سخنرانی حسن روحانی در میان شهروندان کرمانشاهی و حاشیه های آن که فریاد تنگ دستی و روزگار سخت شهروندان آن استان بود، حاشیه ای بود که بر متن سفر رییس جمهور فایق آمد و سفر استانی او را به حاشیه راند.
حسن روحانی در ازای شعارهای حاکی از مشقت اقتصادی مردم، تلاش می کرد که صدای خالی از نشاط خود را بلندتر کند و اظهار دارد که: “با شعار راه به جایی نخواهید برد” و هنوز لحظه ای از شنیدن آن سخنان نگذشته بود که دوباره فریاد تنگدستی و روزهای تیره و سخت بالا می رفت و رییس جمهور نیز با صدایی پر از خستگی، از دزدیهای ۲۷۰۰ میلیاردی سخن به میان آورد.
سفر حسن روحانی حاشیه های قابل تاملی داشت که واقعیت زندگی مشقت بار مردم را واضح و علنی به رخ همگان و نیز شخص رییس جمهور کشاند.
مشاهده چندین باره ی سفر استانی حسن روحانی و حاشیه های تامل برانگیز آن بی اختیار آدمی را در مقام مقایسه قرار می داد. مقایسه سرنوشت غم بار دو دولت اصلاح گرا در دو دوره ی متفاوت در ایران، مقایسه نحوه برخورد جریان راست محافظه کار با دولت اصلاح طلب محمد خاتمی و نیز نوع برخورد جریان راست و محافظه کار با دولت اعتدال و امید حسن روحانی.
الف- برخورد با دولت محمد خاتمی
دولت محمد خاتمی از دل سالهای خاکستری جنگ با یک کشور خارجی و نیز یک جنگ خونین داخلی که با محوریت حذف دیگری بود، بیرون آمد. دولت محمد خاتمی از دل یک دهه مطلق اندیشی و باید ها و نباید های ایدئو لوژیک سر بر آورده بود و پیام او نسبی گرایی و ایران برای همه ی ایرانیان بود. تاکید شعارها و برنامه های محمد خاتمی بر توسعه سیاسی بود، پس محافظه کاران هم در مواجهه ی سخت سیاسی با او بر آمدند.
بهار آزادیهای مدنی تازه به جوانه زدن نو نهالانش نشسته بود که اتفاقات شومی چون ۱۸ تیر و قتلهای زنجیره ای رقم زده شد، نشریات یکی پس از دیگری تعطیل شدند، بازداشتهای فله ای و نیز به دادگاه کشاندن روشنفکران و اهالی مطبوعات و همه آن اتفاقات هولناک برای این بود که شهروندان و محمد خاتمی شعار خود را پس بگیرند و جملگی قبول کنند که ایران برای همه ی ایرانیان نیست، که ایران برای بخشی از ایرانیان است.
انزوای جامعه ی مدنی، ناامیدی سیاسی و پراکنده شدن مردم از دور و بر دولت اصلاحات، شرایط بروز محمود احمدی نژاد را در جامعه فراهم آورد و ۸ سال دولترانی با شعارهای پوپولیستی و سیاستگذاری های غیر کارشناسانه و غیر مسئولانه تمامی زیر ساخت های اقتصادی را درهم کوبید. روابط بین الملل به فاجعه بار ترین شکل ممکن در آمد و تحریمهای متعدد اقتصادی، هزینه ی سنگینی بود که مردم ایران بابت آن سیاستگذاریها متحمل شدند و در آشفته بازار بی قانونی، اختلاسهای میلیاردی متعددی در امنیت کامل و بی اندکی دغدغه ی مجازات به انجام رسید.
امروز نیز در خبرها می خوانیم که به جای صدور فرش و دیگر کالاهای ایرانی زنان تن فروش ایرانی در ارمنستان و تاجیکستان برای خود کسب و کاری براه انداخته اند و این خبرهای تکان دهنده چهره کریه فقر ، فساد ، بیکاری و اعتیاد را برای ما عیان می دارد و نیز حاکی از غبار تیره ای است که بر زندگی و کرامت انسانی ایرانیان نشسته و به راحتی نیز قابل زدوده شدن نیست.
ب- نوع برخورد محافظه کاران با حسن روحانی
دولت حسن روحانی نیز از دل سالهای سرکوب جامعه مدنی معترض به نتیجه انتخابات سال ۸۸ بیرون آمد، سالهایی که شهدا، زندانیان، تبعیدیان و سرخوردگان دوره خود را دارد. همینطور از دل یک شرایط اقتصادی بحرانی؛ اقتصادی که ویرانی آن از دوره محمود احمدی نژاد کلید خورد و این سقوط آزاد همچنان ادامه دارد به گونه ای که نان شب از هر دغدغه ای پیشی گرفته است و حسن روحانی که با تاکید بر حل بحران بین المللی و نیز بحران اقتصادی پا به میدان رقابت نهاد، اینک او نیز با بحران ناکامی پروژه هایش مواجهه است و نیز پرونده سازی اقتصادی که افشای فیشهای حقوقی یکی از آن بحرانهاست.
لازم به ذکر است بسیار مفید فایده خواهد بود که دستمزدهای رسمی و غیر رسمی مدیران ارشد مورد تجسس قرار گیرد و این تجسس می باید در مورد کلیه مدیران کشوری اعمال گردد و نه بخشی از آنان.
خلاصه کلام آنکه: بحرانی که محمد خاتمی با آن مواجه بود، از جنس سیاست بود و بحران حسن روحانی از جنس اقتصاد و مهمترین بحران سازی برای دولت حسن روحانی از طریق خنثی کردن دستاوردهای برجام انجام می گیرد.
اظهار نظرهای فرماندهان سپاه، موشک پرانی به بهانه های مختلف، مداخله نظامی در کشورهای همسایه، اظهار نظرهای شیخ حسن نصرالله، عملا حاصلی جز بی سرانجامی برجام و عدم موفقیت در خصوص عادی سازی روابط ایران و غرب، نداشته و این بی سرانجامی نیز به معنی ماندن مردم ایران در همین وضعیت اسفبار اقتصادی است که بنا بر اظهار نظر اقتصاددانان ایرانی سقوط اقتصاد ایران، سرعت بیشتری به خود گرفته است.
جریان محافظه کار سرنوشتی همچون سرنوشت دولت خاتمی را برای دولت حسن روحانی تدارک دیده است. محمد خاتمی با تکانه های سیاسی به حاشیه رانده شد و حسن روحانی با سونامی اقتصادی به حاشیه می رود و این حاشیه رفتن به معنای فرو رفتن جامعه در باتلاقی است که بیرون آمدن از آن محال می نماید.
نکته ی قابل تاملی که همگی باید با جدیت به آن فکر کنیم این است که شکست روحانی، شکست همه آحاد، اقشار و نیز گرایشات متعدد سیاسی در ایران است. این شکست دیگی است که برای هیچ کس نخواهد جوشید.