اگر قرار باشد به زندگی چهرههای معاصر ایران پرداخته شود، بیشک حسین فاطمی، جزو پیشقراولان خواهد بود. فاطمی در برههای به همراه محمد مصدق، رهبری جبهه ملی را بر عهده گرفت و پس از نخستوزیری مصدق در ابتدا به معاونت سیاسی و پارلمانی دولت و نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و سپس در مهر ۱۳۳۱ عهدهدار وزارت امور خارجه شد. وی پس از کودتای امریکایی ۲۸ مرداد سال ۳۲ و برکناری دولت دکتر مصدق، تحت تعقیب ماموران رژیم پهلوی قرار گرفت. سرانجام پس از هفت ماه اختفا، در اسفند ۱۳۳۲ دستگیر و در نهایت به اعدام محکوم شد و این حکم در ۱۹ آبان ۱۳۳۳ شمسی به مرحله اجرا درآمد.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «از جمله کارهای اساسی فاطمی در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سیاسی با انگلستان، بستن سفارت انگلیس در تهران و کنسولگریهای آن دولت استعمارگر در شهرستانها بود.
این روزنامه در شصتودومین سالگرد اعدام فاطمی، با محمد توسلی، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران گفتوگویی انجام داد تا نظر او را درباره حسین فاطمی و سیاستورزیهایش بپرسد.
توسلی با اشاره به این که یادبود این خدمتگزاران تاریخی، قدردانی از خدمات آنهاست، به عبرتهای زندگی دکتر فاطمی و حجم سنگین خدماتی که وی در طول عمر کوتاه خود انجام داد، اشاره میکند و معتقد است که میتوان این ویژگیها و خدمات را برای نسل جوان برجسته کرد. او همچنین نقطه ضعف فاطمی را واقعبین نبودن و چپرویهای او میداند و میگوید سرنوشت فاطمی میتواند برای نسلهای آینده عبرتی باشد تا سرمایههای انسانی خود را ارزان در اختیار حوادث قرار ندهند و به موقع از آنها استفاده کنند.
گزیدهای از این گفتوگو را با هم میخوانیم:
– نخستین برخورد من با دکتر فاطمی در اجتماع ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ است. در اجتماعی که بعد از شکست کودتای ۲۴ مرداد در میدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من یک نوجوان ۱۵ ساله بودم که به خاطر علاقه به فعالیتهای اجتماعی در میدان بهارستان حضور پیدا کرده بودم و اتفاقا عکسی نیز از آن روز دارم. شدیدا تحتتاثیر سخنرانی پر شور و احساس و شعارهای دکتر فاطمی علیه شاه قرار گرفتم. تا جایی که به خاطر دارم، دکتر فاطمی در طول سخنرانی خو، چیزی برای دربار و شاه باقی نگذاشت. البته دکتر شایگان نیز صحبت کرد و حرفهای او نیز تند بود اما با صحبتهای دکتر فاطمی خیلی فاصله داشت و خیلی ملایمتر بود. کریم پورشیرازی هم یکی از سخنرانان آن روز بود. من همیشه به لحاظ تاریخی، خاطرات بسیار خوبی از دکتر فاطمی داشتم و او را همواره به عنوان یکی از خدمتگزاران تاریخی ایران در دوران نهضت ملی ایران ارزیابی میکردم و به همین دلیل نیز در شورای نامگذاری که بعد از پیروزی انقلاب در شهرداری تهران تشکیل شد، برای تقدیر از چنین شخصیت تاریخی، یکی از خیابانهای اصلی شهر تهران و میدان واقع در آن به نام دکتر فاطمی نامگذاری شد.
– دکتر فاطمی سال ۱۲۹۶ در یک خانواده مذهبی در نایین به دنیا میآمد. وی فرزند سیدعلیمحمد معروف به سیف العلما، از روحانیون بنام و شناخته شده نایین بود. ظاهرا پدرش را در سنین کودکی از دست میدهد. بنابراین شرایط خاصی برایشان به وجود میآید. ولی مهم این است که از ۱۵ سالگی دست به قلم بوده و این با سالهای ۱۳۱۱–۱۳۱۰ و دوران اختناق رضاشاه مصادف است؛ یعنی دوره ۲۰ سالهای است که رضاشاه حاکم است و استبداد حاکم شده و فضای جامعه بسته شده است.
– دکتر فاطمی بعد از شهریور ۱۳۲۰ که فضای سیاسی ایران نسبتا باز میشود، نشریه باختر امروز را در تهران منتشر میکند. نکتهای که در آن شرایط برای من جلب توجه کرد این بود که دکتر فاطمی، شعار «خدا، شاه، میهن» را که در آن زمان مطرح بود به شعار «خدا، ایران، آزادی» تبدیل کرد.
– او در یک سفر همراه یک هیات فرهنگی و اجتماعی به فرانسه میرود و در آنجا تصمیم میگیرد که تحصیلات خود را ادامه بدهد. بنابراین بین سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ در فرانسه به ادامه تحصیل میپردازد و علاوه بر این که در رشته علوم اجتماعی – اقتصادی دکترا گرفته، چند دیپلم نیز از جمله دیپلمی در زمینه خبرنگاری میگیرد.
– به نظر میرسد که دکتر فاطمی نخستین خبرنگار قانونمند و علمی در ایران است و توانسته این نهاد خبرنگاری را در ایران پایهگذاری کند و نقش موثری در اطلاعرسانی و خبررسانی داشته باشد.
– یک سال بعد از بازگشت فاطمی به ایران در یک فرصتی در منزل دکتر مصدق که یاران او در آن جا تحصن کرده بودند، پیشنهاد میکند که ما باید خود را از این شرایط همکاری غیرتشکیلاتی خارج کنیم و جبهه واحدی را تشکیل بدهیم.
– این که گفته میشود به طور مثال، فاطمی مشکوک بوده یا با وزارت امور خارجه فلان کشور در ارتباط بوده، امری طبیعی است که در ارتباطات اجتماعی وجود دارد. یک وزیر با همه ارتباط دارد. مثل این است که به طور مثال، بگویند مهندس بازرگان و دکتر سحابی یا بنده که در دیپلماسی انقلاب بودیم، در سال ۵۷ با آمریکا ارتباط داشتهایم؛ در حالی که این دیپلماسی انقلاب بود که این ارتباطها را موجب شده است.
– بعد از شهریور ۲۰ که فاطمی به تهران میآید، ارتباط نزدیکی با محمد مسعود و روزنامه مردمامروز که محمد مسعود منتشر میکرد، پیدا میکند و ارتباط این دو خبرنگار و مدیر رسانه بسیار عمیق و نزدیک شکل میگیرد. در سال ۱۳۲۶ محمد مسعود به وسیله حزب توده و توطئه این حزب با توجه به نقد تندی که او نسبت به حزب توده در همان دهه ۲۰ داشت، ترور میشود اما حزب توده به گونهای وانمود میکند که این ترور به دستور دربار و اشرف، خواهر شاه انجام شده و همه نیز باور میکنند ولی بعدها اسناد منتشر شده، نشان میدهد که این توطئه حزب توده بوده است.
– در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در سالگرد کشته شدن محمد مسعود، دکتر فاطمی به دلیل احساس تعلقی که به محمد مسعود داشته، علاقهمند میشود که در مزار او سخنرانی کند. مزار او هم در همان قبرستانهای شمال تهران در تجریش واقع شده بود. ضمن سخنرانی، آقای محمدمهدی عبدخدایی او را با هفتتیری که داشته، ترور میکند. دکتر فاطمی آن زمان، نماینده مجلس نیز بودند، عبدخدایی هم یک جوان ۱۵ ساله عضو سازمان فداییان اسلام بوده است.
– خوشبختانه در آن ترور فاطمی زنده میماند البته صدمات جسمی سنگینی به او وارد میشود و مدتی تحت معالجه قرار میگیرد و سپس نیز مجبور میشود برای ادامه درمان به خارج برود.
– بعد از ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ و در مهرماه، با توجه به افشا شدن اسناد جاسوسی انگلیس در خانه سدان که اسنادش هم منتشر شده، دولت دکتر مصدق شاید به تاکید و پیگیری دکتر فاطمی تصمیم میگیرد که سفارت انگلیس را تعطیل کند. آقای حسین نواب که در آن زمان وزیر امور خارجه بود با این تصمیم مخالفت میکند و استعفا میدهد و دکتر مصدق در همان مهر ۱۳۳۱، دکتر فاطمی را به سمت وزارت امور خارجه منصوب میکند. دکتر فاطمی نیز در ۱۹ مهر همان سال سفارت انگلیس را تعطیل میکند و روابط دیپلماتیک را به حالت تعلیق درمیآورد. این یک ضربه سنگین است که به مناسبات ایران و انگلیس وارد میشود و از همین جاست که کینه انگلیسها نسبت به دکتر فاطمی، عمیق و عمیقتر میشود.
– دکتر فاطمی بعد از کودتای ۲۸ مرداد مجبور میشود در یکی از خانههای دوستان خود در همان شمال تهران خودش را مخفی کند. این دوران اختفا از ۲۸ مرداد تا ۶ اسفند ادامه داشت تا در یک شرایطی آنجا لو میرود و در هر حال ساواک و نیروهای نظامی او را دستگیر میکنند و این ۱۸۸ روزی که دکتر فاطمی در مخفیگاه بوده، مکاتباتی دارد. مجموع این مکاتبات، آن روحیات و خلقیات دکتر فاطمی را در آن شرایط کاملا مشخص میکند.
– در شرایطی که دکتر فاطمی را برای بازپرسی جابهجا میکردند هماهنگ، عدهای از اوباش زمان به رهبری شعبان جعفری حضور پیدا میکنند و با چاقو به فاطمی حمله میکنند و ضربات سنگینی به او میزنند. این ضربات چاقو او را بیحال میکند تا جایی که مجبور میشوند او را به بیمارستان ببرند. در هر حال از همان اسفند ۳۲ تا مهر ۳۳ حدود بیش از یک سال در زندان است تا این که در ۷ مهر در سال ۳۳ دادگاهش برگزار میشود و او را به اعدام محکوم میکنند. البته همزمان دکتر شایگان و مهندس رضوی هم بودند که آنها حبس ابد و بعدا هم با حبسهای کمتر محکوم میشوند که بعدا هم آزاد میشوند.
– در ۱۹ آبان که در هر حال به این مناسبت زندگی او را مرور میکنیم، او را در حالی که مریض هست کشانکشان به سمت اعدام میبرند و او آخرین جملاتی که بر زبان میآورد که در مجموعه تاریخ آمده، با بسمالله الرحمن الرحیم شروع میکند؛ شعار پاینده ایران، زنده باد دکتر مصدق، با چند گلولهای که نصیری و چند نفر دیگر به وی زدند او را از پای درمیآورند و در کنار شهدای ۳۰ تیر در ابنبابویه او را دفن میکنند.
– دکتر مصدق پس از مرگ دکتر فاطمی مینویسد: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن شخص شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
– خود دکتر فاطمی پس از صدور حکم اعدامش چنین مینویسد: «… ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته میشوم که نخستین اقدامم در وزارت بستن سفارت و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مایوس نیستم، از هر قطره خون من هزاران نهال میروید و با تایید خداوند قهار انتقام این ملت ستم دیده را از استعمار ناپاک میگیرد.»
– اعدام دکتر فاطمی ظاهرا به دستور چرچیل انجام شده است. او طی نامه محرمانهای در ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۳ از شاه میخواهد حال که مصدق در کودتا کشته نشده است از اعدام او صرف نظر کند اما درباره دکتر فاطمی چنین مینویسد: «برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی که این افراد زنده هستند امکان ضد کودتا وجود دارد.»
– کرومیت روزولت نیز پس از کودتا با شاه دیدار میکند و پس از تشریفات به شاه میگوید: «میل دارم بدانم در مورد مصدق و دیگرانی که علیه شما توطئه کردند، چه فکری کردهاید؟» شاه میگوید: «در این مورد زیاد فکر کردم مصدق محاکمه و به سه سال حبس محکوم میشود… ولی یک استثنا وجود دارد و آن فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده است. فاطمی بیش از همه ناسزاگویی کرد… او پس از دستگیری اعدام خواهد شد.»
– عبرتهایی که ما باید از اعدام فاطمی بگیریم این است که در وهله اول ببینیم آیا اقداماتی که دکتر فاطمی در این سالها کرده، به لحاظ سیاسی واقعبینانه بوده است یا خیر و آن چیزی که ما امروز به عنوان افراط و تفریط مطرح میکنیم، آیا دکتر فاطمی گرفتار آن شده است یا نه. آیا شعارهایی که در دهه ۲۰ و در دوران نهضت ملی ایران میداده، بدون این که جامعه ما متحول شده باشد، درست بوده است؟ آیا جامعه ما به لحاظ فرهنگی ظرفیت پذیرش یک چنین تحول سریع و ناگهانی را داشته که بتواند استعمار پیر انگلستان را از ریشه بکند و استبداد ۲۵۰۰ ساله دربار را دفعتا ریشهکن کند!
– مهندس بازرگان نیز استاد دانشگاه است. هفت سال در فرانسه تحصیل میکند و با فرهنگ فرانسه و اروپا آشنا میشود ولی از همان شهریور ۲۰ که در کنار طالقانی و دکتر سحابی کار را شروع میکنند، این آیه قرآن را سرلوحه فعالیت خودشان قرار میدهند: «انالله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» – خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آن که انسانها خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند.
– به طور کلی ارزیابی بنده این است که با وجود آن ویژگیهای شخصیتهای ممتازی که در دکتر فاطمی هست، اما او گرفتار عدم واقعبینی، افراطگری و عدم اعتدال در سیاستورزی میشود. این عدم اعتدال موجب میشود که این سرمایههای اجتماعی ما نتوانند در یک زمان قابل قبول و با ایجاد تحول زمینههای تدریجی و گامبهگام، تغییراتی را در ساختار سیاسی ایجاد کنند.
– جامعه هیچ واکنش سنگینی بعد از اعدام او انجام نداد. دلیل آن نیز همان شرایط اختناقی بود که در جامعه حاکم بود.
– در خاطرات مرحوم آیتالله سیدرضا موسوی زنجانی چاپ شده که از مراجع به خصوص آیتالله بروجردی پیگیری میکنند که جلوی اعدام دکتر فاطمی را بگیرند! مرحوم آیتالله بروجردی به آیتالله زنجانی پاسخ میدهند که کینه انگلیسها نسبت به دکتر فاطمی آن قدر عمیق است که هیچ کاری از دست هیچ کس برنمیآید. این واکنشی است که جامعه ما در آن شرایط داشته است.
*) توضیح جبهه ملی ایران- اروپا در برابر نظر آقای توسلی و شاید کل «نهضت آزادی»:
دکتر حسین فاطمی شخصیت سیاسی- ملی بود که از سوی دکتر مصدق برای تصدی امور خارجه دولت وی برگزیده و برجسته شد. کینه دولت فخیمه دربار بریتانیای کبیر نسبت به دکتر فاطمی هم کاملا قابل فهم است. اگر جز این می بود، می بایستی در کل سیاست نهضت ملی و جبهه ملی و بویژه دکتر مصدق شک نمود و مانند سلطنت طلب های شرمگین با اگر و امٌاهایی ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران و کوتاه کردن دست استعمار خرفت انگلیس را از ایران عملی نادرست خواند. اما نه تنها ملت ایران که تاریخ مبارزه بشریت علیه استعمار کهن، ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران و کوتاه کردن دست استعمار بریتانیا را از ایران، فرازی انکارناپدیر می داند.
براستی که هنوزهم جای بازنگری و تامل «غیراسلامی» آقایان توسلی و… در تاریخ «نهضت آزادی» از بدو تاسیس آن تاکنون خالی است!