مدتی پیش، نویسنده و پژوهشگر نامدار ادبیات ایران، «فرازنه میلانی» خبر انتشار کتاب «فروغ فرخزاد؛ زندگینامۀ ادبی و نامههای چاپ نشده» را اعلام کرد. این کتاب ثمره ۳۹ سال کار تحقیقاتی مدیر پیشین «انجمن مطالعات زنان خاور میانه» در امریکا و رییس کنونی بخش «مطالعات خاورمیانه و آسیای جنوبی» در دانشگاه ویرجینیا است و تا چند ماه آینده منتشر میشود.
نویسندۀ این اثر به «ایرانوایر» میگوید: «بزرگ ترین آرزوی من برای این کتاب، انتشار قلعوقمع نشدۀ آن در ایران بوده است. حال که امکان انتشار بدون سانسور آن را ندارم، این کتاب را خارج از کشور منتشر میکنم و برای مخاطبان ساکن ایران دانلود را رایگان میگذارم.»
«فروغ فرخزاد» ۸۲ سال پیش متولد شد و در سن ۳۲ سالگی در یک تصادف ماشین درگذشت. از کتابها و فیلمهای ساخته شدۀ این شاعر نامدار و پیشرو ادبیات ایران میتوان به «اسیر»، «دیوار»، «عصیان»، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد» و نیز فیلم «خانه سیاه است» اشاره کرد.
«ایرانوایر» از فرزانه میلانی در مورد این کتاب و شعر فروغ پرسیده است:
این کتاب چه تفاوتی با مابقی کتابهایی دارد که تا کنون در مورد شعر و شخصیت خانم فرخزاد منتشر شده است؟
ـ قضاوت را به خوانندگان میسپارم تا ارزیابی کنند که این زندگینامۀ ادبی تا چه حد تازگی و تفاوت با کتابهایی دارد که پیشتر چاپ و پخش شدهاند. قدر مسلم این است که کتابها و مقالاتی که در گذشته راجع به فروغ فرخزاد منتشر شدهاند، راهنمای من بوده اند و من از آن ها بهرۀ بسیار بردهام. برای تهیۀ این کتاب، با بیش از ۷۰ نفر از اقوام، دوستان، همکاران، همسایهها و آشنایان فرخزاد مصاحبه کردهام. بخشهایی از آن گفتوشنودها در این کتاب آمده است. در ضمن، این کتاب بیش از ۳۰ نامه را در بر میگیرد که در عرض سالهای اخیر جمعآوری کردهام؛ نامههایی که پیش از این منتشر نشدهاند.
با ورود شبکههای اجتماعی به زندگی مردم، میتوان گفت که نوع مطالعه در دنیای امروز عوض شده است.اما با وجود گذشت چند دهه از مرگ خانم فرخزاد، شعر و شخصیت او همچنان برای جامعه جوان ایران که شاید ارتباطی با جامعه آن زمان نداشته باشد، جذاب است. چرا فروغ فرخزاد در دنیای مدرن امروز هنوز مخاطب دارد؟
ـ دلیل اصلی و اولی البته زیبایی و انسجام کلام فروغ فرخزاد است. افزون بر این که فروغ مسایلی را بیان و مطرح میکند که فقط دغدغههای ما در ایران نیست، بلکه ابعادی جهانی دارد. از همینرو، در میان تمام شاعرهای معاصر، اشعار او بیش از بقیه به زبانهای متعدد ترجمه شده اند. به گمان من، فروغ فرخزاد از زمان خود فراتر بود و مسایلی را بیان کرده است که پس از گذشت سالها همچنان تازگی دارند. مفهوم یک کار کلاسیک هم دقیقاً همین شامل مرور زمان نشدن است. اشعار فروغ فرخزاد ماندنی هستند و به جاودانگی پیوسته اند.
شعر فروغ فرخزاد چه مؤلفههایی از ادبیات جهان را دارد؟
ـ تأکید میکنم که در درجه نخست، زیبایی و انسجامی است که در کلام او وجود دارد و دید شاعرانه و انساندوستانهاش. فروغ یک ایدئولوگ، مورخ یا سیاستمدار نبود، یک شاعر بود؛ شاعری که میگفت «شعر خدای من است»؛ شاعری که اولین و آخرین و مهمترین تعهدش به شعر بود. نکتهای که مرا شیفتۀ آثار فروغ کرده، صداقت و شهامت او است. فروغ راستگویی را وظیفه خود میدانست و راست شنیدن را حق خود. اهل کتمان و لاپوشانی نبود و از تعارف دروغین و تقیه و ادا و اطوار تا حد توان پرهیز میکرد. البته در فرهنگی که هزاران سال است «گفتار نیک» کمال آرزویش بوده، این دستآورد کوچکی نیست.
آزادی فردی هم از دغدغههای همیشگی فروغ فرخزاد بود؛ هرچند که آزادی را همراه با پذیرش مسوولیت قبول داشت. بی سبب نیست که اولین شعری که فروغ را مطرح و وارد صحنۀ ادبیات فارسی کرد، شعر «گناه» بود. در فضای مسموم سالهای بعد از کودتای ۱۹۳۵، زمانی که انگشتهای اتهام به سوی دیگری نشانه میرفت، زنی با شهامتی حیرتآور و صداقتی ستودنی، خود را و نه دیگری را گناهکار اعلام کرد. یعنی حتی در اوج جوانی و در آغاز کار شاعری، آزادی را بدون قبول مسوولیت نپذیرفت.
مساله دیگری که فروغ مطرح کرد و امروز دغدغۀ همۀ ما است و شاید این یکی از ارزشمندترین دستآوردهای او باشد، قبول این حقیقت است که «جامعۀ دمکراتیک» بدون «خانوادۀ دمکراتیک» امکان پذیر نیست؛ مثلاً در شعر زیبا و پرمحتوای «دلم برای باغچه میسوزد»، از پدری میگوید که با یاد گذشته خود را سرگرم و از خود سلب مسوولیت میکند و از مادری مینویسد که مدام دعا میخواند و به درختها و گلها فوت میکند. او در این شعر خواهری را تصویر میکند که فقر و فلاکت را با ادکلن پنهان میکند و از برادری یاد میکند که درک روشنفکری او آن قدر کوچک است که هر شب در میخانهها گم میشود.
فروغ نشان داد که بیماری آن باغ، آن مملکت عزیز، فقط مسوولیت سردمداران سیاسی کشور نیست، بلکه مسوولیت تکتک ما است. میخواهم بگویم که او مساله دموکراسی، مساله آزادی و مسوولیت شخصی را وارد فضای خصوصی و مناسبات شخصی کرد.
در دهههای گذشته به شعر و شخصیت خانم فرخزاد بیش از هر شاعری پرداخته شده است. من بر این باورم که ما با گذشت زمان، از فروغ فرخزاد یک شخصیت مقدس ساختهایم.
ـ جالب است که برای مدتی فرخزاد اسم مستعار «بتشکن» را برای خود انتخاب کرده بود. شاید شاعری که چنین اسمی برای خود برگزیده بود و همواره از قدیسسازی میگریخت، هرگز نمیپنداشت و نمیخواست روزی خودش به بُتی تبدیل شود و صاحب وحی. ولی او بهخوبی میدانست که از مرز مرگ گذر کرده و صدایش ماندنی و ماندگار است. میدانست به دلایل فراوان که به بعضی از آن ها اشاره کردم، از زمان خود جلوتر بود.
فرخزاد توانست با وجود تمام آسیبهایی که دیده بود و دشواریهایی که با آن مواجه بود، یکی از شخصیتهای کلیدی قرن بیستم در ایران بشود. او توانست مفهوم شاعر خوب را از انحصار مردان به در آورَد، زبان و ذهن، جسم و جان و دید زنانه را به ادبیات فارسی پیوند بزند و چهرۀ آن را برای همیشه عوض کند. طبعاً محبوبیتی چنین گسترده دلایل متعدد و متفاوتی دارد. فروغ دریچههای تازهای را در ادبیات شکوهمند فارسی گشود. در مقام منِ اندیشندۀ دروننگر و عریانگو، بر اصالت و اعتبار احساسات و تجربیات فردی تأکید کرد و پا را از گلیم سنت و اندرون و پستو فراتر گذاشت. میخواست مالک بدن خود باشد، باورها و احساساتش را انتخاب و بیان کند و صاحب کرامت انسانی و حقوق مدنی باشد. میخواست به خودش، همچنانکه نسبت به پیرامونش، دیدگاهی انتقادآمیز داشته باشد. او تحول و تطور را حق مسلم خود میدانست و پرواز را هرگز از یاد نبرد.
شهروند