جبهه ملی ایران از جمله سازمانهای سیاسی دیرینه و با سابقه ایران است که در سال ۱۳۲۸ به دست محمد مصدق، حسین فاطمی و کریم سنجابی بر اساس نیاز کشور در یکی از بحرانیترین شرایط برای پاسخگویی به اهداف کلان ملی و نجات کشور از سلطه بیگانه و ساختار حاکمیتی ناآشنا با منافع ملی با مشارکت شماری از فعالان سیاسی تشکیل شد. دکتر هرمیداس باوند استاد علوم سیاسی به مناسبت سالگرد تاسیس این جبهه در گفت و گو با همدلی، به تبیین تاریخچه این سازمان و شرایط کنونی آن پرداخته که از نظر شما میگذرد.
شرایط سیاسی ایران مقارن تشکیل جبهه ملی چگونه بود؟
جبهه ملی در اعتراض به تقلب در انتخابات دست به تحصن زد. در این اعتراض، مصدق به دربار رفت و همراه وی، تعدادی از شخصیتهای حاضر از حزب ایران و دیگر احزاب نیز حضور داشتند، نتیجه این اعتراض آن شد که انتخابات تجدید شود که در پی آن، دکتر مصدق هم به مجلس رفت. در مجلس، مسئله ملی شدن صنعت نفت مطرح شد، به این صورت که وقتی قرارداد قوام و سادچیکف در سفر قوام به مسکو منعقد شد، میبایست به تصویب مجلس میرسید. پیش از این، در سال ۱۹۴۴ که هیئتهایی از شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال، به ایران آمده بودند، کشور در وضع نامطلوبی بود، چرا که در همان زمان، دو هیئت دیگر هم از آمریکا و انگلیس برای گرفتن امتیاز نفت شمال، به ایران آمده بودند، انگلیسیها در بلوچستان و آمریکاییها هم در شمال ایران. در این وضعیت نامطلوب، هواداران حزب توده هم تظاهرات گستردهای به نفع شوروی برای دادن امتیاز صورت میدادند، مصدق هم در واکنش، قطعنامهای به مجلس برد که تا مادامی که نیروهای خارجی در ایران هستند، هیچ دولتی مجاز نیست وارد گفت و گو برای دادن امتیاز به دولتها یا شرکتهای خارجی شود که البته به تصویب رسید، هیئت شوروی هم با واکنشی منفی، ایران را ترک کرد. این شرایط ادامه داشت تا آنکه مسئله آذربایجان و کردستان پیش آمد و ایران به شورای امنیت شکایت کرد و قوامالسلطنه هم به مسکو سفر کرد. در مسکو توافق شد که نیروهای شوروی از ایران خارج شوند، مسئله آذربایجان فیصله پیدا کند، در نتیجه پیشهوری به قفقاز رفت. قرارداد قوام و سادچیکف که به مجلس رفت، مغایر با مصوبه سال ۱۹۴۴ تشخیص داده شد، چون در زمانی منعقد شده بود که هنوز نیروهای شوروی خاک ایران را ترک نکرده بودند، بنابراین کان لمیکن تلقی شد و به دنبال آن، مجلس مصوبه دیگری را تصویب کرد که دولت برای تامین حقوق حقه ایران، وارد مذاکره با شرکت نفت ایران و انگلیس شود که دولتهای متعددی هم این مذاکرات را پیگیری کردند، از جمله هژیر، حکیمی و نهایتا رزمآرا. آنچه از مذاکرات حاصل شد قرارداد گس-گلشاییان بود. قبل از عقد این قرارداد، در پیمانی که آمریکا با ونزوئلا منعقد کرده بود، اصل ۵۰ -۵۰ پذیرفته شده بود. اما در مذاکرات گس–گلشاییان، فقط انگلیسیها موافقت کردند در مقابل هر چهار تن نفت، ۶ شیلینگ پرداخت کنند و حاضر نشدند اصل ۵۰ -۵۰ را بپذیرند. وقتی این قرارداد به مجلس رفت، همانطور که اشاره کردم خلاف منافع ایران تشخیص داده شد و پیشنهاد مصدق و همراهانش در مجلس، ملی کردن صنعت نفت بود که تصویب شد و مصدق به پیشنهاد جمال امامی مامور شد که خود اجرای ملی شدن صنعت نفت را پیگیری کند. چون قبلا از دکتر مصدق خواسته بودند نخستوزیر شود، ولی وی نپذیرفته بود، این بار هم فکر میکردند قبول نمیکند. سید ضیا در دربار بود، جمال امامی هم رهبر حزب عدالت و از طرفداران سید ضیا قلمداد میشد. ولی بر خلاف انتظار، دکتر مصدق عنوان نخستوزیری را قبول کرد و ملی شدن صنعت نفت هم به تصویب مجلس رسید. این شرایط ادامه پیدا کرد تا زمانی که انگلیسیها سعی کردند با این روند مقابله کنند. آمریکاییها از اول با اصل ملی شدن صنعت نفت موافق بودند، ولی انگلیسیها با آن مخالف بودند و آن را غیر قانونی اعلام میکردند. انگلیسیها در مقابل، پیشنهاد داوری را مطرح کردند، چون در عهدنامه سال ۱۹۳۳ پیشبینی شده بود که اگر شرایط مذاکره فراهم نشد، داوری صورت گیرد، ایران هم اعلام کرد که عهدنامه سال ۱۹۳۳ ملغی شده است. انگلیسیها از این جهت که ایران نپذیرفت به داوری برود به دیوان بینالمللی دادگستری شکایت کرد. دیوان میبایست با این معضل رسیدگی میکرد ولی به جای اینکه وارد اصل صلاحیت شود، قرار موقت صادر کرد. دولت ایران، این تصمیم را غیر قانونی اعلام کرد، چون دیوان باید اول اعلام میکرد که برای رسیدگی صالح هست یا نه. از طرف دیگر، چون ایران قبلا هم صلاحیت اجباری دیوان را به رسمیت شناخته بود، واکنشش آن بود که صلاحیت دیوان را پس گرفت. انگلیسیها در واکنش، پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند. ایران در این شورا، عدم ایفای تعهدات از سوی انگلیس از جمله موضوع حلبیآباد و حصیرآباد کارگران آبادان را که نشان میداد انگلیسیها در چه شرایطی کار میکردند و ایرانیها به چه صورت، مطرح و از آن استفاده تبلیغاتی گسترده کردند. فرانسه وقتی که دید انگلیسیها زمینهای در شورای امنیت ندارند، پیشنهاد کرد که چون انگلیسیها قبلا این موضوع را به دیوان ارجاع داده بودند، شورای امنیت باید این موضوع را از دستور کار خود خارج کند تا اینکه نظر دیوان مشخص شود. در ادامه، رخداد ۳۰ تیر پدید آمده و تظاهراتی که مردم در پی آن، قوامالسلطنه را که از سوی شاه به نخستوزیری منصوب شده بود وادار به استعفا کردند، در ادامه، نظر دیوان هم مبنی بر عدم صلاحیت آن اعلام شد.
چه عوامل دیگری غیر از بحث ملی شدن صنعت نفت، در پیشبرد برنامههای جبهه ملی موثر افتاد؟
پس از آنکه انگلستان در هیچ یک از جلسات شورای امنیت نتوانست نظر خود را به کرسی بنشاند، موقعیت داخلی و خارجی دولت مصدق فراتر رفت. با این وجود، چندی بعد مسائل دیگری پدید آمد، از جمله اینکه آیتالله بهبهانی و آیتالله کاشانی از آیتالله بروجردی خواستند تا علیه دولت مصدق فتوا بدهد ولی ایشان قبول نمیکرد، فتوا دهد. دوم اینکه در مجلس، دولت مصدق چون میدید انگلیسیها مانع صادرات نفت میشوند، برای تامین نیازمندیهای مالیاش مجبور شد مالیات را حدودی افزایش دهد و نیاز مالی کشور را مرتفع نماید، ولی وقتی این طرح در مجلس رایگیری شد، حسین مکی که جزو مخالفان مصدق بود با اکثریت آرا، به عنوان نماینده بانک مرکزی تعیین شد، بنابراین با حضور مکی در بانک مرکزی، امکان نشر اسکناس عملی نشد، بنابراین نیاز مصدق هم از نظر مالی نتوانست جنبه واقعی پیدا کند. وقتی احساس شد مجلس در اکثریت نیست، به این نتیجه رسیدند که مجلس را منحل کنند و بر اساس رفراندوم، انتخابات جدید انجام گیرد. موضوع مهم بعدی، مسئله چکمه است، با این هدف که ترتیباتی بدهند که دولت مصدق از صحنه خارج و سرنگون شود، که در ادامه پولی هم در میدان امینالسلطنه میان طیب حاج رضایی، حسین رمضان یخی و گروههای جاهل آن منطقه تقسیم شد. شاه هم از آن طرف، احکام برکناری مصدق و نخستوزیری زاهدی را صادر کرده بود. ولی بعد از کودتای ۲۸ مرداد، نهضت مقاومت ملی بعد از مدتی سکوت تشکیل شد که بانیان آن همان افراد حزب ایران و آنهایی بودند که همراه مصدق بودند.
اصول اعتقادی جبهه ملی که بر آن اساس شکل گرفت چه بود؟
از نظر ایران، مسئله مصدق عبارت از ملی کردن صنعت نفت، کوتاه کردن دست و دخالت کشورهای خارجی به خصوص شرکت نفت ایران و انگلیس در امور نفتی بود. احیای اصول فراموش شده انقلاب مشروطیت نیز عامل مهم دیگری بود که اساس آن بر آن قرار داشت که شاه باید سلطنت کند نه حکومت. آزادی مطبوعات، احزاب و انتخابات، همچنین توسعه اقتصادی و رفاه، فلسفه کلی و اصول جبهه ملی بود که بر آن اساس هم منشور جبهه ملی تشکیل شد. اساس منشور این جبهه عبارت از حفظ تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، حاکمیت ملی ایران بر اساس نظام مردمسالاری، حقوق بشر و حکومت قانون بود. عنصر دیگر، آزادیهای مطبوعات، احزاب و انتخابات و مسئله برابری زن و مرد بود. اصول دیگر هم مسئله جدایی دین از حکومت، برابری همه شهروندان ایرانی بدون هرگونه اعتقاد، مذهب، باور و تبعیض، توسعه اجتماعی بود و نهایتا سیاست خارجی ایران که بر اساس ارزیابی از ساختار وضعیت بینالملل و رابطه سازنده با کشورهای خارجی و توسعه هر چه بیشتر بر اساس منافع ایران استوار بود.
شرایط کنونی جبهه ملی را چگونه میبینید؟
همانطور که میدانید وقتی که شاه میخواست برود، با افزایش قیمت نفت به ۱۹دلار، وضع اقتصادی ایران شرایط بهینهای را تجربه میکرد، اما وی در نتیجه فشارهای کندی، انقلاب سفید و آزادی زنان را اعلام کرد. در آن تاریخ، تورج فرازمند به شاه پیشنهاد داد که با توجه به توسعههای سیاسی و اقتصادی، به احزاب از جمله جبهه ملی، آزادی داده شود، که شاه با عصبانیت گفت «یعنی آنهایی که با پیشهوری شراب خوردند؟». در همین تاریخهاست که تقریبا فعالیتهای جبهه ملی یا متوقف یا بسیار کند و محدود میشود، به طوری که در برخی مواقع از شرایط و موقعیتهای خاص، زمانی که فضا مساعد بود برای فعالیت استفاده میکرد که البته خیلی هم قانونی نبود و تا به امروز هم ادامه دارد. امروزه جبهه ملی ششم پابرجا و معتقد به همان اصول منشور جبهه ملی کهن است. امروزه جبهه ملی معتقد است که در سیاست خارجی، نارساییهای بسیار جدی وجود دارد و فرآیند نگرانکنندهای در وضع موجود پدید آمده است.
اختلافات و انشعابات جبهه ملی تاکنون به چه صورت بوده است؟
در ایران، به جای اینکه بیشتر مسائل در یک فرآیند تاریخی قرار گیرند و بررسی شوند، در رابطه با منافع فردی تعریف میشوند تا منافع ملی. آقای بازرگان کاندید بود ولی چون رای نیاورد از جبهه ملی انشعاب کرد و نهضت آزادی را تشکیل داد که متعلق به جبهه ملی سوم است. امروز هم وضعیت به همین صورت است. اکنون جبهه ملی از نظر برخی، عاملی بیخود است، ولی ارزیابی از جبهه ملی صرفا از نظر خودمان نیست، ما معتقدیم ما چه بد چه خوب، به این وضعیت کشیده شدهایم، با این وجود باید با توجه به شرایط موجود، بین منافع حیاتی مملکت و مواضع افراد، احزاب و گروهها تفکیک قائل شویم. من همیشه ایران را در پانورامای تاریخ قرار میدهم، فراز و فرودهایش را میبینم و بر اساس شرایط روز آن، اظهار نظر میکنم. ما اگر با توجه به شرایط روز، تلویحا از برجام حمایت کردیم که به نفع حکومت هم بود، اینطور شناخته میشویم که با حکومت همراهی کردهایم، ولی هنوز هم معتقدیم، وقتی تحریمهای جدید علیه ایران اعمال میشود یا احتمال یک درصد، استراتژی سختافزاری علیه ایران وجود دارد و ممکن است منافع حیاتی ایران به خطر افتد، منافع ملی بیش از هر چیز دیگر، در اولویت قرار میگیرد.
نقش اللهیار صالح را در احیای جبهه ملی دوم چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان جزو حزب ایران بود و مدتی در آمریکا زندگی میکرد. روزی که از آیزنهاور خداحافظی کرد، آیزنهاور به او گفت من به هیچ وجه مخالف ملی کردن صنعت نفت ایران نیستم، ولی به عنوان رئیسجمهور آمریکا، تکلیف دیگری دارم. وقتی دولت امینی بر سر کار آمد اللهیار صالح سعی کرد وارد جبهه ملی هم بشود. جبهه ملی در آن زمان به دلایلی در میدان جلالیه، تجمع عظیمی برگزار کرده بود. از سوی دیگر، خروج ایران از پیمانهای نفتی، به نفع ایران و جبهه ملی شده بود، با این وجود جبهه ملی با توجه به موقعیت موجود، ناچار به عقبنشینی شد. ولی بعدها که شاه در آن شرایط خاص قرار گرفت برای اینکه بقا و منافع ایران را مد نظر داشت از جبهه ملی تقاضا کرد که دولت تشکیل دهد که سنجابی قبول نکرد، غلامحسین صدیقی خواست شاه ایران را ترک نکند، ولی شاه تصمیم داشت برود. گزینه نهایی بختیار بود که نخستوزیری را قبول کرد. منظورم این است که شاه هم اگرچه نظر مساعدی نسبت به جبهه ملی نداشت، ولی، ترجیح داد جبهه ملی را به واسطه اعتبار تاریخی و پاکدامنیاش در این برهه پذیرا باشد. در دوره انقلاب اسلامی هم از جبهه ملی و نهضت آزادی به عنوان جاده صافکن استفاده شد، ولی بعد که حاکمیت مستقر شد آن را از گردونه خارج کردند. در شراط فعلی هم جبهه ملی به منشور خود پایبند است و بر این اعتقاد است که لازم مینماید شرایطی پدید آید که ایران بتواند به سرعت از این شرایط نگرانکننده خارج شود و منافع حیاتی ایران دچار صدمه و آسیب نشود.
همدلی| رضا دستجردی
۲۱ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۶۷۶۱۶