همدلی | سعیدشمس: داود هرمیداسباوند در گفتوگو با «همدلی» با بیان اینکه «ایران و عربستان مهمترین کشورهای منطقهِ استراتژیک و فوقالعاده مهم خاورمیانه هستند. پس میتوان این طور نتیجهگیری کرد، فاصلهای که بین دو کشور بهوجود آمده است، پتانسیلهای موجود در ایران و عربستان را هدر میدهد. همچنین باعث خواهد شد کشورهای فرامنطقهای به فکر سوءاستفاده باشند. چرا که خاورمیانه سرشار از انرژی و فرصت است و طبیعی است که مثلا آمریکا تلاشهایش را بهکار بگیرد تا بخشی از ذخایر موجود در این منطقه را تصاحب کند. اما اگر ایران و عربستان فضایی تعاملی با هم داشته باشند و به یک همصدایی برسند، فرصت بهرهبری از کشورهای دیگر سلب خواهد شد.» تاکید دارد که «سعودیها اصلاحناپذیرند» پس در نتیجه نمیتوانیم در انتظار عربستانی دموکراتیک باشیم.
گفتوگوی همدلی با دکتر هرمیداسباوند پیرامون اختلافات ایران و عربستان در زیر میآید:
ایران و عربستان همچنان حرکت روی دو خط موازی را تجربه میکنند. ریشه این مساله چالشبرانگیز در چیست؟
اظهارات گاهوبیگاه و نوع رفتاری که تصمیمگیران آلسعود درباره رابطه با ایران انجام میدهند، در واقع تداوم همان خط مشی همیشگیشان است که البته در دوره زمامداری بنسلمان شدت بیشتری داشته است. البته آتش زدن سفارت عربستان در تهران هم دامی بود که ایران در آن افتاد و بهانهها را به سعودیها برای علنی کردن و شدت بخشیدن به سیاستهایشان داد.
میتوان گفت، این شرایط هم برای ایران، هم برای عربستان و البته هم برای خاورمیانه هزینهساز است؟
قطعا همینطور است. در واقع ایران و عربستان مهمترین کشورهای منطقه استراتژیک و فوقالعاده مهم خاورمیانه هستند. پس میتوان این طور نتیجهگیری کرد، فاصلهای که بین دو کشور بهوجود آمده است، پتانسیلهای موجود در ایران و عربستان را هدر میدهد. همچنین باعث خواهد شد کشورهای فرامنطقهای به فکر سوءاستفاده باشند. چرا که خاورمیانه سرشار از انرژی و فرصت است و طبیعی است که مثلا آمریکا تلاشهایش را بهکار بگیرد تا بخشی از ذخایر موجود در این منطقه را تصاحب کند. اما اگر ایران و عربستان فضایی تعاملی با هم داشته باشند و به یک همصدایی برسند، فرصت بهرهبری از کشورهای دیگر سلب خواهد شد.
این گرهِ کور چطور باز میشود؟
به نظر من هم جمهوری اسلامی و هم دولت سعودی باید با تشخیص ضرری که شرایط فعلی دارد، کمی از موضعهای خود عقبنشینی کنند و برای رسیدن به وحدتی که بسیار-بسیار لازم است، به قول معروف کوتاه بیایند. در واقع اگر نکتههایی را که باعث اختلاف شده است با اشتراکات دو کشور مقایسه کنیم، میبینیم که اشتراکات پررنگتر است که این نشان میدهد، ایران و عربستان باید بنا را بر حل اختلاف بگذارند.
شما همیشه تاکید میکنید، نمیتوان بهعربستانی مترقی امید داشت.
خب! با نگاهی بهتاریخ این کشور در چند دهه اخیر، بهراحتی میتوان به این نظر رسید که آلسعود قصد تغییر رویه ندارند و بههمین دلیل تصور اینکه این کشور خودش را با مختصات روز جامعه جهانی همراه کند، تصوری باطل است. بههمین دلیل تصمیمهایی که در این کشور پادشاهی گرفته میشود، بر اساس نظرات قبیلهای است و کاری بهاین ندارند که نظام بینالملل چه نظر و نگاهی بهرویدادهایشان دارد.
اما تصمیمهایی که بنسلمان در روزهای اول ولایتعهدهایاش گرفت، چیز دیگری را نشان میداد.
خب! بنسلمان با تصمیم ارائه مجوز بهرانندگی زنان یا اخذ مالیاتهای سنگین از منتسبین بهآلسعود، سعی داشت تا نوآوریهایی در کشورش انجام بدهد. اما در کنار این تصمیمها، شاهد تهاجم بهیمن بودیم. همچنین قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری با آمریکا برای خرید سلاح سبب شد تا افکار عمومی بهاین نتیجه برسد که روال عربستان با بنسلمان بهمانند قبل است. در واقع چون عربستانیها با مسایل مهمی چون حقوق بشر بیگانهاند، نمیتوان روزی را تصور کرد که اصلاح شوند. چه با بنسلمان و چه بی بنسلمان، تصمیمها با نظر خاندان سعودی گرفته میشوند و بههمین دلیل ارزشهای آزادی و دموکراتیک غریبه هستند. حتی در مباحث مربوط به بحث رابطه با دنیا هم این آلسعود هستند که «تشخیص» میدهند و حاضر نیستند هیچ نظر یا تحلیلی را گوش کنند. بههمین دلیل در سه سال و چند ماه اخیر، در یمن کشتار و ویرانه را به-جا گذاشتهاند، بیآنکه دلیلی دیپلماتیک برای این کار خود داشته باشند. در کل درباره عربستان و کارهایی که انجام میدهند، نمیشود با قاعده سیاست نظر داد؛ چون سیستم قبیلهای و خانوادگی باعث شده تا اشتباه پشتِ اشتباه صورت بگیرد که این ریشه در تاریخ این کشور دارد و به-ظاهر اصلاحناپذیر بهنظر میرسد.
اگر اشتباه نکنم، منظور شما این است که تصمیمسازی با بنسلمان یا هر فرد دیگری فرق چندانی نمیکند.
قطعا همینطور است. البته مردم عربستان غیر از خاندان سعودی و مخالفینی که ساکن لندن هستند، مشارکت عمومی را مطالبه میکنند و نظرشان این است که شورای مشورتی جای خود را به نظام پارلمانی بدهد. مخصوصا اینکه اعضای مشورتی هم توسط آلسعود و از خانواده سعودیها تعیین میشود.
البته بنسلمان تلاش دارد تا با دنیا رابطه برقرار کند.
خب! طبیعی است که هر مسئولی بخواهد بههمراهی کشورش با کشورهای دیگر اصرار بورزد. اما بنسلمان با وجود جار و جنجالی که پرونده خاشقچی برپا کرده بود، نمیدانست که در افکار جهانیان چطور قضاوت میشود. بههمین دلیل از همان موقع که تور منطقهای (سفر به امارات، بحرین، مصر و تونس) آغاز شد، قرار بر این بود تا ولیعهد سعودی پس از این چند کشور برای شرکت در نشست گروه بیست (جی ۲۰) عازم آرژانتین شود، جالب است، ولیعهد سعودی تصور نمیکرد که با چه نوع رفتاری از سوی رهبران حاضر در آرژانتین روبهرو میشود، آن هم در شرایطی که مطبوعات و رسانههای خارجی به بهانه قتل فجیعانه خاشقچی عربستان و بهطور معلوم بنسلمان را از لحاظ حیثیتی و انسانی بهطور پررنگی زیر سئوال برده بودند. بنسلمان حتما وقتی با رفتار سرد حاضران در نشست گروه بیست روبهرو شد، متوجه شد که در چه دردسری افتاده است. تا مساله خاشقچی روشن نشود، برای عربستان و ولیعهدش درب بههمین پاشنه خواهد چرخید. بههر حال در مناسبات نظام بینالملل، واقعیتهایی غیرقابل انکار وجود دارد. یکی از این واقعیتها قراردادهایی است که در فضای اقتصادی میان کشورها عقد میشود و با شرایط فعلی، عربستان باید آمادگی برهم خوردن تفاهمهای بینالمللی خود را داشته باشد. البته واقعیتی دیگر هم این است، اگر مثلا آلمان و فرانسه به عربستان سلاح بفروشند، کدام مرجع میتواند از این موضوع مطلع باشد.
یکی از تبعات قتل خاشقچی طرح دعوا علیه ولیعهد سعودی بود. اما به نظر میرسد بنسلمان از این موضوع بهقول معروف جان سالم به در برد.
ببینید! وقتی یک شهروند که اتفاقا روزنامهنگار و منتقد سرسخت آلسعود است، با آن شکل بهقتل میرسد، طبیعی است که به چالش کشیدهشدن محمدبن سلمان یکی از مطالبههای افکار عمومی باشد. اما این امر مستلزم ورود نهادهای رسمی بود. در واقع اگر تصمیم به محاکمه ولیعهد عربستان سعودی میگرفت، با ورود بهموضوع جنگ یمن، شکنجه و حتی محتویات پرونده خاشقجی میشد او را تحت تعقیب قرار دهد. اما تا به-امروز هیچ مرجعی علیه بنسلمان اعلام جرم نکرده است. این یعنی، به-هیچ وجه پرونده حقوقی علیه بنسلمان باز نخواهد شد.