مشکل بنیادی جامعه ما از چهل سال پیش حضور حکومتی به نام جمهوری اسلامی بوده است. ولی در وضعیت کنونی، با وجود بحرانهای ساختاری، بسته بودن راه برون رفت و اعتراضات فراگیر، مساله اصلی جامعه ما گذار از این رژیم است.
مشکل پایهای امروز پاسخ به این پرسش است: چگونه میتوان رژیمی را که کشور را به نابودی کشانده، نفی کرد؟ پاسخ را نمیتوان در تقلیل آن به شعار، دل بستن به امیدهای واهی “از هم پاشیدگی از درون” و “توسل به فشارهای خارجی” جستوجو کرد. نفی وضعیت موجود باید در بطن خود طرح نظام جایگزین را هم ترسیم کند.
مشکل اصلی امروز در اینجاست که اعتراضات فراگیر میل نهفته و گاه آشکار خویش به نفی نظام موجود و عبور از آن را به اقدام تبدیل نکرده است. اقدام به نفی، در حمله به پایگاههای سرکوب که میتواند در مرحله نهائی براندازی عملی شود خلاصه نمی شود، بلکه به عمل درآوردن آن پروسه ای است که از خواست- محوری و اعتراض فراتر رفته، به اشکالی مانند نافرمانی و عبور از ممنوعیتهای رژیم اسلامی دست مییازد.
نمونه این نوع اقدامات را در حرکت دختران خیابان انقلاب و تداومش که در برداشتن روسری در مکانهای عمومی و نیز آوازخوانی و حتی رقص زنان در خیابان میشناسیم.
این حرکتها گرچه تا کنون به اشکال فردی صورت گرفته، ولی این پتانسیل را دارند که در حضور حرکتهای دیگری از این دست به جنبشی عمومی تبدیل شوند. این نوع از حرکت بر این مبنا استوار است که رژیم نه قادر است و نه میخواهد خواست کنشگران آن را برآورده کند. پس تکیهاش بر نمایش اراده و توان خویش در عملی کردن آن است و نه در انتظار آیندهای که در آن قوانین تغییر کرده است. بر این مبنا، در ذات خود حرکتی است تهاجمی برای به کرسی نشاندن بدیل و جایگزین خود.
این نوع مقاومت و نافرمانی را شاید در همه حوزههای اعتراضی نتوان بهکار گرفت. مقاومت اشکالی متنوع دارد و نمیتوان نسخهای عمومی برای آن پیچید. ولی سوال این است که آیا راهکارهای بدیل برای حضور قدرت نیروهای اجتماعی و تلاش برای ایجاد نهادهای بدیل برای اداره امور خویش- تجربه همیاری مردم ناحیه غرب در زلزله سال گذشته نمونهای از آن است- به اندیشه و گفتمان سیاسی ما نیز راه یافته است؟
اینگونه اشکال مقاومتی و جایگزینی در حوزه بی آبی و تخریب محیط زیست هم قابل تصور است؟ مثلا آیا مردم خوزستان میتوانند با همت و ابتکار خود توزیع منابع باقی مانده را خود بهدست گیرند یا از انتقال و استفادههای مخرب وابستگان به مافیای قدرت جلوگیری کنند؟ آیا مردم در نواحی مختلف میتوانند با ایجاد نیروهای مقاومت جلو شکار حیات وحش، تخریب جنگلها و محیطهای سبز شهری را بگیرند؟ کارگران میتوانند کارخانههای خوابیده را به کوشش خود و کارشناسان بهکار اندازند؟ دانشجویان میتوانند نیروهای امنیتی و بسیج را از دانشگاه بیرون کنند؟ تحریم بنگاههای مثلا وابسته به نیروهای سپاه میتواند به حرکتی عمومی تبدیل شود؟
مشکل بنیادی اینجاست که این پرسشها دغدغه فعالان سیاسی و مدنی و نیز کارشناسان ما نشدهاند و یا از شعارهای کلی فراتر نرفتهاند.
dw