مرتضی رفیعی: طی روزهای گذشته یورونیوز گزارش داد عادل عبدالمهدی، نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح عراق فرمان ادغام نیروهای حشدالشعبی در ارتش این کشور را صادر کرد. بر اساس این فرمان ده مادهای که شامگاه دوشنبه ۱۰ تیر صادر شده و ظرف ۳۰ روز میبایستی اجرایی شود، کلیه فعالیتهای حشدالشعبی زیر نظارت و فرماندهی ارتش عراق قرار گرفته و نام یگانها و درجات نظامی آن با نامهای رسمی ارتش عراق جایگزین خواهد شد. بر پایه این دستور، آن دسته از یگانهای نظامی حشدالشعبی که به ارتش نمیپیوندند اجازه فعالیت نظامی نخواهند داشت و تنها میتوانند در قالب گروه سیاسی در ساختار حکومتی و پارلمانی شرکت داشته باشند. برخی از کارشناسان بر این نظرند که این فرمان نخست وزیر عراق به نوعی تحت فشار آمریکاییها با اهدافی خاص صورت گرفته است. به همین منظور «آرمان» گفتوگویی را با داوود هرمیداس باوند استاد روابط بینالملل ترتیب داده که در ادامه میخوانید.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته منابع خبری از فرمان عادل عبدالمهدی مبنی بر ادغام نیروهای حشدالشعبی در ارتش عراق خبر دادهاند، برخی از کارشناسان این دستور نخست وزیر عراق را نتیجه فشار آمریکاییها میدانند. از دیدگاه شما آمریکاییها چه اهداف احتمالی از این اقدام دنبال میکنند؟
در حال حاضر سعی آمریکاییها بر این است که گروههایی که از آنها تحت عنوان حامی ایران نام میبرد عقیم کند. بهگونهای که در حال حاضر ادغام حشدالشعبی در ارتش عراق در همین چارچوب قابل تحلیل و ارزیابی است. از سوی دیگر آمریکاییها بهدنبال آنند که نیروهای حزبا… لبنان را نیز مجبور به ترک سوریه کنند. واشنگتن بهدنبال آن است که اگر از طریق پایگاههایش در منطقه همچون قطر، ترکیه و بحرین جنگی به راه انداخت، گروههای نیابتی که ممکن است از جانب ایران در پی ضربه زدن به نیروهای آمریکایی باشند را به نوعی عقیم کند. این مجموعه اقدامات در راستای آن است که اگر ایالات متحده بخواهد دست به عملیات نظامی احتمالی علیه ایران بزند دیگر نگرانی از جانب این نیروها نداشته باشد. بهنظر میرسد در گام اول در کنار گذاشتن حشدالشعبی حداقل تا حدودی به اهدافش رسیده است. بنابراین برای حفظ منافع حیاتی ایران، خرد سیاسی و مصلحت عمومی اقتضا میکند در حال حاضر که تا حدودی کشورمان دست بالا را دارد از میانجیگریهایی که احتمالا پیش میآید، استفاده کند تا از یک سو به کاهش تنش کمک کرده و از سوی دیگر هیچگونه برخورد نظامی احتمالی صورت نگیرد.
با توجه به آنکه دکتر ظریف و جرمی هانت روز شنبه در تماسی تلفنی درباره نفتکش «گریس وان» که حامل نفت ایران بود، گفتوگو کردند. بریتانیا تا چه میزان میتواند مستقل از آمریکاییها از افزایش سطح تنش در منطقه جلوگیری کند؟
بهنظر میرسد در حال حاضر کشورهای اروپایی ملاحظاتی را نسبت به ایالات متحده رعایت میکنند و بریتانیا فراتر از سایر کشورهای اروپایی چنین مسائلی را نسبت به واشنگتن رعایت میکند. لندن از همان ابتدا در خصوص حوادث مشکوک نفتکش ژاپنی انگشت اتهامش را به سوی تهران نشانه رفت. بهگونهای که با طرح چنین موضعی، مواضع آمریکاییها را تایید کرد. بنابراین سایر کشورها نیز حاضر نیستند وارد هیچگونه برخوردی با آمریکاییها شوند. هند و چین نیز در تبادلات اقتصادی خودشان با ایران از اینکه تبادلات بهصورت کالا به کالا و یا پرداخت بهصورت روپیه و یوآن باشد استقبال میکنند. همچنین پیش از این نیز این دو کشور اعلام کرده بودند که پایبند به تحریمهای شورای امنیت هستند. اما به تحریمهای خارج از شورای امنیت پایبند نیستند. ولی شدیدا هم هند و هم چین از فضای کنونی در راستای منافع خودشان استفاده کرده و میکنند. بهگونهای که نه تنها در برابر خرید نفت از ایران دلار پرداخت نمیکنند، بلکه کالا و پول رایج خودشان را پرداخت میکنند. پیش از این وزیر انرژی هند اعلام کرده بود که از وضعیت کنونی مبلغی حدود ۷میلیارد دلار منتفع شدهاند. انتظار میرود که این منافع با ادامه روند کنونی افزایش یابد. باید بدانیم که در حال حاضر نیز خط و مشی آنها همین گونه است. تنها کاری که روسها و چینیها ممکن است در خصوص طرح دعوی واشنگتن با بهانه کاهش تعهدات برجامی ایران در مجامع بینالمللی همچون شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و یا شورای امنیت مطرح دارند، این است که آمریکا را مسبب نابودی برجام تلقی کنند. بنابراین مواضع این گونه تا حدودی ممکن است نزدیک به مواضع ایران باشد. حتی در خصوص این مساله (موضعگیری اعلامی به نفع ایران) نیز، نمیتوان با اطمینان از روسها و چینیها در چارچوب احتمالات قابل تحلیل نام برد. در گذشته روسها همواره هم در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و هم در شورای امنیت سازمان ملل همسو با غرب بودهاند.
آیا از دیدگاه حقوق بینالملل و حقوق دریاها اقدام بریتانیا در توقیف نفتکش ایرانی اقدامی بر اساس عرف و چارچوبهای پذیرفته شده بینالمللی است؟
این مساله بیمعنی شده است. بر اساس اصول منشور صراحتا مطرح میدارد که همه کشورها ملزم به پایبندی تصمیمات و یا تاییدیههای شورای امنیت هستند. اما در حال حاضر آمریکا بر خلاف منشور ملل متحد و حقوق بینالملل یک قرارداد چندجانبهای را که نه تنها مرتبط با حفظ صلح و امنیت بینالمللی بوده بلکه بهعنوان یک دستاورد بزرگ دولت آمریکا، کشورهای اروپایی، ۵ عضو دائم شورای امنیت، نماینده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دستاوردی به نفع جامعه بینالملل تلقی میگردیده را مخدوش کرده است. واشنگتن با خروج یکجانبه از توافقی که خود در شکلگیری آن نقش محوری داشته عرف بینالملل، حقوق بینالملل و منشور ملل را نقض کرده است. اما چون در حال حاضر آمریکا قدرت هژمون در نظام بینالملل است همه کشورهای دیگر یا به نوعی ملاحظاتی را نسبت به آمریکاییها رعایت میکنند یا به علت تعاملات گستردهای که با این کشور دارند ترجیح میدهند آن تعاملات را حفظ کرده و تعاملات خود را با واشنگتن مخدوش نکنند. بنابراین این کشورها حاضر نیستند به خاطر ایران حتی موضعگیری کنند. لذا واقعیت آن است که حقوق بینالملل، سازمان ملل متحد و شورای امنیت از دیدگاه آمریکاییها بیمعنی است. در خصوص حمله به عراق نیز جورج دبلیو بوش صراحتا اعلام کرد که حاضر نیست منافع حیاتی آمریکا را به شورای امنیت واگذار کند. چون در شورای امنیت نیاز به قطعنامه جدیدی داشت. همان گونه که فرانسه و آلمان در آن زمان اشاره کردند در قطعنامه اول اصل اتوماتیک ماشه نیست، بنابراین برای حمله به عراق نیاز به قطعنامه جدیدی وجود دارد. اما آمریکا کاملا چنین دیدگاههایی را نادیده گرفت. حال آنکه چنین فرآیندی از نظر سیاسی و اجتماعی در همان زمان مشکلاتی را پیش آورد که جای خود را دارد. اما در حال حاضر عملا ایالات متحده جامعه بینالمللی را به نوعی به نفع خود بسیج کرده است. تهران در چنین اوضاعی در وضعیت دشواری قرار گرفته است. باید بدانیم که در سیاست کلیدواژههایی همچون هرگز و غیرممکن وجود ندارد. بهگونهای که مواضع کشورها با مقتضیات زمان، دچار تغییر و یا تعدیل میشوند. هدف باید آن باشد که کشور را از برخورد فاجعهبار که منافع حیاتی را به خطر میاندازد، حفظ کرد. خرد، درایت و کیاست سیاسی حتما راهگشا خواهد بود. در حال حاضر که کشور یک موضع تهاجمی را پیش گرفته بهصورت بد یا خوب باید از این مساله استفاده کرده و شرایط را تا حدودی تعدیل کند.
آیا این احتمال وجود دارد که در صورت پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰، پنتاگون بهدنبال عملیاتی کردن سناریوی حمله به ایران باشد؟
آمریکاییها سعی داشتهاند تا گروههایی را که جنگ نیابتی انجام میدهند، عقیم کرده و آنها را از صحنه خارج کنند. چون این گروهها برای آمریکاییها میتوانند مشکل آفرین باشند. بهگونهای که این گروههای نیابتی با موشکهایی که در اختیار دارند میتوانند پایگاههای آمریکاییها را در بحرین، قطر، ترکیه و خلیج فارس هدف قرار دهند که این مساله برای آمریکاییها تلفات انسانی در پی دارد. اما از سوی دیگر ممکن است اقدامات آمریکاییها علیه ایران محدود به اقدامات تنبیهی باشد. چنان که در زمان ریگان دو سکوی نفتی ایران را منهدم کردند و گفتند فراتر از آن دست به اقدام نظامی نخواهند زد. بهعنوان نمونهای دیگر اوباما اعلام کرد که اگر سوریه از سلاحهای شیمیایی استفاده کند دست به اقدامات تنبیهی خواهند زد. البته آمریکا دست به چنین اقدامی نزد. بعد از آن اعلام داشت که میبایستی راهکار سیاسی را پیگیری کرد. لذا ممکن است دست به چنین اقدامات محدودی بزند. آمریکاییها به هیچعنوان نمیتوانند نیروی نظامی پیاده وارد ایران کنند، بلکه از راه دور دست به اقدام خواهند زد. واشنگتن با اقداماتش بهدنبال این است که ایران را مجبور به نرمش کند. انتقال هواپیماها به منطقه و افزایش نیروهای نظامی در پایگاههای قطر، بحرین، ترکیه و افغانستان در این چارچوب قابل ارزیابی است. ایران باید تنها منافع خود را در نظر بگیرد که در این صورت هر تصمیمی که اتخاذ کند، گامی رو به جلو خواهد بود. در حال حاضر شرایط دشوار است اما در کشور احساس ضعف دیده نمیشود. بنابراین اگر میانجیگری تازهای مطرح شود، تهران میتواند تصمیمات تازهای اتخاذ کند. همچنین اروپا تا حدودی میتواند فضا را تعدیل کند. ترامپ بهدنبال تفاهمنامهای هر چند حداقلی با ایران است. تا بدین وسیله با بوق و تبلیغات از این مساله به نفع جامعه بینالمللی و آینده انتخاباتش بهرهبرداری کند.
با توجه به آنکه اگر گفتوگوهای احتمالی که ترامپ نسبت به ایران دنبال میکند، تا قبل از انتخابات ۲۰۲۰ محقق نشود، کاخ سفید مشخصا از سه ابزار تحریم، مذاکره و یا جنگ چه سناریوی مشخص و یا اهدافی را در قبال ایران دنبال میکنند؟
بهنظر میرسد با توجه به اعزام نیروهای نظامی و همچنین گسیل تجهیزات به منطقه دو احتمال وجود دارد. اول آنکه از تاثیر گروههای نیابتی ایران کم کند. چون ایران خاکریزها و دامنه امنیتی خود را به خارج از ایران (عراق، سوریه، لبنان و یمن) منتقل کرده است. دوم آنکه یا دست به اقدامات تنبیهی خواهند زد و یا اینکه همان گونه که جان کری پیشنهاد کرده بود ایران همین گونه کجدار و مریز این دوره نه جنگ و نه مذاکره را سپری کرده تا سال ۲۰۲۰ و انتخابات آمریکا به سر آید. اما بهنظر میرسد آمریکاییها تا قبل از آنکه به انتخابات برسند اقداماتی را انجام دهند. لذا این نگرانی وجود دارد، بهخصوص آنکه اگر کار از کنترل خارج شده و یا اشتباهاتی صورت گیرد که منجر به درگیری شود، راهکار آمریکاییها حضور نظامی نخواهد بود. آنها سعی خواهند کرد توان ضربه را از ایران بگیرند. هر چند که ایران ابزارهای متعددی در اختیار دارد که آمریکاییهای نمیتوانند آن ابزارها را از بین ببرند. آمریکا در اندیشه ضربه به کشور است و فکر میکند بازسازی حمله نظامی احتمالی بسیار سنگین و طولانیمدت خواهد بود. بهعنوان نمونه هنوز کشور نتوانسته خرمشهر و آبادان را بازسازی کند. درست است که پلها و جادهها احیا شده اما خرمشهر و آبادان دیگر همان شهرهای پیش از جنگ نیستند. در مقابل این احتمال نیز وجود دارد که فقط دست به اقدامات محدود بزنند تا بدین وسیله به هدف مذاکره برسند. امید آن است که تهران تمام توان دیپلماتیک خود را در جهت نشان دادن چهره آمریکا به کار گیرد، بهخصوص در شرایط کنونی که متهم به حالت تهاجمی میباشد بهترین فرصت برای استفاده از ابزار دیپلماسی است.
با توجه به آنکه تهران گام دوم تعهدات برجامیاش را کلید زده، این مجموعه اقدامات ایران چه نتایج احتمالی را در بر خواهد داشت؟
ترامپ از ابتدای دوره ریاست جمهوریاش مدعی شد که ایران قصد دسترسی به سلاح هستهای را داشته است. همچنین وی اوباما و جان کری را بهدلیل امضا و پذیرش توافق هستهای مورد نکوهش قرار داد. در حال حاضر آنها در مساله غنیسازی اورانیوم مبالغه میکنند. آمریکا مدعی است ایران در حال بازگشت به همان مسیر پیش از برجام است. اما برجام توافقی است که به نفع کشورهای اروپایی، روسها و چینیها و در مجموع جامعه جهانی است. کشورهای عضو برجام اگر مایل باشند که توافق هستهای پایدار بماند باید نوک پیکان اتهامات را متوجه آمریکاییها کنند. تا بدین وسیله هم برجام پابرجا بماند و هم سعی کنند تا آمریکا را تحت فشار قرار داده تا موضعش را تعدیل کند. تا حدودی فرانسه و ایران مذاکراتی در این خصوص انجام دادهاند. لندن تا حدودی مواضعش بیشتر همسو با آمریکاییهاست. آلمان و ایتالیا میتوانند نقش مهمی در وضع موجود داشته باشند. اگر اتحادیه اروپا انسجامی از خود برای حفظ برجام در قبال آمریکا نشان دهد و استدلال آمریکاییها را مبنای قانونی تلقی نکنند میتوانند فضای جدیدی بهوجود آورند که بازتابش هم در افکار عمومی داخلی آمریکا خواهد بود و هم کاندیدای حزب دموکرات استراتژی ترامپ را برای پیروزی در انتخابات مورد انتقاد قرار دهند. بنابراین چنین فرآیندی به نفع ایران خواهد بود.
با توجه به آنکه طی روزهای گذشته روسای جمهور ایران و فرانسه تلفنی صحبت کرده و پس از آن فرستاده ویژه مکرون به تهران سفر داشت. همچنین از سوی دیگر سفر امانوئل مکرون نیز به تهران مطرح است. مشخصا آیا مکرون میتواند ترامپ را متقاعد کند تا واشنگتن به برجام بازگردد؟
پاریس اشاره کرده بود که هیچمانعی برای مذاکرات تازه در رابطه با برجام که نقاط ضعفی همچون مساله موشک نیز دارد وجود ندارد. بنابراین ممکن است فرانسویها بتوانند آمریکاییها را راضی کنند. اما مساله موشکی هم برای آمریکاییها و هم اروپاییها حائز اهمیت است. چون ترامپ بهدنبال آن است که توافقی بهدست آورده و با بوق آن را بزرگ نمایی کرده و این گونه وانمود نماید که مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شده است. بنابراین اگر فرانسه موفق شود یک و یا دو خواسته آمریکاییها را در چارچوب برجام حل و فصل کند، تا شرایط جدیدی شکل گیرد، این مساله بهدلیل رابطه نزدیک و دوستانه مکرون و ترامپ، میتواند اثرگذار باشد. بهنظر میرسد فرانسه در این مساله جدی است.
تهران درخصوص اینستکس اعلام داشت که این میزان از تبادلات اقتصادی در سازوکار مالی میان ایران و برخی از پایتختهای اروپایی حداکثر در چارچوب تسهیل خرید غذا و دارو خواهد بود. آیا با توجه به فشار همهجانبه وزارت خزانهداری آمریکا اینستکس میتواند خواستههای ایران را تامین کند؟
باید بدانیم شرایط مدام در حال تغییر است. در پرتوی تغییراتی که پیش آمده میتوان مواضع را اتخاذ و یا تعدیل کرد. ایران امید داشت که با پایبندی اروپا به برجام بتواند سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژی انجام دهد. در مقطع زمانی کنونی و در کوتاهمدت چنین مسالهای عملی نیست. آنها مطرح میدارند اینستکس مقدمهای برای گشایش تبادلات میان ایران و اروپا بوده و در آینده دست به اقداماتی در این زمینه خواهند زد. ایران تاکید میکند اهدافی که در برجام مد نظر بوده، محقق نشده و سرمایهگذاری و انتقال تکنولوژی انجام نگرفته است. انتظار ایران از اتحادیه اروپا در برابر آمریکا تقریبا بیمعنی شده و اروپاییها نشان دادهاند که نمیتوانند در برابر آمریکا ایستادگی کنند. بنابراین چون چنین وضعی پیش آمده نگرانی عمده آن است تا مساله بهنحوی فیصله یابد تا گزینه نظامی منتفی گردد. ایران میتواند روی این مساله جدیتر باشد. چون موضع فرانسه به ترامپ نزدیک است امکان چنین مسالهای وجود دارد. موضعی هم که فرانسه اتخاذ کرد بهنظر میرسد آلمان، ایتالیا و اسپانیا را همراه خواهد کرد. اما انگلستان چون در وضعیت خاصی قرار دارد ممکن است زیاد اظهار وجود نکند چون مواضعش را به نفع آمریکا کرده است.
آیا امضای توافقنامههای امنیتی میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس میتواند به کاهش تنش در منطقه کمک کرده و کشورهای منطقه را از حالت تخاصمی به دوستی نسبی نزدیک تبدیل کند؟
اگر خرد سیاسی در حکام این کشورها وجود داشته باشد بدون شک از چنین پیشنهادی استقبال خواهد شد. بازنده اصلی در هر منازعهای کشورهای منطقه هستند. اولا این کشورها مجبورند سرمایهگذاریهای سنگینی در آمریکا انجام دهند. همچنین سلاحهای پیشرفته و گرانقیمتی را خریداری کنند که توانایی استفاده از آنها را ندارند و به تبع آن میبایستی کارشناسانی را با هزینههای هنگفت برای تعلیم و استفاده از این تجهیزات بهکار گیرند. لذا چنین مسالهای هم به ضرر اوپک و هم کشورهای منطقه است. اگر نگاه همهجانبهای به مسائل منطقه وجود داشته باشد میبایستی این تنشها را کنار گذاشته لااقل راه همزیستی مسالمت آمیز را در پیش گیرند. هر کشوری بهدنبال منافع خود است. در دید کلی در نهایت بازنده هر منازعهای کشورهای منطقه خواهند بود. این مساله کاملا روشن است بنابراین اگر کشورهای منطقه دور اندیشی و خرد سیاسی داشته باشند مصالح و منافعشان در آن است که نوعی از مذاکره را در پیش گرفته که حداقل در آن روابط تبدیل به نوعی همزیستی مسالمت آمیز، همکاری و همگرایی شود. چنین روند احتمالی میتواند فضای تخاصمی در منطقه را تعدیل کند.
روزنامه آرمان – کد خبر: ۲۶۳۲۸۰ | تاریخ : ۱۳۹۸/۴/۲۴ – شماره: ۳۹۳۱