درگذشت امیر انتظام و تجربه‌های تلخ – حشمت تبرزدی


مهندس عباس امیر انتظام، در سن ۸۶ سالگی و به دلیل سکته، در بیمارستان درگذشت. زمانی که خبر در گذشت او را شنیدم، گفتم؛بدترین خبر در بدترین شرایط.

او در چند سال اخیر،در مرخصی استعلاجی بود و با بیماری های گوناگون ناشی از دوران سخت و طولانی زندان و شکنجه دست و پنجه نرم می کرد و بانو الهه ی میزانی، همسر وفادار و فداکارش، یگانه پرستار و یاور او بود.

امیر انتظام از نیروهای وفادار به مکتب دکتر مصدق و از اعضای نهضت مقاومت ملی بود که به درخواست مهندس بازرگان و نهضت ازادی ،وارد کارزاری شد که چنان سرنوشتی را به دنبال داشت.چگونه یک مصدقی و ازادیخواه می توانست برای امریکا جاسوسی کند!؟ روز تشییع جنازه که رژیم،حتا اجازه ی تشییع ان از درب منزل را نداد، اقای مهندس توسلی از رهبران نهضت ازادی،در سخنرانی خود اعلام کرد؛ “نهضت ازادی برای کم تر کردن هزینه ی انقلاب و از سال ۵۶ با سفارت امریکا رابطه برقرار کرد. این رابطه ادامه یافت و مهندس بازرگان، در سال ۵۷ و به دلیل حاد شدن شرایط، اقای امیر انتظام را به جای رابط قبلی معرفی کرد. پس از پیروزی انقلاب، ایشان را به عنوان معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت برگزید. ” نقل به مضمون از سخنان اقای توسلی بود. تا اینجای کار ،می توان به مهندس بازرگان و نهضت ازادی ایراد گرفت که چرا باید ،با سفارت امریکا ارتباط می گرفت. و اگر این ارتباط ضرورت داشت، چرا باید با پیروزی انقلاب ،این ارتباط ،پنهان از مردم، یا شورای انقلاب ،ادامه پیدا می کرد؟ و شاید اشتباه مهندس امیر انتظام پذیرش این امر و تداوم ان بود. البته بعدا انقلابیون، در مورد ارتباط برخی از اعضای شورای انقلاب از جمله بهشتی،اردبیلی و بازرگان با ژنرال هایزر نماینده ی ویژه ی کارتر و سولیوان ، سفیر وقت دولت امریکا،و نحوه ی تعامل انقلابیون و حتا شخص ایت اله خمینی با فرستاده های کارتر،ا‌فشاگری های زیادی کردند و معلوم شد،برای انتقال قدرت از شاه به خمینی، امریکا از طریق همین مناسبات، نقش مهمی داشته است.یعنی چنین تعاملاتی در بالاترین سطح،وجود داشت که هایزر، ژنرال های ارتش را قانع می کند که دست از حمایت شاه برداشته و دست در حمایت ایت اله خمینی، بگذارند.یعنی چنین مناسباتی معمول بوده اما به مردم ایران گفته میشد که انقلاب مستقل و بلکه ضد امریکایی است!؟

پس امیر انتظام جاسوسی نکرده است،بلکه او که انسانی شریف و با حسن نیت بود، چوب اعتماد به بازرگان و نهضت ازادی در ادامه ی ارتباط با سفارت امریکا،حتا پس از پیروزی انقلاب و پست دولتی را خورد. سران حکومت نیز به درستی از این امر اگاه بودند.

پس رژیم اسلامی برای همیشه باید پاسخگوی تهمت زنی به انتظام، قربانی کردن او و خسارت وارده به جامعه از همین ناحیه ،باشد و عاملان و حامیان پرونده سازی برای امیر انتظام نیز باید از مردم و وجدان اگاه خود، پوزش بخواهند،اگر چه رسیدگی به پرونده ی انها و محاکمه و مجازات انها،در دادگاه بی طرف،علنی و با حضور هیئت منصفه ،امری الزامی است.

اما واقعیت این است که امیر انتظام تلاش کرد تا حکومت مذهبی متکی بر استبداد،حاکم نشود و برای انحلال خبرگان که زیر سلطه ی روحانیان قرار داشت، تلاش کرد و همین امر موجب شد تا رژیم با او تسویه حساب کند.همین تسویه حساب با مهندس بازرگان و نهضت آزادی نیز صورت گرفت.دردناک تر این که،کسانی چون مهندس سحابی و نیروهایی که بعدا به ملی مذهبی معروف شدند،در این راه، کمک های تبلیغی زیادی به رژیم کردند، اما رسما پوزش خواهی نکردند. در ان دوران دانشجویان خط امام،اتش بیار معرکه و عمله ی ظلم بودند و ما نیز، حامیان انها در این اتش زدن بر کاشانه ی خود بودیم.یعنی هر یک به سهم خود، اشتباهاتی مرتکب شده و البته برخی مثل دست اندرکاران حکومت،جنایت مرتکب شده،برخی مثل نهضت ازادی و مهندس بازرگان ،مرتکب اشتباه شدند،برخی مثل دانشجویان خط امام نا اگاهانه ، خیانت کردند و ما نیز با حمایت توده وار از انها، دچار اشتباه و گناه شدیم. به سهم خود ،همواره از ملت ایران پوزش خواسته و می خواهم و به ویژه از روح بلند امیر انتظام پوزش خواهی مجدد می کنم.

نامه ی نا نوشته غلط ندارد اما کسانی مثل مهندس بازرگان و مهندس امیر انتظام وکسانی چون من، نه جنایت کرده ایم،نه خیانت. فقط در دوره ای از زندگی خود، دچار اشتباه شده ایم.

حال کسانی از انطرف پشت بام افتاده و بازرگان و انتظام را به دلیل همراهی با انقلاب و خمینی، محکوم می کنند.در جریان درگذشت و تشییع و مراسم امیر انتظام، شاهد زخم زبان های مکرر، ان ها بودیم.انها که حتا از از درک یک ساعت،از زجری که مهندس انتظام در زندانهای رژیم کشید ،عاجز هستند و به ویژه در انسوی مرزها و طی ۴۰ سال است که از مبارزه فقط حرف زدن را یاد گرفته اند،نه تنها یک پیام تسلیت ندادند ،بلکه اگر دستشان رسید،نمک بر زخم ما پاشیدند. انهایی که در دوران شاه،از همه جور امکانات رفاهی برخوردار بودند و عصبانی از انقلاب،همواره اماده هستند تا از احساسات توده‌های ستمدیده ،به نفع افکار و خواسته های خود بهره ببرند.انها که در سختی های دوران انقلاب و پس از ان، هیچ سهمی نداشته و اینک میخواهند میراث خوار شرایط ناشی جنایت های ۴۰ ساله ی اخوند ها، و البته پیروزی مفت و مجانی باشند.اینها با محکوم کردن انقلاب، نسل انقلاب و امیر انتظام ها،عملا بین مردم شکاف می اندازند تا رژیم در همین شکاف ها ،لانه کند و به جنایت خود ادامه دهد.ما امیر انتظام را نماد مظلومیت،مقاومت و اخلاق سیاسی می دانیم و انها او را شریک جرم تلقی می کنند. پس چگونه قرار است بین اینطرف با انطرف،برای پیروزی،اتحاد برقرار شود؟

این سوی ماجرا نیز ،کسانی هستند که یک روز درد و رنج ۴۰ ساله ی امیر انتظام را درک نکرده اما فرصت طلبانه، به دنبال میراث خواری او هستند. هنگامه ی مبارزه و زندان در کنج خانه های خود مخفی میشوند اما روز بهره برداری، در صف اول هستند و از افتخارات نداشته ی خود گفته و بر چهره ی مبارزان واقعی خاک می پاشند.شاید همین بی انصافی های میراث خوران شرایط ناشی از جنایات اخوند ها به نفع برگشت به دوران پیش از انقلاب، و فرصت طلبی گروهی گریزان از مبارزه و زندان ،اما پر ادعااست که مانع اتحاد و موجب دوام حکومت اخوندی شده است.

هیچ یک از ما، تکلیف خود با ادامه ی مبارزه راروشن نکرده ایم.گروهی فقط در اندیشه ی تخریب نسل انقلابی دهه ی ۵۰ هستند و گمان می کنند به همین سادگی قادر خواهند شد،رژیمی تا دندان مسلح و ایدئولوژیک را کنار زده و خود بر کرسی رییس جمهوری یا شاهی(هر کدام شد،برایشان تفاوتی ندارد!)بنشینند و گروهی از ترس گروه اول و شاید از روی حسادت، همچنان دل در گرو جمهوری اسلامی به شرط به حساب اوردن انها دارند!؟

من در واقعه ی تلخ و دردناک درگذشت امیر انتظام این انسان نجیب،شریف و اسوه ی مقاومت، رفتار زشت هر دو جریان مذکور در بالا را دیدم.انهایی که نامی از اسوه ی مقاومت و اخلاق نبرده یا نمک بر زخم ما زدند و موجبات بی اعتمادی ما به خود را افزایش دادند و گروهی که با گفته ها و عملکرد خود،برای رژیم عشوه گری کرده و به انها پیام دادند که حساب ما از برانداز ها جداست. ما را از انها ندانید و خریدار مطاع ما، که نشان منافع ملی بر ان زده ایم، باشید تا همچنان فروشنده باشیم!

اینجا در این میدان بی رحمی و بی انصافی که ملتی در قربانگاه است و از فقر و سیه بختی، تلف میشود، کسانی چون امیر انتظام ها،داریوش و پروانه ها،قاسملو و شرفکندی ها، نرگس و نسرین ها، ارش،سلطانی و بهشتی لنگرودی ها، ستار و اکبر ها، ندا و سهراب ها،شمع محفل انس و عشق به رفاه و ازادی ملت میشوند.اف بر انها که حتا از بردن نام انها پرهیز کرده یا بر چهره ی انها خاک می پاشند.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است