رویکردهای اخیر فرانسه در قبال تنش میان عربستان و ایران و ایستادن پاریس در کنار ریاض بار دیگر اشتباه محاسبه در سیاست خارجی ایران را نمایان کرد. در چنین شرایطی حمله و انتقاد به فرانسه مشکلی از ایران حل نمیکند. به راهحلهای اساسی دیگری نیاز است.
در جریان کارزار انتخاباتی فرانسه در بهار امسال، در تهران دلها به این خوش بود که اگر ماری لوپن و فرانسوا فیون که به نزدیکی به روسیه شهرهاند هم انتخاب نشوند، پیروزی مکرون هم گزینه بدی نخواهد بود. مکرون انتقادهایی به عربستان و قطر کرده بود و روی شفافسازی نسبت احتمالی این کشورها با تروریسم متمرکز شده بود. در زمینه رویکرد در سوریه هم مکرون مواضعی معتدل داشت و حل بحران این کشور بدون شراکت رژیم سوریه را نامحتمل میدانست.
این نیز بود که مکرون به عنوان وزیر اقتصاد در دولت فرانسوا اولاند که به دوستی ویژهای با عربستان شهره بود، هوادار گسترش رابطه با ایران بود و نقشی عمده در تنظیم و تدوین ۳۷ قرارداد و تفاهمنامه اقتصادی با ایران در جریان سفر حسن روحانی (بهمن ۱۳۹۴) به پاریس داشت. این قراردادها و تفاهمنامهها اولین گشایشها در مناسبات اقتصادی ایران با غرب پس از حصول برجام به شمار میآمدند. ایران میخواست با قراردادهایی از این دست نه تنها عقبماندگیهای اقتصادی خود که زیر فشار تحریمها تشدید شده بود را تا حدودی جبران کند، بلکه انتظار داشت که حضور و منافع گسترده شرکتها و موسسات اروپایی در اقتصاد ایران دولتهای آنها را در حمایت از برجام و عدم همراهی با آمریکا در این یا آن زمینه راسختر کند.
فرانسه محاسبات خاص خود را دارد
این گونه محاسبه ایران بیاما و اگر نبود، به خصوص که قبلا هم تجربه شده بود و در بزنگاههای حساس ناموفق از کار درآمده بود.
به ویژه با گذر از روابط کم و بیش تنشآلود تهران و پاریس در دهه اول بعد از انقلاب که از اشغال سفارت آمریکا، سیاست منطقهای نظام جدید در ایران و حمایت پاریس از بغداد در جریان جنگ عراق و ایران، ترور و قتل مخالفان جمهوری اسلامی در فرانسه یا گروگانگیری شهروندان فرانسوی در لبنان و جاهای دیگر نشات میگرفت، در مقاطعی از دوران هاشمی رفسنجانی و کل دوران خاتمی روابط کم و بیش روان و رو به گسترش بود. در همین دوران بود که شرکتهای فرانسوی اعم از اتوموبیلسازی و شرکتهای فعال در حوزه نفت و گاز به گونهای گسترده وارد اقتصاد ایران شدند.
پرونده هستهای ایران و تحریمهایی که در رابطه با آن صورت گرفت اما هیچکدام طبق محاسبات ایران پیش نرفتند. بار دیگر برای تهران مشخص شد که آنجا که کار به جاهای باریک میکشد و جبههبندیها سفت و سخت میشود فرانسه در همراهی با آمریکا و رقبای منطقهای ایران (عربستان و اسرائیل) درنگ نمیکند و عمدتا تابعی از ملاحظات کلان اقتصادی و امنیتی و سیاسی خود است. این که فرانسه از دوران سارکوزی از سیاست شارل دوگلی، همراهی کمتر با سیاستهای مجموعه غرب در مناسبات بینالمللی، بیش از پیش فاصله گرفته هم مزید بر علت بوده است.
به خصوص در دوران ریاست جمهوری فرانسوا اولاند که راه کاهش بیکاری و رکود اقتصادی فاحش در فرانسه قسما در تشدید تجارت خارجی و نیز سرمایهگذاری خارجی در فرانسه دیده میشد، گسترش رابطه با عربستان اهمیتی ویژه یافت. این نیز بود که عربستان در قبال مذاکرات هستهای ۵+۱ با ایران موافق برچیدهشدن کامل برنامه هستهای این کشور و امتناع از هرگونه امتیازی به تهران در این زمینه بود. رویکرد و سرسختی دولت فرانسه در این عرصه با ملاحظات دولت عربستان هماهنگی بیشتری داشت تا مواضع نسبتا نرمتر دولت اوباما.
روابط بیسابقه میان ریاض و پاریس
امتناع دولت اوباما در این که در ازای امتیازی که در برجام به ایران داده شده، برخی امتیازهای استراتژیک نظامی و امنیتی به عربستان بدهد نیز مزید بر علت شد. واشینگتن نیز در دوران اوباما به نوبه خود با برخی از سیاستهای تهاجمی رهبری جدید عربستان در منطقه موافق نبود و در حمایت تام و تمام از آنها تعلل میکرد. از همین رو، ریاض برای یارگیریهای متنوعتر و عدم اتکای سنتی یک جانبه به آمریکا تلاشهای جدیتری آغاز نمود. این گونه بود که رابطه ریاض با روسیه و چین هم ابعادی کمسابقه یافت و فرانسه نقشی قابل اعتنا در سیاست خارجی عربستان پیدا کرد، و بالعکس.
از سال ۱۹۲۶ که مناسبات سیاسی میان پاریس و ریاض در جریان بوده، مجموعا ۴۲ دیدار در سطح عالی میان رهبران ارشد دو کشور صورت گرفته است. ۱۵ مورد از این دیدارها در فاصله ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ و در دوران اولاند صورت گرفته است. عربستان حالا بزرگترین خریدار اسلحه از فرانسه است و حتی خریدهای تسلیحاتی مصر و لبنان از فرانسه را هم قسما تامین مالی میکند. قراردادهای کلان در عرصههای اتمی، انرژیهای تجدیدپذیر و ایجاد زیرساختارها در عربستان نیز سهمی عمده در اقتصاد فرانسه دارند. اقدام عربستان در سرمایهگذاری میلیاردها دلار در شرکتها و موسسات فرانسوی نیز از دیگر علل تنگاتنگترشدن رابطه پاریس و ریاض به شمار میرود. این نیز هست که فرانسه از سال ۲۰۰۹ با ایجاد یک پایگاه نظامی در امارات متحده، عمدهترین متحد عربستان در خلیج فارس، پس از دو قرن دوباره در این منطقه صاحب ظرفیتها و امکانات نظامی و امنیتی شده است.
در قیاس با این سطح از رابطه مناسبات میان فرانسه و ایران چندان وزنی ندارد و طبیعتا پاریس در بزنگاهها که پای موضعگیری صریح در منطقه پیش میآید جانبداری بیشترش از عربستان در پرده نمیماند.
در یک سال اخیر نیز با توجه به سابقه مکرون و نقشی که در توافقات اقتصادی فرانسه با این کشور داشته و نیز مواضع انتقادی او نسبت به عربستان و قطر و همچنین حمایتش از برجام و نقد غیرمستقیم دولت ترامپ در این زمینه، ایران این امید را داشت که پاریس در دوران او رابطه بهتری با تهران داشته باشد و ظرفیتهای اقتصادی ایران فرانسه را از هماهنگی با آمریکا یا جانبداری از عربستان در مقاطع حساس بازدارد.
ولی رویکرد اخیر دولت مکرون در همسویی با دولت ترامپ در لزوم تمدید محدودیتهای ایران در برجام یا سوق این کشور به سوی محدودسازی قدرت موشکی و تجدیدنظر در سیاست منطقهایاش و نیز، هماهنگیهای مشابه اخیر با سیاست تهاجمی ریاض در قبال تهران، یا اعلام شرکت توتال به خروج از ایران در صورت تمدید تحریمها از سوی کنگره آمریکا، همه و همه نشان میدهند که منافع پاریس در مناسبات با واشینگتن و ریاض و تلآویو فراتر از آن است که در مقاطع حساس به راحتی آن را قربانی رابطه با ایران کند.
محاسبه اشتباه ایران
اصل اساسی در محاسبه ایران این است که به رغم گسترش رابطه با چین و روسیه از جهات مختلف نمیتوان از داشتن رابطهای خوب با غرب بینیاز شد. منتهی تصور اشتباه دستکم بخشی از حاکمیت ایران این است که میتوان همچنان با آمریکا در حال تنش و قطع رابطه بود، شعار نابودی اسرائیل را مطرح کرد و در عین حال رابطهای خوب با اروپا داشت و حتی با این برگ علیه آمریکا بازی کرد.
این محاسبه اشتباه و چندینبار شکستخورده سبب شده که کشورهای مطرح جهان، مانند روسیه و فرانسه و چین روی نقطه ضعف ایران، یعنی نیاز به حامیان بینالمللی در شرایط امتناع از عادیسازی رابطه با آمریکا و تغییر در رویکردها و شعارهای معطوف به نابودی اسرائیل، بازی کنند، از تهران امتیاز بگیرند و سر بزنگاه منافع خود را دنبال کنند و در کنار رقبای ایران بایستند.
در چنین شرایطی حملات و انتقادهای تند مقامهای ایرانی از فرانسه پاسخ نمیدهد و تغییری در سیاستهای این کشور ایجاد نمیکند، بلکه چیزی که بنا به تجربه باید تغییر کند در وهله اول جهتگیریهای ایران در سیاست خارجی، ایدئولوژیزدایی از آن و اتخاذ رویکردی معطوف به کاهش تنش با واشینگتن و به خصوص تجدیدنظر در رویکرد نسبت به موجودیت اسرائیل است. البته مشکلات موجود میان عربستان و ایران مختصات خودش را دارد و راهحلها و تدابیر مخصوص به خود را میطلبد، ولی دستیابی به رابطهای عادی با ریاض هم قسما تابعی از تنشزدایی با واشینگتن و به خصوص دستکشیدن از خصومت تمام عیار با اسرائیل و به تبع آن، شکستن جبهه متحدی است که در حال حاضر در ابعاد منطقهای و بینالمللی، قسما به تقصیر ایران، علیه این کشور شکل گرفته است.