در ایران ما به پشتوانه نفت و صنایع پتروشیمی- نیروی انسانی و تحصیل کرده گسترده- موقعیت ترانزیتی به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی و استراتژیکی ایران و عدم نیاز به سرمایه مالی جهانی به دلیل شرایط و مزیت بالقوه مالی- اقتصادی- سرزمینی با حمایت از بورژوازی ملی مولد- و رویکرد معطوف به دولت ملی- دموکراسی ملی- منافع ملی می توانیم کشور و جامعه را به فاز تکامل اجتماعی- اقتصادی پیش و جلو ببریم و به همین دلیل فقدان یک گرایش قدرتمند چپ ملی در ایران به شدت محسوس است.
فتمان محققان تقسیم کار از قرن هیجدهم به این سو یکی از اصول علم اقتصاد مدرن بوده که شکل اولیه آن را آدام اسمیت تحت عنوان «مزیت مطلق» ارائه نمود. بر اساس این اصول هر کشوری باید به تولید کالا و خدمات بپردازد که ارزان تر از سایر کشورها هزینه تولید و عرضه داشته باشد. و اگر همه کشورها از این اصل پیروی کنند و استفاده بهینه از منابع کمیاب را رعایت نمایند یک تجارت آزاده بر مبنای برد- برد فی مابین همه کشورها بوجود می آید و نه معادله بازی با منافع نا برابر اما اسمیت زمانی که نظریه «مزیت مطلق» را مطرح می نماید به شدت از «قانون دریانوردی» بر اساس منافع ملی بریتانیا حمایت می کند. چون اصل بر تقویت بورژوازی ملی بریتانیا است و تا آنجا جلو می آید که می گوید قوانین ناوبری دریایی ممکن است به زیان مصرف کنندگان انگلیسی باشد ولی در عوض این خاصیت مهم را دارند که قدرت دریایی هلند را تضعیف می کنند.
تجارب تاریخی کشورهای سرمایه داری اروپا نشان می دهد که دولت های آنان با دخالت های اساسی از طریق تامین سرمایه، تدوین قوانین و مقررات تجاری و نیز ارائه ی انواع یارانه ها سعی در تقویت بنیادی بورژوازی ملی کشورهای خود داشته اند. صنعت کشتی سازی و دریانوردی که راه ورود به مستعمرات و پس زدن رقبا بدون حمایت های وسیع دولت در امپراتورهای پرتقال، اسپانیا، هلند، بریتانیا، فرانسه، آلمان شکل نمی گرفت. توان اقتصادی این قدرتها آیا از طریق رعایت قواعد نظریه تجارت آزاد بوده؟ یا سیاست های حمایتی دولت ها؟ آنچه تاریخ این جوامع می گوید دست حمایت دولت همه جا وجود داشته است. این دولت ها در کاربرد قوه قهریه و تامین هزینه های امنیتی و ماجراجویی ها و کشور گشایی ما نقش اول را داشته اند. این گونه حمایت هاو یارانه ها در تقویت اقتصاد ملی این کشورها اهمیتی اساسی داشته است. این نظریه تجارت آزاد موجب غفلت و پنهان ماندن ناسیونالیسم اقتصادی درون این کشورها از دید چپ های جهان سومی و بخصوص چپ ایرانی شده است. چپ جهان سومی ایرانی اش از پس تحلیل و مرحله تاریخی ایران بر نیامد و در مطالعات اقتصاد سرمایه داری فقط بخش اپوزیسیون سرمایه داری که در اندیشه مارکس و انگلس تبلور داشت دلدادگی نشان داد و از خود تجارت سرمایه داری که از سیر پیدایش تا تکامل فعلی اش بهره ای راهبردی فرا نگرفت و نخواست که بگیرد!!
و الابورژوازی ملی ایران باید مورد حمایت جدی قرار می گرفت نه با هزاران دلیل سرنگونی مصدق را پایان عمر این بورژوازی اعلام نمایند و با بحث ها آنسوی مرزی که باز از غرب می آید چون عصر جهانی شدن سرمایه، مرحله امپریالیسم، و بعد نئولیبرالیسم و تهاجم آن به جهان و لزوم مبارزه جدی به این امور از داخل ایران و جریانات و طبقاتی که می توانند در برابر این فضای نابرابر جهانی به ایستد و از حاکمیت ملی، منافع ملی و دموکراسی ملی که مرحله تاریخی ایران کنونی است دچار غلفت شود و عشق مبارزه سرمایه داری و ضد امپریالیستی اش را بر عشق احیای بورژوازی ملی ایران و طبقات حامی که شامل طبقات متوسط و اقشار فن آور و مولد و تقویت و قوام دموکراتیک در راستای دولت ملی- دموکراسی ملی- از مسئولیت ملی شانه خالی نماید و فقط به طبقه کارگر ایران که در وضعیت نزار و تدافعی قرار دارد و اگر این مسیر بحران فروپاشی اقتصادی ادامه یابد تا چندی دیگر شعار ایجاد تشکل های کارگری و دفاع از سندیکاهای کارگری هم خود بخود به ایجاد تشکل ها و سندیکای بیکاران کارگری تبدیل خواهد شد. چپ ایرانی در نمی یابد تا تولیدی نباشد، کارخانه ای نباشد و سودی حاصل نشود و مدار مولد سرمایه و بورژوازی ملی شکل نگیرد کارگر طبقه کارگری هم باقی نمی مانند و اساسا در این وضعیت بحران، افلاس، رکود اقتصادی منازعه طبقاتی هم شکل نمی گیرد. این چپ با شعارهای آرمانی به راحتی بورژوازی ملی را تحقیر و مردود اعلام می کند و تاریخ نظامات سرمایه داری جهانی را هم درست نخوانده چون درسی از این مطالعات را ما در نحوه برخورد با نیروها و طبقات اجتماعی ایران که در زمانه کنونی تقویت بورژوازی ملی- دولت ملی- دموکراسی ملی است نمی بینیم. اگر دوستان چپ ما نگاهی به تاریخ بورژوازی ملی کشورهای غربی و نقش آن در تکامل این جوامع انداخته باشند این را در می یابند که علی رغم دکترین جهان شمول آدام اسمیت و گرایش های جهان گرایانه معاصر بزرگ حرف آدام اسمیت در حرف تجارت آزاد را مطرح نمودند در توصیه های عملی و بقول فردریک لیست، اقتصاد دادن مکتب تاریخی آلمان باید در جهت تقویت بورژوازی ملی نردبان تعرفه و سیاست حمایتی را بوجود بیاوریم و بعد از بالا رفتن بورژوازی ملی این نردبان را واژگون نمائیم که سایر قدرت های رقیب نتوانند بالا بیایند. دولت- ملت های اروپایی کوشیدند از طریق محدودیت ها و عوارض حمایتی صنعت ملی و قدرت صنعتی خود را به درجه ای از توسعه افزایش دهند که ملت- دولت های دیگر نتوانند به راحتی با آنان رقابت کنند. یولیسیز گرانت رئیس جمهور آمریکا طی سالهای ۱٨۶٨- ۱٨۷۶ همزمان با فردریک لیست تشخیص داد که آنچه تجارت آزاد از سوی اقتصاددان های انگلستان به عنوان نظریه علمی و بی طرف ارائه شده و به کشورهای دیگر توصیه می شود چیزی نیست جز گفتمان تامین منافع اقتصادی انگلستان ایشان هم اعلام می نماید باشد من هم دویست سال بعد وقتی آمریکا هم در سایه سیاست حمایت از بورژوازی ملی قوام اقتصادی یافت آنوقت من نیز سیاست تجارت آزاد را خواهم پذیرفت.
آیا اندیشمندان چپ از ایران این تجارب کشورهای سرمایه داری و در دنیای پر رقابت آنان و حمایت دولت- ملت هایشان از سرمایه و بورژوازی ملی کشورهایشان اندوخته ای برای ایران و تکامل جامعه و کشور ایران به ارمغان آورده است؟
شواهد تاریخی حمایت از بورژوازی و سرمایه ملی در غرب به همین دوران کنونی نیز امتداد دارد و یک امر تاریخی نیست از جمله تزریق بسته ۷۰۰ میلیارد دلاری آمریکا برای جلوگیری از سرایت بحران مالی ۲۰۰٨ به بخش واقعی اقتصاد، خصوصی سازی معکوس یعنی تملک موسسات مالی و بانکی خصوصی ورشکسته، عدم کاهش تعرفه های محصولات کشاورزی و نیز عدم آزادسازی بازار نیروی کار به روی متقاضیان کار کشورهای در حال توسعه همگی دال بر این هستند در جایی که پای منافع ملی و واقعیت اجتماعی و افزایش بیکاری بر اثر ورشکستگی واحدهای تولیدی پیش می آید دولت های غربی دست روی دست نمی گذارند تا این واحدها به دست سازگار بازار آزاد غربال شوند و بیکاری افزایش یابد. در عین حال درست که سرمایه تا حد زیادی جنبه بین المللی و فراملی یافته است و در نتیجه نقش دولت – ملت ها در تدوین برنامه ها راهبردی توسعه تاحدی تحت الشعاع این تحول قرار گرفته است.
اما دولت- ملت در کنار سرمایه جهانی یکی از اجزایی مهم تعیین کننده اقتصاد جهانی است. پس هیچ کشوری بدون برخورداری از تولید و سرمایه و بورژوازی ملی نمی تواند در اقتصاد جهانی حضوری قدرتمند داشته باشد.
چپ ایران بورژوازی ملی را به رسمیت نشناخت و جدی نگرفت وبخصوص بعد از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه از شناسایی بورژوازی ایران روی برگرداند و نحوه برخورد با جنبش دموکراتیک ملی جنگل و جنبش ملی شدن نفت گویای این امتناع از شناسایی بورژوازی ملی است. بعد رواج نظریه های موسوم به «وابستگی» که سرمایه داری را در کشورهای پیرامونی یا تحت سلطه و در عصر جهانی شدن سرمایه داری, موجودیت بورژوازی ملی به طور کلی و تمامی مورد انکار قرار گرفت.
خوب در این نوع نگرش ها و تحلیل ها سرمایه داری جهانی و تهاجم نئولیبرالیزم اصل قرار می گیرد و جایگاهی نیز برای بورژوازی ملی در نظر گرفته نمی شود تمام نگاهها، اندیشه ها، و کنش ها به سمت و سوی بیرون از ایران می رود و فقط به تحلیل سیاسی جهانی و مبارزات ضد جهانی سازی معطوف می گردد و ناخواسته و درعین شعارهای ضد امپریالیستی اصالت را به امپریالیسم و سرمایه جهانی داده می شود نه به مبارزه ملی در راستای تقویت حاکمیت ملی- تولید ملی- و مقاومت هوشمندانه و تعامل جهانی برای پیشبرد برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی در ایران.
در ایران ما به پشتوانه نفت و صنایع پتروشیمی- نیروی انسانی و تحصیل کرده گسترده- موقعیت ترانزیتی به دلیل شرایط ژئوپلیتیکی و استراتژیکی ایران و عدم نیاز به سرمایه مالی جهانی به دلیل شرایط و مزیت بالقوه مالی- اقتصادی- سرزمینی با حمایت از بورژوازی ملی مولد- و رویکرد معطوف به دولت ملی- دموکراسی ملی- منافع ملی می توانیم کشور و جامعه را به فاز تکامل اجتماعی- اقتصادی پیش و جلو ببریم و به همین دلیل فقدان یک گرایش قدرتمند چپ ملی در ایران به شدت محسوس است.
منابع:
۱- لندز، ثروت ملل، چرا بعضی ثروتمند و بعضی ها چنین فقیر نشر گام نو
۲- چرا کشورهای در حال توسعه به تعرفه نیاز دارند. نویسنده چانگ-۲۰۰۵
٣- لستر تارو، تولید ثروت
۴- لگریم فیلیپ، جهان باز، واقعیت جهانی شدن، ترجمه فریدون دولتشاهی
حمید آصفی
تاریخ: ۰۴/۱۲/۹٣