وقتی در ۲۵ خرداد ۱۳۵۸ آیتالله خمینی در جمع پرسنل نیروی هوایی گفت «میزان رأی ملت است» شاید مردمی که هنوز از شور و التهاب انقلاب بر خود میلرزیدند، فکرش را هم نمیکردند که ۳۸ سال بعد و پس از برگزاری ۱۱ دوره انتخابات ریاست جمهوری از خود بپرسند که آیا انتخابات در ایران اتفاقی است از جنس دموکراسی؟
اگر دموکراسی نه صفر باشد و نه ۱۰۰، بلکه از صفر تا ۱۰۰ شمارش شود، انتخابات در ایران کجای این مسیر ایستاده است؟ امروز و در آستانه برگزاری دور دیگری از انتخابات ریاست جمهوری در ایران این پرسشی است که بار دیگر گروههای مختلف فکری را در برابر هم قرار میدهد.
کسانی انتخابات در ایران را بازی و نمایش، و رأی شهروندان را ابزار حکومت برای اعلام مشروعیت خود میدانند. در برابر آنها اما گروههای دیگری هستند که انتخابات را نه فقط امری در انحصار قدرت مسلط که حق شهروندان و فضایی برای حضور و بیان مسالمتآمیز مطالبات ارزیابی میکنند. آنها میگویند رأیی که به صندوق میریزیم مشارکت ما است در تحقق دموکراسی.
داریوش محمدپور، پژوهشگر و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه وستمینستر لندن است. او میگوید انتخابات یعنی همین؛ همین اتفاقی که در ایران هم میافتد:
«وقتی درباره انتخابات در ایران حرف میزنیم، یک عده ممکن است استدلال کنند یا ادعا کنند که انتخابی صورت نمیگیرد. در سطوح مختلف واقعاً انتخاب صورت میگیرد. یعنی آدمهای مختلف انتخاب میکنند. یعنی آدمها یا در قدرتند یا شهروند عادیاند. یا یک نهاد انتصابی یا انتخابی در اختیارشان هست. بالاخره توی سطوح مختلف انتخاب میکنند. گزینش میکنند. از شورای شهر بگیر، تا مجلس خبرگان و ریاست جمهوری در سطوح مختلف و درجات مختلف انتخابات انجام میگیرد. مردم هم سهم ایفا میکنند. انتخابات یعنی همین. یعنی یک عده آدم بروند توی صندوقهای رأی، رأیی بیاندازند بدون اینکه خونریزی کنند، شمشیر بکشند و انقلاب یا کودتا کنند، یک عده آدم را از آن بالا بکشند پایین و یکی دیگر را بگذارند سر جایش.»
اما عطا هودشتیان، استاد علوم سیاسی و فلسفه در دانشگاه یومف سوئیس که در تحلیل ساختار انتخابات در ایران به پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ باز میگردد، میگوید انتخابات واقعی تنها متکی به رأی دادن مردم نمیتواند باشد:
«رأی دادن تنها کافی نیست برای اینکه ما یک نظام سیاسی را دموکراتیک و مردمی بدانیم. به این لحاظ که رأی را میشود دستکاری کرد و میشود احتمالاً شرکتکنندگان در یک انتخابات را از بین برد یا صلاحیتشان را رد کرد و یا نهادهای موازی گذاشت به شکلی که همگان بتوانند شرکت کنند و هیچکسی مخالف نظام حاکم نتواند به جریان مبارزه انتخابی راه پیدا کند.
به این دلیل من فکر میکنم که از دوره نخست تا به امروز ما در ایران به معنای واقعی کلام جریان انتخابات دموکراتیکی نداشتیم. انتخابات واقعی تنها متکی به رأی مردم نیست، بلکه متکی است در عین حال به وجود جریانهای متعدد سیاسی و اجتماعی یک جامعه مدنی و پرقدرت که بتواند در کنار و در برابر نظام بایستد، نظام را تحلیل کند، آن را نقد کند و تکامل بعدی نظام را از این رو تضمین کند. این واقعیت وجود ندارد. اپوزیسیون موجود عدهای از خودیهایی هستند که رنگ و یا صورت دیگری به خود گرفتهاند.»
انتخابات در طول نزدیک به چهار دهه که از عمر جمهوری اسلامی ایران میگذرد، فراز و فرودهای بسیاری را هم پشت سر گذاشته و ماهیت یکسانی نداشته است. داریوش محمدپور:
«عقل سلیم میگوید در طول این نزدیک چهل سال حکومت جمهوری اسلامی آدمهای مختلف آمدند سر کار. مهدی بازرگان که دولت موقت بوده و تا بعد آقای بنیصدر، رجایی، باهنر، خامنهای، میرحسین موسوی، هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و آقای روحانی. بالاخره یک فراز و نشیبی گذشته. هیچکس نمیتواند بگوید همه مثل هم بودند.»
موضوعی که محسن کدیور مجتهد و استاد پژوهشی دانشگاه دوک در آمریکا هم به آن اشاره میکند:
«کلاً جمهوریت ساختارهای دموکراتیک از جمله انتخابات وقتی در نظام برآمده از انقلاب ۵۷ تعبیه شد آن زمان زمامداران از پشتیبانی اکثریت قاطع مردم ایران برخوردار بودند. یعنی زمانی میزان رأی ملت بود که زمامداران مطمئن بودند که از صندوق انتخابات چیزی جز آنچه که آنها میخواهند در نمیآید. فیالواقع این حربهای بود برای حذف اقلیت مخالف در آن زمان.
بنابراین میشود ذکر کرد که در مقطع اول یعنی دهه اول جمهوری اسلامی، مؤسسان و زمامداران جمهوری اسلامی هرگز به انتخابات دموکراتیک و رقابتی تمام عیار باور نداشتند. به تدریج نظام جمهوری اسلامی از پشتیبانی اکثریت قاطع مردم فاصله گرفت و به یک اکثریت متزلزل تنزل پیدا کرد. در این مقطع متوسل به راهکارهای شبهقانونی شدند، مثل نظارت استصوابی. این کوششی بود برای سیطره یک جریان خاص بر نهادهای انتخابی.»
بر اساس اصل ۹۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد. نظارت استصوابی، که محسن کدیور از آن سخن میگوید، یکی از انواع روشهای نظارتی این شورا است که سرنوشت آنچه را که صلاحیت یا عدم صلاحیت نامزدهای تصدی پستهایی از جمله ریاست جمهوری خوانده میشود رقم میزند.
فرآیندی که سبب شده بسیاری از تحلیلگران و ناظران سیاسی انتخابات در ایران را غیردموکراتیک توصیف کنند. مهدی جلالی تهرانی، پژوهشگر پیشین مطالعات دین و دولت در دانشگاه کلمبیا، یکی از آنهاست:
«انتخابات در ایران به هیچ عنوان دموکراتیک نیست به این دلیل که شما به کشورهای همسایه ما در شرق و غرب رجوع کنید، یعنی افغانستان و عراق. شما با انتخابات میتوانید شخص اول مملکت را عوض کنید. به انتخابات یا رفراندوم اخیر ترکیه مراجعه کنید. شما آزادی دارید که بگویید نه.
هیچکدام از این امکانات در انتخابات ایران از ابتدای تأسیس حکومت اسلامی تا به امروز وجود نداشته. بنابراین انتخابات ایران دموکراتیک نیست. اما ابزاری هست البته ابزاری قوی نیست ولی ابزاری هست برای اینکه شهروندان بتوانند به نوعی در سرنوشت خودشان هرچند بسیار مختصر اثرگذاری داشته باشند.»
انتخاب بین بد و بدتر، این تحلیلی است که برخی فعالان سیاسی با استفاده از آن انتخابات در ایران را بیاساس میخوانند. مهرداد مهرانی، فعال سیاسی و عضو سازمان دانشآموختگان لیبرال ایران:
«برویم در یک مقیاس بزرگتر. برویم از دور نگاه کنیم. میبینیم که مثلاً سال ۷۶ بین رأی بد و بدتر ما، بین آقای خاتمی و ناطق نوری بود. به یک نقطهای رسیدیم که آقای خاتمی در کل حذف شدند، هم ممنوع التصویر شدند. نمیتوانند در مراسمهای مختلف شرکت کنند و از کشور خارج شوند. نتیجه آن شیوه اصلاحطلبی به اینجا رسیده که بخش عمده اصلاحطلبهای مهرههای اساسی حذف شدند از نهاد قدرت.
به این مفهوم انتخابات در ایران بیاساس است. چون در یک اشکل کلی تأثیر نداشته. مثلاً شما نگاه کنید در نزدیک چهار دهه گذشته وقتی به انتخابات افراد مختلف نگاه کنیم، میبینیم ابتدا آقای بازرگان حالا منصوب آقای خمینی بود، بعد بنیصدر، هاشمی، خاتمی، موسوی… اگر عمر اینها را که در دولت بودند در کنار هم بگذاریم یک چیزی حدود سه دهه از عمر نظام اسلامی را به خودش اختصاص میدهد. اگر میخواست تغییرات اساسی یا حتی اندک در یک مقیاس کلیتر اتفاق بیافتد باید تاکنون اتفاق افتاده باشد.
ما این را در روانشناسی فردی هم داریم. وقتی یک فردی مدام دچار اضطراب و تشویش و نابسامانی هست، اگر بخواهد مشکلاتش را ریشهیابی کند نمیتواند همان مسیر را برود که در گذشته داشته. چون همان شیوه ومسیر است که اضطراب و تشویش را با خودش داشته. بیشک باید در گذشتهاش تجدید نظر کند و تغییراتی انجام دهد.
متأسفانه اصلاحطلبان این عمل را انجام ندادند و مدام همان شیوه گذشته را پی گرفتند. تا وقتی که این شیوهها ادامه پیدا کند به نظر من تغییرات اساسی در چارچوب این انتخابات رخ نخواهد داد.»
در مقابل این دیدگاه داریوش محمدپور، برابرنهاد دیگری طرح میکند. او میگوید انتخاب بین بد و بدتر انتخابی است جهانی و نه فقط اتفاقی که فقط در انتخابات ایران میافتد:
«شما در هیچ کجای دنیا در شفافترین، در منصفانهترین، در آزادترین نظام سیاسی دنیا هیچوقت نمیتوانید بگویید ما یک نامزد یا دو نامزد داریم که اینها نماینده حداکثر مطالبات مردمی هستند. آخر یعنی چه مردمی؟ یعنی شما یک بریتانیا دارید که بخش بزرگی از جمعیت طرفدار خروج از اتحادیه اروپا است. یک بخش دیگر طرفدار ماندن در اتحادیه اروپا است. شما چطوری میتوانید نشان دهید که فلان نامزد نماینده این حداکثر مطالبات مردمی است. در آمریکا چطور میتوانید بگویید که مثلاً خانم کلینتون نماینده حداکثر مطالبات مردمی است، یعنی حتی یک آدم معقولی مثل برنی سندرز.
این است که شما اگر بگویید که در ایران یک نظام انتخاباتی داریم که هیچکدام از نمایندهها و نامزدهایش به دلیل شورای نگهبان و یا به دلیل وجود ولایت فقیه، آرمانی نیستند و نماینده حداکثر مطالبات مردمی نیستند و همیشه بین بد و بدتر انتخاب میکنیم… یک کشور روی زمین نشان بدهید که این قاعده درباره آن صادق نباشد. خب در آمریکا هم انتخاب بین بد و بدتر است، در بریتانیا هم. چنین انتخاب خوبی در هیچ جای دنیا وجود ندارد. چون چنین چیزی خدا هم نافرید.»
علاوه بر چالش نظارت استصوابی، مهندسی انتخابات هم از دیگر راهکارهایی است که گروهی که انتخابات در ایران را غیردموکراتیک میدانند میگویند حکومت برای هرچه بیمعناتر کردن انتخابات از آن سود برده است. محسن کدیور مجتهد و استاد پژوهشی دانشگاه دوک در آمریکا:
«اواسط دهه سوم جمهوری اسلامی کلا جریان حاکم اکثریت خودش را در بین مردم از دست داده بود. نه با اهرم قانونی و نه با اهرم شبه قانونی نتوانسته بود بر مملکت مسلط باشد. یعنی اگر میخواست به انتخابات به تن بدهد، عملاً سیطره کامل را از دست میداد. در این مقطع متوسل به مهندسی انتخابات شدند. که انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و سربرآوردن فردی مثل احمدینژاد از صندوق نمونه بارز این مقطع محسوب میشود.»
از سویی دیگر وجود ولایت فقیه که اساس نظم سیاسی حکومت در ایران را تشکیل میدهد و رئیسجمهور و سایر رؤسای قوا را در زیر مجموعه خود میگیرد دلیل دیگری است برای کسانی که بر غیردموکراتیک بودن انتخابات تأکید دارند. عطا هودشتیان، استاد علوم سیاسی و فلسفه در دانشگاه یومف سوئیس توضیح میدهد:
«اصولاً مقام ریاست و یا رهبری نظام، از مقام ریاست جمهور متفاوت است. دولت کار اصلی را انجام نمیدهد و کلید واقعی گردش تحولات به دست رهبر مطلق است. یک نوع حکومت سلطنت دینی ایجاد کرده که هر گونه دولت جدید از بعد از انتخابات به قدرت برسد تابع رأی رهبر واقعی خود نظام است که در امور کلیدی مؤثر خواهد بود. دولت نمیتواند کاری غیر از ایده مرکزی و فرمان مرکزی انجام دهد.
نظامهای سلطنتی هم اگر بخواهیم به عنوان مثال بیاوریم نظامهای سلطنتی هم به گونهای است که سلطان یا مونارک یا شاه در کنار قدرت نشسته است و دولت است که کار را میگرداند. نکته بسیار اساسی خود قانون اساسی است که متأسفانه با زبانی روشن یا غیرروشن ولایت فقیه را تأیید کرده و این یک وجه دینی پرقدرت دارد که نمیتوانیم آن را با دموکراسی واقعی که حکومت مردم است برابر و مساوی بدانیم. از این رو من فکر میکنم انتخابات در ایران آن طوری که باید دموکراتیک باشد نیست بلکه دستکاری شده و هدایت شده است.»
با این حال داریوش محمدپور وجود اصل ولایت فقیه در حکومت ایران را هم دلیل بیمعنا شدن انتخابات نمیداند و میگوید چنین موانعی انتخابات را در نهایت محدود میکنند اما بیمعنا ؟ نه:
«بدیهی است که محدود میشود خب ولی بیمعنا نمیشود. بدیهی است که بیمعنا نمیشود. یعنی شما بألاخره دارید انتخاب میکنید، ولی به جای اینکه سابقاً از بین ۱۰ تا گزینه میخواستید انتخاب کنید حالا مثلاً از بین پنج گزینه انتخاب میکنید ولی همچنان انتخاب میکنید. مگر اینکه یک سیستم یک جوری انتخاب را محدود بکند که شما فقط همیشه یک انتخاب داشته باشید. در آن صورت شما میتوانید ادعا بکنید که بله انتخابی وجود ندارد.
حداکثر انتخابی که شما میتوانید بکنید این است یا کار معقول این است که شما بتوانید دایره شمول انتخاب را گستردهتر کنید. چطور میشود این کار را انجام داد؟ یک بخشش فشار اجتماعی است، انتظارات جامعه است یعنی شما یک ساختار قدرت دارید که آرام آرام ناگزیر تن میدهد به یک سری مکانیسمهایی یا انتظارات و مطالباتی که در جامعه وجود دارد. حالا ممکن است به انتهای این مطالبات نرسد ولی بالاخره دارد فضا را باز میکند. یعنی دارد انتخابات انجام میشود».
این تحلیلی است که مهدی جلالی تهرانی، پژوهشگر پیشین مطالعات دین و دولت در دانشگاه کلمبیا از پذیرفتن آن سر باز میزند. او انتخابات در ایران را به بیعت گرفتن از مردم تعبیر میکند نه حق دموکراتیک تعیین سرنوشت:
«شما در افغانستان یا در عراق یا در ترکیه یا حتی در پاکستان، وقتی به پای صندوق انتخابات میروید این امکان را دارید که رأیی بدهید که شخص تصمیمگیرنده اول کشور را تغییر بدهید. این امکان در جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی تا امروز وجود نداشته. بنابراین اتفاقاً برخلاف نظری که داده میشود که در ایران انتخابات زیادی برگزار میشود، و البته درست است اما این انتخابات هرگز آزاد نبوده و همیشه مهندسی شده بوده و همیشه مردم را در واقع به عنوان جماعتی که بیعت میکنند با تصمیمگیری شخص اول مملکت محسوب کردهاند. از انتخابات بهرهگیری مفهوم قدیمیِ اسلامیِ بیعتگیری بوده تا مفهوم انتخاب و اینکه شما واقعاً بتوانید سرنوشت خودتان را تغییر بدهید و چهار سال متفاوتی را داشته باشید.»
با همه اینها اما پرسش بزرگتر همچنان به قوت خود باقی است. انتخابات ریاست جمهوری اساساً چقدر در روند تحقق دموکراسی در ایران نقش بازی میکند؟ محسن کدیور، مجتهد و استاد پژوهشی دانشگاه دوک در آمریکا، تنها ۲۰ درصد از سهم قدرت سیاسی در ایران را به نهاد جمهوری میدهد:
«این انتخاباتهایی که در ایران انتخاب اتفاق افتاده، همواره یک مبارزه بوده بین نهادهای انتصابی و مردم و نهادهای انتصابی به میزانی که توانستهاند و زورشان رسیده انتخابات را محدود کردهاند به مُهرههای وفادار، بیخطر و مطیع.
بنابراین تا اینجا میتوانم بگویم که ما با انتخابات محدود و بیمار مواجه هستیم. مروری بر انتخابات گذشته سه تا نهاد ریاست جمهوری و مجلس و مجلس خُبرگان نشان میدهد هر زمان که مردم مشارکت بالایی داشتهاند حاکمیت از رسیدن به آمال خودش محروم مانده یعنی نتوانستند تا حالا انتخابات را به انتصابات کامل تبدیل بکنند.
از صندوق انتخابات انتظار تغییر نظام نمیشود داشت. از آن طرف با توجه به واقعیتهای موجود در کشور اختیارات عملی ریاست جمهور در مجموعه قدرت نظام جمهوری اسلامی حدود ۲۰ درصد است. بنابراین در مطلوبترین شرایط سه چهارم قدرت فعلی در دست نهادهای انتصابی است. اما همین ۲۰ درصد در پیشرفت یا پسرفت امور سیاسی اقتصادی فرهگی اجتماعی بسیار مؤثر است. حتی با انتخاب بهترین رئیسجمهور در مطلوبترین شرایط کشور گلستان نمیشود. به خاطر آن سه چهارم باقی مانده.»
پیشنهادی که در نهایت عطا هودشتیان، استاد علوم سیاسی و فلسفه در دانشگاه یومف سوئیس هم روی میز میگذارد:
«این رأی دادن اگر چه مفید بوده است برای مشروعیت دادن به رژیم، برای جامعه ایران هم مفید بوده است. این هم به خاطر اینکه اصولاً نظام ماحصل انقلاب است و از دل جامعه آمده است یعنی اقشار پایینی به قدرت رسیدهاند، روحانیت به قدرت رسیده است. و به این لحاظ توجه بکنید که در دل این ماجرا یک جامعهای به وجود آمد که آن را اندکی اینجا آنجا میتوان به نام جامعه مدنی از آن نام برد و این جامعه مدنی ماحصل همین بگیر و ببند و کنکاش و ماجرای پرآشوب وجود این رأی دادنهاست. یعنی با همین رأی دادنها ما یک صدای اعتراض را میشنویم. ایجاد ارگانهای متعدد اجتماعی، زنان و نویسندگان و هنرمندان و غیره را هم میبینیم و این جنبه در واقع ارتباط دارد با حضور مردم، شکلگیری جامعه مدنی که حالا این جامعه مدنی بعضاً چون آلترناتیو دیگری ندارد، برخی از آنها به خود نظام رأی میدهند چون راه دیگری ندارند، به برخی از صاحبان قدرت مشروعیت میدهند اما میدانیم که در دل، نگران هستند و در واقعیت کلام به نظام آنقدرها معتقد نیستند.»
در این میان اما مهدی جلالی تهرانی، پژوهشگر پیشین مطالعات دین و دولت در دانشگاه کلمبیا میگوید هر انتخاباتی در این منطقه به نفع اسلامگرایان است:
«در کشورهای اسلامی با وجود برآمد اسلامگرایی که امروز میبینیم اصولاً انتخابات بیشتر به نفع اسلامگرایان است و از آن استفاده میکنند و امکان انتخابات شهروندی را از بین میبرند. در کشورهای ما و منطقه ما در بسیاری از جاها عملاً بیشتر از انتخابات سوءاستفاده میشود، تا استفادهای که لازم است و در کشورهای توسعهیافته برای تغییر سرنوشتشان و رشد کشورشان از آن استفاده میکنند.»
آنها که نگاه فرایندمحورتری به پدیده دموکراسی دارند از تغییرات کوچک سخن میگویند از هر بار رأی دادن درانتخابات و برداشتن گامهای کوتاه به سوی تحقق دموکراسی. اما مخالفان آنها میگویند دل بستن به تغییرات کوچک در حقیقت باختی است برای نیروهای تحولخواه. بهزاد مهرانى فعال سیاسی:
«این انتخابات و تغییرات کوچک، وقتی به آن لایههای ستبر قدرت شما مواجه میشوید میبینید که رابطه بُرد-بُرد نیست، یک رابطه تقریباً باخت- بُرد است. یعنی باخت برای نیروهای تحولخواه و بُرد برای آنها. یعنی آنها از انتخابات استفاده میکنند. تحریم انتخابات به عنوان یک راهکار به نظر من برای حل شدن مسائل ایران نیست. به نظر من یک گام نخست است برای نافرمانی مدنی و اینکه به نظام بقبولانیم که نمیتواند به هر شکلی ادامه دهد و مردم باز در انتخابات شرکت میکنند.
فکر کنید ما جای آقای خامنهای یا لایههای ستبر قدرت باشیم. وقتی اصطلاحطلبها به هر شکل ممکن در این انتخابات شرکت میکنند و اعتراضی نمیکنند، آیا این امکان وجود دارد که آقای خامنهای پا پس بکشد یا نهادهای قدرت؟ میبینیم که این طور نیست. یعنی ما و در واقع نیروهای تحولخواه باید بگویند که جایی خط قرمز و کفِ مطالباتی وجود دارد که اگر آن بخش اقتدارگرا نخواهد به آن گردن بگذارد ما در انتخابات شرکت نمیکنیم. نه اینکه در همه انتخابات، در یک انتخاباتی که این ویژگیها را دارد شرکت نمیکنیم تا آنها مجبور به عقبنشینی بشوند.
بعد مقایسه اپوزیسیون به نظر من با اصطلاحطلبها یک مقایسه نادرستی است. براندازها یا کسانی که مخالف جمهوری اسلامی هستند، هیچ گونه امکاناتی در ساختار قدرت ندارند. حتی رسانههای چندانی هم ندارند. وقتی که حذف شدند شما نمیتوانید آنها مقایسه کنید با جمهوری اسلامی که همانطور که عرض کردم نزدیک به سه دهه دولت دست به اصطلاح دست کسانی بوده که مداراگرتر شناخته میشوند. آقای هاشمی، آقای خاتمی، آقای موسوی، بازرگان، بنیصدر؛ دست اینها قدرت بوده. با این قدرت در آن ساختار اگر میخواست تغییراتی اساسی انجام شود تا حالا باید رخ میداد.
به نظر من تا این نظارت استصوابی هست و تا این لایههای ستبر قدرت و آقای خامنهای حضور دارند از انتخابات به این شکل راهی به رهایی نیست.»
نگاهی کوتاه در جستوجوی ریشههای آغازین مسیر دموکراسی در ایران، به زمان پس از انقلاب مشروطه و صدور فرمان آغاز به کار مجلس از سوی مظفرالدین شاه قاجار باز میگردد. عطا هودشتیان میگوید در تمام این سالها جامعه ایرانی انتخابات را در معنایی که پس از انقلاب سال ۵۷ شاهد آن هستیم، تجربه نکرده است:
«این انقلاب شبیه کودتا نبود. شرکت وسیع و گسترده مردم را به همراه داشت و نظام برای باقی ماندنش میبایست که مردمِ همیشه در صحنه را در خیابان نگه دارد. گاه به گاه اینها را به پای صندوقهای رأی بکشاند. و این خیلی مهم است که نظام بدون مردم نمیتواند و نمیتوانسته در طول چهار دهه گذشته ادامه حیات بدهد.
به این لحاظ رأی دادن در نظام گذشته حالا به هر حال این اواخر سلطنت پهلوی هم قبول کرده بود نوعی رأی دادن را ولی در نظام گذشته و نظامهای گذشته از قاجاریه به بعد حتی، ما رأی دادن به این شکل نداشتیم.
نظام موجود به دلیل آنچه اشاره کردم اینکه وابسته به انقلاب مردمی است میبایست که مردم را در صحنه نگه دارد به این لحاظ رأی دادن برای نظام مهم بوده همچنان که ما عین این را ما در بعضی نظامهای دیکتاتوری هم داشتهایم.»
اگرچه پس از انقلاب سال ۵۷، انتخابات در سطوح مختلف در ایران برگزارشده و دست کم میتوان از برگزاری ۳۴ دوره انتخابات، از مجلس و شوراهای شهر گرفته تا خبرگان و ریاست جمهوری نام برد، اما در هیچ دورهای برگزاری انتخابات خالی از شائبه دخالت حکومتی نبوده است. محسن کدیور میگوید بخش اقتدارگرای حکومت در ایران همواره هرگز از انتخابات دل خوشی نداشته و اگر میتوانست آن را به کلی حذف میکرد:
«جریان مسلط بر نهادهای انتصابی، مثل یک حزب پادگانی در سودای تصرف کامل تمامی ابعاد نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، از انتخابات هم دل خوشی ندارد. اگر میتوانست قطعاً این نهاد مزاحم دموکراتیک را از اساس حذف میکرد و یک چیزی شبیه حکومت عربستان سعودی در پیش میگرفت. اما نمیتواند، نتوانسته تا حالا حداقل نتوانسته.»
باید دید نتیجه امسال صندوقهای رأی چه نسبتی با تحقق دموکراسی در ایران خواهد داشت.