علی خامنهای در مورد جنگ ایران و عراق میگوید: «ملت ایران در دفاع مقدس توانست در مقابل قدرتهای شرق و غرب و کشورهای وابسته به آنها بایستد و با سربلندی پیروز شود… این دفاع پیروزمندانه، بخشی از هویت ملی ایران است… این دفاع از همان شروع کار یعنی همکاری ارتش و سپاه و انتخاب تاکتیکهای مبتکرانه و شجاعانه و انجام اقدامات بزرگ
علی خامنهای در مورد جنگ ایران و عراق میگوید: «ملت ایران در دفاع مقدس توانست در مقابل قدرتهای شرق و غرب و کشورهای وابسته به آنها بایستد و با سربلندی پیروز شود… این دفاع پیروزمندانه، بخشی از هویت ملی ایران است… این دفاع از همان شروع کار یعنی همکاری ارتش و سپاه و انتخاب تاکتیکهای مبتکرانه و شجاعانه و انجام اقدامات بزرگ و شگفتآور در عملیاتها تا پایان جنگ و قبول قطعنامه، همه مبتنی بر عقلانیت و تدبیر بود.» (۳۱ شهریور ۱۳۹۹) در این نوشته به پنج افسانهسازی در این سخنان اشاره میکنم.
تبلیغ پیروزی در برابر واقعیتِ شکست
اگر به دنبال یافتن نمونه اندیشه غیرتحلیلی، توطئه- محور، خودحقپندار، یکسویه، تبلیغاتی و قدرتمحور هستید به چند جمله علی خامنهای در مورد جنگ در عبارات فوق نگاه کنید. در چهار جمله همه این عناصر با هم جمع شدهاند. او در ارزیابیهای خود از جنگ هشتساله واقعیات را بیان نمیکند و همان تبلیغات دوران جنگ را تکرار میکند که خبر آزاد شدن شهرها و روستاهای ایران یک به یک و چند بار برای یک شهر داده میشد، بدون آن که پیش از آن خبر سقوط آنها داده شده باشد. خامنهای از ایرانیان درخواست میکند که نگذارند تاریخ جنگ تحریف شود اما هر آن چه در مورد جنگ میگوید (غیر از اعزام ۱۴ سالهها) خلاف واقع یا بخش کوچکی از واقعیت است.
اولین افسانهسازی در سخنان فوق ادعای پیروزی است بر این اساس که نظام اسلامی شکست ندارد. چهار معیار برای ارزیابی پیروزی و شکست به ما کمک میکند. معیار اول این که جنگها همیشه یک پیروز و یک شکستخورده ندارند. گاه هر دو طرف شکست میخورند. نمونه روشن این امر ایران و عراق در جنگ هشتساله هستند. دو کشور بعد از بیش از حدود صدها هزار کشته و یک میلیون زخمی و معلول و هزاران مفقود در هر طرف و صدها میلیارد دلار خسارت برای هر طرف به سر مرزهای اولیه بازگشتند. این جنگ هیچ دستاوردی برای دو طرف غیر از خسارت انسانی و مالی نداشت.
معیار دوم این که جنگ یک رویداد منفرد نیست تا شکست و پیروزی در آن را به همان رویداد محدود کنیم. در یک جنگ چندساله طرفها ممکن است دهها پیروزی و شکست را با هم متحمل شوند. جنگ ایران و عراق سه دوره داشت. در دوره اول ایران در از دست دادن شهرها و مناطقی گسترده در غرب کشور تا سال ۱۳۶۰ شکستخورده میدان بود. در دوره دوم یعنی از رفع حصر آبادان تا بازپسگیری خرمشهر بر اساس هدف بیرون کردن عراق از خاک کشور، ایران پیروز میدان بود. در دوره سوم یعنی بعد از بازپسگیری خرمشهر در سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ برای شش سال ایران طرف شکستخورده بود حتی با وجود فتح فاو چون فاو جایی نبود که ایران بتواند آن را حفظ کند و درنهایت با شکست سنگین آن را از دست داد. ایران در این دوره به دنبال فتح بصره و کربلا و کل عراق بود و در برآورده کردن همه این اهداف با شکست شدید مواجه شد. در این جا به معیار سوم میرسیم بدین معنا که پیروزی و شکست در جنگها بر اساس اهداف ذکر شده ارزیابی میشود. اگر کشوری بخواهد کشور دیگر را به تصرف درآورد و نتواند، شکست خورده است حتی اگر سرزمینی از دست نداده باشد.
معیار چهارم نیز این که شکست و پیروزی در جنگها باید بر اساس محاسبه هزینهها و فواید اریابی شود. ممکن است یک کشور برای تسخیر چند هکتار زمین یا یک جزیره صدها هزار نفر را از دست بدهد یا میلیاردها دلار هزینه کند. این پیروزی نیست نوعی شکست است که با زرورق پیروزی پیچیده میشود.
وقتی خسارات دو طرف را در جنگ هشتساله و بعد از آن بدون جانبداری از یک طرف لحاظ کنیم میتوانیم پیروز و شکستخورده در این میدان را با چشمی بازتر تعیین کنیم. هم در دوران جنگ و هم پس از آن در سه دهه شاهد افول ایران و عراق از هر جهت در دنیا بودهایم. دو کشور که از بیشترین منابع نفت و گاز در دنیا برخوردارند به واسطه جنگ به دو ملت فلاکتزده و فقیر تبدیل شدند. همچنین جنگ مایه تقویت نهادهای نظامی و شبهنظامی و سست شدن نهادهای غیرنظامی در این دو کشور شد: یکی به جنگ علیه همسایگان پرداخت (حمله به کویت) و دیگری پتانسیل دموکراسیخواهی را با تمسک به نیروی نظامی سرکوب کرد و نظامیان به یکی از فاسدترین اقشار تبدیل شدند. در نتیجه جنگ هشتساله سپاه پاسداران به هیولایی بزرگ و همیشه طلبکار تبدیل شد که مشغول سرکوب و غارت همیشگی ایران و جنگافروزی در منطقه بوده است در حالی که نیروهای وطندوست ایرانی یا در جنگ کشته شدند یا پس از جنگ از سپاه و بسیج رفتند یا بلافاصله تصفیه شدند.
قبول پایان دادن به جنگ در سال ۶۱ عقلانی بود
بعد از فتح خرمشهر هیاتهای مختلفی برای پایان جنگ همراه با دادن خسارت به ایران آمدند و قطعنامههایی در این مورد صادر شد. خمینی و فرماندهانش که مست از غرور بازپسگیری خرمشهر بودند به هیچ معاملهای تن درندادند. خمینی و فرماندهانش تازه متوجه شده بودند که میتوانند عملیات نظامی موفق داشته باشند. پایان دادن به جنگ با خسارت بسیار اندک انسانی و مالی در سال ۱۳۶۱ عقلانی بود و نه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در حالی که کشور رو به تباهی رفته و خسارت جانی و مالی سر به فلک میکشید. پذیرش قطعنامه از سر اجبار و فقط برای حفظ نظام بود و نه برای حفظ کشور. برای اسلامگرایان همیشه ایران، نظام، و حاکمان موجود مساوی بودهاند، افسانهای که مدام به جامعه تزریق میشود.
جنگ هشتساله الگوی جدیدی ارائه نکرد
خامنهای روش جنگ ایران را «یک مدل جدید از حضور مردمی و بروز استعدادها در دفاع مقدس» مینامد (همانجا). بردن کودکان ۱۳ و ۱۴ساله به جبهه جنگ، فرستادن جوانان روی مین و قربانی کردن حدود هفتاد تا صد هزار نفر در عملیات کربلای چهار و پنج و عملیات بدر و خیبر (همه برای فتح بصره) شکل جدیدی از جنگ نیست؛ نقض مقررات جنگ و سلاخی نیروها برای جاهطلبی است. این امور در تاریخ جنگها بسیار سابقه دارند. روش جنگهای نامنظم و پارتیزانی نیز به عصر ماقبل آهن باز میگردد. ظاهرا چیزی در دنیا نیست که توسط جمهوری اسلامی ابداع نشده باشد (افسانهسازی سوم) و تاریخ از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آغاز میشود. بیاطلاعی خامنهای از تاریخ جنگ در دنیا در بیان این نکته حیرتانگیز است در حالی که اعضای دفتر و دستبوسانش او را فردی اهل مطالعه معرفی میکنند.
جنگ مقدس نیست
هیچ جنگی در دنیا جنگ مقدس نبوده، نیست و نخواهد بود مگر آن که گروهی آدمکشی و خشونت را در خدمت تحکیم قدرت خویش مقدس بدانند (افسانهسازی چهارم). جنگ تا وقتی که وجه دفاعی داشته باشد امری مشروع و اخلاقی است (و نه مقدس) و هنگامی که وجه دفاعی نداشته باشد از شرور عالم است که شرارت دیگری را نیز بر مردمان تحمیل میکند. بزرگترین تحریف در مورد جنگ را جمهوری اسلامی و رهبران آن مرتکب شدهاند که آن را مقدس تعریف میکنند. نه بمباران مردم بیدفاع شهرهای ایران با موشک، مقدس است و نه تیرباران دهها اسیر به دست بسیجیان در روزهای حمله به عراق. نه اشتهای تسخیر بصره توسط خمینی و فرماندهان سپاه مقدس است و نه تسخیر خرمشهر و بخشی از آبادان توسط ارتش عراق.
هویت ملی ایرانیان با جنگ تعریف نمیشود
ملتی که هویتش با جنگ تعریف شود وقتی که صلح بخواهد یا صلح بر آن تحمیل شود، هویتش را از دست رفته میبیند. به همین علت است که سپاه و حکومت شیعه امروز که خود را با گسترشطلبی و تنش تعریف میکنند و نظام را شایسته ابرقدرت شدن میدانند (افسانه پنجم) در آینده زندگی مسالمتآمیز ایرانیان با دنیا جایی ندارند. هویت چند هزار ساله ایرانیان با تنوع قومی و جغرافیایی و اقلیمی و دستاوردهای تمدنی را نمیتوان به هشت سال جنگ که شش سال آن جنبه دفاعی نداشته تقلیل داد. رهبران جمهوری اسلامی هنوز متوجه نشدهاند که بر چه کشوری حکم میرانند.
منبع:
ایندیپند نت