند در آمریکا در آن شرایط، حاکی از آن بود که ایران به رغم همه اختلاف نظرهایش با آمریکا و به رغم همه اختلافاتش با اسرائیل و دوستان عرب ثروتمند آمریکا در منطقه، نقش سازنده ای در منطقه ایفا می کند. نقشی که دوستان نزدیک آمریکا در منطقه ایفا نمی کردند و یا قادر به ایفایش نبودند. آنان به تجربه نقش آفرینی ایران در افغانستان و عراق توجه داشتند و باور داشتند که نقش ایران در مقابل تروریسم در حال گسترش داعش نیز، به همان میزان و یا بیش از آن، تعیین کننده است. کارشناسان ارشد سیاسی و امنیتی آمریکا به این نتیجه رسیده بودند که روند افراطی منطقه بدون ایران خطرناکتر خواهد شد. صاحب نظران آمریکایی از سال ها پیش اذعان می کردند که در میان تروریست های افراطی فراملی که به نام اسلام در کشورهای مختلف جهان دست به ترور و جنایت می زنند، اثری از تروریست های ایرانی و تروریست های حتی شیعه دیده نمی شود. حزب الله بخشی از سیاست و امنیت لبنان است و در سطح جهان، تروریست های فرامرزی ضد غربی ارتباطی با ایرانیان و شیعیان ندارند. به باور من نقش داعش و جنایات داعش در منطقه و جهان ؛ در درک مشترک خردمندان فعال و پشت صحنه دولت آمریکا، برای سازگاری با جمهوری اسلامی ایران در سال های ۹۲ تا ۹۵ و از جمله انعطاف در توافق برجام، بسیار موثر بوده است.
۴
هرچند که موفقیت بسیار ارزشمند وزیر خارجه ایران و تیم مذاکره کننده او در تحقق توافق برجام، برای همیشه در تاریخ موفقیت های بزرگ سیاست خارجی ایران ثبت خواهد شد، اما به باور بسیاری، مهمترین و حساس ترین نقش و وظیفه سیاست خارجی ایران، سیاست خارجی منطقه ای است. همواره مهمترین تهدیدات و مهمترین فرصت های امنیتی و سیاسی بین المللی ایران از تدابیر غلط و درست سیاسی ایران در تحولات منطقه پر آشوب و پر تنش غرب آسیا و خاورمیانه حاصل شده است. سیاست خارجی ایران پیش از آنکه در هرجای جهان رقم بخورد در منطقه پر آشوب غرب آسیا و خاورمیانه رقم می خورد، قوام می گیرد و تاثیر جهانی ایجاد می کند.
در دولت احمدی نژاد بی صلاحیت ترین مدیران سیاست خارجی تاریخ دیپلماسی ایران، سیاست خارجی منطقه ای ایران را به دست نظامیان و سپاهیان سپرده بودند. سپاهیانی که در آن زمان، در قیاس با غالب مدیران عالی بی صلاحیت وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی، حتی صلاحیت های سیاسی بیشتری نیز داشتند. اشتباه بزرگ دولت دکتر روحانی آن بود که در روند بازسازی سیاست خارجی دولتش ، با اولویت قرار دادن دیپلماسی چند جانبه و حل بحران هسته ای کشور، از بازسازی مدیریت سیاست خارجی منطقه ای کشور غفلت کرد؛ با این امید که در فرصتی مغتنم پس از حل بحران هسته ای، با خیالی آسوده به این مسئله بپردازد. فرصتی که هرگز به درستی فراهم نشد و ادامه وضعیت گذشته، به دلیل تحولات سریع بین المللی و منطقه ای، فرصت های بزرگ ایران در منطقه را به تهدیدات بزرگی بدل کرد. هرچند نظامیانی چون فرماندهان نیروی قدس از با صلاحیت ترین و کارآمدترین نظامیان منطقه هستند، اما صلاحیت آنان در مدیریت سیاسی ـ راهبردی تحولات منطقه به همان اندازه ناچیز است که تصور شود کارکنان وزارت امور خارجه نقشه عملیات نظامی را طراحی و اجرا کنند. غفلت فرماندهان نظامی از نقش بزرگ مدیریت سیاسی ـ راهبردی و دیپلماتیک تحولات منطقه، باعث شد که بزرگترین موفقیت بین المللی آنان در مقابله با تروریسم، به تهدیدی برای منافع ملی کشور بدل شود.
۵
معمولا کمتر به همزمانی شکست نسبتا کامل داعش در سوریه و عراق و خروج آمریکا از برجام توجه می شود. نظامیان ایران در مقابل داعش جنگیدند و با سقوط داعش در سوریه و عراق، ایران در معرض بزرگترین فشارها از سوی دولت آمریکا و متحدان منطقه ای اش قرار گرفت. این تقارن نمی تواند اتفاقی باشد. تا زمانی که منطقه، جولانگاه تروریسم داعش بود؛ نه دولت جنایتکار اسرائیل در جهان مخاطبی برای خود می یافت و نه صدها میلیارد ولخرجی های کشورهای منطقه به ویژه دولت سعودی می توانست چیزی از اهمیت نقش ایران در تحولات منطقه و مبارزه با تروریسم بکاهد. آوارگان سوری و غیر سوری به مرزهای اروپا هجوم می بردند، تروریست های داعش هر روز جنایت دیگری در اروپا و آمریکا و آسیا شکل می دادند و نظامیان ایران به عنوان موثرترین نیروهای ضد تروریست دنیا، در سوریه و عراق در مقابل جنایتکاران داعش ایستادگی می کردند و جان می داند.
این تقارن به روشنی نشان می دهد که ایران در سیاست خارجی منطقه ای خود خردمندانه عمل نکرده است. نظامیان در این اشتباه بزرگ نقش مهمی دارند. آنان هنوز هم تصور می کنند که تدابیر شجاعانه آنان کافی است و حاصل کار آنان نیازی به خرد سیاسی و مدیریت سیاسی و دیپلماسی نداشته و ندارد. شاید اهتمام همه کشورهای قدرتمند جهان و منطقه برای اخراج آنان از سرزمینی که بزرگترین شجاعت ها را در آن برای نجات جامعه جهانی از بزرگترین قدرت تروریستی جهان به نمایش گذاشته اند، تا حدی آنان را بر سر عقل آورده باشد، اما شیوه عمل آنان نشان می دهد که هنوز هم به درستی خلا فقدان مدیریت سیاسی ـ راهبری تحولات منطقه را درک نکرده اند. خلائی که ممکن است همه شجاعت های بزرگ آنان را بر سر ملت ایران خراب کند. متقابلا سیاستمدارانی نیز که در تحویل گرفتن مدیریت تحولات منطقه ای از نظامیان از سال ۱۳۹۲ به بعد مماشات کرده اند، سهم کمتری دراین اشتباه بزرگ ندارند. شاید اگر آنان نیز به عمق خسارات این خلاء توجه داشتند، گام های استوارتری برای تغییر این وضعیت و جلوگیری از وقوع این خسارات برمی داشتند.
برسر ضرورت دخالت ایران در بحران سوریه اختلاف نظرهای جدی وجود دارد . عده زیادی معتقدند که ایران به صورت اصولی نباید در بحران سوریه دخالت می کرد. دولت اسد با جنایت های بی شمارش شایسته حمایت بی چون و چرای ایران نبوده است. و البته عده خیلی بیشتری معتقدند که اگر حمایت از دولت اسد در برابر شکل گیری دولت جنایتکار داعش در این سرزمین و سرزمین عراق ضروری بوده است، شیوه عمل ایران در سوریه درست نبوده است. بنا ندارم به اشتباهات نظامیان ایران در سوریه اشاره کنم. تدابیر خردمندانه تر نظامی و سیاسی – نظامی می توانست مانع کشتار و خرابی های عظیم در سوریه شود. تدابیر خردمندانه می توانست نظامیان ایرانی را از بدنامی همدستی با عاملان جنایات شیمیایی در سوریه مصون نگاه دارد. اما این نوشته معطوف به وجه دیگری است و لذا فرض را بر این می گذارم که پیروزی های نیروی های سپاه در مقابل تروریسم داعش در سوریه و عراق بزرگ و به لحاظ تاکتیک ها و راهبردهای نظامی کم اشتباه بوده است. در اینجا تاکید روی این اصل است که: حضور نظامیان یک کشور در کشورها و سرزمین های دیگر، در بالاترین کیفیت های نظامی نیز بخشی از سیاست خارجی آن کشور است و باید در چارچوبی سیاسی ـ راهبردی و با تدابیر دیپلماتیک مدیریت شود و به نتیجه برسد. نقش دولت و وزارت امورخارجه در این چارچوب بی بدیل است و نقش شورای عالی امنیت ملی در ایجاد هماهنگی دائم میان نظامیان و سیاستمداران نیز اساسی است و به نظر می رسد که تمامی این نهادها به وظیفه خود در رابطه با مدیریت راهبردی فعالیت های منطقه ای نظامیان کشور در سوریه و عراق و بطور کلی در منطقه به درستی عمل نکرده اند.
درصورت مدیریت موفق و راهبردی عملکرد نظامیان در منطقه، موفقیت های نیروهای ایرانی در برابر تروریسم داعش می توانست به امکان مهمی برای ارتقاء موقعیت ایران در صحنه بین المللی و البته استحکام مناسبات بین المللی ایران بدل شود. در چنین شرایطی تلاش های کشورهایی چون اسرائیل و سعودی نمی توانست هیچ تاثیری در ارتقاء موقعیت ایران در تحولات بین المللی داشته باشد. در چنین شرایطی حتی دولت افراطی ترامپ نیز همچون دولت افراطی جرج دبلیو بوش نمی توانست نقش کلیدی ایران در مبارزه با تروریسم را نادیده بگیرد. ایران باید در یک دیپلماسی فعال به موازات و هماهنگ با مبارزه نظامیانش با تروریسم در عراق و سوریه، جامعه جهانی را با خود همراه می کرد و انتظارات متقابلی را از کشورهای ذینفع در مبارزه با تروریسم، از جمله برای رفع موانع توسعه کشور مطالبه می کرد. انتظاراتی که در یک دیپلماسی موفق و یک کنش همه جانبه و هماهنگ سیاسی، بین المللی، نظامی در کشور، قابل تحقق بود.
متاسفانه ایران بخش زیادی از این فرصت مهم را برای مدیریت مناسبات بین المللی خود از دست داده است. با اقدامات و ابتکارات سریع و هوشمندانه مخالفان ایران به ویژه اسرائیل و سعودی، ترامپ از برجام خارج شده است و گره بزرگ دیگری در سیاست خارجی کشور شکل گرفته است. به رغم این، در شرایط کنونی نیز هیچ راه حلی فوری تر از بازسازی سیاست منطقه ای کشور و اصلاح این اشتباهات بزرگ راهبردی توسط سپاه ، وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی نیست. سپاه باید به جایگاه خود بازگردد و مدیریت راهبری منطقه را برای جلوگیری از خسارت بیشتر و نجات کشور از بحران بین المللی به سیاستمداران و دیپلمات های خردمند واگذار کند.
۶
خارج شدن ایران از برجام یا تخلف ایران از تعهدات برجام، به منزله بازگشت بی قید و شرط پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل ذیل اتهامات فصل هفت منشور ملل متحد است. درصورت چنین بازگشتی، خروج مجدد ایران از این وضعیت، بار دیگر نیازمند رای تمامی اعضای دائم شورای امنیت از جمله آمریکا خواهد بود. طبعا ایران قصد ندارد که بار دیگر پرونده خود را تحویل دولت آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل بدهد و سرنوشت خود را بار دیگر به حق وتوی آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل گره بزند و لذا طبعا ایران تا آنجا که ممکن باشد برای حفظ برجام تلاش خواهد کرد. از سوی دیگر آمریکا مصمم است که با ترفندهای اقتصادی موقعیت ایران را در هم بشکند و راه های فعالیت های اقتصادی بین المللی ایران را سد کند. طبیعی بود که خروج آمریکا منجر به توقف همکاری های اقتصادی ایران با سایر کشورها از جمله سایر اعضای توافق برجام نشود، ولی طی هفته های اخیر بیشتر مشخص شده است که قدرت مدیریت و انعطاف اروپائیان در مواجهه اقتصادی با آمریکا کمتر از آن است که انتظار می رفت. به نظر می رسد که امروز آسیب پذیری کشورهای اروپایی خیلی بیشتر از گذشته است. شرکت های اروپایی همچون دوران پیش از تحریم های شورای امنیت، از مجازات های دولت آمریکا احساس مصونیت نمی کنند و لذا در مقابل تهدیدات دولت آمریکا بسیار محتاط و آسیب پذیر ظاهر می شوند. در چنین شرایطی انتظار زیادی از دولت های اروپایی برای حل عاجل مشکلات اقتصادی ایران در برابر فشار های آمریکا نمی توان داشت. مسلما عدم تحقق منافع اقتصادی مورد انتظار از برجام چیزی از اهمیت سیاسی ـ امنیتی برجام برای ایران نمی کاهد، اما ناممکن شدن روند حل مشکلات تجارت خارجی ایران نیز نمی تواند قابل قبول باشد.
۷
دعوت ایران از وزرای خارجه ۳ کشور اروپایی برای مذاکره بر سر مسائل هسته ای ایران در سال ۱۳۸۲ یک رویداد اتفاقی نبود. ایران با نادیده گرفتن آمریکا انتخاب مهمی کرده بود. ایران به کشورهای قدرتمند اروپایی فرصت داده بود که نقشی اساسی در حل یک بحران بین المللی مهم ایفا کنند و بدون آمریکا به سیاست ورزی بین المللی برای حل یک بحران جدی بین المللی بپردازند. چنین فرصتی برای کشورهای اروپایی در تمامی تحولات پس از جنگ جهانی دوم یعنی از زمان تاسیس سازمان ملل متحد تا کنون شکل نگرفته بود. این تصمیم در آن زمان حاصل گفتگوها و بررسی های زیادی در وزارت امورخارجه و دولت وقت بود. ایران با دعوت از آلمان در کنار فرانسه و انگلیس دو عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل، نشان داد که حتی به وجه اروپایی بودن این کشورها بیش از وجوه دیگر هویت بین المللی آنان اهمیت می دهد. به دنبال این تصمیم ایران، مذاکرات با سه کشور اروپایی بصورت جدی دنبال شد، اما اروپائیان تا سال ۱۳۸۴ نتوانستند به راه حل مورد قبول ایران دست یابند و با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد همه چیز متوقف شد و عملا جایی برای خردورزی در سیاست خارجی باقی نماند.
مذاکرات منتهی به توافقنامه برجام، تداوم روند مذاکرات اروپائیان از سال ۱۳۸۴ است و برجام حاصل تدبیری اروپایی برای مدیریت صلح در جهان است که حالا جزئی از هویت سیاسی ـ بین المللی اروپائیان شده است. شکست برجام بیش از هر چیز، شکست سیاست ورزی بین المللی اروپائیان محسوب می شود. این جنبه مهم در مدیریت تحولات مربوط به برجام، باید به درستی مورد توجه قرار گیرد و درک شود.
انتظار زیادی به لحاظ اقتصادی نمی توان از اروپائیان داشت. دولت آمریکا قصد ندارد به درخواست های محترمانه اروپائیان توجه کند و دولت های اروپایی قادر نیستند از کمپانی های بزرگ چند ملیتی اروپایی در مقابل مجازات های احتمالی آمریکائیان برای همکاری با ایران حمایت کنند. باید حد و توان اروپائیان و قدرت آنان برای دخالت در مسائل اقتصادی بین المللی را شناخت و درک کرد و برای بهره گیری از حداکثر تمایل اروپائیان برای همکاری با ایران در جهت حفظ برجام، با درک درست از حداکثر توان آنان برای حل مسائل اقتصادی پیچیده ایران پس از برجام، اقدام کرد.
۸
کیم جونگ اون رهبر جوان کره شمالی سرانجام به آرزوی دیرینه خودش، پدرش و پدربزرگش رسید و رئیس جمهوری آمریکا او را به عنوان طرف مذاکره خود به رسمیت شناخت. قیمت تحقق این آرزو تن دادن به مذاکره برای خلع سلاح هسته ای کامل کشورش بود. ۶۵ سال پیش پایان جنگ دو کره، پیروزی بزرگی برای کیم ایل سونگ پدر بزرگ او به ارمغان آورد. هرچند حمله ارتش کره شمالی، ۵ سال پس از تجزیه دو کره، دستاورد سرزمینی برای کره شمالی نداشت ؛ اما نیروهای او با کمک نظامیان چین و شوروی موفق شدند ارتش قدرتمند امریکا و ۱۴ کشور متحدش را به زانو درآورند و تقریبا کره جنوبی را با خاک یکسان کنند. کیم ایل سونگ رهبر خوشنامی شد و پس از پیروزی در جنگ دو کره در صدد توسعه سرزمینش برآمد که کمتر از کره جنوبی در جنگ آسیب دیده بود و کارخانجات دایر و معادن و جنگل ها و مراتع غنی داشت. اما حاکمان کره شمالی در توسعه اقتصادی موفق نبودند و سه نسل رهبران این کشور به رغم موفقیت در تولید محدود سلاح هسته ای، در توسعه اقتصادی زمین گیر شدند. کره شمالی اکنون جزو فقیرترین کشورهای جهان است و رقیبش کره جنوبی با فاصله بسیار زیاد، در زمره ثروتمندترین کشورهای جهان قراردارد. هنوز روشن نیست که پس از دیدار ترامپ و اون واقعا رهبران کره شمالی به دنبال چه هستند. آنان در بسته ترین کشور جهان چگونه مردمی را که سالیان دراز در تخیل مبارزه با آمریکا به مشقت بارترین زندگی وادار شده اند؛ توجیه خواهند کرد و چگونه کشورشان را از فروپاشی داخلی مصون نگه خواهند داشت. اما واضح است که سیاست کره شمالی در دستیابی به آرزوی عزت و اقتدار جهانی از طریق تولید محدود سلاح هسته ای و تهدید استفاده از آن، به انتهای خود رسیده است.
هرچند تفاوت های بسیار زیادی میان ایران و کره شمالی و رهبران دو کشور و راهبردهای دو کشور در زمینه توسعه هسته ای وجود دارد، اما اگر رئیس جمهور ماجراجوی آمریکا موفق به پیشبرد خلع سلاح هسته ای کره شمالی شود، فشارهایش را روی ایران در زمینه هسته ای افزایش خواهد داد.
۹
خروج آمریکا از برجام برای اقتصاد ایران خسارت بار است؛ اما بدون شک فرصت های بی نظیر سیاسی بین المللی نیز برای ایران ایجاد کرده است. برای اولین بار ایران از حمایت یک اجماع جهانی در برابر عملکرد غیر قابل دفاع رئیس جمهوری آمریکا در خروج از برجام، برخوردار شده است. نزدیکترین متحدان قدرتمند آمریکا در سطح جهان نیز با تصمیم آمریکا برای خروج از برجام همراه نیستند. برای اولین بار ایران در برابر آمریکا از حمایت سازمان های بین المللی برخوردار است. برای اولین بار شیوه عمل رئیس جمهور آمریکا علیه ایران در خروج از برجام، در داخل این کشور نیز منتقدان زیاد و قدرتمندی دارد. برای اولین بار ایرانیان با سلیقه های گوناگون سیاسی و فکری در سرتاسر جهان، بیش از هر زمان دیگر در مخالفت با سیاست های ترامپ در خروج از برجام، با یکدیگر و با مردم و دولت ایران هم صدا هستند. و البته متقابلا آمریکا، تنها همراهی اسرائیل، عربستان سعودی، گروه های تروریست ایرانی و شاید امارات عربی متحده، را با خود دارد و برای اولین بار درصدد است که با بهره گیری از امکانات خود برای تحریم اقتصادی ایران و با امید به بروز بحران های داخلی در ایران، بدون حمایت جامعه جهانی، ایران را به زانو در آورد. به نظر می رسد که رئیس جمهور ماجراجوی آمریکا در این هماوردی تنها به برخورد با ایران نمی اندیشد؛ بلکه تمایل دارد ناتوانی سایر کشورهای جهان در ممانعت از وقوع چنین پدیده ای را نیز به رخ آنان بکشد و آنان را تحقیر کند.
در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران در چه مسیری حرکت خواهد کرد؟ به رغم همه خسارات اقتصادی ناشی از خروج آمریکا از برجام و تلاش آمریکا برای ایجاد موانع و محدویت های اقتصادی گسترده برای ایران و نمایش اقتدار بی مانند خود در صحنه اقتصادی جهانی، بسیار بعید به نظر می رسد که مسئولان جمهوری اسلامی ایران، سایر وجوه این شرایط استثنائی را رها کنند و بجای سیاست ورزی بین المللی ، کشور را به انزوا بکشانند و بار دیگر به آمریکا فرصت اجماع سازی جامعه جهانی علیه ایران را بدهند.
از سوی دیگر مدیریت این شرایط ویژه آسان نیست. ساز وکارهای درون گرا، انزوا طلب و منفعل کشور با چنین مدیریتی سازگاری ندارد. بخشی تاثیر گذار و کوته بین نیز که منافعی واقعی در انزوای کشور دارد، به آسانی از این منافع دل نخواهند کند و از کشیده شدن کشور به انزوای بیشتر استقبال خواهد کرد. و از سوی دیگر همه مخالفان ایران در جهان، برای تشدید مشکلات کشور تلاش خواهند کرد. برای بهره گیری از این شرایط خاص، پس از بازگشت دیپلماسی و مدیریت سیاست خارجی در کشور به جایگاه درست خود، ساز و کار های پویا، پرتحرک، منعطف و مبتکرانه مورد نیاز است. ساز و کارهایی که شکل گیری آنها با مقاومت مخالفان مواجه خواهد بود. ساز و کارهایی که باید به راه کارهای شایسته در زمینه های ذیل دست پیدا کند:
۱) راه کارهای مدیریت تحولات منطقه ای پس از بازگشت دیپلماسی منطقه ای به جایگاه خود، با استفاده از همه ظرفیت های سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور، به منظور افزایش منزلت و فرصت های بین المللی کشور و کاهش تهدیدات بین المللی علیه ایران
۲) راه کارهای بهره گیری از عزم اروپائیان برای حفظ برجام، به منظور خنثی کردن تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران در حد ممکن، با درک واقع بینانه ظرفیت ها و توانایی های محدود اروپائیان در مدیریت اقتصادی جهان
۳) راه کارهای استفاده از تمایل و توان ایرانیان در سطح جهان برای خنثی کردن ترفندهای ترامپ علیه ایران، با فراهم آوردن ظرفیت های گفتمانی سازگار با این شرایط با آنان، در زمینه های اقتصادی، سیاسی، بین المللی و تبلیغاتی
۴) راه کارهای بهره گیری از ظرفیت تاثیر گذار مخالفان سیاست های ترامپ در جامعه آمریکا، با ایجاد ظرفیت های مناسب و قابل قبول تعامل با آنان
۵) راه کارهای بهره گیری از ظرفیت گسترش همکاری های اقتصادی با کشورهای آسیایی، با توجه به تمایلات طبیعی آنان برای همکاری اقتصادی با ایران و درک مشکلات و محدویت های واقعی آنان و تلاش برای یافتن راه های ممکن همکاری های اقتصادی
۶) راه کارهای بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی و جلب توجه افکار عمومی در سطح جهان، با تمهیدات مناسب و با بهره گیری از همراهی همه اصحاب رسانه در سطح جهان که با ترامپ و سیاست های او مخالفند.
طبعا درباره همه اینها حرف های بسیاری برای گفتن باقی است. حرف هایی درباره فرصت ها و تهدیداتی که دولت و نظام باید به درستی درک کنند و به روشنی آنها را رصد کنند و هوشمندانه در پی خنثی کردن تهدیدات و بهره گیری از فرصت ها باشند.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است