داود هرمیداس باوند در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی بر این باور است: مسائل اقتصادی را باید از مسائل سیاسی و دیپلماتیک جدا دانست. کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی در سال های اول قدرت اقتصادی چندان زیادی نداشتند و با کمک برخی از کشورهای بلوک غرب توانستند سر و سامانی به وضعیت سیاسی، اقتصادی و معیشتی خود بدهند، اما اکنون شرایط به گونهای دیگر رقم خورده است؛ ولی نکته اینجاست که به موازات رشد قدرت سیاسی و تا اندازه ای اقتصادی این کشورها، از آسیای میانه تا قفقاز، ایران نتوانست برنامه جدی برای گسترش نفوذ خود در این کشورها پیدا کند. به خصوص که اشتراکات فرهنگی ما در طول تاریخ با این کشورها بسیار پررنگ بوده است.
گفت و گو از عبدالرحمن فتحالهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – تعریف حوزه نفوذ هر کشوری بنا به اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، توان نظامی و امنیتی، تحولات میدانی و نیز شرایط خاص ژئوپلیتیکی تعریف و تبیین میشود، اما در این راستا مولفه مناسبات تجاری و اقتصادی تا چه اندازه میتواند در تعریف حوزه نفوذ کشور ها موثر واقع شود؟! دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت و گویی را با داوود هرمیداس باوند، کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
با توجه به شرایط امنیتی و نظامی منطقه خاورمیانه و فروش کش کردن برخی تنش ها مانند پرونده سوریه، عراق و یمن، برخی معتقدند که اکنون شرایط برای تغییر سیاست خارجی ایران به منظور ایجاد یک منطقه نفوذ جدید فراهم شده است. به اعتقاد شما ایران در این شرایط میتواند به حوزه نفوذ جدیدی بیندیشد؟
ببینید شرایط منطقه خاورمیانه به گونه ای است که بازیگران مهم و کلیدی در آن با رفتارهای خود میتوانند آینده و سرنوشت غرب آسیا را رقم بزنند که یقینا یکی از قدرتهای بلامنازع غرب آسیا، ایران است. لذا باید هرگونه برنامهریزی برای تغییر رفتار در سیاست خارجی و یا تعریف حوزه نفوذ جدید با یک برنامهریزی دقیق همراه باشد. از این رو چه موافقان این مسئله و چه مخالفان آن، بر این مطلب تاکید و اشتراک نظر دارند که اساسا نمیتوان به صورت ناگهانی و به یک باره ایران دست به چنین تغییری اساسی بزند، آن هم در شرایطی که اساسا تهران چنین احساس نیازی را ندارد. به خصوص که با خروج نیروهای نظامی آمریکا از سوریه اکنون جمهوری اسلامی خود را برنده پرونده سوریه می داند. لذا سخت و دشوار به نظر میرسد که تهران به دنبال تغییر حوزه نفوذ خود باشد. چون اتفاقا شرایط کنونی منطقه غرب آسیا، کشور را به سمتی سوق داده است که برنامه های جدی تری برای رشد و تدوام نفوذ خود در غرب آسیا داشته باشد.
آیا در مسیر این برنامه های جدید برای تدوام رشد و نفوذ ایران، دست اندازی به نام فشارهای اقتصادی تحریمی اثرگذار خواهد بود. اساسا شرایط اقتصادی تحریمی کشور باعث خواهد شد که ما برای مناسبات اقتصادی و تجاری خود نفوذی مانند آسیای میانه و قفقاز را تعریف کنیم؟
مسائل اقتصادی را باید از مسائل سیاسی و دیپلماتیک جدا دانست. کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی در سال های اول قدرت اقتصادی چندان زیادی نداشتند و با کمک برخی از کشورهای بلوک غرب توانستند سر و سامانی به وضعیت سیاسی، اقتصادی و معیشتی خود بدهند، اما اکنون شرایط به گونهای دیگر رقم خورده است؛ ولی نکته اینجاست که به موازات رشد قدرت سیاسی و تا اندازه ای اقتصادی این کشورها، از آسیای میانه تا قفقاز، ایران نتوانست برنامه جدی برای گسترش نفوذ خود در این کشورها پیدا کند. به خصوص که اشتراکات فرهنگی ما در طول تاریخ با این کشورها بسیار پررنگ بوده است. به عبارت دیگر ایران نتوانست از دل این بستر (اشتراکات فرهنگی و تاریخی)، شرایطی را برای بسط نفوذ اقتصادی خود در این کشورها به وجود آورد. متاسفانه ما در طول این سال ها تنها در حوزه ایدئولوژیک خود را در قالب برخی شعارها به این کشورها معرفی کرده ایم.
یعنی تلاش های اقتصادی ما در آذربایجان، ارمنستان و یا گرجستان خیلی جدی نیست؟
برای تعریف حوزه نفوذ اقتصادی خیر. آیا لیاقت اقتصادی کشوری مانند ایران با بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت باید در حد صادرات گاز و کارخانه مونتاژ خودرو باشد یا این که این کشورها در قبضه خود بگیریم. در این راستا متاسفانه در حال حاضر هم ایران در اکو شرایط را برای بسط و گسترش نفوذ خود، آن چنان که باید، فراهم نکرده است. اکنون پنج کشور حوزه آسیای میانه به همراه پاکستان و افغانستان و هند در منطقه شبه قاره و جنوب آسیا فرصت های بیشماری را برای ما رقم زده است. اما نگاه کلان ما به خاورمیانه عربی دوخته شده است. البته چنان که گفتید مناسبات کمرنگ اقتصادی ما با برخی از این کشورها، از ارمنستان تا آذربایجان و گرجستان، وجود داشته است، اما این که به طور خاص برنامه دقیق و جدی برای تعریف و نفوذ اقتصادی ایران در این مناطق شکل بگیرد، وجود نداشته است. در حالی که کشورهایی مانند ترکیه برنامه های جدی برای پررنگ کردن نفوذ اقتصادی خود در این کشورها دارد و در حوزه های هتل سازی و راه و ساختمان پروژه های کلانی را به دست گرفته است؛ اما در مقابل شرایط برای ایران به گونه دیگری رقم خورده است و تنها هنر ما به برخی میانجیگری ها میان ارمنستان و آذربایجان و یا میان مسلمانان و دولت تاجیکستان در زمان استقلال این کشور باز می گردد. البته من معتقد نیستم که باید از منطقه غرب آسیا و خاورمیانه عربی رخت بر بندیم، بلکه باید به موازات این نفوذ، برنامه جدیدی برای تعریف نفوذ اقتصادی خود را شکل دهیم، به خصوص که آسیای میانه تنشهای کمتری با کشور ما دارد و بستر برای افزایش و ترویج مناسبات تجاری و اقتصادی بسیار فراهم است.
نکته مهم دیگر به نوع دیپلماسی ایران و در رفتار ما برای گسترش نفوذ باز میگردد. در این راستا ما همان رفتار گاه غلطی را که برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه پیش گرفته ایم، برای مناطق دیگر مانند آسیای میانه پیاده کرده ایم. در این خصوص اکنون تاجیکستان مدعی شده است که یک گروه وابسته به ایران در این کشور فعالیت های امنیتی داشته، این مسئله اکنون بر مناسبات دیپلماتیک ما با تاجیکها اثرات سوء داشته است. بنابراین باید برخی از رفتارهای خود را در خصوص افزایش مناسبات با برخی از کشورها تعدیل و اصلاح کنیم؛ در غیر این صورت نمیتوان به پررنگ شدن مناسبات اقتصادی و تجاری خود و تعریف حوزه نفوذ اقتصادی اندیشید. به خصوص که اکنون کشور نیاز مبرمی به گسترش روابط تجاری خود با دیگر کشورها به خصوص همسایگان خود دارد.
در ادوار مختلف، جمهوری اسلامی ایران با نگاه های گوناگون در سیاست خارجی، حوزه نفوذی را برای خود تعریف کرد، از دوران آقای هاشمی رفسنجانی که در سایه سیاست کاهش تنش و احترام متقابل تلاش هایی برای تعریف حوزه نفوذ خود حتی در آسیای میانه و قفقاز داشت تا دوره سید محمد خاتمی که با همین دید، دیپلماسی را به سمت همگرایی با غرب پیش برد و بعد از آن سیاست خارجی محمود احمدی نژاد، نگاه به امریکای لاتین را پیشنهاد کرد و اکنون نیز حسن روحانی گسترش مناسبات با اروپا را کانون فعالیتهای دیپلماتیک خود قرار داده است. با توجه به این نکته و در راستای این نگاه شما تا چه اندازه می توان دغدغه اقتصادی را در نفوذ منطقه ای ایران در دولت های مختلف جدی دانست؟
در راستای همان نکاتی که اشاره داشتم معتقدم که اساسا جمهوری اسلامی ایران در ادوار مختلف خود هیچ گاه دغدغه اقتصادی و منافع تجاری را برای تعیین حوزه نفوذ خود در خاورمیانه و هر جای دیگر تعریف نکرده است، چراکه اقتصاد اولویت جدی در ساختار جمهوری اسلامی ایران نبوده است. اخیراً هم که فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای ایالات متحده آمریکا باعث شده نگرانی های اقتصادی به برنامههای مسئولین راه پیدا کند، که نبابد آن را چندان جدی دانست؛ مثلا زمانی که دستگاه سیاست خارجی از دیپلماسی اقتصادی رونمایی میکند، منتظر اقدامات جدی در این خصوص بودیم، اما تا به اکنون این شعار آقای ظریف هیچ خروجی برای مسئله اقتصاد خارجی نداشته است. اکنون مسئله بیکاری، تورم، رکود در تولید، مسئله فروش نفت، بیمه، کشتیرانی و دیگر مسائل تجاری سبب شده تا به واقع دغدغه های جدی برای جمهوری اسلامی ایران در مناسبات اقتصادی شکل گیرد. پس ما باید به سمت کاهش تنش و گسترش مناسبات تجاری با دیگر کشورها گام برداریم. اگر نتوانیم این مهم را به سرانجام برسانیم، باید انتظار داشت که شرایط داخلی بستر را برای یک جنبش کور اجتماعی در سال آینده شمسی شکل دهد. به هر حال دغدغه اجتماعی اکنون بر پایه مشکلات اقتصادی و معیشتی بنا شده است. این مهم به روشنی نشان از آن دارد، مادامی که نتوان اقتصاد و دغدغههای اقتصادی و تجاری را به اولویت برنامه های جمهوری اسلامی ایران برگردانیم، نمیتوان در حوزه نفوذ و تعریف آن بر پایه های اقتصاد امید چندانی داشت. یعنی همان تلاش و اهتمامی که در قبال خاورمیانه، فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن و غیره در عمل وجود دارد باید به شکل صحیحیش در قبال افغانستان، پاکستان، هند، تاجیکستان، ارمنستان و دیگر کشورها هم به وجود آید. چون اکنون به واسطه برخی رفتارهای نسنجیده مان ارتباطات ایران با کشوری چون مراکش قطع شده است. این مسئله به واسطه برخی اقدامات نسنجیده ما در راستای گسترش نفوذ غلط ایران شکل گرفته است. به عبارت دیگر باید برای هر کشور منطقه ای برنامه جداگانه بر اساس خرد سیاسی و فارغ از ایدئولوژی گرایی سامان دهیم.
ولی در سایه همین نفوذ منطقهای مناسبات خوب اقتصادی با عراق شکل گرفته است، آیا می توان در ذیل همین نفوذ خاورمیانه مناسبات اقتصادی خود را هم گسترش داد؟
شرایط کشورهایی که مادر آنها نفوذ داریم شرایط چندان مناسبی از لحاظ اقتصادی نیست اگر چه ما می توانیم نیم نگاهی به بازار عراق داشته باشیم اما اکنون تداوم این شرایط با تحریم های آمریکا با اما و اگرهای جدی روبه روست، اما فارغ از این نکته سوال مهم اینجاست که آیا می توان همین مناسبات را برای لبنان، سوریه، یمن و فلسطین داشت؟! آیا این کشورها توان اقتصادی مناسبی دارند که بتوانند به ایران سود برسانند؟! پس پاسخ به این سوال نشان میدهد که پروژه گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه یک پروژه یک طرفه و کاملا هزینه بردار برای ایران بوده است. تقویت میزان خرد سیاسی، که بتواند با یک ارزیابی صحیح از وضع جهان و منطقه و خود شرایط داخلی کشور در کنار یک موازنه منطقی و منصفانه بین منافع ملی و منافع ایدئولوژیکی و ارزشی و همچنین مناسبات و منافع تجاری شرایط را برای بسط و گسترش ایران سامان دهد، قطعاً برای کشور لازم و ضروری است. من معتقدم که باید در کنار نفوذ منطقه ای ایران در خاورمیانه برخی برنامه های جدی برای افزایش نفوذ تجاری ما با ترکیه، قطر و کشورهایی از این دست شکل بگیرد و برنامه های جدی نیز برای آسیای میانه، قفقاز و همچنین آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی شکل بگیرد. ما نباید خود را معطوف به یک منطقه خاص کنیم. هر کس در منطقه میتواند سیبل برنامهریزی برای گسترش مناسبات اقتصادی ما باشد اگر چه مشکلات تحریمی سنگهای بزرگ و کوچکی را در برابر مسیر جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.