ازآنجاییکه دست نشاندگان باند«از ما بهتران»(بقول دکتر مصدق) هنوزهم، دانسته و یا ندانسته، حاضر نیستند از تخریب یکی از شخصیتهای برجسته جناح مبارز جبهه ملی درون دست بردارند، جبهه ملی ایران- اروپا خود را مجبور می بیند که تمام نوشته های منتشره در اینباره را در اختیار عموم قرار دهد


najati-fفتح اله نجاتی

هموند جبهه ملی ایران ( داخل کشور )

  • اخیرا سایت ملی و ارزشمند ملیون ایران” در یک اقدام غیرمنطقی آقای مهندس کورش زعیم ، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ، را با لحن و نظر منفی خطاب قرار داد و به تبع آن جناب آقای کاووس ارجمند در مقام پاسخ و دفاع از مهندس زعیم نظرات شخصی خود را منتشر نمودند. متاسفانه جنابعالی هم که در قالب لبیک به بیانیه سایت ملیون و پاسخ دهی به آقای ارجمند پا به میدان گذاشتید که با لحن غیرمودبانه و از موضع نخوت و غرور که زیبنده یک مبارز ملی و مصدقی نیست توام بود و شوربختانه بلحاظ محتوایی حرف قابل تاملی در متن پاسختان نهفته نبود غیر از آنکه مجددابه قدمت طولانی هموندی جناب استاد ادیب و کم بودن زمان هموندی مهندس زعیم و جوانان حامی ایشان پرداخته بودید که اساسااستدلال ارزشمندی برای تحلیل عملکرد افراد بحساب نمی آید و این حقیر نیز به آن نمی پردازم.

مدت زمان زیادی است که سایت با ارزش ملیون ایران و تنی چند از نیروهای ملی خارج کشور در عین حال که اخبار مربوط به مهندس زعیم را بایکوت خبری نموده اند و در برابر همه اعمال و رفتار و سخنان ایشان موضع انتقادی میگیرند و در مقابل، در برابر رفتارهای نه چندان زیبنده آقای ادیب برومند بعنوان رهبر یک سازمان بزرگ سیاسی ( جبهه ملی ایران ) که متاسفانه بدلیل کهولت سنی یا دلایل دیگر از اتخاذ تصمیمات مهم و قاطع و همچنین قوه تمیز و تشخیص صرفه و صلاح تشکیلات جبهه ملی عاجز مانده و بدتر از همه در مقام اصلاح کارهایش احتمالا تحت تاثیر برخی افراد پیرامونش ، با ۱۸۰ درجه تغییر محتوای سخنانش از مواضع اعلام شده اش در رسانه ها عدول میکند، مهر سکوت بر لب میزنند.

این رفتارها از نظر اینجانب نه تنها سازنده نیست که کاملانقش مخرب داشته و ازرفتار بی طرفی و صادقانه این نیروهای سیاسی می کاهد و در ازهان عمومی رفتارهای جناحی و مزبوحانه مقامات جمهوری اسلامی را که برای نفی طرف مقابل خود از هیچ سخن و عمل غیر اخلاقی نمی گذرند، تداعی میکند. جناب آقای دکتر اگر خاطرتان باشد جنابعالی در مقاله انتقادی نظرتان را در خصوص تشیع نوشته بودید که در بدترین حالت میتوانست از سوی حاکمیت فعلی در قدرت مورد انتقاد های تند قرار بگیرد، اما همانطور که شاهد بودیم در کمال ناباوری این رهبر جبهه ملی ایران بود که شما را آماج بدترین انتقادها قرار داد و بدنبالش خط جبهه ملی را از خط امثال شماها مبرا دانست. که مورد سرافکندگی هموندان و حامیان خود در میان ارباب سیاست و جرائد گردید. سئوال اینجاست که شما اگر دغدغه اصلاح امور دارید چرا آن زمان در کمال رعایت احترام آقای ادیب دست به قلم نبردید؟ مگر نه آنستکه برای اصلاح مشکلات فرهنگی و اعتقادی عموم مردم شایسته است نخست در میان خود و نیروهای هم مسلک خود یک گفتگوی انتقادی راه بیندازیم ؟ اگر ما معتقد به دموکراسی هستیم چرا به عزل و نصبهای خودسرانه و حاکی از حب و بغض فردی در درون جبهه ملی کنونی انتقاد نمیکنیم؟ انتقاد از یک سیستم غیر دموکرات لازم هست اما برای اصلاح عملی و پیشاهنگی امور که قدرت تاثیرگذاری در میان عامه مردم را نیز داشته باشد به هیچ عنوان کافی نیست! و می بایست همینکه اصول دموکراسی در اردوگاه خودی مورد خدشه قرار گرفت واکنش نشان داد و در برابرش ایستاد. همان کاری که شادروان بختیار و تا حدی شادروان صدیقی در بحبوحه انقلاب ۵۷ در برابر اعمال خلاف دستاوردهای انقلاب مشروطه که از طرف مرحوم سنجابی و اکثریت هموندان وقت جبهه ملی سر زده بود ایستادگی نمودند و ذره ای از اصول سیاسی مشروطه که خود جبهه ملی افتخار نمایندگی اش را بدوش می کشید کوتاه نیامدند.

در برهه کنونی که همه ما نیازمند رسیدن به یک آلترناتیو ملی و دموکرات هستیم و افسوس می خوریم که چرا همندان قدیمی جبهه ملی در خارج کشور قادر نشده اند حتی با خودشان بر سر یک میز نشسته و به تفاهم برسند ، صحبت از طرد و درد سر خواندن یکی از لایق ترین و فعالترین نیروهای ملی درون کشور کار پسندیده و شجاعانه ای نیست ! به عوض اینکه از فضای آزاد خارج کشور برد کارهای نیروهای درون کشور را مضاعف کنیم چرا باید از انعکاس لااقل فعالیتهای شرافتمندانه و حق طلبانه امثال آقای زعیم طفره برویم!. تخم این کینه و عداوت و تفرقه را هر که در میان ما کاشته خانه اش ویران باد.

در پایان ضمن دعوت از همه فعالین سیاسی اپوزیسیون دموکرات و سکولار خارج کشور برای همبستگی و اتحاد حول یک تشکیلات منسجم نمادین ( مثل جبهه ملی ) بعوض تشکیل ده ها گروه کوچک بنام همبستگی ! برای همه این عزیزان در اقصی نقاط عالم آرزوی پیروزی و موفقیت دارم.

هموند جبهه ملی ایران ( داخل کشور )

فتح اله نجاتی

……………………………………………………………………………..

پاسخی به نامه آقای کاووس ارجمند :

دکتر محمد علی مهرآسا

آوریل ۲, ۲۰۱۶

پاسخی به نامه آقای کاووس ارجمند که  زیر عنوان:

«پاسخ به شما که کوروش زعیم را دردسرِ جبهه ملی می خوانید و ما بعکس» که خطاب به جبهه ملی خارج کشور اظهار لطف فرموده اند!

جناب آقای کاووس ارجمند به عرض مبارک می رساند:

نخست اینکهما معنا و مفهوم «ما بعکس» را نفهمیدیم که منظورتان این است که شما آقای زعیم را قرص ضد سردرد می دانید و دست و نَفَس و دماغش شفابخش و روح پرور است و دردسر را برطرف می کند، و یا بعکس: جبهه ملی را دردسری برای آقای زعیم تصور فرموده اید؟

دوم اینکهبه تاریخچه جبهه ملی اشاره فرموده و نوشته اید که از همان ابتدا هموندان به همدیگر از پشت خنجر می زدند، که از راستی به دور نیست و در آن واقعیّت نهفته است و کسانی مانند بقائی و حسین مکی پس از ملی شدن نفت، پست نخست وزیری را شایسته خویش می دیدند و با زنده یاد دکتر مصدق علناً به عناد و مخالفت پرداختند و بخشی از پیروزی روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را رقم زدند. که اجرشان را از ملت گرفتند. حکومت فقیهان دکتر بقائی مریض را مدتها زندانی کرد و سپس با خواری او را از زندان اوین بیرون انداخت و مردم رهگذر تن نیم جانش را به خانه اش رساندند و چند روز بعد مرد؛ و بی هیچ احترام و مشایعتی دفن در خاک شد. حسین مکی نیز روزی که درمسجد فخرالدوله برای مرگ زنده یاد «الله یار صالح» مجلس ترحیم تشکیل شده بود به مسجد آمد و هیچ کس او را تحویل نگرفت. به طرف شادروان مهندس بازرگان رفت و بازرگان نیز جواب سلامش را نداد. و آقای حسین مکی در مقابل به بازرگان گفتآقای مهندس ما می خواستیم فرد پرستی نکنیم…» و شادروان بازرگان پاسخی نیکو به صدی بلند به او داد و گفتآقا خود پرستی فرمودید…» و مکی خجلت زده رفت و در گوشه ای از مسجد نشست.

سوم اینکههرکسی از ظن خود شد یار من درست است؛ و نه از ضن خود…» که در شعر آورده اید. در ضمن در روی بِرد حرف «ض و ظ» پهلوی هم نیستند که اشتباه تایپی تصور شود.

چهارمشعر بعدی تان را هم پسندیدیم و آقای زعیم را در زمره همان تشبیه جنابعالی و با شناخت و زعم شما قبول داریم درنتیجه به درد سروری و رئیس شورای جبهه ملی نمی خورد.

پنج – هممیهن گرامی شما سالها پیش که هنوز دکتر مدنی زنده بود به صورت رسمی و کتبی از عضویّت در جبهه ملی استعفا دادید و خود را کنار کشیدید. پس چگونه دو باره خود را هموند می دانید و از فردی خودپرست و عاشق مقام و منصب و نام، که سابقه چندانی در جبهه ملی ایران ندارد، چنین دفاعی نا آگاهانه می کنید؟ آقای زعیم مدت عضویّتش درجبهه ملی به بیست سال هم نمی رسد و آن جوانانی که مورد اشاره شمایند نیز هر کدام وابسته به حزب و گروهی هستند و هموندیشان در جبهه ملی چندین سال بیشتر نیست. آقای ادیب برومند به طور تقریب از ابتدای تشکیل جبهه ملی هموند جبهه بوده و با بزرگان جبهه ملی ایران در زمانهای گوناگون همنشینی داشته و عکسها شاهد مدعایند.

ششممکن است شما که این گونه وکیل مدافع آقای زعیم شده اید به ما بفرمائید جناب آقای زعیم خواسته اصلی وریشه ای اش چیست و برای چه هدف و منظوری می جنگد و چرا هر روز این بت عیار به رنگی درمی آید؟ و برای جبهه ملی شعبه ای و دنبک و دستکی می سازد؟

هفتراجع به شادروان دکتر بختیار نیز خدمتتان عرض کنم من چند سال پیش در نوشتاری این موضوع را نوشتم و اکنون تکرار می کنم که در آن موقعیّت که سیلاب انقلاب همه جا را فراگفته بود و جای هیچ امیدی نبودچون شاه تصمیم جدی به ترک وطن گرفته بود – قبول مسئولیّت از سوی ملیون هرکس که بود – یک خودکشی سیاسی محسوب می شد. چرا آقای دکتر صدیقی با خروج شاه مخالفت کرد و قبای زعامت را نپوشید؟ چون می دانست ارتش شاهنشاهی است و تابع فرمانده کل. اگر فرمانده نباشد ارتش از هم می پاشد و حامی نخست وزیر بدون شاه نخواهد بود. و چنین هم بود و شد و ارتش پشت بختیار را خالی کرد.

هشت – آقای ارجمند گرامی، اگر شما در پایان نوشتارت با آن شعر خاقانی مارا جغد خطاب نمی کردید؛ همچنان که آقای زعیم را نیز به چیزی از این بدتر تشبیه فرموده اید، مطمئن باشید ما هیچ پاسخی به شما نمی دادیم. زیرا ما در اعلامیه های صادره از سوی جبهه ملی ایران درتهران، در میان اسامی امضا کننده، نام آقای کوروش زعیم را نمی بینیم و معلوم می شود او را به دلیل تند روی و گذاشتن بدعتهای گوناگون در ساختار جبهه ملی ایران، از این تشکیلات حذف کرده اند.

جناب آقای کاووس ارجمند گرامی، نوشتار شما طولانی است ولی بیشتر فرمودهایتان را ما همه می دانیم و ذکر مصیبت فرموده اید و نیازی به پاسخ نیست. زیرا عیان را بیان نشاید.

………………………………………………………………………..

سر چه کسی درد می کند؟

اندر ماجرای «سرباز ارشد» و میرزابنویس هایش:

در ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ برابر ۱ مارس ۲۰۱۶ اطلاعیه ای از طرف «سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور» با سرنویس «دردسر مزمنی به نام کورش زعیم» منتشر شده که در واقع ادامه کارزار بی‌پایه و حملات ناجوانمردانه ای است که سالهاست علیه یکی از هموندان فعال و شجاع جبهه ملی ایران براه افتاده است.

ما(جبهه ملی ایراناروپا) نخست بخش کوتاهی از سخنرانی آقای زعیم در دانشکده فنی تهران(۱۲ اسفند ۱۳۹۴) را در زیر می آوریم و می پرسیم که این سخنان( نوشته) و ده‌ها نوشته‌ی مشابه برای چه کسانی می‌تواند دردسر پیش آورد؟!

«ما ملت ایران که روزی با همبستگی و هم آوایی دولتی ملی بوجود آوردیم که جهان را از عظمت خود لرزاند و به ستایش واداشت، اکنون فقط از خاطره آن افتخارآفرینی زودگذر تغذیه می کنیم. در این شش دهه کجا بوده ایم و چکار کرده ایم؟ کاری که نکرده ایم، ولی می توانم بگویم چکار شده ایم. دهان بسته شده ایم، ترسانده شده ایم، غارت شده ایم، زندانی شده ایم، کشته شده ایم، سنگسار شده ایم، دست و پایمان قطع شده، تودهنی خورده ایم، توهین شده ایم، منفور جهان شده ایم، گریزان از میهن خود شده ایم، مجبور به مهاجرت شده ایم، فقیر شده ایم، معتاد شده ایم، فاسد شده ایم، تجاوز فرهنگی شده ایم، خاک ما مورد آزمندی کشورهای کوتوله قرار گرفته، تاریخ ما تحریف و میراثمان ویران شده و جهانی متحد علیه ما شمشیر کشیده است

خواندن متن کامل سخنرانی ایشان را به همه جویندگان حقیقت و پاسخِِ پرسش بالا توصیه می‌کنیم.

اولین اتهامی که به آقای زعیم زده می‌شود «تکروی» است:

ٰ«مدتهاست که ما شاهد تکروی ها، اقدامات جنجالی و ضدتشکیلاتی آقای کورش زعیم بوده‌ایم… .»

سالهاست که آقای زعیم از طرف فرستنده های گوناگون برونمرزی، مانند ‌‌بی بی سی، ایران فردا، صدای آمریکا به گفتگو و بحث دعوت می شود. یا انجمن‌ها و دیگر نهادهای مردمی در ایران از ایشان بعنوان شخصیتی ملی و دموکرات به مناسبت‌هایی برای سخنرانی دعوت می کنند. ایشان هم با آگاهی از اوضاع کشور، رُکو راستگویی نظراتش را بیان می کند. درست همین ویژگیها سبب می‌شود که بازهم به ایشان مراجعه گردد. پدیدار شدن نمای ایشان روی صفحات تلویزیون و پخش صدای ایشان از رادیوها متاسفانه مورد خوشایند معدودی حتی در داخل جبهه ایران نیست. این امر سبب اتهام های گوناگونی، مانند تکروی میگردد که ریشه آن‌ها را باید نزد اتهام زنندگان جستجو کرد تا رفتار آقای زعیم!

افزون بر «تکروی» به آقای زعیم اتهام های «اقدامات جنجالی و ضد تشکیلاتی» هم زده می شود. زیرا وی در مصاحبه‌ای با رادیو فردا می گوید:

نکته آخر من این است که ما با وجود اینکه به عنوان جبهه ملی ایران به علت اینکه سرکوب شدیم و فعالیتمان ممنوع بود، شرکت نکردیم. ولی با وجود این به این مجلس و به دلایلی که این تغییرات درش رخ داده و به این مجلس خبرگان به دلایلی که این تغییرات رخ داده یا خواهد داد، امیدواریم که کشور را یک گام از دیکتاتوری خشن به نرمش بیشتر برای همه مردم و ایجاد امید برای مردم تغییر دهد و من فکر می‌کنم اتفاقاتی خواهد افتاد که ما الان نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم“.(نقل ار بیانیه نامبرده)

آقایان، از اینکه جبهه ملی ایران سرکوب شده و فعالیتهایش ممنوع بوده و لذا در انتخابات شرکت نکرده که سخنی نیست! این «ما»ی آقای زعیم هم برمیگردد درست به هموندان جبهه ملی ایران. برای گفتن این امر براستی که هر هموند جبهه ملی ایران، مُحق است! وانگهی سخنگوی جبهه ملی در ایران آقای داوود هرمیداس باوند می‌باشد که رابطه تنگ و نزدیک سیاسی و نظری با آقای زعیم دارد. مشکل شما با آقای زعیم آنقدر شخصی و کینه توزانه است که به شما اجازه نمی‌دهد این برداشت روشن و ساده را شما هم از گفته ایشان داشته باشید. دردسر شما درست بخاطر این است که این واقعیت را کورش زعیم بزبان می‌آورد و نه آن «حاج آقا»* یی که مد نظر شماست.

جمله بعدی، اظهار یک امیدواریست، آنهم در سوی تغییر «از دیکتاتوری خشن به نرمش بیشتر برای همه مردم و ایجاد امید برای مردم». آیا شما فکر می‌کنید جبهه ملی ایران می‌تواند خواهان چنین تغییری نباشد؟؟ افزون بر این، شما از قرار معلوم اصلاً در نظر نمی‌گیرید که گوینده در ایران است و سخن از «دیکتاتوری خشن» می راند. آقایان شما نیک می‌دانید که درغیر اینصورت، آقای مصدق کاتوزیان(ایران فردا) سراغ آقای زعیم نمی رفت، همانطوریکه سراغ حاج آقای شما نمی رود.

به کورش زعیم اتهام زده می‌شود که دست به اقدامات «جنجالی» می زند:

«حضور ایشان برای نامنویسی به عنوان نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی در وزارت کشور یکی دیگر از این موارد استنتیجه این شد که مسئولان جبهه ملی ایران مجبور شدند طی بیانیه ای با عنوان اعضای جبهه ملی برای کاندیدا شدن ثبت نام نکردنداقدام ایشان را تکذیب کنند».

نخست اینکه آقایان زعیم نه بعنوان هموند جبهه ملی ایران بلکه بعنوان عضو «همبستگی برای حقوق بشر و دمکراسی در ایران» به وزارت کشور مراجعه کرده بود. البته ناگفته نماند که بجز آقای زعیم، آقایان هرمیداس باوند و عیسی خان حاتمی (که«کبرسن» هم ندارد) و آقایان مفتی زاده و حشمت تبرزدی نیز با همدیگر بدانجا رفته بودند. نمایی هم که شما از آن نام می‌برید هیچکدام از این آقایان منتشر نکرده بودند. گذشته از این‌ها آقای زعیم در مصاحبه‌ای با رادیو ندای آزادی رسما می گوید:«…ما به یکحرکت نمادین دست زدیم تا نشان بدهیم چقدر این نظام بسته، فرقه ای و مخالف حقوق شهروندی مردم است».

ببینید دردسر شما همان دردسر آن وزارت فخیمه است که تاکنون چندبار کوشش کرده‌ زعیم را از جبهه ملی ایران اخراج نماید ولی با واکنش و پرخاش سخت هموندانی چون خانم اردلان، آقایان باوند، شاه حسینی و مانند این‌ها روبرو شده است. در این باره نگاه کنید به نامه سرگشاده آقای جمال درودی**( در این نامه آقای درودی با شجاعت افشاگری می کند).

ما گمان داریم که این برون آمدن شما از زیر سایه بقول دکتر مصدق: «از ما بهتران»، ادامه کارزار ناموفق اخراج برخی از اعضای بقول خودتان «جنجالی» جبهه ملی ایران است. از قرار معلوم بغض برخی بحدی رسیده که دست بدامان شما برای نوشتن چنین سطوری گردیده اند:

«آقای زعیم تصور میکند که میتواند با سفسطه شرکت خود در نامنویسی وزارت کشور برای انتخابات را به نحوی مطرح سازد که این تناقض با مواضع جبهه ملی ایران را لاپوشانی کند. حتی ساده لوح ترین افراد نیز نمیتوانند از اشتیاق ایشان به شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی این برداشت را بنمایند که قصد واقعی ایشان رسانه ای کردن اعتراض به شرایط نامنطبق با اصول دموکراتیک انتخابات در نظام جمهوری اسلامی بوده است».

البته حاج آقا حتماً صلاح نمی‌داند که میرزا بنویس هایش نام آقایان هرمیداس باوند و عیسی خان حاتمی بدنبال آقای کورش زعیم بیاورند. آقایان انصاف داشته باشید، سفسطه چه کسی می کند؟ فشار« فرمانده پادگان»* باید خیلی زیاد شده باشد!

میرزابنویس ها زیر عنوان«ماجرایی دیگر» ادامه می دهند:

«در این میان آقای کورش زعیم بدون اطلاع مسئولان جبهه ملی ایران ایجاد نهادی بنام مهستانرا از طریق یک سایت جدید که نام جبهه ملی ایران را یدک میکشد، دوباره مطرح مینماید در حالی که ایجاد چنین نهادی همانطور که در زیر خواهد آمد از طرف مسئولان جبهه ملی ایران دو سال پیش منتفی و مردود اعلام شده بود. وی در ستون در باره مامینویسد: “آقای ادیب برومند به ریاست افتخاری مهستان برگزیده شدنددر حالی که حتی روح آقای ادیب برومند نیز از اینکه به چنین مقامی نائل شده اند، بی اطلاع است».

ما نخست مطالعه سطور زیر و سپس در اینجا شنیدن سخنان خود آقای برومند را توصیه می کنیم:

              1. دربـاره مـا

تارنمای شورای مهستان جبهه ملی ایران

در مهر سال ۱۳۸۸، در نشست شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در راستای پویا کردن شورای مرکزی و ایجاد یک مرکز اندیشه و سیاستگزاری طرح ایجاد شورای مهستان مطرح شد. پیشنهاد این بود که پیشکسوتان جبهه ملی ایران که فعالیت کمتری دارند ولی از تجربه زیادی برخوردارند به شورای مهستان بروند و برای نسل جوانتر که انرژی بیشتری دارند و به شرایط سیاسی ایران و جهان آگاهتر هستند در شورا جای باز کنند. این طرح پس از مباحثه زیاد، بطور موقت تا کنگره پسین جبهه ملی و افزوده شدن به اساسنامه تصویب شد.

عملی شدن این طرح بعلت شرایط خفقان سیاسی و جو بشدت امنیتی دوران دولت دهم، ممنوعیت فعالیت جبهه ملی و زندانی شدن مجدد کورش زعیم و علی رشیدی مسکوت ماند. در سال ۱۳۹۲، با تغییر دولت، تصمیم گرفته شد که طرح شورای مهستان فعال شود؛ و آقای عبدالعلی ادیب برومند، رییس شورای مرکزی و هیات رهبری، نظامنامه مهستان را تایید و موجودیت شورای مهستان را در رسانه ها اعلام کردند.

هیات رییسه مهستان:
آقای ادیب برومند به ریاست افتخاری مهستان برگزیده شدند. هیئت رییسه و شورای سیاستگزاری شورای مهستان جبهه ملی ایران آقایان دکتر داود هرمیداس باوند، دکتر علی رشیدی و مهندس کورش زعیم هستند.

نخست اینکه این تنها آقای زعیم نیست که موجودیت مهستان را اعلام می‌کنند بلکه هیات رییسه مهستان. همینطوریکه ملاحظه می‌شود استادان باوند و رشیدی هم عضو هیات رییسه می باشند. ثانیاً «بی اطلاع» بودن «روح» آقای برومند از این واقعه همانقدر واقعیت دارد که ادعای «سرباز ارشد»* از مخالفت آقای برومند با تشکیل مهستان. راست این است که آقای ادیب برومند بعنوان رئیس هیات رهبری جبهه ملی ایران هیچ‌گاه با تشکیل مهستان مخالفتی نداشته‌اند، همانطوریکه از سخنان(صدای) ایشان هم بر می آید. مخالف اصلی با مهستان به احتمال زیاد وزارت فخیمه اطلاعات بوده است که حاج آقا هم با کمال میل این مخالفت را به «اجرا» گذاشته است و آقای برومند دیکته روی میز را بناچار امضاء نموده اند. البته این تنها مورد از ابتکارهای آن چنانی حاج آقا نبوده است. حال هیچ بعید نیست که «عدم اطلاع ایشان» از سمت ریاست افتخاری مهستان هم بزودی بدست حاج آقا به «اجرا» گذارده شود.

این آقایان بی‌شک اعلامیه های ادواری «حاج آقا» را به حساب عملیات جلب«اعتماد عمومی»، نجات و بقای جبهه ملی ایران می‌گذارند تا مقالات، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های آقایان باوند، رشیدی و زعیم. آقایانِ قلم بدست، اگر در ایران نامی از فعالیت های جبهه ملی ایران آورده می‌شود، هیچ ربطی به حاج آقای شما ندارد، بلکه آقایان رشیدی، باوند و زعیم و گهگاه جوانان و دانش آموختگان جبهه هستند که البته حاج آقای شما دل خوشی از جوانها ندارد. برای همین است که وی کوشش می‌کند یا آنها را از جبهه اخراج نماید و یا بطور کلی موجودیت آنها را نادیده بگیرد.

نویسندگان عصبانی، اینبار ترکیبی از علوم «علت شناسی» و «احتمالات» برای خالی کردن دق دلی مجری کُل استفاده می کنند:

«در علت شناسی انگیزه ایشان از اعلام موجودیت نهاد مجهولی به نام مهستانو چنین ابرازاتی این نکته را نیز در نظر بگیریم که احتمالا قصد ایشان ایجاد یک جبهه ملی دیگریست تحت این نام که ضمنا رهبری بلامنازع ایشان را از ابتدا تضمین نماید».

شخصی باید خیلی ترسِ از دست دادن سمت مادام العمر خود را داشته باشد که میرزابنویسهایش چنین از «رهبری بلامنازع نهادی مجهول» از طرف آقای زعیم می ترسند! و سپس می افزایند:

«برخی از رسانه ها، حال چه از روی خصومت با جبهه ملی و چه برای پر کردن جای مصاحبه گری از داخل کشور، مرتبا (تکیه از ما است) نظرات آقای زعیم را پخش میکنند و متاسفانه همه جا این نظرات به عنوان مواضع جبهه ملی ایران وانمود میشود».

از قرار معلوم رسانه‌هایی مانند رادیو فردا و یا (VOA) … . این بغض و دشمنی واقعاً شرم آوراست. چنان بنظر می‌رسد که زعیم دشمن شماست و نه وزارت فخیمه و دست نشانده اش در جبهه ملی.

سه نامه زیر نشانی از واقعیت ماجرای مهستان و کوشش های یک تنه و گروهی جبهه ای های برون از ایران است که برخلاف نوشته‌ میرزابنویسان نگران وضع اسفناک کنونی جبهه ملی ایران می‌باشند و ایجاد مهستان جبهه ملی ایران را در سوی پویایی، جوانگرایی و نوگرایی جبهه ملی بشمار می آورند:


اعلامیه رییس هیات رهبری جبهه ملی ایران، ادیب برومند

بنام خداوند جان و خرد

من به عنوان رییس هیئت رهبری جبهه ملی ایران، خوشوقتم که، پس از ۶۴ سال که از بنیانگذاری این سازمان مردمی و ملی می گذرد، تحول بزرگی را در سامانه سازمانی جبهه ملی ایران اعلام نمایم.

طبق مصوبه هیئت رهبری جبهه ملی ایران، یک شورایعالی مشورتی به نام شورای مهستان جبهه ملی ایران ایجاد شده است. شورای مهستان جبهه ملی ایران که از امروز بطور موقت تشکیل و فعال می شود، در نخستین نشست کنگره چهار سالانه جبهه ملی ایران در آبان ۱۳۹۲، یا هر گاه با توجه به شرایط سیاسی و امنیتی امکان تشکیل آن فراهم آید، برای گنجاندن در اساسنامه در مجمع فعالان جبهه ملی ایران رای گذاشته خواهد شد.

اعضای شورای مهستان، که هیئت رهبری مرا به ریاست موقت آن تعیین کرده اند، شخصیت های برجسته و با تجربه و خردمند جبهه ملی ایران، از جمله همه اعضای پیشین شورای مرکزی که اکنون عضو شورا نیستند و برخی اعضای برجسته و پیشکسوت شورای مرکزی کنونی، بنا به دعوت، عضویت خواهند یافت. وظیفه شورای مهستان بازنگری و بررسی مجدد همه مصوبه های شورای مرکزی و تایید یا رد آنها می باشد شورای مهستان همچنین خود می تواند مبتکر مصوباتی باشد که برای تایید به شورای مرکزی ارائه شود.

به این ترتیب، جبهه ملی ایران نه تنها دارای یک دیده بان دلسوز برای حفظ حیثیت سیاسی جبهه ملی ایران متشکل از اعضای پیشکسوت می شود، شورای مرکزی جبهه ملی ایران هم فرصت می یابد تا با پذیرش اعضای منتخب جوانتر، از دانش نوین و توانمندی های آنان بهره مند شود و نسل آینده رهبران جبهه ملی را پرورش داده، با دانش و خرد و توانمندی بیشتر به ملت بزرگ ایران خدمت نماید.

رییس هیئت رهبری و رییس موقت شورای مهستان

جبهه ملی ایران

ادیب برومند

۲۹ اردی‌بهشت ۱۳۹۲

 

استاد گرامی ادیب برومند

با عرض سلام، 

هنگامیکه پیام آن جناب مبنی بر تشکیل مهستان دریافت گردید، پیروان دکتر مصدق و دوستداران جبهه ملی به فردایی شکوهمند و نقش آفرین امیدوار گردیدند. فردایی که بزرگان و پیشکسوتان جبهه ملی چراغ راه جوان تران خواهند بود. فردایی که جوان ترها با بهره گیری از تجارب زندان و شکنجه پیرانِ دیر، بار سنگین و دشوار جبهه ملی را به عهده خواهند گرفت و با توان بیشتری در اعتلای آن خواهند کوشید.

آگاه هستیم که در مسیر این امر ارزنده و مهم(تشکیل مهستان) دشواریها، کج اندیشی ها، باندبازی ها و کارشکنی های گوناگون وجود دارد.

جناب استاد، از جنابعالی به عنوان میراث دار و ادامه دهنده راه مصدق و پرچمدار جبهه ملی، انتظار داریم که شما با عزمی راسخ دربرابر مشکلاتِ از ما بهتران، مهستان را همچون یادگاری گرانبها از خود در تاریخ جبهه ملی ایران برجای بگذارید. مطمئن باشید اکثریت قریب به اتفاق جبهه ای ها و ایرانیان وطندوست این گام ارزنده و تاریخی شما را بزرگ داشته و خواهند ستود.

پاینده ایران

۳۰ مهر ۱۳۹۲

با احترام

سرهنگ صادق محمودی

جناب آقای ادیب برومند، استاد گرامی،

از زمانی که دکتر محمد مصدق به آحمدآباد تبعید گردید، پرچم جبهه ملی ایران به همت رهبران ارجمند با تلاش و فداکاری افراشته نگهداشته شد. سپس این پرچم به جنابعالی سپرده شد.

شما با همکاری دوستان و با تحمل محرومیت و محدودیت تا امروز پرچمدار جبهه ملی ایران بوده اید.

ولی نشر مقاله‌ای از آمریکا که صرفاً یک نظر فردی و شخصی بود و هیچ ربطی به جبهه ملی بمثابه یک سازمان نداشت، موجب ایجاد تنش و برخوردهای مختلف و برداشتهای گوناگون و انتشار نامه‌هایی روا و ناروا، زشت و زیبا و حتی پیشنهادهای تلخی گردید.

سرور گرامی، آنانکه بیش از نیم قرن افتخار عضویت در جبهه ملی را دارند، بویژه پس از رویداد نامبرده، شدیداً نگران سرنوشت جبهه ملی می باشند، آنهم در زمان رهبری جنابعالی. آقای برومند حتی اگر مسوولیت این تباهی به عهده وزارتخانه فخیمه ای و عاملانش در جبهه باشد، بدرستی که این امر درد بزرگی است.

استاد ارجمند، متن تمام نامه‌های این یاران دیرینه که شما بطور مستقیم و یا غیر مستقیم مخاطب آنها بوده‌اید بسیار محترمانه و مودبانه بوده است! استاد عزیز، پیش از انتشار نامه‌های تند و گزنده و عبور از حریم حرمتها، به همانگونه که خود کتبا و شفاهاً(و تلفنی) پیشنهاد کرده و نیز قول مساعد داده بودید، لطفاً هرچه زودتر نسبت به تشکیل «مهستان مصدق» قاطعانه اقدام کنید، حتی اگر این اقدام شما بمذاق عده‌ای باندباز خوش نیاید.

بدون تردید جبهه ملی ایران قادر خواهد بود با بهره بردن از تجارب ارزنده بزرگان و پیشکسوتان از سویی و نیروی جوان از دیگر سو، در عرصه سیاسی ایران نقش آفرین باشد.

هشدار که اگر جبهه ملی به همین روال ادامه دهد بجای ستاد مبارزان برای آزادی و حاکمیت ملت ایران به یک معبد متروک تبدیل بگردد که هیچ بساز و بفروشی، حتی اگر بخواهد، توان ترمیم آنرا نداشته باشد و اعضایش فقط در مجالس ترحیم امکان ملاقات یکدیگر را داشته باشند.

ما و همه یاران و دوستداران این خانه مصدق «زیر هر گامی شقایق کاشتیم، تا که این پرچم برافراشتیم».

از طرف بسیاری که بیش از نیم قرن افتخار عضویت در جبهه ملی ایران را دارند:

با احترام

سرهنگ صادق محمودی

۲۰ بهمن ۱۳۹۳

 

می نویسند:

«تا کنون کوشش های بسیاری صورت گرفته تا ایشان از این رفتار دست بکشد».

در این رابطه بازهم توصیه می‌شود به نوشته آقای جمال درودی** مراجعه شود.

«بارها به ایشان تذکر داده شده که این رفتار یک فرد تشکیلاتی نیست».

تشکیلاتی که فرمان روایش وزارت فخیمه و مجریش حاج آقا است!؟

«بخصوص که ما غیر از اصول تشکیلاتی، ضوابط اخلاقی نانوشته ای در درون جبهه ملی برقرار است که برگرفته از رفتار و اخلاق دکتر محمد مصدق برای خدمت به مردم و منافع ملی است. اینکه برای مثال یک «جبهه» ای نباید خود را بالاتر و مهمتر از اعضای دیگر تلقی کند و نظرات خود را عین مصوبات سازمان تلقی نماید».

گذشته از سوء‌ استفاده خشن و دروغ از نام دکتر محمد مصدق، تمام این اتهاماتی که در اینجا به کورش زعیم زده می شود، درست عین رفتار حاج آقا می باشد، شاید هم حتا بدتر. وقتی ایشان چندبار از اعضای شورای مرکزی به شرکت در نشستی دعوت میکند و فقط چند نفر حاضر می شوند، عصبانی شده، فریاد زده و ناسزا می گوید. راوی این واقعه پس از گزارش این رویداد دستگیر شده، ماه ها زندانی گردیده و بدون محاکمه با وثیقه آزاد می گردد. پس از این بی آبرویی ها و صحنه آرایی هایی با همکاری وزارت فخیمه، دست بدامان سرکارخانم اردلان برای فرستادن دعوت نامه می‌شوند.

می نویسند:

«یک عضو جبهه ملی نباید در بیرون به گونه ای رفتار کند که گویا سخنگو یا رهبر انتخاب شده جبهه ملی است و عقیده همه اعضا و هواداران را نمایندگی میکند».

مشکل شما این است که کسی از حاج آقای شما توقع گفتن سخنانِ شنیدنی ندارد. حتا اگر ایشان حرف شنیدنی هم می‌داشت، از کجا معلوم که جرأت گفتنش را می کرد؟ به اضافه، همه گفته‌های آقای زعیم را بی هیچ تردید هر عضو جبهه ملی ایران، اگر لازم آید، محق است که بگوید. اگر تاکنون از ایشان دراین رابطه خطایی سرزده باشد، اولین کسی که باید تذکر دهد شخص استاد هرمیداس باوند است، که سخنگوی رسمی جبهه ملی ایران است.

در خاتمه میرزابنویسهای بالاخره دم خروس را نشان می هند:

« به این جهت تقاضای ما از شورای مرکزی، شورای رهبری و هیات اجرائی جبهه ملی این است که برای جلوگیری از ادامه این وضعیت ناهنجار برای سازمان، بطور جدی این معضل را بررسی کرده و طبق اصول اساسنامه و منشور سازمان اقدامات لازمه را به عمل آورند».

ببینید کار «سرباز ارشد» و «فرمانده پادگان» او بکجا کشیده که از شما تقاضای این «تقاضا» را کرده اند!

آقایان، اصلاً مگر شما که هستید؟ شما که چه عرض شود، بلکه هیچ تشکلی در خارج از کشور که نام خود را به گونه‌ای جبهه ملی می گزارد، حتا یک صدم جبهه ای هایی را در که خارج هستند، نمایندگی نمی کند. هرازگاهی هم که گروهی کوشش کرده تشکلی کمابیش به اصطلاح مدرن درست کند، چند نفر(حتا گاهی یک نفر) پیدا شده‌اند و با «جبهه ملی» نامیدن خود فرافکنی کرده اند. از این‌ها گذشته، جبهه داخل تاکنون چندبار رسمن اعلام کرده که هیچ سازمانی را در خارج از کشور برسمیت نمی شناسد! با این وصف شما می‌خواهید که به «درد سر مزمنی بنام زعیم» آنهم «بطور جدی» برخورد شود. می‌خواهید که وزارت فخیمه سر زعیم را زیر آب بکند؟ حاج آقا که جز تجویز ایبوبروفن کار دیگری از دستش بر نمی آید. دست بردارید، بس است!

پاینده ایران

شورای عالی جبهه ملی ایراناروپا

یکم فروردین ۱۳۹۵

—————————-

*) نام «حاج آقا» را ما برایِ مسئول اوّلِ غیرقابل تعویض تشکیلات جبهۀ ملّی ایران انتخاب کردیم، به دو علت:

ایشان از طرف اطرافیانش هم، حاج آقا نامیده می‌شود؛ گویا وی تاکنون ۳ بار به مکه تشریف برده اند.

در پادگانها رسم است که فرماندهان یک سرباز را برای سهولت در امر و نهی به سربازان، تحت عنوان سرباز ارشدتحمیل می کنند تا هم دستورالعمل خود را به سربازان دیکته کنند و هم از طریق همان سرباز ارشدگروه را مجازات کنند، ما به جایِ سرباز ارشد! اسم «حاج آقا» را برازنده تر برای ایشان دیدیم.

**) آقای درودی بیش از ۶۰ سال است که عضو جبهه ملی ایران است.

………………………………………………………………………………………………..

پاسخ به شما که کورش زعیم را درد سر جبهه ملى مى خوانید و ما بعکس- کاووس ارجمند

از روز نخست در سال ١٣٢٨ خورشیدى که به پیشنهاد زنده یاد دکتر حسین فاطمى پس از تحصن دکتر مصدق و سر دبیران روزنامه هاى آنروز در جلوى کاخ مرمر و نخستین نشست جبهه ملى در خانه دکتر فاطمى و تا همین امروز این رسم زشت و این غده بد خیم از کالبد جبهه ملى زدوده نشده است، که یاران خودى و یا در لباس خودى به یکدیگر از پشت خنجر نزنند و کار بزرگ و اساسى را فداى غرض ورزى ها ، تک روى ها و آرمان هاى شخصى نکنند و با شیوه هاى بس ناجوانمردانه بد ترین دشنام ها را نثار رقیب نکنند!!
چند نمونه از این بى خردى ها و نا جوانمردى ها را بر مى شمرم تا نسل جوان دریابد که این عادت زشت و نکوهیده از ابتدا در هسته نخست جبهه ملى ایران و در زمان زنده یاد دکتر مصدق چه در زمانى که نماینده مجلس شانزدهم بود و چه در دوران نخست وزیرى او وجود داشته و هنوز هم وجود دارد و مانند موریانه در خانه جبهه ملى  آشیانه کرده و از درون جبهه ملى را آسیب پذیر کرده است و برخى از همان ابتدا براى بدست آوردن رهبرى و یکه تازى تمام آرزو هاى پیر احمد آباد را به هدر دادند و هنوز هم  پس از ٧٠ سال  برخى خود را آماده کرده اند و خیز برداشته اند تا از سکوى جبهه ملى براى خود آینده اى بسازند و در جابجائى هاى احتمالى قدرت در ایران دست بالا را داشته باشند و به همین هدف چهره خود را زیر ماسک آزادى خواهى، ملى گرائى و دموکرات جا زده اند ولى در أصل بدنبال آرزو هاى خود هستند.
 مولانا ى رومى  در مورد این گونه آدم ها مى فرماید :
هرکسى از ضن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
بر همه آزادگان شرط است کسانى چون مهندس کورش زعیم را  که خود و سرنوشت و زندگى شخصى خود را به گوشه اى نهاده و بدون هیچ پشتیبانى حتا از ناحیه خودى ها در میانه میدان ایستاده است و مبارزه مى کند  تشویق نموده و دلگرم کنند. مبارزه مهندس کورش زعیم تنها براى آزادى هم میهنان و کشور ورجاوند ایران و با دست خالى است، نه روزنامه اى دارد، نه تار نمائى  و نه نشست هاى مشورتى در این هتل و یا آن هتل. مبارزه انسانى است با دست هاى خالى در برابر حکومتى که همه ابزار تعقیب، محاکمه و سرکوب را دارد. آقایان کمى با خرد بیشتر  و اندیشه نیک به اطراف خود نگاه و داورى کنید  و نه با دید سازمانى و کلیشه اى. مبارزه بدون خشونت در یک کشور دیکتاتورى و از نمونه الهى آن بسیار  پیچیده  و خشن مى تواند باشد، بویژه در کشورى که چند میلیون اطلاعاتى و بسیجى همه جا سرک مى کشند. مهندس کورش زعیم  بدون هیچ هراسى در همه جا حاظر است و حرف خود که حرف همگى ما ملى مصدقى هاست را مى زند، چه در دانشگاه و بعنوان نمونه ” سخنرانى ایشان در دانشکده فنى دانشگاه تهران به تازگى”  و چه با گفتگوهائى که با رسانه هاى جهانى دارد،  اینها آقایان همگى نقطه قوت مهندس کورش زعیم است و نه نقطه ضعف و یا تکروى او به نوشته شما !!!
 آقایان آیا این کارها در کشور جنجال ها و اعدام ها و ترور کار آسانى است؟ آیا فکر مى کنید هرکس توانائى یک مبارزه شبانه روزى در برابر یک حکومت استبدادى و دینى را دارد؟  و آیا این گفته پیشینیان ما درست است که :
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر مى خواهد و مرد کهن
که بى تردید چنین است و اگر چنین نیست، چرا من و شما این جسارت ها و از خود گذشتگى را نداریم و در گوشه دنجى در اروپا و یا آمریکا نشسته ایم و تنها کارمان این است که مقاله اى بنویسیم و یا اندک اعتراضى بکنیم و تا دیدیم یکى از هموندان ما دل به دریا زد، مصدقى شد، مرغ طوفان شد و در برابر بسیجى ها و سربازان گمنام امام زمان سینه سپر کرد و همه جا حرف از ملى گرائى، آزادى، مدارا، سکولاریسم و منافع ملى زد تلاش کنیم که وى را از میدان بدر کنیم  و او را در برابر بازجویان وزارت اطلاعات چنان تنها رها و بى پشتوانه کنیم که بازجویان و عمله هاى  استبداد هر  توهینى را به او روا دارند  و به او پرخاش کنند و بگویند تو از ناحیه چه کس و یا سازمانى مآموریت دارى که این حرف ها را مطرح کنى؟ و تلاش کنند تا اورا ساکت کنند و اگر نشد مانند داریوش و پروانه فروهر از سر راه بردارند و آنگاه ما براى آنها هنر بکنیم و تخم دو زرده بگذاریم و یک مجلس یاد بود در خارج کشور برایش برگذار کنیم !!
یادمان رفته که دکتر شاپور بختیار را همان هموندان نزدیکش در جبهه ملى ایران که بیانیه سه امضائى را در پشتیبانى از قانون اساسى مشروطیت به شاه در سال ١٣۵۶ نوشته بودند تنها گذاشتند و طرفه آنکه اورا  خائن هم نامیدند و از جبهه ملى ایران  نیز اخراج  کردند؟!!
همان شاپور بختیارى که یکى از سه نفر اول در ایجاد نهضت مقاومت ملى یک روز پس از کودتاى ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢ بود. همان شاپور بختیارى که بخاطر آرمان هاى انسانى جبهه ملى و رهبر سیاسى آن  دکتر مصدق بهترین سال هاى عمر خود را یا در زندان بود و یا بدون کار گذراند و دیدیم که  یاران پیشین او را تنها در میانه میدان رها کردند و به او اتهام تک روى و کار سازمانى نکردن زدند، و به خطرهاى  ناشى از یک حکومت آخوندى که او با شجاعت بیان کرد توجه نکردند و کشور را همراه با نهضت آزادى مسلمان دو دستى به روحانیون هدیه کردند و امروز ما شاهد بیچارگى ملت بزرگ ایران هستیم که ثمره کار همان رجال سیاسى است که اتفاقآ سازمانى عمل کردند و لى منافع ملى، دموکراسى و قانون اساسى مشروطه را که خون بهاى آزادى خواهانى چون میرزا جهانگیرخان شیرازى ” صور اسرافیل  ” بود  به هدر دادند ؟
آقاى دکتر ابراهیم یزدى دلال مظلمه همراه با رفقاى توده اى اکثریتى کار چاق کن هاى انتخابات فرمایشى با بى شرمى کل نظام را خوب و مفید مى نامند ولى إیراد هائى به آن مى گیرند ولى در عمل بیضه اسلام را دو دستى چسبیده اند و باید گفت ونوشت که اتحاد آقاى فرخ نگهدار ماتریالیست و کمونیست با یک  مذهبى مثل یزدى را باید تبریک گفت ، همان آقاى دکتر یزدى که مخالف جدى دموکراسى و سکولاریسم در ایران  است و در برنامه رادیوئى آقاى  مُهرى در لوس آنجلس به راحتى ده سال پیش گفت که او مخالف یک دولت سکولار ( جدائى دین از حکومت ) است زیرا ٩۵٪ مردم ایران مسلمان هستند.
یادمان باشد آن کار اشتباهى را  که آقاى دکتر سنجابى با اتحاد با آیت اله خمینى و پیوستن به او در سال ١٣۵٧ انجام داد و جبهه ملى ایران را براى همیشه شریک جرم در ماجراى انقلاب و نکبت هاى پس از آن کرد، اگر دکتر مصدق با آیت اله کاشانى و نواب صفوى انجام داده بود مطمئن باشید کودتاى ٢٨ مرداد هرگز به ثمر نمى رسید و دکتر مصدق در قدرت مى ماند ولى دکتر مصدق با خرد و تیز بینى خاص خود تشخیص داد که با  پذیرش حکومت مشروعه که قدرت در دست روحانیون باشد ، دموکراسى و سکولاریسم براى همیشه از ایران رخت خواهد بست و حکومت مشروطه عملآ  تعطیل خواهد شد ، لذا رفتن را پذیرفت ولى حکومت شریعتمداران را نپذیرفت.
آیا امروز همه آزادگان ایران شاپور بختیار را ستایش نمى کنند که خطر حکومت دینى را با صداى بلند فریاد زد؟ از کار سازمانى و تشکیلاتى بیرون زد و بخاطر هدف بالا ترى وارد مبارزه رو در رو با حکومت اسلامى شد و هموند ایشان که مقید به کار تشکیلاتى بود منافع ملى را با پا در میانى دلالى ابراهیم یزدى کنارى گذاشت و دو زانو در برابر آیت اله خامنه اى در پاریس نشست و آن توافقنامه خفت بار سه ماده اى را إمضاء کرد؟
آیا امروز از رشادت ها، فداکارى ها و ایستادگى هاى دکتر سنجابى در برابر دیکتاتورى اسلامى  کسى حرفى مى زند؟ مقاله مى نویسد؟ کتاب و جزوه مى نویسد؟  و آیا گور او مانند آرامگاه  دکتر شاپور بختیار میهمانان همیشگى با دسته هاى  گل دارد؟
 سرنوشت دکتر سنجابى با یک درجه تخفیف مانند سرنوشت مارشال پتن در فرانسه رقم خورد.
مارشال پتن افسر بلند پایه فرانسوى چون در جنگ دوم جهانى پاریس را تسلیم ارتش هیتلر کرد پس از پایان جنگ به جرم خیانت به کشور تیر باران شد ولى ژنرال دوگول که دروازه هاى پاریس را گشود قهرمان جنگ و رئیس جمهور فرانسه گردید .
باز گردم به موضوع اصلى که در بخش نخست نوشتارم با آن آغاز شد ، منظورم از روز بنیان گذارى جبهه ملى اول است .
در سال ١٣٢٧ خورشیدى از بیست نفرى که در برابر کاخ مرمر پشت سر دکتر مصدق ایستادند و سه روز تحصن کردند و آنگاه که سه روز تحصن کار بجائى نبرد لذا گروه بیست نفرى همراه با گروه بزرگترى به خانه دکتر فاطمى رفتند و جبهه ملى را بر پا کردند  تنها  تعداد انگشت شمارى تا آخر در کنار دکتر مصدق و جبهه ملى ایستادند، آدم هائى مانند عمیدى نورى صاحب امتیاز روزنامه داد از همان روزهاى نخست و زمانى که نامش بعنوان کاندید از سوى جبهه ملى ایران براى مجلس شوراى ملى به وزارت کشور فرستاده نشد با پرخاش و ناسزا از جبهه ملى بیرون زد و بعد ها به کودتاچیان پیوست و یا قدیر آزاد و یا عبد الحسین حائرى زاده که هر سه از دشمنان دکتر مصدق از آب در آمدند و در مرحله بعدى و پس از ملى شدن نفت در دوره شانزدهم مجلس اشخاصى چون حسین مکى که خود در سخنرانى هاى پر شورش در دوره پانزدهم ابتکار عمل را از نمایندگان موافق سیاست انگلستان و دربار گرفته بود و مانع از تصویب قرار داد تکمیلى مشهور به قرارداد ١٩٣٣،( گس – گلشائیان ) شد و مردم به او سرباز وطن گفتند در زمانى که دکتر مصدق راهى خارج براى دفاع از منافع ملى بود و حسین مکى را همراه با چند تن دیگر بعنوان ناظر اجراى کامل خلع ید از انگلستان در صنعت نفت آبادان نگاه داشته بود حسین مکى کینه دکتر مصدق را بدل گرفت که چرا در گروه  همراه دکتر مصدق به نیویورک براى شرکت در نشست ویژه در سازمان ملل متحد قرار ندارد و دشمن دکتر مصدق شد، از جبهه ملى بیرون زد و همراه با خائن و قدرت طلب دیگرى بنام دکتر مظفر بقائى کرمانى ( یکى از دست اندر کاران در ربودن و کشتن سر لشکر افشار طوس رئیس کل شهر بانى کشور در غار تلو) در دوران ٢٧ ماه حکومت دکتر مصدق همراه با نواب صفوى، کاشانى و تیمسار زاهدى کودتاى ٢٨ مرداد را با دلارهاى آمریکائى و طرح آژاکس با رهبرى کیم روزولت پیاده کردند و همه رشته ها پنبه شد.
آقایان محترم درخواست من از شما و خودم بعنوان یک ملى مصدقى این است که همگى ما تاریخ را همواره مرور کنیم، از تاریخ همگى ما باید بیاموزیم، ” گذشته چراغ راه آینده است ” و بدانیم که با زدن یاران و همرزمانى که چند گام از ما پیش تر هستند کمکى به پیشرفت دموکراسى و حکومت قانون در ایران نخواهد شد ولى رژیم را گستاخ تر خواهد کرد که از درون تاریکى دلاوران ما را در زیر نور ماه شکار کند.
من به وجود کورش زعیم و هم اندیشان او که گروه بزرگى  از جوانان ایرانى هستند افتخار مى کنم و پشتیبان ایشان هستم.
و یاد آور مى شوم این کورش زعیم بود و هست که جوانان ایرانى را با نام کورش و داریوش و پاسارگاد و اندیشه نیک ، گفتار و پندارنیک آشنا کرده و مى کند، امروزه میعادگاه جوانان ایرانى در شب سال نو در تخت جمشید و در کنار شهر باستانى استخر است و این کار بزرگ و شایسته اى است که اتفاقآ پاد زهر بنیاد گرائى اسلامى در ایران است.
جناب کورش زعیم شما بر خلاف نوشته آقایان ” درد سر ما و جبهه ملى ایران ” نیستید و از زبان خاقانى مى گویم،
از نوحه جغد الحق ، مائیم به درد سر
از دیده گلابى کن درد سر ما بنشان
اهورا مزدا این سرزمین را از دروغ ، خشکسالى و جنگ بپا
سنگ نوشته داریوش هخامنشى در تخت جمشید.
کاووس ارجمند شهروند افتخارى شهر حماسه ها “کوبانى “
………………………………………………………………

بیانیه سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور: دردسر مزمنی به نام کورش زعیم

دردسر مزمنی به نام کورش زعیم

مدتهاست که ما شاهد تکروی ها، اقدامات جنجالی و ضدتشکیلاتی آقای کورش زعیم بوده ایم ولی از آنجا که این حرکات بارها از طرف مسئولان جبهه ملی ایران مورد نکوهش قرار گرفته و ادعاهای بی اساسش به دفعات تکذیب شده است، تا کنون ضرورتی نمیدیدیم جداگانه به آنها بپردازیم. ولی امروز با تکرار این اقدامات و با در نظر گرفتن آنکه ایشان در تحریف نظرات جبهه ملی ایران و ارگانهای آن هر بار بی پرواتر عمل میکند، خود را موظف به برخورد با رفتار ایشان می بینیم.

از آخرین دسته گلی که ایشان به آب داده اند شروع میکنیم. در نهم اسفند ۹۴ ایشان در مصاحبه با رادیو فردا میگوید:

“نکته آخر من این است که ما با وجود اینکه به عنوان جبهه ملی ایران به علت اینکه سرکوب شدیم و فعالیتمان ممنوع بود، شرکت نکردیم. ولی با وجود این به این مجلس و به دلایلی که این تغییرات درش رخ داده و به این مجلس خبرگان به دلایلی که این تغییرات رخ داده یا خواهد داد امیدواریم که کشور را یک گام از دیکتاتوری خشن به نرمش بیشتر برای همه مردم و ایجاد امید برای مردم تغییر دهد و من فکر می‌کنم اتفاقاتی خواهد افتاد که ما الان نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم”.

ایشان که هیچ مسئولیتی چه اجرائی و چه به عنوان سخنگو در جبهه ملی ایران ندارند در مصاحبه ها با تکیه بر “ما” در نقش سخنگوی جبهه ملی ایران نظراتی را طرح میکنند که در مورد آن هیچگونه بحث و صحبتی تا به حال شنیده نشده و وی در واقع نظرات فردی خود را بی مهابا به عنوان نظرات جبهه ملی وانمود میسازد.

حضور ایشان برای نامنویسی به عنوان نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی در وزارت کشور یکی دیگر از این موارد است. همه میدانند که جبهه ملی بنا ندارد در انتخابات های جمهوری اسلامی به علت غیر دموکراتیک بودن آن و عدم وجود فضای آزاد که لازمه انتخابات میداند، شرکت نماید. معذالک آقای زعیم در ۴ دیماه ۱۳۹۴ به قصد شرکت در انتخابات به وزارت کشور میرود و حتی بعد از اینکه کارمند مربوطه به ایشان تذکر میدهد که به علت کِبَر سن از نامنویسی ایشان معذور است، عکس و تفصیلات این اقدام سرخود را در فضای اینترنتی منتشر میکند. حال با چه امید و برنامه ای ایشان اقدام به نامنویسی کرده است، بماند. نتیجه این شد که مسئولان جبهه ملی ایران مجبور شدند طی بیانیه ای با عنوان “اعضای جبهه ملی برای کاندیدا شدن ثبت نام نکردند” اقدام ایشان را تکذیب کنند.

آقای زعیم در موارد متعددی نشان داه است که میان نظر “خود” و نظر و مصوبات “سازمان جبهه ملی ایران” که فقط میتواند از طرف مسئولان آن اعلام گردد، تفاوتی قائل نیست.

ایشان مکررا مقالات، نامه ها و نظرات شخصی خود را از طرف ارگانی خودساخته تحت عنوان “دفتر مردمداری جبهه ملی ایران تهران، ایران” انتشار میدهد در حالی که ارگانهای مسئول جبهه ملی ایران از شورای مرکزی گرفته تا رئیس آن و رئیس هیات رهبری و هیات اجرائیه، بارها طی اطلاعیه هائی اصولا وجود چنین ارگانی را تکذیب کرده اند.

نمونه دیگر: در بحبوحه مساله انتخابات ایشان با رادیو فردا مصاحبه ای انجام میدهد که توسط این رسانه تحت عنوان “چند حزب منتقد جمهوری اسلامی: در انتخابات شرکت نمی‌کنیم” منتشر شده است. با هم بخوانیم:

“در این زمینه ادیب برومند، رئیس هیئت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی ایران در تهران، در گفت‌وگو با رادیو فردا، بر تصمیم این گروه سیاسی برای شرکت نکردن در انتخابات تأکید کرد.
کورش زعیم، از اعضای ارشد جبهه ملی نیز که چندی پیش گزارش‌هایی در مورد ثبت نام او در انتخابات منتشر شده بود، به رادیو فردا می‌گوید: «جبهه ملی در انتخاباتی که شرایط آن منطبق با اصول دموکراتیک نباشد، مسلماً شرکت نمی‌کند».
او اضافه کرده که در اعتراض به روش و قانون حاکم بر انتخابات، از طریق «همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر» که در سال ۷۷ تشکیل شده، حرکتی اعتراضی ترتیب دادیم.
آقای زعیم حضور خود در محل ثبت‌نام انتخابات مجلس دهم را حرکتی در جهت رسانه‌ای کردن این اعتراض توصیف کرد”.

آقای زعیم تصور میکند که میتواند با سفسطه شرکت خود در نامنویسی وزارت کشور برای انتخابات را به نحوی مطرح سازد که این تناقض با مواضع جبهه ملی ایران را لاپوشانی کند. حتی ساده لوح ترین افراد نیز نمیتوانند از اشتیاق ایشان به شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی این برداشت را بنمایند که قصد واقعی ایشان رسانه ای کردن اعتراض به “شرایط نامنطبق با اصول دموکراتیک ” انتخابات در نظام جمهوری اسلامی بوده است.

ماجرایی دیگر
در این میان آقای کورش زعیم بدون اطلاع مسئولان جبهه ملی ایران ایجاد نهادی بنام “مهستان” را از طریق یک سایت جدید که نام جبهه ملی ایران را یدک میکشد، دوباره مطرح مینماید در حالی که ایجاد چنین نهادی همانطور که در زیر خواهد آمد از طرف مسئولان جبهه ملی ایران دو سال پیش منتفی و مردود اعلام شده بود. وی در ستون “در باره ما” مینویسد: “آقای ادیب برومند به ریاست افتخاری مهستان برگزیده شدند” در حالی که حتی روح آقای ادیب برومند نیز از اینکه به چنین مقامی نائل شده اند، بی اطلاع است!

حکایت “مهستان” چیست؟
حدود دو سال پیش (۱۳۹۲) آقای زعیم در یکی از جلسات اعضا جبهه ملی ایران پیشنهادی مبنی بر ضرورت ایجاد ارگانی به نام “مهستان” را برای این سازمان مطرح میکند اما قبل از اینکه پیشنهاد در سازمان به بحث گذاشته و در مورد آن تصمیم گیری شود، وی موضوع را در خارج از سازمان به عنوان تصمیم سازمان انتشار میدهد. بی اعتنائی ایشان به نظر جمع و سرنوشت پیشنهادش در دو سال پیش باعث شد که هیات اجرائی و شورای رهبری جبهه ملی ایران مانند موارد دیگر ادعای ایشان (مبنی بر وجود ارگانی بنام “مهستان”) را طی بیانیه ای با امضا رئیس شورای مرکزی و هیات رهبری در ۲
مرداد ۱۳۹۲ و همچنین مصاحبه رئیس هیات اجرائی سازمان به تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۲ مردود و منتفی اعلام نمایند.

با وجود این ایشان به دروغ در ستون “در باره ما” ادعا میکند که: “عملی شدن این طرح بعلت شرایط خفقان سیاسی و جو بشدت امنیتی دوران دولت دهم، ممنوعیت فعالیت جبهه ملی و زندانی شدن مجدد کورش زعیم و علی رشیدی مسکوت ماند. در سال ۱۳۹۲، با تغییر دولت، تصمیم گرفته شد که طرح شورای مهستان فعال شود؛ و آقای عبدالعلی ادیب برومند، رییس شورای مرکزی و هیات رهبری نظامنامه مهستان را تایید و موجودیت شورای مهستان را در رسانه ها اعلام کردند”.

در علت شناسی انگیزه ایشان از اعلام موجودیت نهاد مجهولی به نام “مهستان” و چنین ابرازاتی این نکته را نیز در نظر بگیریم که احتمالا قصد ایشان ایجاد یک جبهه ملی دیگریست تحت این نام که ضمنا رهبری بلامنازع ایشان را از ابتدا تضمین نماید.

برخی از رسانه ها، حال چه از روی خصومت با جبهه ملی و چه برای پر کردن جای مصاحبه گری از داخل کشور، مرتبا نظرات آقای رعیم را پخش میکنند و متاسفانه همه جا این نظرات به عنوان مواضع جبهه ملی ایران وانمود میشود.

عواقب اقدامات مخرب آقای زعیم به طرز فاحشی بر گفتارهای افشاگرانه ایشان برعلیه جمهوری اسلامی می چربد. آنجا که باید برای ارگانهای مسؤل جبهه ملی در داخل و خارج مهم باشد صدماتی است که ایشان به اعتماد عمومی نسبت به جبهه ملی وارد می آورد. تا کنون کوشش های بسیاری صورت گرفته تا ایشان از این رفتار دست بکشد. بارها به ایشان تذکر داده شده که این رفتار یک فرد تشکیلاتی نیست. بخصوص که غیر از اصول تشکیلاتی، ضوابط اخلاقی نانوشته ای در درون جبهه ملی برقرار است که برگرفته از رفتار و اخلاق دکتر محمد مصدق برای خدمت به مردم و منافع ملی است. اینکه برای مثال یک «جبهه» ای نباید خود را بالاتر و مهمتر از اعضای دیگر تلقی کند و نظرات خود را عین مصوبات سازمان تلقی نماید. یک عضو جبهه ملی نباید در بیرون به گونه ای رفتار کند که گویا سخنگو یا رهبر انتخاب شده جبهه ملی است و عقیده همه اعضا و هواداران را نمایندگی میکند.

متاسفانه سالهاست آقای کورش زعیم با وجود تذکرات مکرر به ایشان نشان داده است که هیچگونه تمایلی به رعایت اصول تشکیلاتی و اخلاقی یادشده را ندارد. به این جهت تقاضای ما از شورای مرکزی، شورای رهبری و هیات اجرائی جبهه ملی این است که برای جلوگیری از ادامه این وضعیت ناهنجار برای سازمان، بطور جدی این معضل را بررسی کرده و طبق اصول اساسنامه و منشور سازمان اقدامات لازمه را به عمل آورند.

سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
۱۱ اسفند ۱۳۹۴ برابر ۱ مارس ۲۰۱۶

تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - ارو‌پا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است