حفظ میراث مشترکِ جهانِ ایرانی؛ یک ضرورت – سخن ماه اردیبهشت – علیرضا افشاری*


تا پیش از کوروش بزرگ فرمانروایی‌های کوچکِ شکل‌گرفته تنها بر پایه‌ی یک شهر مرکزی و اصلی، و تعدادی روستای پیرامون بودند. اگر هم تلاشی برای گسترش قدرت انجام می‌گرفت محدود بود به غارتِ سرزمین همسایه و کشتن یا به بردگی گرفتن مردمانش. از این‌روست که کشور، در معنای تعدادی شهرِ هم‌بسته و هم‌سود، و ملت، در معنای مردمانی هم‌گذشته و هم‌آرمان، شکل نگرفت. آنچه بود تیره‌ها یا قبیله‌هایی بودند که حداکثر دولت‌شهری را بنیاد می‌گذاردند.

با کوروش بزرگ این نوع از فرمانروایی دگرگون می‌شود. سرزمین‌ها گشوده می‌شوند، اما برای آن‌که حضورشان در کنار هم امکان‌پذیر گردد به آنها به چشمِ منابعی که باید غارت شوند نگاه نمی‌شود. به آیین‌ها و فرهنگ‌شان احترام گذارده می‌شود و با حضورشان در جهانی بزرگ‌تر که امن‌تر است و در آن از جنگ‌های همسایگان خبری نیست، در واقع، سودشان هم در نظر گرفته می‌شود. درست است که نفسِ گشوده شدنِ شهرها با نگاهِ امروزین ما ناشایست جلوه می‌کند، اما هنگامی که می‌بینیم نزدیک به دو سده دستگاه‌های جنگ‌افروزی دولت‌شهرهای منطقه خاموش می‌شود و امنیتی جایگزین‌اش می‌شود که رفاه و پیشرفت را به دنبال دارد داوری دگرگون می‌شود.

به این ترتیب، تجربه‌ی ایلامیان در برقراری ارتباط و تجارت، و جنگاوری مادها در کنار هم قرار گرفته و با مدیریتِ پارسی جهانی نو آفریده می‌شود؛ جهانی که در آن نخستین کشور و ملتِ تاریخ زاده می‌شوند. پیوندِ بخش‌های درونی آن شاهنشاهی بزرگ آن‌قدر محکم می‌شود که پس از شکسته شدنِ صلح هخامنشی بر دستِ اسکندر گجستک هم، باز به هم پیوسته و سودی بزرگ‌تر را آماج قرار می‌دهند. وضعیتی که در ایران‌شهر دورانِ ساسانی تثبیت می‌شود و با فروپاشی ساسانیان، هر چند استان‌های ایرانی تک تک و با فاصله‌ی زمانی به‌دست عرب‌های مسلمان می‌افتند و در طی چهار سده دین‌ مردمان‌شان دگرگون می‌شود باز هم سرزمین‌های ایرانی و ملت ایران در دلِ جهانِ بزرگ اسلام متمایز و قابل شناسایی‌اند.

ایران تنها استثنای تاریخ جهان است که پس از ۹ سده جداییِ بخش‌هایش دوباره به زیرِ یک فرمانروایی سراسریِ ملی قرار گرفته و با گذشته‌اش پیوند می‌یابد. به نظر می‌رسد هر چند از زاویه‌ی حکومتی بارها سرزمین ایرانی تجزیه شده و باز به هم پیوسته شده است، اما روح آن یگانه باقی مانده است. وضعیتی که اکنون در آن به سر می‌بریم در یکی از آن دوره‌های جدایی سرزمینی است. البته، این‌بار برای نخستین بار گشایندگانِ ایرانِ بزرگ از تمدنی نیرومندتر و هوشمندتر برخوردارند. برای همین است که برای نپیوستنِ دوباره‌ی این تکه‌ها به یکدیگر اشغالِ آنها را همراه کردند با یک فرآیند بزرگ ایران‌زدایی. چه روس‌ها در شمال و چه انگلیسی‌ها در غرب و شرق و جنوب در طی ۲۰۰ سال گذشته کمر به نابود کردنِ فرهنگ و تاریخ و نمادهای مشترک بسته‌اند. حتا روس‌ها در چند مرحله نسل‌کشی باشندگانِ حامل فرهنگ ایرانی در مناطق اشغال‌شده را به مرحله‌ی اجرا گذاشتند، به‌طوری که کتاب‌های فارسی را سوزاندند و اعلام کردند هر کس کتابی داشته و تحویل ندهد او و خانواده‌اش را خواهند کشت؛ دستوری که در منطقه‌ی آسیای مرکزی بارها اجرا شده است.

با این حال، هنوز پیوندها بسیار است، چرا که اصولاً تاریخ و فرهنگ ما یکی است. مهم‌ترینِ این نمادها نوروز است که سرشار از رمزگان ایرانی و سنت‌های غنی است. با وجود آن‌که هنوز حاکمان بسیاری از مناطق جداشده‌ی ایرانی وارثان همان سیاست‌ها هستند و کتاب‌های درسی‌شان مملو از دروغ و نفرت‌پراکنی قومی است اما باز هم تا فرصتی پیش آید و دیداری میان مردمان تازه شود، آشنایی‌ها از سر گرفته خواهد شد.

از آن‌جایی که یکی از مهم‌ترین اهرم‌های پیونددهنده‌ی ایرانی‌تباران در سرزمین‌های ایرانی میراث مشترک ما، چه یادمان‌ها و چه میراث معنوی، است و به‌ویژه با به میان کشیده شدنِ رقابت‌های کودکانه‌ای چون ثبتِ جهانی کوشیده می‌شود این عاملان پیوستگی تبدیل به موضوع‌هایی برای جدایی شوند، باید نخبگان و بزرگان اندیشه و فرهنگ در این‌باره تصمیمی عاجل بگیرند.

به نظر من، شکل‌گیری نهادی هم‌چون یونسکو برای حفظ میراث مشترکِ جهانِ ایرانی لازم است. این نهاد می‌تواند بدون چشم‌داشتِ انتفاع برای حفظ این میراث عظیم، به یاری کارشناسانی (باستان‌شناسان، مرمت‌گران، مردم‌شناسان،…) از همین آب وخاک که بر ظرافت‌های فرهنگی آشنایند و با تربیت نیرو در کشورهای همسایه، هم برای پاسداشت این یادمان‌های بزرگ و هم در راستای هم‌گرایی فرهنگی بکوشد؛ چیزی که از هر زاویه که بنگریم ــ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ بسیار به سود ما خواهد بود. هم‌چنین تشکیل انجمنی از تاریخ‌شناسان این منطقه برای تدوین کتاب‌های درسی تاریخِ مشترک ما را نسبت به نفرت‌پراکنی‌هایی که در حال گسترش است بیمه خواهد کرد.

به گمانم، اگر بتوانیم با کشورهای حوزه‌ی فرهنگ ایرانی به توافقی دست پیدا کنیم که به جای ثبتِ تک تک میراثِ مشترک، کلیت تمدنی‌مان را ثبت کرده و آن را بپذیریم و برایش احترام قائل شویم، آن‌گاه نه تنها همه‌ی این ثبت‌ها در درون آن حوزه‌ی فرهنگی ـ تمدنیِ مشترک انجام خواهد شد و مسببِ اختلافی نخواهد گشت، بلکه در یک گنجینه‌ی عظیم فرهنگی شریک خواهند شد و داشته‌های هر یک از آنها بسیار بیشتر از آن می‌شود که خودشان، تنها، به ثبتِ نام چند دانشمند و چند میراث معنوی دل خوش کنند و برای همین تعدادِ اندک هم همیشه با همسایگان اختلاف داشته باشند.

*دبیر دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران

اطلاعات بیشتر:

http://ammi.ir/اخبار-و-مقالات/مقالات-معماری-و-شهرسازی/حفظ-میراث-مشترک-جهان-ایرانی/#ixzz32NS2fDHQ

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است