روستا علیه شهر، درباره انتخابات خوزستان
انتخابات نهمین دوره مجلس در خوزستان، علاوه بر تمام تفاوتهایی که این استان با سایر استانها دارد، با چند دوره انتخاباتی پیش در خودِ استان نیز تفاوتهایی اساسی را به نمایش میگذارد. فضای انتخاباتی هر کدام از شهرهای استان را میتوان از برخی تصاویر منتشر شده در سایت ها نیز مشاهده کرد. هر چند اکثر تصاویر منتشر نمیشوند و نخواهند شد، ولی با دیدن همین معدود عکسهای انتشار یافته در سایتهای خبری استانی، میتوان به حکایت متفاوت بودن تبلیغات و آنچه مشارکت "حداکثری" مردم استان نامیده شده پی برد. در این نوشته کوتاه قصدم پرداختن به تمام شهرهای استان نیست، چرا که حجم بالایی از نوشتن و خواندن را طلب میکند که در عرف فضای آنلاین نیست (۱). بنابراین آنچه در ادامه خواهد آمد نگاهی کوتاه و گذرا است به برخی از کاندیدای فعال و حاشیههایی که حول و حوش آنها مطرح بود.
اهواز: شهری در محاصره روستا
در کلانشهر اهواز، خبری از انتخابات بود و نبود ، در تمام شهر به غیر از وجود چند بنر و پلاکاردهای پاره شده هیچ نشانی را نمیتوانستی از انتخابات سراغ بگیری، در برخی از فرعیهای خیابان هم تک و توک پوستری روی پوستری دیگر چسبانده شده، گویی انتخابات مجلس در جایی دیگر است و این شهر قرار است به استقبال خیابانهای شلوغ برود و نزدیک بودن به روزهای عید نوروز را به بیننده گوشزد کند!
ناصر سودانی و شکر خدا موسوی به عنوان کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان فعالیت میکردند، در سایت جبهه متحد نام این دو فرد به عنوان کاندیدا به چشم میخورد ولی نشانی از حمایتها روی بنرها نبود! گویی خودشان قرار است با تواناییهای فردی و جذب حداکثری مردم رأی خود را بدست آورند و راهی بهارستان شوند. ناصر سودانی، در تمام حرفها و سخنان خود از اتحاد ملی-مردمی سخن میگفت و اینکه جریان فتنه و انحرافی خطرناک هستند. گویی نگاهش به مشکلات استان و شهر نبود و قرار هم نبود مسئلهای دیگر را بیان شود.
سابقهی کاری شکرخدا موسوی جالب توجه است، بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سال ۱۳۸۹ بازنشسته شده و در سال ۱۳۹۰ وارد فعالیتهای انتخاباتی شده؛ همچنین محمد جعفر فلسفی، عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین و سرپرست روزنامه کیهان در استان خوزستان مورد تایید جبهه پایداری است. در سابقه فعالیتهای وی مسئول نهاد رهبری در دانشگاه شهید چمران و علوم پزشکی بیش از حد جلب توجه میکند. فلسفی همزمان از رکن چهارم دمکراسی سخن گفت و افشاگریهای روزنامه کیهان را راهگشا دانست. به عقیده وی اگر روزنامه کیهان نبود مسئله اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی به دست فراموشی سپرده میشد. البته سید شریف حسینی که در دوره قبل به عنوان اصلاحطلب وارد میدان شد، در این دوره تا دقیقه نود در پی شورای نگهبان میدوید تا تایید صلاحیت خود را دریافت کند. نیروی وی و هوادارانش تماماً صرف گرفتن تایید صلاحیت شد و در روزهای پیش از ۱۲ اسفند نام و نشان درست و حسابیای از وی در سطح شهر نبود.
به غیر از افراد نامبرده، خبری از دیگر کاندیداها نبود؛ خصوصا از هشت کاندیدای زن که هیچ عکسی از آنها در خیابانهای شهر به چشم نمیخورد، گویی زنهای تایید صلاحیت شده قرار نبود فعالیت انتخاباتی داشته باشند و یا آنکه قرار گذاشته بودند بهحمایت از کاندیدای مرد کنار بروند. مردم اهواز باید فقط به دانستن نام این کاندیداها اکتفا میکردند و حتی در اینترنت هم نمیتوانستی حتی یک عکس سه در چهار هم از آنان ببینی. گویی مراحل ثبت نام و تایید صلاحیت را گذراندهاند و مابقی راه را طی نکردند!
اما، تصاویر منتشر شده از هر کدام از کاندیداهایی که فعالیت بیشتری از خود نشان میدادند، حکایت از آن داشت که کاندیداها آرای خود را در روستاهای اطراف شهر اهواز میجویند و نه در شهر. دیدارهای مکرر کاندیداها با شیخهای عرب در روستاها نشان از آن داشت که در هر کدام از این روستاها آرای بیشتری نسبت به شهر خوابیده، حتی اگر تعداد یک روستا پانصد نفر باشد و یا کمتر! در دوره قبل، مجلس هشتم، میزان مشارکت در شهر اهواز کمتر از ۳۰ درصد بود ولی معدل میزان مشارکت در روستاهای اطراف اهواز به ۹۰ درصد هم رسید. شوخی یا جدی، در برخی از روستاها این آمار ۹۹ درصد و یا ۱۰۰ درصد گزارش شد!
کاندیداها به جای آنکه وقت خود را صرف برگزاری تریبونهای آزاد با حضور دانشجویان و یا فعالان اجتماعی نمایند، به هر کدام از روستاها سرکشی میکردند و قول تمام آرای واریز نشده را از آن روستا میگرفتند؛ البته نه از تک تک روستائیان، بلکه از شخص شیخ که حرفش با سند سیم و سرب برای طایفه هیچ تفاوتی ندارد. در واقع کاندیداها از چالشهای آهسته با مردم شهر فرار کرده و به مکان امنی میرفتند که به سادگی آرایی را به دست آورند و ضمناً دلشورهای نیز برای روز بعد از رأیگیری نداشته باشند!
آبادان: شهر فراموش شده
باوجود آنکه شهر آبادان از تاریخچه یک شرکت-شهر مدرن برخوردار است، ولی حال و روز این روزهایش خوب نیست، خصوصا در زمان انتخابات مجلس نهم که هر کاندیدایی سعی میکرد بخشی از شهر را با انتخاب شدن خودش قبضه کند و آهسته آهسته نیروهای خودی را در بخشهای بهدست آمده جایگزین کند: بلایی که بر سر نیروهای منطقه آزاد اروند آمد، حادثهای که دانشگاه علوم فنون و دریایی را دگرگون کرد و اتفاقی که بارها و بارها در دانشگاه آزاد رخ داد.
عبدالله کعبی با سابقهی اطلاحطلب بودن و دریافت یادداشتی از سید محمد خاتمی به عنوان یک نیروی وفادار به جریان اصلاحات، در چندماه گذشته و به ویژه در هفتههای قبل از انتخابات، به قدرت ولایت مطلقه فقیه پی برده بود و در مصاحبههایش مکرراً از شخص آقای خامنهای تمجید میکرد. شاید هم اگر این تمجیدها نبود وی نیز رد صلاحیت میشد و برای گرم کردن تنور انتخابات از گردونه رقابتها کنار گذاشته میشد.
عامر کعبی، پسر عموی عبدالله و یکی از سرسختترین رقیبان وی نیز در صحنه انتخابات حضور داشت. بیشتر از آنکه رقابت، رقابت انتخاباتی میان این دو شخص باشد، مسئله دفاع از یک جریان عشیرهای و قومی است، یک اختلاف چندین و چند ساله که باعث شده نیروهای دو طرف با هم درگیری فیزیکی پیدا کنند و عامر کعبی برای ترس از جانش به نیروهای انتظامی دخیل ببندد! عامر کعبی با داشتن دکترای ریاضی کاربردی، مشخص نیست به کدام جریان سیاسی وصل است، در انتخابات دوره قبل مجلس خود را حامی علی فلاحیان معرفی کرد، و در این انتخابات در لیست جبهه ایستادگی قرار داشت، اما در مصاحبه هایش میگفت: من اصولگرا هستم و وفادار به ارزشهای انقلاب اسلامی. در واقع گمان میرود عامر کعبی، بر خلاف پسرعموی تنیاش، معنی گرایش داشتن به علی فلاحیان، جبهه ایستادگی و اصولگراها را درست نمیداند.
غلامرضا شرفی و محمد سعید انصاری نیز در انتخابات مجلس شورای اسلامی نهم حضور داشتند. جبهه متحد اصولگرایان از هر دو حمایت کرد. اما شرفی، هم در لیست جبهه پایداری است و هم در لیست متحد اصولگرایان، شاید به این علت که از سابقه ۲۸ سال خدمت در سپاه پاسداران سود میبَرَد و به مدت دو سال فرماندار شهرهایی بوده است. شهرهایی که نامشان همچنان در هالهای از ابهام است و معلوم نیست شرفی به مدت دو سال در کجا بهسر میبرده و اساساً آیا فرماندار بوده است و یا خیر!؟ محمد سعید انصاری نیز، برای نشان دادن پایبندی خود به نظام، پوسترها و بنرهای عماد مغنیه را چاپ کرد و در سطح شهر نصب نمود، هر چند خودش می گوید که این حرکت را هواداران وی انجام دادند و خودش در این ماجرا نقشی نداشته است.
نماینده نسبتا گمنامی هم وجود داشت: مرتضی تفریشی که سفیر ایران در اروگوئه بوده، وی نویسنده یک کتاب درباره دستور زبان اسپانیولی هم هست، از وی هیچ نام و نشانی در اینترنت نیست! به غیر از آنکه سفیر ایران بوده و متن یک مصاحبه چند خطی که نشان میدهد مسئولان اروگوئه خواستار همکاریهای بیشتر اقتصادی با ایران هستند و دیگر هیچ! ایشان تا روزهای متمادی در هیچ کدام از ستادهایش رویت نشد و برنامههای خاصی عنوان نکرد، به غیر ا ز اینکه با سواد هست و دارای بینش سیاسی!
کاندیدای دیگری هم در صحنه حضور داشتند که به گمانم پرداختن به آنها آنقدرها هم مهم نیست، به غیر از سید محمدحسین دهدشتی که نماینده فعلی مردم آبادان در مجلس هم هست! نام وی در هیچکدام از لیستهای انتخاباتی نبود، در دوره قبل هم نبود. هر چند دوره قبل با رأی مستقیم و هدایت شده کاروان راهیان نور به مجلس راه یافت، هم در دوره قبل و هم در این دوره شعار وی "رأی پاک" بود. ماجرای رأی دادن راهیان نور به دهدشتی از آنجا شروع شد که انتخابات شهر به مرحله دوم کشید، تعداد راهیان نور در بعد از تعطیلات رسمی و غیر رسمی نوروز همان سال بیش از یازدههزار نفر عنوان شد. در واقع همین تعداد رأی دهنده پرشور کافی بود تا پلههای راهیابی وی به مجلس را آماده سازند! دهدشتی در انتخابات ریاست جمهوری دو سال قبل از احمدینژاد حمایت کرد، به صورت فعال برای تبلیغات حضور داشت و وی را یکی از قویترین و داناترین و با سوادترین افراد میدانست؛ اما این روزها منتقد دولت شده بود و یکی از نمایندگانی است که طرح سوال از رئیس دولت را پیگیری میکند!
خرمشهر: دیگر مقاومت نمیکند
در خرمشهر اندکی اوضاع متفاوت بود. مطورزداه نماینده فعلی مردم خرمشهر توسط هیاتهای اجرایی انتخابات و شورای نگهبان ردصلاحیت شد. او نیز در مصاحبهای اعلام کرد که به قانون پایبند است و با وجود اعتراض به ردصلاحیت خود سکوت اختیار خواهد کرد. داستان مطورزاده با معاملههای ملکی شهردای و شورای شهر و برگزاری مناقصههای اداری و مزایده ماشینهای سنگین شهرداری خرمشهر گره خورده است. از طرفی برخی از نزدیکان وی عنوان میکنند، سال گذشته یک ملک ویلایی به همراه اصطبل و دیگر وسایل تفریحی در لندن خریداری کرده است!
همچنین مهدی نیکپی، کاندیدای قبلی آبادان و کاندیدای فعلی خرمشهر در این مبارزه انتخاباتی حضور داشت اما نه در شهر . از از اولین روز انتخابات حضور نداشت و این غیبت تقریبا تا روز آخر ادامه داشت. سایر کاندیداها رویه بی سروصدایی را برگزیدند و ترجیح دادند بدون آنکه وجودشان در شهر احساس شود به کار خویش مشغول باشند.
اسطوره مشارکتهای حداکثری
آنچه از تبلیغات در این شهرها لمس میشد، غیبتهای طولانی و بدون توجیه کاندیدا در شهر، حضور فعال در روستاها و تلاش برای جلب نظر شیوخ طوائف از طریق پرداخت پول نقد، تحویل خودرو برای کسب آرای روستائیان بود. این تلاش فقط ناظر به کاندیداهای جدید نبود. روشی بود که عبدالله کعبی، مطورزاده، انصاری، جلیل مختار، جواد سعدونزاده، نیکپی، موسوی جرف و دیگران بارها و بارها از آن استفاده کردند تا راهی مجلس شوند، برخی از این تلاشها نتیجهبخش بوده و برخی نه!
مسئله کسب آرای بیشتر در روستاها به دوعامل اساسی بستگی دارد: اول نوع رابطه شخص کاندیدا با مردم روستا - دوم میزان هزینه مالیای که او میتواند بصورت نقد و یا اشیای قابل لمس و با ارزش به شیخ هدیه کند. وجود این رویه برای تمام نیروهای امنیتی شفاف است، ولی برای حفظ نظام و پرشورتر شدن انتخابات در هیچ دورهای به این مسئله واکنش نشان ندادند!
در شهرهای اهواز، آبادان، خرمشهر، بهبهان و ماهشهر، به غیر از مجلس ششم که میزان مشارکت در شهر بیش از ۷۵ درصد گزارش شده، در دورههای مجلس هفتم و هشتم این آمار به کمتر از ۲۰ درصد رسیده است. در مقابل میزان مشارکت مردم در روستاهای اطراف شهر بیش از ۹۰ درصد گزارش شدهاست و با اندک تساهلی میتوان آن را به تمام شهرهای خوزستان تعمیم داد. در واقع آنچه از مجلس ششم به بعد از جداول آماری برداشت میشود، تاثیرگذاری آرای روستاها روی شهرها است و به حاشیه رانده شدن خواستههای شهرنشینان. واقعیتی چالش برانگیز که از جمله در عدم تلاش مسئولان در توسعه مناطق شهری بازتاب مییباد بر و بسیاری دیگر از دادههای جامعهشناسی سیاسی استان تأثیر خود را میگذارد.
-----------------------------------
(۱) علاوه بر این متأسفانه دسترسی آسان به اخبار برخی از شهرها چون شوش، مسجد سلیمان، شهرستانهای کوچک حوزه بندرامام خمینی، رامهرمز واز این دست وجود ندارد. تنها راه، حضور در محل است و مشاهده شهر و لمس رویدادهای انتخاباتی. کاری که از عهده یک نفر خارج است.
یکشنبه ۱۴ اسفند ۹۰