جنبش دانشجویی ایران دهه نود خورشیدی را بر خلاف دهه هشتاد در شرایط سرکوب شدگی شدید آغاز کرد. سرکوب های پس از اعتراضات انتخاباتی ۸۸ که گرچه کم و بیش تمامی جامعه مدنی و نیز جامعه سیاسی را دربرگرفته بود اما درباره نهاد دانشگاه با شدت و حدت دوچندان عمل میکرد.
۱-جنبش دانشجویی ایران دهه نود خورشیدی را بر خلاف دهه هشتاد در شرایط سرکوب شدگی شدید آغاز کرد. سرکوب های پس از اعتراضات انتخاباتی ۸۸ که گرچه کم و بیش تمامی جامعه مدنی و نیز جامعه سیاسی را دربرگرفته بود اما درباره نهاد دانشگاه با شدت و حدت دوچندان عمل میکرد. از سوی دیگر سرکوب نهاد دانشگاه بر خلاف سایر لایه های جامعه مدنی نه پس از هشتاد و هشت بلکه در واقع از نیمه آن دهه و با به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد شروع شده بود.
سرکوبی که به صورت همزمان و موازی با دو پروژه اخراج و محروم از تحصیل سازی فعالان دانشجویی از سویی و تعلیق و انحلال نهادهای دانشجویی سیاسی به ویژه انجمنهای اسلامی از سال ۸۵ به بعد پیش رفته بود.
در چنین شرایطی و در حالیکه اکثر فعالان دانشجویی شناخته شده در دوره محمود احمدی نژاد یا مجبور به خروج از کشور شده و یا در زندان به سر میبردند ؛ نهادهای دانشجویی سیاسی نیز عموما منحل و یا دستکم تعلیق شده بودند جنبش دانشجویی پای به دهه نود گذاشت.
این در حالی بود که سنخ کنش دانشجویی صنفی گرا کم و بیش از مصونیت بیشتری برخوردار بود و گمان میرفت با سرکوب کمتری مواجه شود.
همچنین در طول نیمه دوم دهه هشتاد گرایش راهبردی جدیدی نیز در جنبش دانشجویی علاوه بر صنفی گرایی شکل گرفته بود که از سویی با صنفی گرایی به مفهوم کنش معطوف به مطالبات مطلقا غیرسیاسی دانشجویان چون وضعیت غذا و خوابگاه و … مرزبندی داشت و از سوی دیگر با کنش سیاسی دانشجویی به شکلی که در نیمه نخست دهه ۸۰ به عنوان الگوی غالب رفتار سیاسی در میان فعالان دانشجویی شکل گرفته و عموما کارکرد سیاسی در قد و قامت احزاب سیاسی اپوزیسیون را تجویز میکرد نیز مرزبندی میکرد.
راهبرد سومی که شاید بتوان از آن در مقابل راهبرد “کنش معطوف به جامعه آزاد” به راهبرد “کنش معطوف به آکادمی آزاد” تعبیر کرد.
راهبردی که عمدتا حول مطالباتی چون حق تحصیل ، مخالفت با بازنشستگی و اخراج اساتید منتقد ، دفاع از ساحت علوم انسانی در برابر پروژه اسلامی سازی علوم انسانی و انتقاد از افت کیفیت آموزش در نهاد آکادمی شکل گرفت و احتمالا بتوان “شورای دفاع از حق تحصیل” را به عنوان مهمترین دستاورد نهادی آن برشمرد.
سرکوب نهاد دانشگاه بر خلاف سایر لایه های جامعه مدنی نه پس از هشتاد و هشت بلکه در واقع از نیمه آن دهه و با به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد شروع شده بود
۲- در شرایط امتناع کنش سیاسی معطوف به جامعه باز، این دو سنخ راهبرد صنفی گرایی و آکادمی گرایی بود که حیات حوزه عمومی دانشگاه ایرانی در دهه نود را در دست گرفت. در این فضا جنبش دانشجویی نه همانند دهه هفتاد به مثابه پیاده نظام انتخاباتی احزاب چپ خط امام و سپس اصلاح طلب فعالیتش را سامان میداد و نه همانند دهه ۸۰ خود در قامت احزاب و در رقابت با آنها ظاهر میشد.
سال ۹۲ زمانی که فعالان دانشجویی زندانی دیگر با گذشت ۴ سال از اعتراضات انتخاباتیی ۸۸ کم کم آزاد میشدند همچنین زمانی فرارسید که راهبرد آکادمی آزاد بار دیگر مطالبات خود را از طریق مکانیسم انتخابات و تاثیرگذاری بر ساختار قدرت مسلط از این طریق پیگیری کند.
در بهار ۹۲ هم حسن روحانی و هم محمدرضا عارف با پر رنگ ساختن بحث دانشجویان ستاره دار و وعده رفع محرومیت از تحصیل آن ها، همچنین وعده بازگشت اساتید اخراجی و نیز احیای تشکلهای دانشجویی توانستند گامهای بلندی به سوی جامعه دانشگاهی بردارند. هر چند نهایتا این حسن روحانی بود که با حمله قاطع به قالیباف به بهانه اراده معطوف به سرکوب او درباره تشکل سراسری و منحل شده دانشجویی – دفتر تحکیم وحدت- توانست شانس پیروزی خود را آنقدر افزایش دهد که محمدرضا عارف نیز به نفع او کنار رود و نهایتا این حسن روحانی باشد که بر صندلی ریاست جمهوری تکیه میزند.
سال نخست ریاست جمهوری آقای روحانی گرچه با کشاکش او و مجلس تحت تسلط اصول گرایان در حوزه دانشگاه آغاز شد و به کنار گذاشتن چهره هایی چون محمدعلی نجفی و جعفر توفیقی از کورس وزارت علوم انجامید اما نهایتا با وزارت رضا فرجی دانا در آبان ۹۲ و تداوم آن به مدت یکسال ، این امکان فراهم گردید تا بخشی از مطالبات آکادمی گرایان چون بازگشت به تحصیل فعالان دانشجویی و احیای نهادهای دانشجویی تحقق یابد ؛ هر چند در نهایت هر دوی این مطالبات به دیوار سفت نهادهای امنیتی دولت از سویی و نهادهای انتصابی از دیگر سوی برخورد کرد و چندان امکان تحقق نیافت.
مهمترین گامی که در پاییز ۹۲ و در این راستا برداشته شد تشکیل “شورای احیای انجمنهای اسلامی سراسر کشور” بود که در واقع به نوعی میتوانست جای دفتر تحکیم منحل شده را بگیرد و با احیای تشکلهای دانشجویی راهبرد آکادمی گرایی را به راهبرد جامعه محوری بازگرداند.
شورای احیا گرچه به ابتکار فعالان دانشجویی سابقی که عموما زمانی در ارکان شورای عمومی و یا شورای مرکزی دفتر تحکیم حضور داشتند و به عنوان چهره هایی میانه رو شناخته میشدند و کم و بیش گمان میرفت مورد اعتماد حاکمیت باشند ، شکل گرفت اما حتی همین شورا نیز نهایتا راه به جایی نبرد و پس از چند ماه کوشش عملا فعالیتش را متوقف کرد.
در حوزه دانشجویان ستاره دار نیز اگرچه در سال نخست ریاست جمهوری حسن روحانی گامهای مثبتی در این راستا برداشته شد و حتی در سالهای بعد نیز تداوم یافت تا جاییکه فعالان دانشجویی بعضا زندان رفته نیز امکان ادامه تحصیل یافتند اما مکانیسم حذف فعالان منتقد بصورت بنیادی از بین نرفت و کماکان دانشجویان منتقد در طول سالهای دهه ۹۰ نیز ستاره دار و محروم از تحصیل شدند که لیست آن فقط در سال ۹۳ یعنی زمانی که نگارنده خود نیز برای بار دوم طعم ستاره داری را کشید بالغ بر ۳۲ دانشجوی دکترا و بیش از ۵۰ دانشجوی فوق لیسانس بود.
آنچه در این زمینه مهم بود این است که مصوبات فراقانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره “گزینش” به قوت خود باقی ماند و نهاد “هیئت مرکزی گزینش استاد و دانشجو” نیز به عنوان مرجع اصلی محروم سازی از تحصیل دانشجویان منتقد به کارکرد خویش در سرکوب آکادمی ادامه داد.
با برکناری رضا فرجی دانا توسط مجلس مجلس نهم و به وزارت رسیدن محمد فرهادی در ۲۵ آذر ۱۳۹۳ امید به تغییر در راستای آزادیهای آکادمیک که در وزارت فرجی دانا قوت گرفته بود رو به افول نهاد
۳- با برکناری رضا فرجی دانا توسط مجلس مجلس نهم و به وزارت رسیدن محمد فرهادی در ۲۵ آذر ۱۳۹۳ امید به تغییر در راستای آزادیهای آکادمیک که در وزارت فرجی دانا قوت گرفته بود رو به افول نهاد. فرهادی که با نزدیکی اش به اصولگرایان شناخته میشد و توانسته بود رای اعتماد آنان را در مجلس به دست آورد نه گشایشی در راستای آزادیهای آکادمیک رقم زد و نه فضای سیاسی دانشگاهها را بهبود بخشید.
پروژه محروم سازی از تحصیل دانشجویان حتی در دانشگاهی چون علامه طباطبایی که ریاست حسین سلیمی بر آن در بادی امر بسیار امیدوار کننده جلوه کرده بود نیز ادامه یافت. امید به احیای تشکلهای دانشجویی نیز کم و بیش منتفی شد.
البته در این مقطع در حوزه نشریات دانشجویی گامهایی برای باز شدن فضا برداشته میشود که بویژه نشریات دانشجویی چپ گرا از رشد چشمگیری برخوردار میشوند که احتمالا بتوان از نشریه دانشجویی گام به عنوان برجسته ترین نشریه دانشجویی چپ گرای دهه ۹۰ یاد کرد. نشریه ای که نقش آن با نقش نشریه خاک برای چپ گرایان دهه ۸۰ و نشریاتی چون تلنگر و جمهوریت برای لیبرال های آن دهه قابل مقایسه است.
محمد فرهادی اما هر چقدر در برابر آکادمی گرایان انعطاف ناپذیر است در برابر صنفی گرایان گشاده روست. او ترجیح میدهد و معتقد است که دانشجویان بجای کنش سیاسی حتی در سطح حداقلی و معطوف به آزادیهای آکادمیک باید به فکر غذای سلف و وضعیت خوابگاه خود باشند و در حوزه هایی پا نهند که مخاطرات سیاسی کمتری انتظارشان را میکشد.
به این ترتیب در نبود انجمن های اسلامی و سایر تشکل های دانشجویی، از نیمه دهه نود شوراهای صنفی رونق میگیرند و کم و بیش تا سال ۹۶ نیز از حاشیه امنیتی قابل توجهی برخوردار میشوند اما گرایش دانشجویان چپ گرا به فعالیت صنفی به آن معنایی که در ادبیات سندیکالیستی وجود دارد و ورود این گرایش فکری به شوراهای صنفی اتفاقی است که حاکمیت آن را پیش بینی نکرده بود.
در فاصله سالهای ۹۴ تا ۹۶ به مرور شوراهای صنفی دانشگاههای اصلی کشور در اختیار دانشجویان منتقدی قرار میگیرد که در مسایل صنفی دانشجویان را بخشی از یک مسئله بزرگتر میدانند و معتقدند تا عدالت اجتماعی در جامعه محقق نشود در دانشگاه نیز امکانی برای حل مسایل صنفی وجود نخواهد داشت.
در نبود انجمن های اسلامی و سایر تشکل های دانشجویی، از نیمه دهه نود شوراهای صنفی رونق میگیرند و کم و بیش تا سال ۹۶ نیز از حاشیه امنیتی قابل توجهی برخوردار میشوند اما گرایش دانشجویان چپ گرا به فعالیت صنفی به آن معنایی که در ادبیات سندیکالیستی وجود دارد و ورود این گرایش فکری به شوراهای صنفی اتفاقی است که حاکمیت آن را پیش بینی نکرده بود
اینان کم و بیش همانند دانشجویان سیاسی اصلاح طلب دهه ۷۰ و لیبرال دهه ۸۰ می اندیشند که معتقد بودند تا مسئله آزادی در سطح کلان جامعه حل نشود در دانشگاه نیز حل نخواهد شد.
اعتراضات دی ماه ۹۶ اما حاکمیت را متوجه مخاطره امنیتی میکند که از جانب فعالان دانشجویی صنفی در محیط دانشگاه شکل گرفته. آنان که خود را نه اصول گرا و نه اصلاح طلب میدانند در واقع هیچگونه تعلق خاطری نیز به حاکمیت دینی کشور ندارند و ماجرای حکومت دینی را تمام شده میدانند.
به این ترتیب بیشترین بازداشتهای پس از دیماه ۹۶ از میان فعالان صنفی صورت میگیرد و باز هم در حدفاصل ۹۶ تا ۹۸ آنجایی که مسایل مربوط به جنبش کارگری برجسته میشود این فعالان صنفی دانشجویی هستند که به همراهی با جنبش کارگری میشتابند.
اعتراضات آبان ۹۸ همانند اعتراضات دیماه ۹۶ با اراده نهادهای امنیتی برای بازداشت پیش دستانه فعالان دانشجویی همراه میشود هر چند همانند سال ۹۶ از این بازداشتها به بازداشتهای پیشگیرانه یاد میشود اما تجربه ۹۶ بسیاری از ناظران مسایل دانشجویی را به این باور رسانده که تعبیر پیشدستانه احتمالا تعبیر دقیق تری برای رفتار حاکمیت در این شرایط است.
دهه نود خورشیدی به پایان خود نزدیک میشود؛ در این دهه دانشجویانی وارد دانشگاه شدند که در سالهای دولت اصلاحات متولد شده و احتمالا خاطره چندانی از آن نداشتند اما به یمن پیشرفت فناوری های ارتباطی به نظر میرسد که تجارب تمامی لایه های جنبش دانشجویی در دهه های ۷۰ و ۸۰ به خوبی به نسل جدید دانشجویان منتقد منتقل شده تا جاییکه به واقع نمیتوان از انقطاع نسلی در دانشگاه نه درباره دانشجویان صنفی گرا، نه آکادمی گرا و نه دانشجویان سیاسی سخن گفت.
در مجموع جنبش دانشجویی دهه نود گرچه از آرمانخواهی کمتری برخوردار بود اما عقلانیت برآمده از انباشت تجارب پیشین هزینه هایی را که بر نهاد دانشگاه تحمیل شد را نیز کاهش داد.
bbc