بازگشت لابی‌گر نظام به تهران – چرا موسویان به تهران بازگشت؟ – مجید محمدی


حسین موسویان

حسین موسویان سفیر اسبق جمهوری اسلامی در آلمان (در دوره‌ی ترور رستوران میکونوس) و از اعضای تیم مذاکره کننده‌ی هسته‌ای در دوران خاتمی پس از سال‌ها زندگی در خانه‌ای در یکی از محلات اعیان نشین پرینستون در ایالت نیوجرسی* به ایران بازگشته است.

چرا کسی که در ایالات متحده زندگی‌ای نسبتا مرفه داشته و آن قدر از ایران ثروت به همراه خود آورده که می‌توانست بدون نیاز به کار در این کشورها زندگی تجملی داشته باشد و حتی فرزندان خود را نیز در ایالات متحده تامین کند و در عین حال به ابراز نظر در مورد ایران در رسانه‌ها بپردازد به ایران بازگشته است؟ کدام عضو خانواده عمارت موسویان در پرینستون و آزادی و رفاه و امنیت زندگی در یکی از شهرهای نمونه‌ی دانشگاهی امریکا را (که البته به دانشگاهیان اختصاص ندارد) رها کرده و به ایران برای همیشه باز می‌گردد؟

 

دل‌تنگی برای خانواده

او در توجیه بازگشت خود از دیدار مادر بیمارش سخن می‌گوید، گویی که کسانی که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند به ایران بازگردند پدر و مادر و خواهر و برادر ندارند یا پدر و مادر آنها بیمار نمی‌شود؛ هرکسی که به ایران باز می‌گردد اولین کاری که می‌خواهد انجام دهد این است که خانواده‌اش را دیدار کند. آقای موسویان اما زمانی که به آمریکا آمده بود و وارد گفتگو به مقام‌هایی در واشینگتن شد، بیماری همسرش را به عنوان دلیل اقامت در ایالات متحده برشمرده بود. فرزند هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۹ به سردبیر خودنویس گفته بود که موسویان به توصیه رئیس مجمع تشخیص مصلحت از ایران خارج شده بود. خود آقای موسویان نیز هیچ‌گاه حاضر به گفتگو در باره ترور میکونوس و نیز پروژه ترور سفیر عربستان توسط عوامل وابسته به سپاه قدس در آمریکا نشد.

.اما فراتر از این، موسویان اعلام کرده که می‌خواهد در ایران بماند. این هم از [احتمالا] فریب‌های بزرگ لابی‌گران و دیپلمات‌های جمهوری اسلامی است. اکثر اعضای خانواده‌ی دیپلمات‌ها و لابی‌گران جمهوری اسلامی حتی پس از پایان ماموریت در خارج کشور می‌مانند، ازدواج می‌کنند، فرزندان‌شان را به مدرسه و دانشگاه می‌فرستند و آنها در آن کشور کار می‌کنند یا سرمایه‌گذاری دارند (از این جهت داستان خانواده‌ی کمال و صادق خرازی را دنبال کنید). همه‌ی این مقامات زندگی دوگانه‌ای در داخل و خارج کشور دارند. این که حسین موسویان و همسرش چند ماهی در ایران و چند ماهی در ایالات متحده باشند را نمی‌توان بازگشت همیشگی به کشور نام نهاد.

موسویان در سال‌های سفارت و کار در شورای امنیت ملی مثل دیگر امنیتی‌های رژیم بار مالی خود را برای چندین نسل افقی و عمودی خود بسته است اما وی در ایالات متحده نمی‌تواند درآمدهای نجومی و یک شبه و باد آورده کسب کند. در ایالات متحده می‌توان پول درآورد اما سرمایه گذاری در بازار مسکن (که امروز نسبتا راکد است) و بازار سهام (که ریسک بالایی دارد) راهی نیست که گربه‌های چاق جمهوری اسلامی را ارضا کند. آنها باید به رانت‌های دولتی و حکومتی وصل شوند تا بتوانند اگر نه مثل بابک زنجانی حداقل در حد ناطق نوری و محمد یزدی و مقتدایی صاحب کارخانه و شرکت باشند و ثروت‌های چند صد میلیون دلاری داشته باشند. اگر در این میان یکی از آنها ثروتی چند ده میلیون دلاری داشته باشد احساس می‌کند از دیگران عقب افتاده است.

 

واگذار کردن تهمت زنندگان به خدا

مقامات جمهوری اسلامی مخالفان خود را از پل به پایین پرتاب می‌کنند، در زندان‌ها شکنجه می‌کنند، به آنها ناسزا می‌گویند و برچسب می‌زنند، از روی آنها اتومبیل رد می‌کنند یا آنها را در پشت ون خفه می‌کنند یا اگر خود مستقیما چنین نکنند این کارها را تایید می‌کنند. بالاخص امنیتی‌ها و سپاهی‌ها در این نوع کارها خبره هستند. چگونه می‌توان انتظار داشت که حسین موسویان از تهمت زنندگان خود بگذرد و آنها را به خدا واگذار کند؟ چرا دیگر مقامات این رژیم مخالفان و منتقدان خود را به خدا واگذار نمی‌کنند؟ این کار از نظر آنها کار زنان بی قدرت و زندانی اندرونی مردان اهل شریعت است و نه نظامیان و امنیتی‌ها (اکثرا از اراذل و اوباش سابق) که امروز مقامات کلیدی حکومت را در دست دارند.

اگر مقامی از مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی و وفادار به نظام در برابر تهمت زننده‌ی خود ساکت است (مثل موسویان در برابر احمدی نژاد) حتما باید به دنبال دلیلی برای سکوت وی گشت. اگر موسویان با تهمت زنندگان به وی (اتهام جاسوسی) کاری ندارد بدین خاطر است که امروز در جوار ولی فقیه جای گرفته و این تهمت‌ها تاثیری بر امتیازگیری‌ها و رانت خواری‌های بالقوه و بالفعل وی ندارد. او همچنین از این تهمت‌ها سال‌ها در ایالات متحده بهره مند شده و لابی‌گری خود را در چهره‌ی قربانی جمهوری اسلامی (که در واقع قربانی جنگ قدرت میان دو دسته از نیروهای امنیتی بود) انجام داده است.

 

تدارکاتچی تیم‌های امنیتی، لابی جمهوری اسلامی

موسویان در مصاحبه‌اش با مطبوعات داخلی گفته که نمی‌خواهد به سیاست وارد شود اما او بهتر از همه می‌داند که سیاست برای امثال وی بخشی لاینفک از زندگی است بالاخص اگر با امتیازات ویژه و رانت همراه باشد. موسویان در چند سالی که در امریکا زندگی می‌کرده است مثل بسیاری دیگر از سیاستمداران نزدیک به خاتمی و هاشمی به گونه‌ای عمل کرد که راه برای بازگشتش بسته نشود.

اینها دستور العمل مربوط به بازگشت از روی دفترچه‌ی حسین موسویان است:

۱. موسویان در دوران زندگی در خارج از کشور و در اوج کشتارها و قصابی‌های رژیم در سال ۸۸ یک کلمه در انتقاد از خامنه‌ای و دستگاه‌های نظامی و امنیتی و قضایی رژیم سخن نگفت در حالی که هم از آزادی بیان برخوردار بود و هم به رسانه‌ها دسترسی داشت. سیاستمداران ولایت پذیر شبیه به موسویان می‌دانند که مرکز قدرت در کشور کجاست و نباید آن را از خود دل آزرده سازند. عطا‌ء الله مهاجرانی و دهها وکیل و وزیر و معاون وزیر و مدیرکل جمهوری اسلامی که امروز در خارج کشور زندگی می‌کنند نیز همین  روش را در پیش گرفته‌اند. آنها اصولا نقض حقوق انسان ها را نادیده می‌گیرند و بر بقای نظام تمرکز دارند.

۲. موسویان نه تنها از خامنه‌ای و سیاست‌هایش انتقادی نکرد بلکه با هم و غم بسیار از مهم ترین سیاست حکومت خامنه‌ای یعنی پیشبرد برنامه‌ی هسته‌ای وی به طور تمام قد دفاع کرد. موسویان تمام اجزای یک برنامه‌ی تبلیغاتی را در لباس «محکوم رژیم» و منتقد ظاهری آن و «پژوهشگر دانشگاهی» به اجرا درآورد. چنین خدمتی از منظر خامنه‌ای و بیت دور نمی‌ماند و راه را نخست برای بازگشت وی به کشور و بعد بازگشت به سیاست باز می‌کند. دوران تعلیق وی از خدمت دولتی نیز به پایان رسیده است و مانعی از این جهت بر سر راه وی نیست. در عین حال او نیازی ندارد خانه‌ی اعیانی خود و فرزندانش را در ایالات متحده به فروش برساند و می‌تواند به راحتی میان دو کشور رفت و آمد کند.

۳. موسویان در دوران زندگی در نیوجرزی با شبکه‌ای از ایرانیان طرفدار جمهوری اسلامی و اسلام‌گرا ارتباط برقرار کرده است که این شبکه می‌تواند به صورت لابی برای رژیم کار کند یا در مواردی به عنوان تدارکاتچی به کار عملیات تروریستی آن در خارج کشور بیاید. موسویان در این حوزه می‌تواند همان نقشی را که برای «سربازان امام زمان و اعضای حزب الله لبنان» در ترور ایرانیان مقیم اروپا بازی کرد (تدارکاتچی و محافظت کننده) در ایالات متحده نیز در صورت لزوم (اگر فرمان ولایت بر این قرار گیرد که ایرانیان مخالف رژیم و مقیم امریکا را نیز سلاخی کنند) بازی کند.

۴. لابی‌گران جمهوری اسلامی بر خلاف لابی‌گران در کشورهای غربی که به طور شفاف لابی‌گری می‌کنند می‌خواهند خود را مصلحان قرن و فعالان عرصه‌ی بشر دوستی و محقق آکادمیک معرفی کنند. حسین موسویان در مصاحبه‌ی خود پس از بازگشت خود را یک چهره‌ی آکادمیک معرفی می‌کند در حالی که [به گفته کارشناسان امرو ایران]، در طول دوران زندگی در ایالات متحده کاری غیر از لابی‌گری انجام نداده است. کسانی نیز که موقعیت پژوهشی وی را در پریسنتون آماده کردند همین انتظار را از وی داشتند. سالانه صدها موقعیت در دانشگاه‌های امریکا برای سیاستمداران و لابی‌گران فراهم می‌شود تا در این موقعیت بتوانند در چارچوب سیاستمدار سایه و «کار چاق کن» زمینه را برای کارهای بعدی خود فراهم کنند. حضور چند ساله در یک دانشگاه یک لابی‌گر را به فردی آکادمیک تبدیل نمی‌کند. دانشگاهی و آکادمیک بودن به سابقه‌ی ماقبل و مابعد فرصت مطالعاتی در دانشگاه‌ها منوط است.

از این جهت بازگشت حسین موسویان بدون هماهنگی با دولت روحانی و شخص وزیر خارجه انجام نشده است. با توجه به صراحت روحانی در باب ضرورت وجود یک لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده و فعالیت چند سال اخیر موسویان در این قلمرو این دو پروژه در یک نقطه به هم رسیده‌اند و دولت روحانی چراغ سبز را برای بازگشت موسویان و بعد رفت و آمدهای دوره‌ای وی نشان داده است.

 

لابی‌گری یک حرفه است

لابی‌گری و گذران زندگی از این شغل اصولا عیب نیست اگر:

۱) فرد لابی‌گر با شفافیت کار خود را اعلام کند،

۲) درآمدهای وی از این راه شفاف و

۳) حوزه‌ی عملش نیز مشخص و محدود باشد. اگر فردی از دسترنج و دانش خود صاحب میلیاردها دلار ثروت باشد باید به وی آفرین گفت به جای آن که غبطه‌اش را خورد.

 

اما مشکل لابی‌گرانی مثل موسویان این است که در هر سه مورد واقعیت را نمی‌گویند:

 

– می‌گویند کار آکادمیک می‌کنند در حالی که لابی می‌کنند

–  درآمدها و ثروت آنها از این قلمرو مشخص نیست (احتمالا با پول مردم ایران شاهانه زندگی می‌کنند)

–  تنها به لابی هم اشتغال ندارند چون «نظام» در خارج کشور بیش از لابی به فعالیت و زمینه سازی نیاز دارد.

هسته‌های اصلی جمهوری اسلامی در خارج کشور لابی‌گران آن نیستند بلکه تیم‌های ترور خوابیده‌ی آن هستند که باید باشند تا به عنوان یک عامل تهدید برای مخالفان و دول غربی عمل کنند. نمی‌شود کسی لابی‌گر جمهوری اسلامی باشد و هوای این تیم‌های ترور را نداشته باشد.

اما نکته مهم، شناسایی کسانی است که رابط این لابی‌گر با مقام‌های آمریکایی بوده‌اند. باید دید در غیاب موسویان، چه کسانی وظایف او را در واشینگتن و وین بر عهده خواهند گرفت و معاملات سیاسی و اقتصادی و ارتباط با برخی مسوولان در اتاق‌های فکر را چه کسانی هدایت خواهند کرد؟

ـــــــــ

* گفته می‌شود این خانه درست جنب خانه‌ی رئیس شرکت جانسون و جانسون که لوازم بهداشتی و آرایشی تولید می‌کند و صاحب میلیاردها دلار ثروت است.

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است