صدام حسین محاکمه و اعدام شد. زین العابدین بن علی تونس بهنگام کنار رفت و امان گرفت. معمر قذافی مقاومت کرد و گرفتار انتقامجویی مردم، شکنجه و کشته شد. دادستان مصر برای حسنی مبارک درخواست حکم اعدام کرد. اتحادیه اروپا اصرار دارد علی عبدالله صالح به دادگاه کیفری بین المللی تحویل شود و با امان دادن به او مخالف است. بشار اسد اگر شبیه صدام و قذافی نباشد، از حسنی مبارک بهتر نخواهد بود.
اعدام کردن دیکتاتورها، دلهای مردم زجر کشیده را خنک می کند، کینه ها را تسکین می دهد و آتش انتقام را فرو می نشاند. ولی برای ملت های دیگر که زیر پای دیکتاتورها در ذلت و محرومیت زندگی می کنند، کار را دشوار می نماید. مردم مصر که دهها سال زیر چکمه دیکتاتوری و خشونت دولتی زندگی کرده و از آزادیهای مدنی محروم بودند، در طول این مدت کشته ها دادند، زندانها کشیدند، شکنجه ها شدند، اقتصادشان تخریب و ثروت ملی آنها توسط حاکمیت غارت شد، با اعدام مسبب اصلی آن فقط چند روزی خرسند می شوند، ولی مسائلشان حل نخواهد شد.
فقط نباید به مردم مصر، در این روزهای پرهیجان که شاید کینه و انتقام جویی بخشی از آن باشد، اندیشید. باید به مردم کشورهای دیکتاتور زده دیگری اندیشید که بخت مردم تونس و مصر را نداشته اند که در چند روز دیکتاتورهای خود را سرنگون کنند. باید به همه ملت هایی اندیشید که نظامهای دیکتاتوریشان از سرانجام خود می ترسند که به دست مردم خشمگین و انتقامجو، سرنوشتی همانند قذافی یا صدام حسین داشته باشند، یا در دیوان کیفری بین المللی تا ابد زندانی شوند. آنها برای پابرجا ماندن مردمشان را قربانی می کنند. باید به مردم جمهوری آذربایجان، آنگولا، اتیوپی، اردن، اریتره، ازبکستان، الجزیره، بحرین، برونئی، بلاروس، بورکینافاسو، تاجیکستان، ترکمنستان، جیبوتی، زیمباوه، سنگال، سودان، عربستان، عمان، قزاقستان، کامرون، کره شمالی، کوبا، گامبیا، گینه و مراکش اندیشید که این راه را پیش رو دارند و دیکتاتورهایشان از هم اکنون از ترس قذافی شدن زندانی کردن و کشتن را آغاز کرده اند.
آقایان الهام علی اف، خوزه دوس سانتوس، مله زناوی، عبدالله دوم، ایسائیاس آفورکی، اسلام کریمف، عبدالعزیز بوتفلیقه، حماد بن عیسی آل خلیفه، حسن البولکیاه، الکساندر لوکوشنکو، بلیز کامپائوره، امان الله رحمان، قربانقلی بردی محمدف، اسماعیل عمر گوجلیه، رابرت موگابه، عمر البشیر، عبدالوایی واده، عبدالله بن عبدالعزیز، قابوس بن سیدالسعید، نورسلطان نظربایف، پال بییا، کیم جونگ اون، کاستروها، یحیی جامه، تئودور اوبیانگ و محمد ششم، همه رفتنی هستند. ایشان باید هشدار رویدادهای اخیر را دریافت کرده باشند و تا نوبتشان برسد باید تصمیم بگیرند آیا با مسالمت کشور را تبدیل به جمهوری های آزاد و دموکراتیک خواهند کرد یا با سرسختی کردن به سرنوشت صدام و قذافی دچار خواهند شد. دوران دیکتاتوری و حکومت های خانوادگی و قبیله ای و فرقه ای و پادشاهی به پایان رسیده است. حکومت های اردن، بحرین، عربستان، عمان و مراکش تا فرصت باقیست، باید حکومت را به مردم واگذار کنند و آرام خود را کنار بکشند تا گرفتار خشم خام مردم نشوند.
بیشتر دیکتاتورها میلیاردها از دارایی مردم خود را دزدیده اند و این دزدی ها را در کشورهای دیگر برای خودشان و خانواده شان سرمایه گذاری کرده اند. همکاران خود را هم در ازای حفظ امنیت و دوام حکومت آنها در دزدی آزاد گذاشته اند. برای مثال، پادشاه برونئو که کشورش فقط ۳۳۰ هزار نفر جمعیت دارد، یکی از بزرگترین ثروتمندان جهان به شمار میرود. این دیکتاتورها هزاران نفر را زندانی و شکنجه کرده و کشته اند، اگر سرانجامشان قرار باشد همانند صدام، قذافی، گباگبوی ساحل آج یا حتی حسنی مبارک باشد، راه فراری بجز کُشتن و کُشتن و کُشتن ندارند.
ما باید راه فراری برای دیکتاتورها فراهم کنیم. آنها وقتی همه راه ها را بسته می بینند دیوانه می شوند. این سازشکاری نیست، این کوشش برای نجات جان هزاران نفر از ناراضیان در هر کشور است که در غیر اینصورت شکنجه و کشته خواهند شد. رویدادهای لیبی مثال خوبیست و در سوریه سناریوی لیبی بسیار خشن تر و خونین تر در حال اجراست. من باور دارم که اگر تضمین جانی داشته باشند، بیشتر دیکتاتورها اگر هوشمند هم نباشند، زیرکی خود را بکار خواهند گرفت. دیکتاتورهای احمقی مانند معمر قذافی، علی عبدالله صالح کم هستند که با وجود اعطای تضمین جانی دست بر نداشتند. دیکتاتورها از انتقام مردم وحشت دارند؛ از سوی دیگر، می پندارند اگر هزاران نفر را قتل عام کنند پا برجا می میمانند. برخی آنقدر جنایت کرده اند و می کنند که ممکن است پایشان حتی به دادگاه کیفری بین المللی نرسد. ولی دیگرانی در کشورهای دیگر هستند که جنایت هایشان هنوز اینگونه فاش نشده است. آنان را می توان امان داد، اگر پیش از درگیری با مردم کناره گی
جبهه ملی ایران(سامان ششم), [۲۵٫۰۷٫۲۰ ۲۱:۲۰]
ری کنند، باید حتی ثروت های نامشروعشان را بشرط سرمایه گذاری در کشور خودشان از مصادره مصون داشت. اوگاندا در دهه ۷۰، یکی از روان پریش ترین دیکتاتورهای تاریخ را داشت. ایدی امین شهوت خون و کشتن داشت. او بیش از سیصدهزار نفر از مخالفان را کشت و خودش در تجاور و شکنجه و کشتن بیرحمانه آنها در زندان شرکت می کرد. وقتی با حمله همسایه اش تانزانیا در سال ۱۹۷۹، سرنگون شد، عربستان به او پناهندگی داد و بقیه عمر را در آنجا گذارند و مردم اوگاندا کشورشان را چنان بازسازی اقتصادی و سیاسی کردند که نمونه ای برای افریقا شد.
ملت مصر که با پیشینه تمدن کهن خود اکنون ابوالهول را سرنگون کرده، باید برای کشورهای دیکتاتورزده دیگر جهان سرمشقی خردمندانه شود. اگر حسنی مبارک اعدام نشود و تامین جانی و مالی بگیرد، این نمونه قابل تبلیغی برای ترغیب دیگر دیکتاتورها به کناره گیری است. اعدام کردن حسنی مبارک که با آسیب کمتری کناره گیری کرد، موج ترس را در اردوی دیکتاتورها افزونتر خواهد نمود. در کشورهایی که اعتراضهای مردمی هنوز گسترده نشده، در پیشگیری از انقلاب، به دستگیری و شکنجه و کشتار گسترده مخالفان خواهند پرداخت. سرنوشت پیش روی سوریه شاید درس عبرت نوع دیگری برای آنان شود. ما کشورهایی مانند بحرین، جمهوری آذربایجان، کشورهای آسیای مرکزی، سودان و چند کشور دیگر را داریم که باید بزودی منتظر تحول بنیادین در نظام حکومتی خود باشند. اینها آنقدر جنایت و غارت کرده اند که با توجه به موج تحولات اخیر از سرانجامشان وحشت دارند، بنابراین، در کشتار مخالفان دست پیش خواهند گرفت.
زمان دیکتاتورها پایان یافته و همه آنها باید یا ملتهای خود صلح و کناره گیری کنند، و دولت های بعدی باید امنیت آنها را تضمین نمایند. در غیر اینصورت، در رویارویی با ملت خود دچار کینه و انتقامجویی خواهند شد، و یا با دخالت جامعه جهانی مانند دیکتاتورهای یوگوسلاوی و کامبوج و ساحل آج بقیه عمر خود را در زندان لاهه خواهند گذراند. من راه دیگری در طالعشان نمی بینم.
باید به دیکتاتورها باوراند که اگر بطور مسالمت آمیز کنار بروند، خودشان و خانواده شان در امان خواهند بود، ثروتهای نامشروع آنان اگر در کشور خودشان سرمایه گذاری شود مصادره نمی شود و تحویل دادگاه کیفری بین المللی هم نخواهند شد. دولت موقتی که دوران گذار از دیکتاتوری به دموکراسی را عهده دار می شود باید این باور را داشته باشد که برای انتقام نیامده و در برابر انتقامجویی قاطعانه خواهد ایستاد.
کورش زعیم
۱۰ بهمن ۱۳۹۰ (۳۰
بازانتشار: ششم امرداد ۱۳۹۹خ