بازی با آرژانتین حقیقیت دیگری را هم برای ما آشکار کرد. اینکه «استعداد ایرانی» با مدیریت درست، بهبهترین شکل بازدهی خواهد داشت تا جایی که دیماریا برای بیرون رفتن از زمین هم باید وقت تلف میکرد. حالا ما هستیم و سرنوشتی که باید رقم بخورد.
۱- نوشتنم میآید، بیمحابا و سرکش. بیادا وسانسور. هرچه که خوانده بودم یا شنیدم. همه آنها که «ایران» را باور نداشتند. فوتبال است دیگر! تلاش یازده به یازده. حالا ما «تیمی» داریم که دنیا بهاحترامش خواهد ایستاد. کیروش برای فوتبال ایران یک «تفکر» است: در کشوری که جدیترین مسائل هم بهشوخی گرفته شده است، او در همه روزها از «معجزه» نگفت و «ماورا الطبیعه» را موثر ندانست، برخلاف مربیان ایرانی که گویی آن را حربهیی برای بازیکنانشان میدانند. او برای هر ثانیه برنامه داشت و نشان داد که «فوتبال علمی» چه دستاوردی برای هر کشور دارد. تنها مشکل کیروش این بود که فقط برای داور برنامهیی نداشت.
۲- روز اول که کیروش به ایران آمد برای ما گفت که نمیخواهم جای سرمربی کرهشمالی مقابل پرتغال باشم. او برای خبرنگاران ایرانی گفت که در طول بازی فقط به صورت سرمربی کرهشمالی نگاه میکرد که با هفت گل از تیم کیروش عقب بود. سرمربی تیمملی ایران گفت که نمیخواهم هیچگاه جای آن مرد باشم. احتمالا باز هم به تمسخر گرفتیم. حق هم داریم. در کشوری که مدیریت راهی برای اتلاف سرمایه است، چرا باید از کیروش انتظار داشته باشیم که به کشور اعتبار بدهد. جایی که تا این میزان حیف و میل صورت میگیرد، دو میلیون دلار به کیروش که پول زیادی نیست. اما کیروش مسوولیتپذیرتر از هر ایرانی دیگر بود. او هیچگاه ایرانی نشد، فیلم بازی نکرد و حتی روی جنس پیراهن هم کوتاه نیامد. حالا او یکتنه بههمراه سربازانش برای نام ایران «اعتبار» خریده و خط بطلان روی همه تحلیلهای همیشگی مردم ایران کشیده است.
۳- جام برای ما تمام نشده است و «امید» تا ثانیه آخر بازی با بوسنی همراه با ماست. یک بازی دیگر مانده و همه چیز میتواند بهنفع ستارگان ایرانی باشد. میکروفن باز مانده بود تا واقعیت فوتبال ایران به بیرون فوران بزند و کارشناسان ایرانی فریاد بزنند که چطور مسی را بگیریم، با دی ماریا چه کنیم، هیگواین و… چه خواهند شد. حالا به واقعیتها پی بردهایم. «فوران ناآگاهی» در کارشناس و البته هوادارانی که همچنان میخواهند سقف آرزوهایشان کوتاه بماند. بد ماجرا همینجاست، ما به ناآگاهی خودمان آگاهیم و «ژست» روشنفکرانه میگیریم. بازی با آرژانتین حقیقیت دیگری را هم برای ما آشکار کرد. اینکه «استعداد ایرانی» با مدیریت درست، بهبهترین شکل بازدهی خواهد داشت تا جایی که دیماریا برای بیرون رفتن از زمین هم باید وقت تلف میکرد. حالا ما هستیم و سرنوشتی که باید رقم بخورد.
۴- یکی از دوستان رسانهیی نوشته: «همهچیز را کنار بگذاریم. در هر حوزهیی، سواد داشتن، خیلی خوب است. کارلوس کیروش باسواد است و نگاه روشنِ تاکتیکی دارد. در هر حوزهیی، احترام به آدمهای باسواد و خلاق بگذاریم. در هر حوزهیی، خلاقیت که به سواد اضافه شود؛ لرزههای بزرگ ایجاد میشود. آقای کیروش؛ سپاس. شما هم سواد داری و هم خلاقیت. آقای کیروش؛ سپاس.» این شاهکلید جام و درس بزرگ کیروش به مردم ایران بود. با «سواد» میتوان هر سدی را شکست، با «سواد» میتوان به هر قلهیی رسید حتی اگر دهها سال از لحاظ علمی و فرهنگی عقب باشیم. فقط پیش خودتان فکر کنید چند وقت بود برای «فوتبال» تا این میزان استرس نداشتید، خوشحالی نکرده بودید و از شکستش ناراحت نشده بودید. بازیهای ایران در جام برای همه ما کلاس خصوصی بود، چه مدیرانی که «منافع مردم» را باید در نظر بگیرند و چه «ما»یی که میخواهیم زندگی مناسبی داشته باشیم.
روزنامه اعتماد / علی عال