برنامه موشکی ایران از دهه ١٩٨٠ میلادی در جریان جنگ ایران و عراق آغاز شد. در آن زمان، در پی تصرف سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام، تیره شدن روابط تهران و واشنگتن و متعاقباً حمایت غرب از عراق، ایران تحت تحریم اسلحه قرار داشت.
نیروی هوایی ایران که از دوران شاه به جا مانده بود، در ابتدای جنگ بهطوری موثر قادر به پاسخگویی به حملات عراق بود و حتی از نظر تعداد هواپیماهای جنگی بر عراق برتری داشت. اما رفته رفته، از یکسو به دلیل وابستگی شدید نیروی هوایی ایران به آمریکا و اینکه بر اثر تحریمها قادر به تهیه لوازم یدکی نبود، و از سوی دیگر به دلیل از دست رفتن هواپیماها و خلبانان ورزیده ایران، موازنه قدرت هوایی به نحو چشمگیری به نفع عراق تغییر کرد. برخی گزارشها حاکی است که در سال ١٣۶٧، ایران ۵٠ و عراق ۶٠٠ هواپیمای جنگی در اختیار داشت.
با آغاز حملات موشکی عراق به شهرهای ایران، وضعیت برای ایران بغرنجتر شد. تصمیمگیران در ایران که امیدی به خرید هواپیماهای جدید و وسائل یدکی آنها و نیز موشکهای زمین به زمین نداشتند، ساخت موشک و توسعه صنایع مزبور را در اولویت برنامههای دفاعی خود قرار دادند. به این ترتیب صنایع موشکی، قلب دکترین دفاعی ایران را شکل داد.
اهمیت برنامه موشکی و جایگاه آن در امنیت ملی کشور را میتوان از این اظهار نظر محمد جواد ظریف دریافت که اگر در زمان حمله صدام موشک داشتیم او جرئت حمله به ایران را پیدا نمیکرد.
امروز ایران از نظر نظامی خود را با سه تهدید روبرو میبیند؛ آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی. عربستان سعودی که بعد از روی کار آمدن ملک سلمان سیاستی تهاجمی در مقابل ایران در پیش گرفته، بهطور سرسامآوری خرید سلاح، از جمله هواپیماهای جنگی را افزایش داده است. عربستان در سال ٢٠١۵ در بین دولتهای جهان جایگاه سوم را از نظر خرید اسلحه (بعد از دولتهای آمریکا و چین) به خود اختصاص داد. در این سال عربستان بیش از ٨٧ میلیارد دلار صرف خرید سختافزار نظامی کرد.
آزمایش موشکهای بالستیک دوربرد ایران در اسفند ماه گذشته اعتراض آمریکا و متحدان غربی آن را برانگیخت. آمریکا برای محکوم کردن این اقدام ایران، کلمات را محتاطانه به کار گرفت و گفت که آزمایش مزبور را ناسازگار با قطعنامه ٢٢٣١ می داند، اما حرفی از “نقض شدن” قطعنامه نزد.
در پی این ماجرا، دولت آمریکا تحریمهای نرمی را که بیشتر مصرف داخلی داشت و برای بستن دهان تندروها در کنگره طراحی شده بود بر ایران اعمال کرد. اما چند روز بعد کنگره آمریکا طرحی را برای اعمال تحریمهای جدید معرفی کرد و هم اکنون گروهی از نمایندگان در حال پیگیری موضوع هستند.
بحران تازه
ممکن است در این مرحله، مسئله موشکی ایران چندان جدی به نظر نرسد، اما نگاهی عمیقتر نشان میدهد که به سه دلیل ممکن است بحرانی حتی جدیتر از بحران هستهای در راه باشد.
اول اینکه: ایران تحت هیچ شرایطی گسترش برنامه موشکی خود را متوقف نخواهد کرد. افراد رده بالای نظامی ایران اعتقاد دارند که تنها عاملی که مانع حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران شد، قدرت موشکی کشور بود. روز ١٩ فروردین سال جاری، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که آمریکا حاضر است از طریق گفتگو راه حل صلح آمیزی برای مسئله آزمایشهای موشکی ایران پیدا کند. واکنش جواد ظریف این بود که “آقای کری و وزارت امور خارجه آمریکا به خوبی به این مسئله واقفند که قابلیتهای دفاعی و موشکی ایران محل مذاکره نیست.”
چندی پیش بالاترین مقام ارتش ایران، سرلشکر عطاءالله صالحی گفته بود: “ما نه ملزم به اجرای آنها (قطعنامهها) هستیم و نه به آنها توجه میکنیم. بلکه کار خود را انجام میدهیم.” وی افزود: “برای دشمنان باید این سلاحها را به عنوان بازدارندگی حفظ کنیم تا اسرائیل بفهمد یعنی چه. چرا که اسرائیل نابود نمیشود مگر با مقاومت.”
دوم اینکه: فضا در آمریکا شدیداً علیه برنامه موشکی ایران است تا آنجا که حتی اوباما هم مجبور شد که خطر از هم پاشیدن برجام را به جان بخرد و تحریمهای جدیدی را بر ایران اعمال کند. خطر، به این دلیل که آیتالله خامنهای پس از امضاء برجام در نامهای به آقای روحانی نوشته بود که “وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای… توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است… فعالیتهای برجام را متوقف کند.”
آیا آمریکا در قبال آزمایشهای بعدی دست به تحریمهای شدیدتری خواهد زد؟
واقعیت این است که در جریان مذاکرات با ایران و حصول توافق هستهای، اوباما و دولت او با مخالفان توافق با ایران در کنگره، یکی از شدیدترین درگیریها را در درون هیئت حاکمه آمریکا رقم زدند. با ادامه آزمایشهای موشکی ایران، نهایتاً، روزی، این گروه که از نفوذ و قدرت قابل توجهی برخوردارند به احتمال قریب به یقین دست به واکنش خواهد زد.
تلاشهای آنان احتمالاً تا پایان دوران ریاست جمهوری اوباما به نتیجه نخواهد رسید. اما، با روی کار آمدن رئیس جمهور جدید در ژانویه سال آینده (حدود ٩ ماه دیگر) وضعیت میتواند تغییر کند. در صورت عدم انتخاب کاندیدای چپگرا، برنی سندرز، چه خانم کلینتون رئیس جمهور بعدی آمریکا باشد و چه یک جمهوریخواه، دولت جدید آمریکا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی، حامی اسرائیل و از این نظر همسو با کنگره آمریکا خواهد بود. به این ترتیب، بعید به نظر میرسد که تیم اجرایی جدید، نظارهگر فعالیت موشکی ایران باقی بماند ضمن آنکه کم نیستند سیاستمدارانی در آمریکا که به دنبال فرصتی برای بر هم زدن توافق هستهای هستند.
سوم اینکه: یک جریان مشابه در ایران، هیچ فرصتی را برای تخطئه و احتمالاً بر هم زدن توافق هستهای از دست نمیدهد. این گروه که عناصر پر نفوذ محافظهکار مذهبی و نظامی را در بر میگیرد از اینکه آمریکا دست به تحریمهای جدید بزند و باعث بر هم خوردن توافق هستهای شود استقبال میکند. آنان آینده و حیات سیاسی خود را در گرو استمرار دشمنی با آمریکا میبینند و هر گونه تشنجزدایی را خطری برای خود احساس میکنند، چرا که تشنجزدایی با آمریکا به معنی تقویت جایگاه سیاسی رقبای آنان، یعنی میانهرو ها، در ایران است.
بهطور خلاصه، از اینکه به هر حال ایران آزمایشهای موشکی خود را توسعه خواهد داد، از اینکه عقابها (تندروها) و حامیان اسرائیل در درون سیستم سیاسی آمریکا بالاخره برای مقابله با فعالیتهای موشکی ایران وارد صحنه خواهند شد، و از اینکه گروهی در ایران ممکن است از برنامه موشکی بهرهبرداری کنند و تنش را به روابط ایران و آمریکا بازگردانند، میتوان نتیجه گرفت که احتمال شکلگیری یک بحران جدید بین ایران و آمریکا دور از انتظار نیست.
بحران جدید در رابطه ایران و آمریکا میتواند به تغییرات سیاسی در ایران، از جمله خارج شدن جناح میانهرو از صحنه و بازگشت سیاست خارجی رادیکال در ایران منجر شود.
bbc