یکی از مهمترین و خردمندانه ترین شعارهایی که مردم در تظاهراتها سر دادند این شعار بود:
“دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست. ”
بزرگترین تهدید همین است و بی هیچ تردید دشمن در خانه است. مردم ما با هیچ کشوری سرِ جنگ ندارند و سرگرم گرفتاریها و سختی هایی هستند که این حکومت برایِ آنها به وجود آورده است. این دشمنِ خانگی، مردم ایران را به گروگان گرفته است و رفتارش با مردم گرفتار، حق گو، حق جو و مسالمت خو، بدتر از یک نیرویِ بیگانه اشغال گر است.
دورانی سخت و نا روشن
ما در چنان دوران سخت و خطرناکی گرفتار شدهایم که اندک سهل انگاری، خود خواهی و ندانم کاری در برابر دیوانه سری هایِ آخوند خامنهای، آینده ایران را به شکلی جدی با خطر روبرو خواهد کرد. اگر درگیر جنگ شویم ایران به ویرانه مبدل خواهد شد. آنان که خواستار جنگ هستند بروند مستندها در باره جنگها به ویژه جنگ جهانی دوم را ببینند تا ویرانیهای جنگ را بهتر دریابند. آتش افروزیها از سوی حکومت ایران است چون در همه زمینهها شکست خورده و در بن بست است و میاندیشد با براه انداختنِ جنگ دست کم از انتقام گیریِ مردم رهایی خواهد یافت. راه دیگری نیست جز اینکه با وجود نگرشها و باورهایِ گوناگون، همه نیروی خود را در درون و بیرون از کشور به هر شکلی که میتوانیم بکار بگیریم تا اگر شدنی باشد، بدون خشونت و خونریزی از چنگالِ خونینِ این حکومت رها شویم.
آیا تنها راه کاربُرد خشونت است؟
روشن است که شماری از هم میهنان باور دیگری دارند و میگویند این حکومت و آخوند خامنهای و سردارانِ سر سپرده فاسد و دیگر مفت خواران، بدون خونریزی و کشتار دست از قدرتِ باد آورده بر نخواهند داشت. این گروه هم میهنان به گونهای درست میگویند زیرا آخوند خامنهای و باندهایِ مافیایی وابسته چنان تبهکاری هایی انجام دادهاند، چنان آسیب هایی به ایران وارد آوردهاند و چنان پیشینه خونینی برای خود و حکومت ولاییِ منفور تهیه کردهاند که از هراس از گرفتاری به دست مردم، اینک حتا از سایه خود نیز هراس دارند. و نکته مهم دیگر این است که پیرامونیان آخوند خامنه ایِ بیمار، متوهم و گزافه گو نیز چنان آلوده و فاسد هستند که امیدی نیست چند تن وجدانِ سالم، بیدار و علاقه مند به آینده خود، خانواده خود و ایران در پیرامونِ او باشند که پند و اندرزی به او داده در باره پایانِ هولناکِ فتنه انگیزی و شرارتها به او هُشدار بدهند.
ایراد به چنین دیدگاهی
الف ـ حکومت خود زاده خشونت و تبهکاری است و از چنین روشی برای مقابله با خود استقبال میکند زیرا در این زمینه دست بالا را خواهد داشت؛
ب ـ در این روزگارِ وانفسا و فضای سختِ امنیتی ـ پلیسی و تبهکاری و آدمکشیِ حکومت، با چه نیرو، تشکیلات و توانی میتوان مبارزه مسلحانه را سازمان دهی نمود و آیا چنین چیزی شدنی است؟
ث ـ تاریخ نشان داده است که خشونت، خود خشونت زا است به ویژه در جامعهای چون ایرانِ امروز با این همه گرفتاری هاکه در زمانِ عادی نان به اندازه در سفره بیشترین شمارِ مردم نیست چه رسد به زمانِ درگیری و خشونت!
در نتیجه میتوان چنین ارزیابی نمود که نگاه این هم میهنانِ دل سوخته، به بیرون از ایران و بیگانگان و در رأس آن آمریکا است. نگارنده بکبار دیگر به سهم خود بر این نکته تاکید میکند که هیج بیگانهای دلسوزتر از خودِ مردم ما برای رهایی ایران نیست. بیگانه تا سود و بهرهای نداشته باشد، جان سربازانش را برایِ ما به کشتن نمیدهد. چرا ما نباید به نیروی خود تکیه کرده و به راه هایی بهتر و شدنی بیاندیشیم؟
چاره چیست؟
۱ ـ از دیدِ نگارنده بهترین، ساده ترین و خردمندانه ترین روش میتواند برگزاری یک همه پرسی با کنترلِ همه جانبه سازمانِ ملل و سازمان هایِ پشتیبانِ حقوق شهروندی باشد با این تاکید که اگر رأی مردم بر برکناریِ حکومت شد، همه سرانِ حکومتِ فعلی تضمین داشته باشند که در دادگاهها محاکمهای عادلانه داشته، شکنجه نشده، در همه دوره بازجویی و محاکمه از وکیل برخودار بوده و هیچ یک از آنان به اعدام محکوم نشوند زیرا اعدام برایِ همیشه تاریخ میباید در میهن ما از میان بر داشته شود.
۲ ـ ولی با شناختی که از حکومت داریم، پذیرش همه پرسی از سویِ حکومت به نظر امرِ شدنیای نخواهد بود. پس چه باید کرد که ایران غرق در خون، کشتار و هرج و مرج نشود؟
آنچه شدنی است و امکان آن موجود است، یک اعتصابِ همه گیر و سراسری در همه صنفها از روستا تا شهرهایِ بزرگ ایران است. دانشجویان، دانش آموزان، آموزگاران، کارمندان، کاسبکاران، کارگران در همه کارخانهها به ویژه در شرکت نفت و دیگر صنعتهای کلیدی اگر هم زمان و در یک روز اعتصاب را آغاز کنند، حکومت نیرویِ برخورد با آن را نخواهد داشت. از آن گذشته چنین حرکت یکپارچه و گستردهای، مجالی نیز در اختیار نظامیان و شبه نظامیانِ با شرف و میهن دوست (که حتمن هستند) خواهد گذاشت تا از سرکوب مردم سر باز زده و به مردم به پیوندند. چشم امید بسیار به افسران و سربازان شرافتمند و خسته از این همه خون و خشونت در ارتش است که در میانِ مردم وجهه بهتری داشته و در سرکوب هایِ خونین شرکت نداشتهاند.
رهایی بدون پذیرش سختی ممکن نیست.
کار آسان نیست. اراده قوی و هدفمند میخواهد. جوانان آینده ساز ایران باید نیرویِ ابتکار خود را برای کوشش در زمینههای شدنی، بکار گیرند.
پشتیبانی همه جانبه از کوششها در ایران، کنار گذاشتن حتا کوتاه مدتِ ناهمخوانیها، انتشار گسترده خبرِ تلاشها در ایران، زیرِ فشار قرار دادنِ دولت مردان در کشورهایِ گوناگون برایِ پشتیبانی از کوششها در ایران و اگر راهی بود یاری هایِ مالی به اعتصاب کنندگان، وظیفهای برایِ ما در بیرون از کشور خواهد بود.
چند نکته مهم دیگر
ـ تنها رفتن حکومت بسنده نیست. از همین امروز باید برایِ خود روشن کنیم که چه میخواهیم. باید به حق و وظیفه شهروندی خود کاملن آگاه باشیم. شهروند باید بداند رأی او ارزشمند است و این رأی را نمیتوان به قاتلانِ فرزندانِ ایران و ایران بر باد ده به صندوق انداخت. چنین رأی دادنی نشانه عدم شناخت از حقِ شهروندیِ خود است.
ـ شرکت در سیاست و آینده جامعه مهم است و مهمتر از همه اینها قانونمداری است. تا شناختِ از قانون و پاسداشتِ آن، اهمیت به وضع اجتماعی و کوشش برای پیشرفتِ آن در میان ما و در زندگی روزانه ما، نهادینه نشود، پیش نخواهیم رفت چه این حکومت باشد یا حکومتی دیگر بر سر کار بیاید. آیا نیاز به گفتن دارد که آشغالها را نباید در خیابان و بیابان ریخت و برای این کارها نیز باید مأمور روی سرِ ما بگذارند!
ـ حق بیانِ دیدگاه و کوشش در راهِ دیدگاهِ خود برایِ مخالفِ باورهایِ ما در همه زمینهها یک “باید” است و در آینده ایران میبایست محترم شمرده شود.
ـ هیچ دمکراسی یا همآن مردم سالاری، بدونِ قانون مداری و پایبندی به قانونِ نوشته شده و مورد پذیرشِ همگان، به وجود نخواهد آمد.
***
آنچه آینده ایران را تهدید میکند، نادانی حکومت در رفتن به پیشوازِ جنگ آن هم با قدرتی است که ایران را بسادگی ویران خواهد کرد. این تهدید را از ایران دور کرده و در اندیشه فردا باشیم.