مردم ایران تا ۲۸ مرداد ۳۲، نگاهی رمانتیک به آمریکا داشتند. آمریکاییها در ایران، بیمارستان، کالج و کلیسا داشتند. اواخر قرن ۱۹ که رجال ایران، در جستوجوی یک قدرت سوم برای ارتباط و در پی آن، کاهش تهدیدهای همسایه شمالی و جنوبی خود بودند، جایگاه ایالات متحده ارتقا و تا مقطع ۲۸ مرداد نیز تداوم یافت و حتی در مقطعی از ملیشدن نفت ایران حمایت کرد. کودتای ۲۸ مرداد اما نقطهعطفی در روابط ایران و آمریکا بود و برای روشنفکرانی که نگرش چپ داشتند یا ملیگرایان، فضای ضدآمریکایی را تشدید کرد. حتی «آیزنهاور» در نطق خداحافظی خود در کنگره، دو دستاورد مثبت خود در دوران ریاستجمهوریاش را کودتا در ایران و گواتمالا عنوان کرد. نگرش ضدآمریکایی پس از این رخداد در میان طبقات آگاه و حتی عموم مردم ادامه داشت تا اینکه مساله انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران رخ داد. اقدامات علیه آمریکا در مقطع پس از انقلاب، با تکیه بر نقش این کشور در کودتا و پناه دادن به شاه مخلوع و عدم استرداد آن، مشروعیت مییافت. این نگاه در ماجرای اشغال سفارت این کشور در تهران و رویدادهای پس از آن ادامه یافت و به قطع روابط دو کشور منجر شد. پیامد این مساله در تمامی این سالها، همزاد سیاست خارجی ایران بوده است. تجارب سالهای اخیر اما نشان داده مادامی که بر اساس منافع متقابل و احترام متقابل، گفتوگو و دستیابی به خروجی مشخص رخ ندهد، کماکان در عرصههای مختلف، برخی مشکلات وجود خواهد داشت. شیوه عمل هشتسال اخیر نیز ثابت کرد استراتژی تهاجمی تهدیدزدایی بر اساس نگاه به چپ (شرق)، عملا فاقد دستاورد روشن است و حتی سبب میشود منافع این دو قدرت در فضایی یکجانبه، مضاعف شود. از سوی دیگر در حال حاضر شاهد بروز سه قدرت جدید هستیم. روسیه بهدنبال احیای قدرت و نفوذ در آسیای مرکزی است، چین بهسوی قدرت هژمونشدن پیش میرود و هند نیز چنین روندی دارد. در چنین شرایطی، نیاز به یک قدرت «حایل» و «واسط»، محسوس است تا بتواند برای حفظ صلح جهانی و ایجاد توازن قوای منطقهای و حتی جهانی، موثر باشد. ایران مقتدر میتواند چنین نقشی را برعهده بگیرد و ایالات متحده نیز از این پتانسیل آگاه است. با این حال تحریمهای یکجانبه مضاعف این کشور بر ضد ایران، شرایط را برای دستیابی به مفاهمه دشوار ساخته است. اگر در گذشته اروپا، تحریمهایی از این دست را برخلاف قوانین سازمان جهانی تجارت و حقوق بینالملل میدانست و با دولت کلینتون همراهی نمیکرد، امروز اتحادیه اروپا و سایر دنبالهروهای آمریکا نظیر کانادا و استرالیا نیز در این تحریم مضاعف شرکت دارند و چین و روسیه نیز با وجود ژست مخالفت، در عمل با آن همراه شدهاند و علاوه بر کاهش واردات نفت، انتقال پول حاصل از فروش نفت ایران را نیز امکانپذیر نمیدانند. تحریم بیمههای بینالمللی و سیستمهای بانکی و ارزی است که شرایط دشواری را برای ایران پدید آورده است که بسیار فراتر از قطعنامههای شورای امنیت است که صرفا پیرامون اقلام هستهای، موشکی و سیستم دفاعی متعارف است. روند مذاکرات در هشتسال گذشته هم دستاورد مشخصی برای ایران نداشته و تنها سبب شده، غرب با اعلام به نتیجه نرسیدن مذاکرات، خود را مجاز به اضافه کردن تحریمها بداند و این دامی است که گستردهاند. به نظر میرسد آثار اینگونه اقدامات، کمتر از تبعات کودتای ۲۸ مرداد نیست.
پیشنهاد مذاکرات دوجانبه بین ایران و آمریکا، میتواند در این بنبستشکنی موثر باشد. آنها با نظر به تجربه افغانستان و عراق میدانند امکان توجیه افکارعمومی خود، برای حملات سختافزاری به ایران را نخواهند داشت. ایران هم با روی کار آمدن دولت جدید، تلاش میکند تا فصل نوینی را آغاز کند. وحدت داخلی در قبال موضوع ملی مذاکره با ایالات متحده و تمرکز آن در یک مرجع صلاحیتدار با حضور نیروهای توانمند و متخصص ـ مانند وزارت خارجه ـ و سرانجام آیندهنگری با نگاه به وقایع گذشته در روابط دو کشور، اضلاع مثلث مذاکرات هستند. این مساله با منافع ملی ما گره خورده و نباید تا حد یک مساله جناحی تنزل داده شود. واقعبینی در مذاکرات و پیگیری منطقی آن، ابزار کارآمدی آن است. برای دادن وزن بیشتر به دکتر روحانی و همراهانش، تلطیف و گشایش فضای سیاست داخلی و حرکت به سمت اقتصاد توانمند نیز یک زمینه مهم است. این مساله به گرهگشایی و تسهیل در دیگر عرصهها منجر خواهد شد. ایران و ایالات متحده قبلا در مسایلی چون افغانستان و عراق، به نوعی همسویی دست یافتند. روی کارآمدن دولت جدید با حمایت اکثریت مردم در کنار شرایط عراق، مصر و سوریه و تشدید این بحرانها، فضا برای ورود به گفتوگوی صریح و سازنده با ایالات متحده را مساعد ساخته است.
تنها مطالب و مقالاتی که با نام جبهه ملی ايران - اروپا درج ميشود، نظرات گردانندگان سايت ميباشد
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است
بازنشر مقالات با ذكر مأخذ آزاد است