ترور فخری زاده استاد فیزیک و مدیر بخش نظامی برنامه هسته ای ایران چند هفته قبل از تغییر دولت در آمریکا و رفتن نرامپ حاکی از اقدامات شتاب زده احتمالا دولت اسرائیل یا یکی از دیگر مخالفان اتمی تر شدن جمهوری اسلامی است، زمانمندی این حرکت و کارهای هفته های آینده اسرائیل و آمریکا جای گمانه زنی دارد (مقاله دکتر کاظم علمداری در ایران امروز) ، ولی این نکته موضوع این یادداشت نیست.
این اقدام همراه با ربودن ۵۰۰ کیلو اسناد طبقه بندی شده هسته ای در قلب تهران، خرابکاری در نظنز، کشتن نفر دوم القاعده در تهران حاکی ار نکات زیادی است. کشتن نفر دوم القاعده موضوع تمرکز این یادداشت نیست ولی این همکاری تلویحی جمهوری اسلامی با القاعده نباید زیاد جای تعجب داشته باشد ، دشمنی با امریکا و همپوشی سیاسی و بخشا ایدئولوژیک این نیروهای اسلامی بنیادگرای شیعی و سنی مانند طالبان، القاعده و هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی بیشتر زنگ خطر را برای کشورهای غربی و بخصوص نیروهای جپ و لیبرال به صدا در می آورد. الیته اعمال جمهوری اسلامی بخصوص در ارتباط با گروگان گیری و زندانی کردن اتباع کشورهای غربی و مبادله آنان با تروریست های جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف دشمنی استراتژیک کلیت این نظام را کشورهای آزاد را ملموس تر می کند.
اکر به رشته عملیات احتمالا اسرائیل ی ها چه در بمباران های مواضع سپاه قدس نیروهای حامی جمهوری اسلامی درسوریه که صدور بیشتر انقلاب اسلامی را به بن بست کشانده است و چه در درون خاک ایران نگاه کنیم:
۱. ربودن ۵۰۰ کیلو سند در قلب تهران
۲. خرابکاری در نظنز
۳. کشتن نفر دوم القاعده در تهران
۴. ترور دانشمند هسته ای ایرانی در دماوند
یک نگاه حتی بیطرفانه به این افتضاحات اطلاعاتی امنیتی حاکی از سوراخ بزرگ امنیتی در درون نظام جمهوری اسلامی است که نشان از پوچ وتوخالی بودن بخشی از ادعاهای جمهوری اسلامی است. این باید زنگ هشداررا برای طرفداران سرسخت تر جمهوری اسلامی به صدا در آورد، چگونه است که نظام جمهوری اسلامی هزاران شهروند بی گناه ایران را ددمنشانه راهی زندان ها می کند و بدون استثنا اتهامات امنیتی و بعضا مضحکانه جاسوسی برای کشورهای خارجی میزند و در عین حال جاسوسان جدی و واقعی در درون دستگاههای امنیتی و سرکوب جمهوری اسلامی این چنین لانه کرده اند که سری ترین اطلاعات عملا در اختیار نیروهای خارجی قرار می گیرد. بی کفایتی جمهوریاسلامی فقط در دفاع از منافع ملی ایران نیست که آن اظهار من الشمس است و حتی ادعای دفاع از منافع ملی آن را ندارد، بی عرضگی جمهوری اسلامی در دفاع از امنیت ملی و جانی شهروندان نیز مورد مناقشه نیست که آن هم روشن تر از روشن است، فساد ساختاری و سیستماتیک وحضور باند های مافیایی اقتصادی درون قدرت هم بخشا منجر به بیکاری میلیون ها نفر وتورم مزمن وفزاینده، حاشیه نشینی و فقر گسترده شده است هم مورد مناقشه نیست، کسی که نبیند و نداند خواجه حافظ شیرازی است. شکست فرهنگی و ارزشی جمهوری اسلامی در این چهل سال مورد بحث نیست. حکومت جمهوری اسلامی در سازشکردن و جام زهر خوردن هم استاد است وبرای حفظ نظام با بزعم خودش شیطان هم می خوابد، این را هم همه میدانند. آنچه در این رشته اتفاقات خوابیده است این است که جمهوری اسلامی در درونش حفره بزرگ امنیتی بوجود آمده است و توان جمع وجور کردن خودش را در برابر نیروهای خارجی ندارد. کارامدی جمهوری اسلامی تا بحال در سرکوب شهروندان بی دفاع وزورگویی علیه شهروندان ایرانی بوده است.ولی درمورد ‘دشمن’ اعلام شده خودش، کاملا زانو زده است، ‘ اگر دشمنی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و نیروهای ضد امپریالیست را با اسرائیل و آمریکا کنار بکذاریم، همپوشی های زیادی بین منافع ملی ایران و اسرائیل و امریکا وجود دارد. این ‘دشمنی’ مضحکانه برای ایران هزینه زیادی در برداشته است و ریشه بخش مهمی از عقب افتادهگی های اقتصادی ایران در لحظه حاضر است. در چهارچوب خیالاتی و ضد آرمانی حزب اللهی های جمهوری اسلامی عملکرد جمهوری اسلامی هم مضحکانه است، در درون این نظام فرد یا افرادی احتمالا با پول توسط نیروهای امنیتی خارجی خریده شده اند و اطلاعات سری را به نیروهای خارجی میدهند. همانطوری که این نظام نمیتواند فساد ساختاری و سیستماتیک را در درون خودش ریشه کن کند از انجایی که تا سر ماهی در درون هسته اصلی قدرت فاسد است و خود نظام خودی و غیر خودی زادکاه چنین فسادی است، بنظر می رسد این نظام قادر به پرکردن این حفره امنیتی نیست، که از یک طرف عمیقا به این فساد ساختاری سیستماتیک ربط دارد از طرف دیگر احتیاج به ضربه زدن به نیروهای امنیتی برای ‘پاکسازی’ می باشد که آنهم ممکن نیست. اکر میتوانستند فساد را در جمهوری اسلامی ریشه کن کنند، نفوذ اطلاعاتی را هم می توانستند ریشه کن کنند.
مدعی انقلاب جهانی ‘امام زمانی’ توان جمع و جور کردن حیاط خلوت خودش را هم ندارد و حتی توان کنترل قیمت پیاز را در این اقتصاد مافیایی ندارد، واقعا چه مدلی را می خواهد به دنیا ‘صادر’ کند، گذشته از این نکته آیا زمان آن نرسیده است که برخی ‘ملی گرایان’ درون و پشتیبان خجول این نظام از خواب چهل ساله بیدار شوند و بزرگترین مانع پیشبرد منافع ملی در لحظه کنونی را پیدا کنند، فیل بزرگی که در این اطاق کوچک در حال رقص مضحکانه است. نظام جمهوری اسلامی نه تنها کشور را به ورطه نابودی کشانده است، در دفاع از سریات نظام خودش هم کاملا ناتوان است. در هفته های آینده ممکن است شاهد حرکات بیشتری با توجه به حرکت های امریکا و اسرائیل در منطقه بر بستر این حفره امنیتی درون جمهوری اسلامی باشیم. جمهوری اسلامی هم ‘انتقام’ در این مورد را در صف طولانی ‘انتقام های’ دیگرش گذاشته است. عربده های نظام ولایی بنظر بیشتر مصرف داخلی دارد ولی آیا نکته اصلی در ورای این عربده کشی ها گوش خراش، این نیست که فروپاشی ایدئولوژیک در درون بخش زیادی از پشتیبانان نظام با این ‘سرشکستگی های’ پی در پی شتابان می شود؟
ایا دوران تازه ای در زندگی جمهوری اسلامی فرارسیده است؟ روشن است که در بستر پیشروی فزاینده نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و پیروزی های مختلف آن نمی توان انتظار گذار از جمهوری اسلامی را داشت، آیا شکست رویاهای پیشروی انقلاب اسلامی در منطقه و ناتوانی در مقابل ‘دشمنان’ اعلام شده ، چه واقعه کشته شدن قاسم سلیمانی و چه ترور فخری زاده و چه عیان بودن حفره بزرگ امنیتی در جمهوری اسلامی و گلباران شدن دروازه آن، بحران ایدئولوژیک طرفداران نظام را به فاز نهایی ماقبل بریدن و یا پاسیو شدن وارد کرده است؟ اگر چنین فشار درونی ایجاد شده است، آیا جمهوری اسلامی برای بقای خود دست به واکنش احساسی می زند و با اسرائیل وارد درگیری محدود می شود؟