سندیکاهای کارگری در ایران
طبقه تحتانی جامعه، زیر سختترین فشارها.
یکی از اشکالات بزرگ تحقیقات علمی و تاریخی در جامعه ما اینست که اغلب مورخین درباره وضع رعایا و کارگران کشاورز و روابط ارباب و دهقان، مناسبات بین زمین و کشت و آب و تقسیم محصول، اختیارات ارباب و اختیارات و حقوق دهاقین و مردم ساده ساکن دهات و روستاها مطالب دقیق و درستی ننوشتهاند و بهتر است بگوئیم در این زمینه باندازه کافی کار نشده است.
ربح پول در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم و حتی تا همین امروز یکی از بزرگترین عوامل در فقیرنگاهداشتن دهاقین و رعایای ایرانی است. این زمینهها به پژوهش اهل علم و دوستداران منافع زحمتکشان نیاز زیادی دارد.
در سال قبل از مشروطیت و بعداز آن نزولخواران دهات که اکثراً دکانداران و پیلهوران هر ده را شامل می شدند، حتی تا تومنی یک قران و دو قران هم ربح می گرفتند. بعلت قحطیهای زود به زود، اغلب دهقانان در زمستان مجبور به قرضگرفتن بودند. گاهی، سالها اصل و فرع این بدهیها را می پرداختند و جمع پرداختی معادل چندبرابر پول قرضگرفته می شد اما، حساب تسویه نمی شد.
در سالهای قحطی قبل از انقلاب مشروطیت علاوه بر فشارهائی که از جانب اربابها، رؤسای ایلات و عوامل آنها بر ساکنین دهات وارد می آمد، پیلهوران و دکانداران دورهگرد و نزولخوارها نیز به شیوههای گوناگون زحمتکشان و دهقانان را می دوشیدند. گاهی شنیده میشود که زیلو و دیک و کماجدان و پلاس کهنه یک خانواده فقیر روستائی نیز بابت تنزیل توسط این نزولخوارها یا مأمورین مالیات دولت یا رؤسای ایلات و یا اربابها ضبط گردیده است.
با توسعه روابط تجاری و شروع زندگانی لوکس هر روز مخارج اربابها که در شهرها زندگی می کردند زیادتر گردیده، سران دولت و پادشاهان قاجار که خوشگذرانیهای داخل کشور کفاف لذت و عیش و عشرت آنها را نمی نمود، هر روز هوس فرنگستان می کردند و بر بدهی مملکت می افزودند؛ این همه مخارج باید از جیب زارعین پرداخت می شد. اغلب به بهانههای مختلف خرمنها تقسیم نمی شد و ارباب آنرا یکجا به نفع خود جمع می کرد، از میوه، مرغ، گوسفند حتی بسیار دیده شده است که از عایدات عملگی سهمی برای ارباب بنام " حق ارباب " گرفته می شد. در صورت مقاومت در پرداخت، اربابها و رؤسای ایل، قلچماقهای خود را به جان و ناموس دهاقین می انداختند. تحت این شرایط سخت دهقان ناچار بود راه چاره دیگری بیابد تا بلکه از محکومیت به گرسنگی و مرگ رها گردد. آوای کار و عملگی در نقاط مختلف ترکستان و قفقاز، چه در معادن مس اللهوردی و چه در معادن نفت قفقاز و باکو، چه حمّالی در بنادر و مصب رودخانههای آن مناطق، او را به دیار غربت می کشانید. غربتی که شدیدترین نحوههای استثمار و بهرهکشی توسط ثروتمندان روسی که در حال رقابت با نفتخواران انگلیسی بودند را بدنبال داشت. بدین وسیله بود که طبقه تحتانی جامعه ایران که در روستاها بکار مزدوری می پرداخت در اثر شروع بهمخوردن روابط و مناسبات سنتی جامعه اصل و ریشه و شیوه زندگی سنتی خود را بتدریج از دست می داد یا در وطن خود و یا در غربت شدیدترین ظلمها، فشارها و مصیبتها را تحمل می کرد.
در جستجوی نان
همه شرائطی که بر شمردیم، وضع زندگی کارگران کشاورزی و دهقانان را روز به روز وخیمتر می کرد. آوازه حقوق و دستمزد توسط کارفرمایان روسی که با استفاده از تکنیک جدید و سیاستهای استثماری مؤسسات خود را می گردانیدند، دهنشینان ایرانی را بیشتر به حرکت بدانسوی مرزهای ایران تشویق می کرد. این حرکت نه تنها مورد علاقه کارفرمایان روسی واقع شد، بلکه بنا به کیفیت و مهارت خاص کارگران ایرانی، کارفرمایان و مسئولین حکومتی روسیه وسائل کوچ کارگران ایرانی را در فصول مختلف سال فراهم می آوردند. علاوه بر این، اغلب کارگران ایرانی، علیرغم مشکلات مرزی راهی آن دیار می شدند. در زمینه کوچ کارگران بویژه دهقانان فقیر ایرانی که از ستم ارباب " هموطن " خود به مناطق ماوراء قفقاز کوچ کرده بودند، نوشتههای زیادی وجود دارد. «رسولزاده» تئوریسین برجسته سوسیال دموکرات ایرانی بحثی در این زمینه طرح می کند و «فریدون آدمیت» در کتاب خود تحت عنوان " فکر دموکراسی در ایران " اشاراتی بدان می نماید. «عبدالصمد کامبخش» مورخ حزب توده که اکثراً نوشتههایش مغرضانه است و بیشتر جنبه تاریخسازی دارد در این زمینه چیزهائی نوشته است؛ مطالب «سیدجعفر پیشهوری» در روزنامه آژیر – بعداز شهریور بیست – تحت عنوان " تاریخچه حزب عدالت " مقدمتاً به وضع کارگران ایرانی مقیم بادکوبه قفقاز و ... می پردازد که خالی از حقیقت نیست و با سایر نوشتهها همخوانی دارد. علاوه بر این برخی از سازمانهای سیاسی خارج از کشور در این زمینه یعنی درباره کوچ ایرانیان برای کارهای فصلی یا دائمی مطالبی نوشتهاند که اغلب منبع و مأخذ ارائه نمی دهند؛ به همین سبب از کار علمی و متدیک بدور می مانند.
این نویسنده برای دستیافتن به اسناد و حقایقی در این باب تقریباً همه این نوشتهها را مطالعه کرده پس اگر بخود اجازه می دهد مطلبی در این زمینه بنویسد یا تحلیلی ارائه دهد، فقط به این دلیل است که می خواهد حاصل مطالعات خود را به علاقهمندان انتقال دهد. اما متأسفانه غالب این نوشتهها عجولانه بوده و جنبه تبلیغات سیاسی داشته تا تحقیق علمی. مورخ گرانقدر «فریدون آدمیت» اگرچه در این باب خیلی خلاصه می نویسد ولی جان مطلب و اصل جوهر حرکت را بر می شمارد. نامها و اشارات و آماری که می دهد در مقایسه با آمار سایرین درستتر است. علاوه بر اینها، در همین رابطه، مقالهای بدست آمده تحت عنوان:
L´emigration de l´Iran Nord –Quest à la fin du XIX debut XX siecle
نوشته: «Belova».[i]
در مقایسهای که شد این مطلب جامعترین بوده که مسلح به مدارک و اسناد و اطلاعات می باشد. نویسنده در تحریر این بخش از جنبش سندیکائی ایران از این مقاله استفاده شایانی نموده و سعی کرده است این اطلاعات را به شیوه یک بررسی متدیک تاریخی و با استفاده از چند منحنی که رشد ایرانیان مقیم روسیه در سالهای ۱۹۱۱-۱۸۵۲ را نشان میدهد در اختیار علاقهمندان قرار دهد.
همانطور که گفته شد کارگران و دهقانان ایرانی بعلت مظالم زمینداران استثمارگر در شرائط بسیار بدی زندگی می کردند؛ شرائط و اوضاع زندگی آنها بهتر از بردگان نبود؛ قحطی و سیاستهای مالی و ولخرجیهای بیحد و حصر قاجار به این اوضاع و احوال بیش از پیش دامن می زد. عمدهترین صنایع دستی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، صنایع فرشبافی، ابریشمکشی و چند صنعت دستی دیگر بودند. وانگهی از قدیمالایام بویژه در شمال ایران، بخش عظیم کارهای کشاورزی بعهده زنان و کودکان بود و این شرائط در سالهای وخیم قحطی به مردان خانواده فراغت می داد تا در اندیشه تازهای برای نجات زن و فرزندان خود باشند. مردان خانوادهها برای بدستآوردن امکانات مادی بهسوی ماوراءقفقاز براه می افتادند. یکی از عمدهترین این مناطق تأسیسات نفت ماوراءقفقاز بود که طالب کارگران ایرانی بود. بنا به نوشته «Gagmeister» در سال ۱۸۴۵ کارگران ایرانی برخی از صنایع دستی را به انحصار خود درآورده بودند. از آن جمله کارهای بنائی، نجاری را میتوان نام برد.
در اسناد ثبتشده در دفاتر مرزی ایران در سال ۱۸۵۸ کلاً تعداد ۴۸۵۲ پاسپورت برای کسانیکه عازم کار در روسیه بودند، صادر شده است. این کارگران اغلب به شهرهای تفلیس، الیزاوتپول، شوشو، شهماهو، گنجه راهی بودند. علاوه بر این رقم، تعداد زیادی از ایرانیان از راههای غیررسمی و بدون کسب اجازه یا روادید، اکثراً از طریق رودخانه ارس خود را به خاک روسیه تزاری می رساندند.
گسترش فعالیت صنعتی در اواخر سالهای ۸۰ قرن نوزدهم و در رابطه با تغییر و تحولات اقتصادی و ایجاد راهآهن باعث شد تا کارفرمایان و دولت بمنظور بهرهبرداری از نیروی کار خارجی، عملاً دست به تشویقهایی برای جلب نیروی کار در این مناطق بویژه در نواحی نفتی بزنند. در سال ۱۸۸۷ برای کارگران ایرانی ده سال اجازه اقامت به تصویب حکومت رسید. یک سند مربوط به شهرداری قفقاز، به تاریخ ۳۰ ماه مه ۱۸۸۸ نشان می دهد که شهرداری حتی برای کارگران بدون ویزا و پاسپورت اجازه کار و اجازه اقامت ۶ ماهه صادر می کند.
تعداد پاسپورتهای صادره
سال
۴۸۵۲
۱۸۵۲
۲۶۸۵۵
۱۸۹۱
۱۶۶۲۷
۱۹۰۰
۳۲۸۶۶
۱۹۰۳
۵۹۱۲۱
۱۹۰۴
منحنی کوچ ایرانیان به روسیه تزاری
درصد ایرانی
۱۱,۱۱%
۲۲,۲۲%
۳۰ %
۵۰ %
تعداد کل کارگران
۵۶۵,۷ نفر
۴۳۵,۲۳ نفر
-
-
سال
۱۸۹۳
۱۹۰۳
۱۹۰۷
۱۹۰۸[xv]
«فریدون آدمیت» در " فکر دموکراسی اجتماعی ... " به مأخذ تحقیقات «عبدالهیف» که گویا به مدارک معتبر رسمی دسترسی داشته و به نقل از کتاب " تاریخ اقتصادی ایران " که مجموعهای است از مقالات گوناگون به زبان انگلیسی در سال ۱۹۷۱، تعداد عملههای ایرانی را که در سال ۱۹۰۴ با ویزای معمولی به روسیه مسافرت کردهاند را ۵۴۸۴۶ نفر ذکر می کند و بعداً اضافه می نماید، در سال ۱۹۰۵ سیصدهزار ایرانی به روسیه رفتهاند که قسمت اعظم آنرا کارگران تشکیل می دادند.[ii] رقم اخیر به احتمال بسیار زیاد از نوشته «بهلووا» اخراج گردیده که خود حدثی بیش نیست؛ دلیل ما بر اینکه این رقم سیصد هزار از مقاله «بهلووا» استخراج شده این است که بقیه ارقام مربوط به درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفتی بادکوبه همان ارقامی هستند که «بهلووا» در نوشته خود ذکر می کند.[iii]
یک نویسنده روس «L.K.Artomanov» می نویسد: در سالهای دهه ۸۰ قرن نوزدهم تعداد کسانی که با پاسپورت از مرزهای جلفا و هودوفرین - Hodoferin – به روسیه وارد شدهاند به ۳۰۰۰۰ نفر در سال می رسد و اگر گمرکات دیگر را در نظر بگیریم و تعداد کسانی را که بطور مخفی وارد خاک روسیه می شدند به آن اضافه کنیم، این رقم نزدیک به ۶۰ هزار نفر خواهد رسید. [iv]
«P.I.Maximovic - Vasylkovishj» می نویسد: در همین سالها حدود ۱۰۰۰۰۰ – صدهزار نفر – کارگر و تاجر ایرانی به روسیه وارد می شدند که سی هزار نفر آنها اهل اردبیل بودند. [v]
اما «ایراندوست»* در مجله " شرق نوین " درباره کوچ ایرانیان و تعداد کارگران شاغل دائم و موقت به شکل زیر اظهار نظر می کند: - وی منبع آماری خود را درج نمی کند. مقاله در سال ۱۹۲۶ به زبان روسی نوشته شده است، باید به منابع آماری موثقی دست داشته باشد – " به سال ۱۹۱۰ در مؤسسات صنایع و تجارت قفقاز ۱۲۰ هزار کارگر دائمی ایرانی بکار مشغول بودند. در سال ۱۹۱۱ در روسیه ۱۶۰ هزار کارگر موقت و ۳۳ هزار کارگر دائم کار می کردند، در سال ۱۹۱۳ فقط در معدن نفت باکو و سایر کارخانهها ۲۰۹۲۵ نفر مرد و ۱۹۱۵ نفر زن ایرانی کار می کردند. این رقم در سال ۱۹۲۰ به ۲۳۰۳۴ نفر مرد و ۱۹۲۴ نفر زن افزایش یافت." [vi]
براساس گفته «L.S. Sobotsynskj» در سال ۱۹۱۱ گمرکات مناطق مختلف مرزی ایران و روسیه تزاری خروج ۱۹۲۷۶۷ نفر را ثبت کردهاند. در همین سال ۱۶۰۲۱۱ نفر به ایران بازگشتهاند. «عبدالصمد کامبخش» نیز این رقم را مورد استفاده قرار می دهد، بی آنکه منبع سند را ذکر کرده باشد.[vii] نامبرده بلافاصله – بدون ذکر مأخذ – حدثی را که «بهلووا» در مقاله مزبور، درباره تعداد ایرانیانی که همه ساله از ایران برای کار به روسیه تزاری می رفتند، رقم ۳۰۰۰۰۰ – سیصد هزار – نفر را تکرار میکند. حال آنکه «بهلووا» در مقاله خود می نویسد:" تخمین تعداد کسانی که از ایران برای کار به روسیه می آمدند کار سادهای نیست. اما، تصور می کنیم این تعداد در سال ۱۹۰۵ کمتر از ۳۰۰۰۰۰ – سیصد هزار – نفر نبوده باشد.[viii] در حالیکه می بینیم بقیه نویسندگان و محققین همه این تخمین را بعنوان رقم دقیق بکار گرفتهاند. ارائه رقم دقیق با توجه به وسائل آماری آن زمان کار سادهای نبوده است. اما بطور کلی با در نظر گرفتن نقلقولهای کسانی که در این نوشته مورد استناد قرار گرفتند میتوان به انبوه کارگران ایرانی در خاک روسیه تزاری پی برد. این رقم در حدود سیصد هزار نفر بوده است. مهمتر از ارقام، شرائط کار و زندگی کارگران ایرانی، وابستگیهای سیاسی و اجتماعی، اوضاع و خصوصیات اقتصادی و فرهنگی و ملی و هنری می باشد. وانگهی حقوق و آزادیهای این مهاجرین، تلاشهایشان برای بدستآوردن این حقوق و نقش آنها در جنبشهای اجتماعی آن مناطق و اثرگذاری و اثرپذیری آنها در این جنبشها و انتقال تجربیاتشان به داخل ایران برای این بحث بیشتر در مدنظر میباشد. کوشش می کنیم در ادامه بحث به این مسائل از جمله شرائط کاری و موضوعات و عوامل مرتبط بدان بپردازیم.
شرائط کار و زندگی کارگر ایرانی
«بهلووا» در بیان مهمترین مناطقی که ایرانیان در آنجا مشغول کار بودهاند از شهرهای الیزاوتپول، ایروان و تفلیس نام می برد.[ix] «پیشهوری» می نویسد:" ولی کارگر ایرانی از همه ارزانتر و قانعتر بود." [x] کارگران ایرانی " از زور استیصال و بیچارگی حاضر می شدند پستترین و دشوارترین کارها را در مقابل مزد بسیار ناچیز گردن بگیرند. عده کارگران ایرانی معادن مزبور در اثناء جنگ بینالملل گذشته – اول – به صدهزار نفر بالغ می شد.[xi] مزد ماهیانه متوسط آنها از ده تومان تجاوز نمی کرد. با وجود این، بیچارهها مبلغی پسانداز نموده برای فامیل خود و ادای مالیاتهای گوناگون و تأمین اشتهای سیریناپذیر ارباب به ایران می فرستادند. علاوه بر کارگران نفت بادکوبه، عملههای راهآهن قفقاز، شیلات اطراف بحر خزر و باربری مصب شط ولگای حاجی طرخان، همچنین در کارهای بزرگ و کوچک شهرهای ترکستان می توان گفت بطور کلی بیشتر کارگران ایرانی بودند."[xii]
بسیاری از کارگران به امور زراعت و خدمات شهری و صنایع دستی می پرداختند.[xiii] شرائط کار برای کارگران ایرانی به بدترین نحوی بود که حتی شرائط سختتر و پستتر از آن را نمی توان تصور کرد. ایرانی قبل از انقلاب روسیه در قفقاز و ترکستان مانند گوسفند، به خرید و فروش گذاشته میشد. قدر و قیمت، صاحب و حمایتکنندهای نداشت. دویست حتی سیصد نفر در یک اتاق کثیف به سر می بردند، زندگی حیوانی، سخت و طاقتفرسائی را می گذراندند و برای ارباب پول در می آوردند. قفقازیها و اهالی محل، ایرانی را " همشهری " خطاب می کردند و او را پست و حقیر می شمردند، حتی خود " همشهری " نیز برای خود ارزشی قائل نبود. او را تحقیر میکردند و در رستورانها، در ترن، در محل تفریح و تفرج اجتماعی راه نمی دادند. " همشهری " از بردهها و غلامان دوره اسارت پستتر و حقیرتر بود. او همچون حیوانات کارگر، برای کارکردن، زحمتکشیدن و کتکخوردن خلق شده بود. خود او همه اینها را تحمل میکرد، زیرا در میهن خود علاوه بر اینکه از این پستتر و از این حقیرتر بود، کار هم گیرش نمی آمد و زحمت بازوانش هم خریدار نداشت.[xiv]
حال این بحث را از قول «بهلووا» ادامه میدهیم، شرائط کار و کارگری برای ایرانیان به بدترین نحوهای بود که تصورش غیرممکن است، ایرانیان در محلهایی زندگی میکردند که بسیار کثیف بود. امکانات بهداشتی اصلاً وجود نداشت، حتی آب برای آشامیدن پیدا نمی شد؛ اکثر کارگران دچار بیماریهای سخت می شدند که غالبشان از پای در می آمدند. مالاریا از بیماریهای مرسوم بود که بیامان کارگران را شکار می کرد. تنها غذای کارگران ایرانی نان لواش بود. بهترین وضع را کارگرانی داشتند که در یک کارخانه آلمانی بنام " Ellenendorf " که در شهر الیزاوتپول قرار داشت. در کارخانه حدود ۱۲۰۰ کارگر ایرانی مشغول بکار بودند.
کار و کارگری در مناطق نفتی جنوب روسیه
در آخرین چهار دهه قرن نوزدهم بادکوبه به یکی از مراکز بزرگ صنایع نفت تبدیل می شود. تعداد زیادی از کارگران ایرانی در این منطقه و در کارخانجات استخراج نفت شروع بکار می کردند تا سرمایهداران تزاری بتوانند از سرمایهداران شیکاگوئی در انباشت ثروت و استثمار زحمتکشان عقب نیفتند. ایرانیان عمدهترین رقم کارگران را احراز کرده بودند. در این زمینه از متن نوشتههای «بهلووا» آماری بدست می آید که مرتبشدهاش را در ذیل ملاحظه می کنید. در این آمار رشد نیروی کار ایرانی شاغل در مؤسسات این مناطق را می بینید که در ظرف ۱۵ سال از ۱۱,۱۱ درصد به ۵۰ درصد افزایش پیدا می کند.
درصد ایرانی
۱۱,۱۱%
۲۲,۲۲%
۳۰ %
۵۰ %
تعداد کل کارگران
۵۶۵,۷ نفر
۴۳۵,۲۳ نفر
-
-
سال
۱۸۹۳
۱۹۰۳
۱۹۰۷
۱۹۰۸[xv]
منحنی رشد درصد کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفت باکو
تحلیل و مقایسه دو منحنی
دو منحنی ارائه شد، اولی رشد کوچ ایرانیان را به روسیه تزاری در فاصله سالهای ۱۹۰۲ – ۱۸۵۲ میلادی و دومی رشد کمی کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفت باکو در فاصله سالهای ۱۹۰۸ – ۱۸۹۳ میلادی را نشان می دهد.
چه در منحنی نخست و چه در منحنی دوم هرگاه منحنی با نقطهچین رسم می شود منظور ما اینست که به صحت رشد منحنی، بعلت عدم دسترسی به آمار دقیق اعتمادی نداریم. بطور مثال در منحنی اول از سال ۱۸۹۱ – ۱۸۵۲ فقط آمار تعداد کارگران در سال ذکر شده و آماری از سالهای قبل از آن در اختیار نداریم. در این فاصله ۴۱ ساله ممکن است سالهائی وجود داشته باشند که منحنی برخلاف رشد صعودی سیری نزولی داشته است. بنابراین بدلیل عدم قطعیت، آنها را با نقطهچین مشخص نمودهایم. همین امر در مورد سالهای ۱۹۰۰ – ۱۸۹۳ نیز صادق میباشد. در منحنی دوم، یعنی رشد درصد کارگران ایرانی شاغل در تأسیسات نفت باکو، همین روش درباره سالهای ۱۹۰۳ – ۱۸۹۳ بکار رفته شد و بجای رسم کامل منحنی که باید منوط به دادههای آماری باشد به نقطهچین اکتفا کردهایم تا سیر صعودی آن حتمیت نداشته باشد. و احتمال سیر نزولی را برای این دوره یعنی احتمال کاهش درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفتی باکو را قائل شده باشیم.
با مقایسه این دو منحنی میتوان به این نظر رسید که از سالهای ۱۹۰۰ میلادی منحنی کوچ رشد صعودی داشته است. منحنی درصد کارگران شاغل نیز از سال ۱۹۰۳ رشدی صعودی و یا حتی میتوان نتیجه گرفت که از ۱۹۰۰ میلادی رشد صعودی داشته است. به همین علت در این منحنی – کارگران شاغل – از سال ۱۹۰۰ به این سو را با نقطهچینهای بلندتر ترسیم کردهایم.
از طرف دیگر هر دو منحنی نشان میدهد در سالهای ۱۹۰۳ – ۱۹۰۰ در هر دو زمینه رشد صعودی وجود داشته، منحنی نخست نشان می دهد در سال ۱۹۰۴ نیز رشد صعودی بوده است. منحنی دوم این رشد را تا سال ۱۹۰۸ بطور صعودی نشان می دهد. طبیعی است بالارفتن درصد کارگران شاغل در تأسیسات نفت باکو – موضوع منحنی دوم – نسبت مستقیم با افزایش کوچکنندگان دارد. یعنی باید در این سالها ۱۹۰۸ – ۱۹۰۳ منحنی کوچ رشد صعودی داشته باشد. آهنگ رشد میتواند آهنگی نباشد که در منحنی دوم ترسیم شده زیرا ممکن است برخی از ایرانیان مقیم در آن مناطق کارهای خود را عوض کرده باشند. بطور مثال از پیشهوری و یا سایر مشاغل و حرف بریده به تأسیسات نفتی که احتمالاً دستمزد بهتری میداده و " امنیت شغلی " بیشتری داشته، پیوسته باشند. بنابراین ممکن است، آهنگ رشد کوچ، در مقایسه با منحنی دوم یکی نباشد. اما بهرحال به این نتیجه می رسیم که در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۰۷ منحنی کوچ افزایش داشته است. این نتیجهگیری ظاهراً با آنچه که توسط مورخین بویژه مورخین شوروی _ «Sowiètique» - نوشته شده است، مغایرت دارد. زیرا همه اینها می گویند در سالهای انقلاب مشروطیت مردم از مناطق جنوب روسیه به ایران بازگشتند تا در مبارزات برای آزادیخواهی و عدالت و استبداد شرکت کنند. این درست است که مردم آزادیخواه و متعهد سیاسی و آگاه و طرفداران ترقی و تعالی کشور، دارندگان آرمانهای والای انسانی به ایران آمدند تا در مبارزه شرکت کنند. اولاً اینکه تعداد آنها زیاد نبود؛ ثانیاً این تمام حرف نیست؛ طرف دیگر مسئله اینست که عده زیادی، بعلل مختلف از جمله امنیت و مسائل اقتصادی و اجتماعی و ... به مناطق جنوب شوروی کوچ کردند و این را تحلیل و مقایسه دو منحنی رسم شده بخوبی نشان می دهد.
علاوه بر این اگر چند صفحه عقبتر بازگردیم – بعداز منحنی اول – به آماری که در مجله شرق نوین توسط «ایراندوست» ارائه شده نگاه کنیم، اثبات قضیه یعنی افزایش تعداد افراد کوچکننده تأئید می گردد. در این آمار گفته شده است در سال ۱۹۱۰ در صنایع و تجارت ۱۲۰ هزار کارگر دائمی کار می کردند؛ در سال ۱۹۱۱ در روسیه ۱۶۰ هزار کارگر موقت و ۳۳ هزار کارگر دائم – جمعاً ۰۰۰,۱۹۳ هزار نفر – کار می کردند. در سال ۱۹۱۳ فقط در معادن نفت باکو ۲۲۸۴۰ نفر – مرد و زن – افزایش یافته است. بدین ترتیب می بینیم منحنی کوچ ایرانیان حتی تا سالهای ۱۹۲۰ سیر صعودی داشته است. از این تاریخ به بعد اطلاع آماری در دست نداریم ولی به جهت انقلاب و تغییرات اقتصادی و مدیریت کشور باید بعداز این سال رشد کوچ، نزولی بوده باشد. نوشتههایی نشان می دهند که از سالهای ۱۹۲۷، بعداز شروع کشتارهای استالینی تعداد بازگشتگان به ایران ازدیاد پیدا می کند.
حال بازگردیم به مسئله اصلی این بحث یعنی شرائط کار و کارگری در مناطق جنوب روسیه.
علیرغم مناسببودن نسبی شرائط کار، اما هنوز شرائط کار و زندگی برای کارگران شاغل در تأسیسات نفتی باکو نیز بسیار غیرانسانی بود. اغلب برای خوابیدن مسکن نداشتند، تابستانها زیر درختان و زمستانها یا در انبارهای اطراف شهر و یا در آلاچیقها به سر می بردند.[xvi] «ماکسیم گورکی» نویسنده شهیر روسی قبل از انقلاب دوبار به این مناطق سفر کرده و در آثار خود درباره وضع زندگی کارگران نفت نوشته و تابلو واقعی این فقر و بدبختی زائدالوصف را با احساس و قلم خود تحریر نموده است. در آن زمان هنوز وسائل تکنیکی برای حفر چاه به اندازه کافی وجود نمی داشت. کارگر در عمق دویست تا سیصد متری زیر زمین کار میکرد؛ از اغلب و بلکه از همه این چاهها موقع رسیدن به نفت گاز کربنیک بیرون میزد که خفهکننده است؛ با وجود تلمبههای تصفیه هوا، اما کارگران نمی توانستند به سلامت از چاه بیرون بیایند. گاهی بطور دستهجمعی به تعداد ۱۰، ۱۲ و یا ۱۵ نفر در چاه خفه می شدند؛ چه بسا کارگرانی که با صدها آرزو و تحمل این همه سختی وطن خود را ترک می کردند، اما در ته چاههای نفت دارفانی را وداع می گفتند و زن و فرزند و پدر و مادر خود را به مدتهای طولانی چشمانتظار می گذاردند و آرزوی بازگشت نزد زن و بچه لخت و عور خود را در خاکهای نفتآلود ته چاههای سرمایهداران روسیه با خود به گور می بردند. با وجود این، فقط کارگران ایرانی بودند که از عهده این کارهای سخت بر می آمدند. کشیدن نفت از ته چاه با دلو و طناب و وسائل اولیه از آن قبیل بود و هنوز وسائل تکنیکی پیشرفته بکار گرفته نمی شد.[xvii]
[i] -
“ Belova”»، “ob Otkhodnicisve iz severoßzapadnovo Iran V Korce XIX – Nacale XX Veka” in Vaprocy Istarii, No ۱۰, ۱۹۵۶, p.p. ۱۱۲-۱۲۱
در این نوشته هرگاه از « بهلووا » سخن می رود، مأخذ ما مقاله بالاست که منبع اصلی به زبان روسی می باشد. « خسرو شاکری » این مقاله را در جلد نخستین " اسناد جنبش کارگری ایران " با ترجمهای از فرانسه در سال ۱۹۷۹، انتشارات مزدک، فلورانس چاپ کرده است. La Social-Démocratie en Iran p.p. ۵۳-۶۲
[ii] - «فریدون آدمیت»، " فکر دموکراسی اجتماعی و سیاسی ... " تهران، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۵، صفحه ۱۵
[iii] - نگاه کنید به همانجا، همان صفحه.
[iv] - به نقل از « بهلووا »، همان مأخذ.
[v] - همانجا.
* - نام واقعی « ایران دوست »، « و.پ.استروف» است.
[vi] - « ایران دوست »، " طبقه کارگر در ایران معاصر "، مجله " شرق نوین"، شماره ۲۰، سال ۱۹۲۶، صفحه ۸۰ به نقل از مقاله « عوناللهی »، " نهضت کمونیستی و کارگری ایران "، انقلاب اکتبر و ایران، انتشارات حزب توده در خارج از کشور ۱۳۵۶، ص. ۲۳۹ - «ایران دوست» یا «و.پ.استرف»
[vii] - « عبدالصمد کامبخش »، " نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران
همبستگی ملی و اوضاع فرهنگی و سیاسی
" همشهری "، موجودی که از برده هم پستتر بود، خیلی زود به مبارزه برای حقوق خود برخاست؛ زیرا حقوق او بیشتر از حقوق سایر کارگران پایمال می شد. اگرچه توانسته بود مشاغل فنی مهمی را اشغال کند، ولی هنوز کارفرمایان او را به چشم بیگانه نگاه می کردند. دستمزدش نسبت به سایر کارگران – بومی – ۲۰% کمتر بود.در سالهای نخستین اولین دهه قرن بیستم حدود ۵۰ % کارگران تأسیسات باکو را کارگران مسلمان مهاجر ایرانی تشکیل می دادند. همانطوریکه گفتیم وضع زندگی آنها بسیار فجیع و تأسفبار بود. " همشهری " می خواست در برابر کار خوب، حقوق خوب بگیرد، می خواست جریمه نپردازد، می خواست از مرخصی و سایر وسائل و امکانات فرهنگی استفاده کند، می خواست بهداشت و امنیت داشته باشد، می خواست در اتحادیههای کارگری شرکت کند، نماینده شود، نماینده انتخاب کند، یعنی می خواست از حقوق خود و سایر کارگران بطور دستهجمعی دفاع کند. او که سالها زیر یوغ ستم قرار گرفته بود، قدر و بهای این امکانات را خیلی خوب و بهتر از اهالی بومی می فهمید.
در همین ایام، در سال ۱۹۰۴ حزب سوسیال دموکرات روسیه برای اینکه بتواند از نیروی کارگران خارجی مقیم باکو برای مبارزات سیاسی خود استفاده کند، انجمن سوسیال دموکرات " همت " را که رهبر و بنیانگذار آن «نریمان نجفاوغلو نریمانوف» پزشک دانشمند آذربایجان بود تشکیل داد. [i] یکی دیگر از رهبران آن، یک بلشویک بنام «M. Azizbekov» بود، " همت " نخستین حزب سوسیال دموکرات مسلمانان قفقاز بود.
" همت " در فاصله سالهای ۱۹۰۷ – ۱۹۰۴ تبلیغات گستردهای را در میان کارگران مسلمان شاغل در مناطق نفتی قفقاز براه انداخت. این تبلیغات سبب یک سلسله جنبشهای انقلابی گردید. در اعتصابات و تظاهرات تودههای کارگران باکو در سال ۱۹۰۵، کارگران ایرانی نقش بسیار ارزندهای را ایفا کردند. " باید دانسته شود که انبوه کارگران ایرانی در تأسیسات صنعتی قفقاز مزدور بودند، در آن اعتصاب سراسری (۱۹۰۵) روسیه مشارکت داشتند. همچنین بنا بر تحقیقات اخیر جماعت دو هزار و پانصد نفری کارگران ایرانی که در معادن مس اللهوردی در ارمنستان کار می کردند، هسته اصلی اعتصاب آنجا را در سال ۱۹۰۶ ساختند. "[ii]
نقش آنها، همینطور در اعتصاب ژوئیه ۱۹۰۳، اعتصاب ۱۳ تا ۳۱ دسامبر ۱۹۰۴، اعتصاب ۱۹۰۹ که این آخری به مناسبت سالگرد اعتصاب ۱۹۰۴ انجام گرفت، بسیار مهم بود.
تعداد زیادی از ترکها و مسلمانان قفقاز، مبارزات کارگران " همشهری " را در انجمن " همت " حمایت می کردند، از آنجمله بودند: «نریمان نریمانوف»، «محمدامین رسولزاده»، «دکتر قرابیکوف»، «سلطانمجید افندیوف»؛ علاوه بر اینها شعرا و نویسندگانی بودند که جنبش کارگران ایرانی را در آن مناطق پشتیبانی می کردند مانند: «جلیلمحمد قلیزاده»، «محمدسعید اردوآبادی» شاعر و نویسنده آذربایجان.
از آنجائی که از نظر فرهنگ و زبان میان " همشهری " و بومیهای آذربایجان توفیر زیادی وجود نداشت، ایرانیان شاغل در این مناطق بمرور توانستند از روزنامه ملانصرالدین، یا روزنامههای ارشاد و اقبال که به مسائل ملی می پرداختند استفاده نمایند. با همه اینها نباید فراموش کرد که در آن غربت روز بروز لهیب احساسات ملی و میهنپرستانه ایرانیان بیشتر زبانه می کشید. بوِیژه از میان مهاجرین و تجار، که اهل علم و نوشتن بودند، این احساسات بیشتر ظهور و بروز می کرد. آثار انتقادی، سیاسی و فرهنگی و هنری «طالبوف» و " سیاحتنامه ابراهیم بیگ "، اشعار وطنی «ادیبالممالک» نمونه های برجسته تجلی و اعتلای تفکر و اندیشه مترقی و آزادیخواهانه و انقلابیاند.
در عین حال، ایرانیانی که در مدارس جدید آنجا درس می خواندند در بادکوبه دو مدرسه معتبر ایرانی به نامهای " اتحاد " و " تمدن " تأسیس کرده بودند؛ دو نشریه فارسی در آنجا به طبع می رسید. یکی " نوروز " و دیگری " حقایق " – که ماهنامهای ادبی و سیاسی بود – مدیر مجله " حقایق " «میرزا علیمحمدخان اویسی» از مأموران وزارت امور خارجه ناشر افکار ملی بود و در عصر تزارها در مقام آزادی شعر منتشر میکرد. نویسندگان مسلمان قفقاز چشم به ایران داشتند؛ «دکتر نریمان» سوسیالیست، نمایشنامه " نادرشاه " را می نوشت و «محمد رسولزاده» سوسیال دموکرات رساله سیاسی " سیاوش عصر ما "؛ «عزیز حاجی بگلی» اپراهای " رستم و سهراب " و " لیلی و مجنون " و " شاه عباس و خورشید بانو می ساخت؛ «مسلم مقامایوف» اپرای " شاه اسماعیل " می نوشت؛ «میرزا علیاکبر صابر» اشعار قهرمانی در نهضت مشروطیت ایران می سرود. در مکتبخانههای آنجا زبان فارسی می خواندند و شعر فارسی از بر می کردند، روزنامههای مترقی مسلمانان قفقاز به ایران می رسیدند و مشترکینی داشتند. روزنامه " ارشاد " ضمیمه فارسی داشت، این روزنامه به کوشش «ادیبالممالک فراهانی» انتشار می یافت؛ نویسنده اجتماعی ایران «طالبزاده تبریزی» کتابهای علمی و سیاسی می نوشت و نشر معرفت می کرد. [iii]
این عوامل، علاوه بر رشد تفکرات آزادیخواهی وجدان مبارزاتی کارگران را بیدارتر می کرد تا در راه برآورده ساختن اهداف تاریخی خود گامهای اساسی بردارند.
در آستانه انقلاب مشروطیت ایران در نتیجه اعتصابهای عظیمی که در بنگاههای صنعت نفت باکو رخ داد و در اثر اخراج دستهجمعی کارگران، عده زیادی از آنها مجبور به ترک کار و مراجعت به ایران شدند. این نشان میدهد که کارگران مهاجر ایرانی در پرورش فکر انقلابی از همکاران انقلابی خود نه تنها عقب نبودهاند، بلکه در شرائطی نیز برتری داشتند.
کارگران عضو شعبه " جمعیت مجاهد " که در تأسیسات معادن مس اللهوردی ارمنستان از قدرت زیادی برخوردار بودند، هسته اصلی اعتصاب ۱۹۰۶ را تشکیل می دادند. این کارگران همینکه آوازه انقلاب را می شنوند بسوی شهر و دیار خود سرازیر می شوند؛ در شعبات ایرانی جمعیت مجاهدین شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و رشت [iv] به فعالیت می پردازند.
تأثیرپذیری متقابل کارگران ایرانی و روسی باعث شد اولاً مقداری از انقلابات شهرهای جنوبی روسیه مانند باکو و تاشکند و قفقاز با همکاری کارگران ایرانی سروسامانی بگیرد و از طرفی دیگر در اثر مهاجرت کارگران به ایران افکار انقلابی در جامعه ایران گسترش بیشتری پیدا کند.
این سالها، سالهای شروع آتش انقلاب مشروطه بود. کارگران میهندوست و آزادیخواه و مبارز و حقطلب فوج فوج برای شرکت در انقلاب به سوی زادگاه میهن خود سرازیر می شدند تا در رستخیز آزادی و عدالت سهم و وظیفه خود را ادا کنند. کاخهای استبداد تاریخی را فروریزند و بنای آزادی و مساوات و عدالت و ترقی و انقلاب را برپا سازند. کولهباری که کارگران از مبارزه و مجاهدت همراه خود داشتند، بسیار با ارزش بود.
[i] - دکتر « نریمان نریمانوف » باتفاق « محمدامین رسولزاده » بعداً از رهبران حزب مساوات شدند. نگاه کنید به " فکر دموکراسی اجتماعی "، « فریدون آدمیت »، انتشارات پیام، تهران ۱۳۵۵، صفحه ۱۳
[ii] - " فکر دموکراسی و احتماعی در نهضت مشروطیت ایران "، « فریدون آدمیت »، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۵، ص. ۳۸
[iii] - اثر پیشین، صفه ۱۵ و ۱۶.
[iv] - اثر پیشین، ص. ۴۳
انقلاب مشروطیت و اندیشه حقوق کارگران
انقلاب مشروطیت در واقع انقلاب برای عدالتخواهی و علیه استبداد و حقکشی طبقه حاکم ایران بود که در اثر رهبری روشنفکران ابعاد تازهای به عدالتخواهی سنتی ایرانی میداد. این نوگرائی منبعث از تعقل سیاسی غرب بود که به ترویج مشارکت مردم در امور خودشان پای می فشارد.
چنانکه می بینیم به تشکیل عدالتخانه و پارلمان، دو نهاد بنیادین برای دگرگونسازی روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه سنتی ایران منجر گردیده، فراگرد رشد را در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری باعث می شود.
مبارزه برای حق و آزادی اگر چه بوسیله روشنفکران و مبارزین سیاسی پراکنده شده دامنه و وسعت پیدا می کند، اما چون طبقه تحتانی جامعه یعنی دهقانان، کسبه و پیشهوران جزء و کارگران بیش از هرکس دیگر فاقد این حقوق و آزادیها بودند به عنوان فعالترین نیروها وارد میدان مبارزه شدند تا برای احقاق حقوق پایمالشده خود مبارزه کنند. نظریهپردازان سوسیالیست و سوسیال دموکرات با شجاعت و آگاهی خود این طبقه را به مبارزه علیه ارتجاع و استبداد فرا می خواندند. مبارزه برای حقوق کارگری در اثر توسل به تشکیلات تعاونیها، انجمنها، شوراها و سندیکاها انکشاف پیدا می کند. از سوی دیگر اندیشه مبارزات کارگری و حقوق " طبقه " کارگر در ارتباط مستقیم با پیدائی صنف و " طبقه " کارگر می باشد که در مراکز تولیدی صنعتی بطور دستهجمعی بکار گمارده شده است. اما کم و کیف این مراکز، روند انکشاف و تعطیلشان در رشد مبارزات کارگری تأثیر بسزائی دارد.
بعللی که در مبحث پیشین بر شمردیم، این مراکز تولیدی در بدو امر قادر نبودند به حیات اقتصادی خود ادامه دهند، یکی پس از دیگری تأسیس و ورشکست می شدند. عمدهترین مراکزی که میتوانستند به مدتهای نسبتاً طولانی باقی بمانند، تأسیساتی بودند که به وسیله سرمایهداران خارجی ایجاد شده بودند و غالباً مخازن و معادن طبیعی ما را به یغما می بردند. نخستین جماعات کارگران ایران را در این عصر دهقانان، پیشهوران و صنعتگرانی تشکیل می دادند که به دلائل تغییرات در مناسبات تولید و دگرگونی ارزشهای سنتی کار و سرمایه، بخاطر تأمین معاش و پیداکردن لقمه نانی حاضر بودند به کمترین دستمزد قناعت کرده مزدوری در کارخانجات را پذیرا گردند. این کارگران در شمار تودههایی بودند که در انقلاب مشروطیت علم عدالت و آزادیخواهی را بدوش کشیدند.
همانطوریکه گفتیم، بین پیدایش کارخانجات کوچک و بزرگ تولیدی و رشد تولیدات صنعتی و کارخانهای از یک سو و پیدایش احزاب و سازمانهای اجتماعی که برای حقوق و آزادیها مبارزه می کردند از سوی دیگر رابطه مستقیم وجود داشت، نتیجه این رابطه تلاش مردم برای برهمزدن روابط قدیم و ایجاد روابط و مناسبات تازه بود.
انقلاب مشروطه حدود هفت سال بطول انجامید. (۱۹۱۲– ۱۹۰۵ میلادی) – (۱۲۹۱– ۱۲۸۴هجری شمسی) – مراکز مهم این انقلاب شهرهای بزرگ ایران از قبیل تهران، تبریز، رشت، انزلی، مشهد، اصفهان، بودند. کارگران ایران در کنار سایر اقشار انقلابی اجتماع برای برقراری عدالت و آزادی مبارزه می کردند. هرجا کارخانهای بود، هرجا عدهای از کارگران کار می کردند، به ویژه در چاپخانهها، روحیه حقطلبی و عدالتخواهی و آزادیخواهی نیز حضور داشت، اگرچه تفکر انقلابی را روشنفکران به جامعه القاء می کردند، اما در اقدام انقلابی همه اقشار و طبقات جامعه سهیم و شریک و وارد عمل بودند. روشنفکر با خطابه و نوشتهاش، آخوند با بستن مساجد و واعظانش، بازاری و کسبه با تعطیلکردن بازار و حجره و دکانش، پیشهور با قطع فعالیت تولیدیاش، کارگر با اعتصاب در کارخانه و کارگاهاش، همه و همه در میدانهای مبارزه علیه آزادی و حقکشی آماده بودند. دستآورد این جانفشانیها قانون اساسی ۱۳مرداد ۱۲۸۵(اوت ۱۹۰۶) و تأسیس دو مجلس شورای ملی و دیگری سنا بود. در متمّم قانون اساسی از نهادهایی سخن رانده شده است که قاعدتاً موجبات رشد مبارزات اجتماعی را می بایست فراهم آورد از آنجمله تشکیل انجمنها بود.
آزادی تشکیل انجمن
در متمّم قانون اساسی بموجب اصل بیست و یکم تشکیل انجمن آزاد بود:
" انجمنها و اجتماعاتی که مولد فتنه دینی و دنیوی و مخل به نظم نباشد در تمام مملکت آزاد است ولی مجتمعین نباید باخود اسلحه داشته باشند و ترتیباتی را که قانون در این خصوص مقرر می کند باید متابعت نمایند، اجتماعات در شوارع و میدانهای عمومی هم باید تابع قوانین نظمیه باشد. " یعنی، آزادی انجمنها و اجتماعات شناختهشده بود. پس با تشکیل انجمنها و احزاب و اجتماعات مختلف جنبشهائی در طبقات مختلف پیدا شده و افراد روشن اعم از کارگر و غیرکارگر عضویت احزاب و اجتماعات مختلف را پذیرا شدند.
اما ماده اول نظامنامه انتخابات مورخه ۱۹رجب ۱۳۲۴قمری، صنفی بود و به هیچوجه برای کارگران حق رأی قائل نمی شود؛ از کارگران کارخانجات نامی برده نشده، چنانکه گوئی اینان وجود خارجی ندارند یا هنوز صغیراند و یا دیوانه و سفیه.
این ماده بقرار ذیل بود:
" انتخابکنندگان ملت، در ممالک محروسه ایران از ایالات و ولایات، باید از طبقات ذیل باشند: شاهزادگان و قاجاریه، علما و طلاب، اعیان و اشراف – تجار و مالکین – فلاحین و اصناف. "
بدینترتیب طبقات و اصناف مختلف نمایندگان خود را به مجلس اول فرستادند، ولی از دوره دوم این طرز انتخاب نماینده عوض شده و رأی عمومی در ایران شناخته شد و همگان با حائزبودن شرائط توانستند در انتخاب نماینده شرکت کنند.
کارگران تا این موقع، مشخصاً حقرأی نداشتند؛ تلویحاً چنین نتیجه گرفته می شد که کارگران بایستی در کنار اصناف در رایدهی شرکت کنند.
در این ماده از کارگران هنوز بعنوان قشر اجتماعی نام برده نمی شود.
همزمان با افزایش کارخانهها و تأسیسات کوچک و متوسط تولیدی تعداد کارگران در سازمانهای " صنعتی " بالا می رود. بتدریج در مراکز صنعتی انجمنهای حرفهای و تعاونیها و بعد سندیکا بوجود می آیند.
در اوائل قرن بیستم، تبریز یکی از مراکز مهم صنعتی و کارخانهای ایران به شمار می رفت. «پائولویچ» در این باره می نویسد:
" در اوائل قرن بیستم حدود یکصد کارخانه در تبریز وجود داشت که در این کارخانهها قریب به ده هزار کارگر مشغول به کار بودند. در شهرهای دیگر از قبیل تهران و رشت نیز کارخانههائی یافت می شدند که بر اساس شیوههای جدید تولید اداره می گردیدند. در تهران کارخانه برق، چندین چاپخانه، کارخانههای چوببری، کارخانههای مکانیکی وجود داشتند. این کارخانهها در سال بیش از سی هزار روبل درآمد داشتند.[i]
با تجمع کارگران در این کارخانهها، مسائل صنفی و مطالبات اقتصادی و رفاهی بیش از پیش و با پا در میانی احزاب و دستهجات سیاسی مبارزات کارگری برای بدستآوردن حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بمرور، دامنه و وسعت پیدا می کند.
در همین سالها، ادبیات مربوط به روابط کارگر و کارفرما و حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی انتشار می یابد. چنانچه گفته شد، نخستینبار «میرزاعلی فروغی» در کتاب " اصول ثروت ملل " از کارگران ایران بعنوان طبقه کارگر نام می برد.[ii] این کتاب، در ۱۲۸۴شمسی (۱۹۰۵ میلادی) یعنی تقریباً همزمان با تشکیل حزب همت در بادکوبه، در تهران انتشار پیدا میکند. ناشر کتاب مانند بسیاری دیگر از روشنفکران همعهد خود با مسائل کار و کارگری و مبارزات سندیکائی در اثر ارتباط با تفکرات غربی آشنائی پیدا می کنند. در این کتاب، درباره توسعه اقتصادی و صنعتی، جمعیتهای کارگری، شناخت حقوق کارگران و طبقه کارگر، حقوق کار، حقوق مربوط به تأسیس سندیکاها، حقوق مربوط به اقدام به اعتصاب درباره دستمزد و ... گفتگو شده است. این کتاب از جمله نوشتههائی است که اثر زیادی در مبارزات کارگران و آشنائی آنها با حقوقشان می گذارد. تقریباً همه کسانی که درباره مبارزات و جنبشهای کارگری و سندیکائی در ایران، مقاله یا کتابی نوشتهاند به این اثر ارزنده، در زمان خود، هیچگونه اشارهای نکردهاند.
از دیگر اندیشمندان اجتماعی که درباره حقوق " طبقه " کارگر ایران قلم زده، کارگران را برای مبارزه تشویق می کرد، «رسولزاده» است. او در رساله اجتماعیت (سوسیالیسم) خود تحلیلی از اوضاع کارگری و تشکیلات آن می دهد. در این تحلیل به " نواقص آتی سرمایهداری " می پردازد، " عملهجات و صنف کارگران " را به تشکل و مبارزه علیه بورژوازی فرا می خواند. او با اعتقاد به مارکسیسم اظهار می دارد:" در میان کارگر و کارکن هرگز ائتلافی متصور نیست و تمام کشمکشهای اجتماعی در دائره مبارزه طبقاتی بین سرمایهداران و کارگران قرار دارد. " او در همین نوشته، درباره اعتصاب کارگران علیه شرائط آهون کار؟؟؟ گفتگو می کند و از منافع پرولتاریا حمایت می نماید و آزادی پرولتاریا را از قید عبودیت سرمایه، آزادی تمام نوع بشر می داند.[iii]
اصل مساوات، حقرای عمومی بدون فرق اجتماعی ملیت، بدون تفاوت بین فقیر و غنی و همچنین انتخابات ملی برحسب تعداد جمعیت نه بر حسب طبقات، به علاوه انتخابات مجلس باید در زمان واحد شروع شود، هیئت وزیران را مجلس معین کند و در برابر مجلس مسئول باشد. در جهت دموکراسی اجتماعی این اصول را می شناسد: حق اعتصاب کارگران، محدود بودن ساعت کار، تقسیم اراضی، مالیات مستقیم بر ثروت، آزادی اعتصابات یعنی هرگاه کارگران به منظور سروسامان دادن به کار خود، اعم از اینکه این کار خصوصی یا سیاسی باشد اعتصاب کنند، دولت نمی تواند مانع آن شود و یا آنها را اجباراً به کار وا دارد. آن عبارت بدین معنی است که حق دستکشیدن از کار را هم برای بهبود وضع کارگری و هم بمنظور مقابلهجوئی سیاسی تأئید کرده است. از دیگر حقوق کارگری اینکه مدت کار روزانه نباید از هشت ساعت تجاوز کند.
"اما در تقسیم اراضی دهات و املاک سلطنتی (خالصات) و هم چنین دهات و املاک مالکینی که علاوه بر احتیاج زندگی آنها باشد بایستی اولی بلاعوض و دومی توسط بانک خریداری شده بین اهالی و دهاقین تقسیم گردد." در فرض مالیاتی می گوید: "مالیات و عوارض باید به نسبت دارائی و سرمایه اخذ شود نه بطور سرانه یعنی مالیاتهای دولتی باید از عایدات تجارت و ملک گرفته شود. " هر شخصی چنین عایداتی داشته باشد باید از پرداخت هرنوع مالیات و عوارض معاف باشد. بدان مأخذ تلویحاً طبقه دهقان و کارگر روزمزد و پیشهور را از هر مالیاتی معاف دانسته است.[iv]
[i] - « پائولویچ – تریا - ایرانسکی »، " انقلاب مشروطیت ایران و ریشههای اجتماعی و اقتصادی آن "، تهران، ۱۹۵۱چاپخانه نقش جهان، صفحه: ۴۲و ۵۰ترجمه « م. هوشیار »
[ii] - « فریدون آدمیت »، " فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران "، انتشارات پیام، تهران سال ۱۳۵۴
[iii] - اثر پیشین
[iv] - اثر پیشین، صفحه: ۴۳و ۴۶
مواضع احزاب سیاسی درباره حق تشکیل سندیکاهای کارگری و حق اعتصاب
پیروزی انقلاب مشروطه مولود یک سلسله تحولات حقوقی و قانونی در جهت منافع کارگران شد. کارگران و روشنفکران و مردم ترقیخواه به عضویت احزاب و اجتماعات در آمدند.
در این احزاب و اجتماعات حقوق کارگران محروم محترم شمرده می شد و بر اساس مقررات و موازین این اجتماعات، آنها پایگاههای سیاسی و اجتماعی خود را یافتند؛ مسئله طبقه و مبارزه طبقاتی طرح گردید.
فرقه دموکرات
نخستین بار، بطور مدون، در دستورنامه فرقه دموکرات ایران که همان دستورنامه جمعیت اجتماعیون و عامیون مشهد می باشد، نسبت به حقوق کارگران علاقهمندی نشان داده شد. ماده چهارم از مرامنامه فرقه دموکرات ایران درباره حق تأسیس سندیکاها بحث می کند.[i]
" حق اعتصاب، محدود بودن ساعت کار در شبانهروز، محدودیت سنی، مسائل مربوط به شرائط کار، وضع درمانی و بهداشت در کارخانه مورد توجه قرار می گیرد، چنانچه در این مرامنامه گفته می شود." "شناختن" آزادی تعطیل، و از آنجا که در پارهای ممالک حق دستکشیدن از کار، کارگران سلب شده، نمی توانند " بواسطه تعطیل، تقاضای زیادی مزد و یا کمشدن مدت کار بنمایند، مقتدرین و سرمایهداران به این خیال نیفتند که در ایران هم این حق مشروع را از کارگران سلب کنند." [ii]
اصل دیگر محدودبودن مدت عمل در شبانهروز منتهی به ده ساعت است. هشت ساعت کار کافی است تا ده ساعت هم ممکن است، بیش از این حتماً باید ممنوع باشد وگرنه برای حفظ الصحه مضر است.
مزدور بیچاره به سایر کارهای زندگی خودش نمی رسد. بعلاوه کار مزدوری برای بچهای که به چهارده سال نرسیده باشد، ممنوع است. مواظب به " لوازم عمل و حفظ الصحه کارخانجات " امری است ضروری؛ مقصود اینکه دولت مراقبت نماید که گاری شکسته مسافر سوار نکند و چوب بست بنائی محکم باشد، طناب مقنی استحکام داشته باشد، وضع کارگاهها و کارخانجات قسمی باشد که کارگران و مزدوران از ناخوشی مسری مصون بمانند، هفتهای یک روز استراحت عمومی و اجباری برای همه افراد تصریح گردد.[iii]
البته بعدها بمرور قسمت کوچک مفاد این دستور، همچنین برخی دیگر از تقاضاهای کارگری جامه عمل می پوشد. لیکن هرچه تعداد کارخانجات بزرگ و در نتیجه تعداد کارگران افزایش می یابد، نیازهای تازهای برای کارگران پدید می آید، که در اثر دستیافتن به این نیازها کارگران از طرفی تعلقاتشان به کارخانه زیاد می شود و از طرف دیگر نیازهای جدیدتری ظهور پیدا کرده و مطرح می شوند. برای اینکه وضعیت کار و کارگری، سازمان و روابط کارگر و کارفرما در جامعه بصورتی رضایتبخش ادامه داشته باشد، باید همواره روابط بین نیازهای تازه کارگران و وابستگیهای آنها به کارخانه مورد مطالعه قرار گیرد و کارگران مبارزات خود را براساس این روابط و نیازها سامان دهند.
حزب سوسیال دموکرات (مارکسیست)
این حزب مورد حمایت قشرهای پراکنده کارگری و پیشهوران و کسبه شهری آذربایجان بود. در اصل چهارم از اساسنامه حزب سوسیال دموکرات ایران، آزادی حق تشکیل سندیکاها برای کارگران صنایع و پیشهوران در نظر گرفته شده است و اضافه گردیده: کارگران با ورود و فعالیت در سندیکا می توانند نیازها و مطالبات خودشان را در هر مورد خواستار شوند. آنها میتوانند برای بدستآوردن توفیق در برآوردهساختن نیازها و مطالباتشان دست به تشکیل تعاونیها " Associations" و سندیکاها بزنند. [iv]
اساسنامه حزب فوقالذکر در ماده ۶درباره حق اعتصاب چنین می نویسد: حق اعتصاب یعنی اینکه کارگران روزمزد و دائم اگر بخواهند، می توانند برای برطرف ساختن نیازها و مطالباتشان بطور متشکل دست به اعتصاب بزنند.[v]
در ماده ۲، ساعت کار روزانه را برای کارگران صنایع چه کارگر باشند چه شاگرد (کارآموز)، کارمند باشند مثل میرزا یا حسابدار یا استاد کار یعنی برای همه کسانی که مزد بگیرند، ۸ساعت کار در شبانه روز در نظر گرفته شده است. [vi]
سازمان انقلابی مجاهدین مشهد (سپتامبر ۱۹۰۷/شهریور ۱۲۸۶ شمسی)
در بند ۷از ماده ۵برنامه سازمان انقلابی ایرانیان مجاهد متشکله در مشهد که این فرقه در انقلاب مشروطه نقش عمدهای داشت، درباره حق اعتصاب سخن رفته؛ بدین معنا، چنانچه کارگران مایل باشند برای سازماندهی امور خودشان می توانند تصمیم به قطع کار (اعتصاب) بگیرند؛ این اعتصاب می تواند کوچک یا بزرگ و همگانی باشد. دولت نباید آنها را وادار به بازگشت به کار نماید. بند ۱۲همین ماده درباره ساعت کار که باید ۸ساعت در شبانهروز باشد، اظهار نظر می کند.
در اینجا نیز راحع به حق تشکیل سندیکاها نظری ایراد نمی شود.[vii]
مرامنامه جنگلیها
در هشتمین ماده مرامنامه جنگل که تحت سرفصل " کار " آمده، به محدودیت سنی کارگران، مبارزه با بیکاری و ایجاد و توسعه مؤسسات و تولید شغل و کار و رعایت شرائط بهداشتی در کارخانهها و به هشت ساعت کار روزانه و استراحت هفتگی اشاره شده است. عین این ماده را از قول آقای «ابراهیم فخرائی» نقل می کنیم:
- ماده هشتم، کار:
- ممنوع بودن کار مزدوری برای اطفالی که سنشان به ۱۴سال نرسیده است.
- برانداختن اصول بیکاری و مفتخواری بوسیله ایجاد مؤسسات و تشکیلاتی که تولید کار و شغل می نماید.
- ایجاد و تکثیر کارخانجات با رعایت حفظالصحه کارگران.
- تجدید ساعات کار در شبانهروز منتها به هشت ساعت، استراحت اجباری در هفته یک روز.[viii]
همت: سازمان سوسیال دموکرات مسلمان
در ماده ششم از اساسنامه این سازمان حق اعتصاب آزاد شناخته می شود و ذکر می گردد: کارگران می توانند دست به سازماندهی اعتصابات اقتصادی و سیاسی بزنند و دولت یا کارفرما حق ندارد در مقابل این حق کارگران سدی ایجاد کند.
در ماده هفتم گفته می شود که ساعت کار روزانه ۸ساعت است و کارگران نباید بیش از ۸ساعت در شبانهروز کار کنند.[ix]
حزب عدالت
لازم به تذکر است که در بیانیهنامه فرقه اشتراکیون – اکثریون ایران (کمونیست – بلشویک ) عدالت، تنظیم شده در ژوئیه ۱۹۲۱(اول ذیقعده ۱۳۳۹ قمری) که در مجله دنیا سال سوم شماره ۱ به چاپ رسیده،[x]نه در مورد سندیکاها و نه در مورد اعتصابات، سخنی گفته نمی شود. بعلاوه طبق گزارشی که از نخستین کنگره کمونیستهای ایرانی حزب عدالت در دست می باشد (مجله دنیا و مجله انترناسیونال کمونیست شماره ۱۴، ۱۹۲۰)[xi]در این کنگره نیز نه درباره اعتصاب و نه درباره سندیکاها حرفی در میان نیست. در این دوره اسنادی وجود ندارد تا رسماً موضع حزب عدالت را درباره سندیکاها و حقوق کارگران نشان دهد. اما نقش حزب عدالت در تشکیلات کارگری حائز اهمیت است. ما علل عدم توجه به مسائل کارگری در کنگره نخست حزب عدالت را در فصل بعدی تشریح می کنیم. (میتواند حذف شود)
نخستین سندیکا و اعتصابهای پی در پی
سندیکاها در اروپا و در کشورهای صنعتی در شکم تعاونیها رشد پیدا کردند و بعداز انقلاب صنعتی سازمانهای خود را گاهی بطور آشکار و زمانی بطور مخفی بوجود آوردند. در ایران علیرغم شرائط اجتماعی و اقتصادی متفاوت با این کشورها، تعاونیها و سازمانهای صنفی بستر اصلی جریانات سندیکائی بودند. تعاونیهای حرفهای و اصناف در اغلب شهرهای بزرگ ایران از قبل وجود داشتند و فعالیت می نمودند؛ سندیکاها در بطن یا در کنار این تعاونیها و اصناف متشکل گردیدند.
اما نخستین سندیکای کارگری ایران بوسیله کارگران چاپخانه در سال ۱۹۰۶در زمان نخستین انقلاب همگانی که کارگران چاپخانههای تهران تحت نفوذ نیرومند حزب دموکرات نخستین اتحادیه خود را ایجاد کردند، انجام گرفت.[xii]
در همین سال اعتصاب کارگران چاپخانه برای کاهش ساعات کار روزانه تحقق پذیرفت. در نتیجه آن ساعات کار از ۱۴ساعت به ۹ساعت در شبانهروز کاهش یافت.
مطالبات کارگران مطبعه تهران به نقل از نخستین روزنامه کارگران ایران در عصر مشروطیت بنام " اتفاق کارگران " بقرار زیر است:
اول – کارگران نباید در هیچ مطبعهای بیش از ۹ساعت کار کنند.
دوم – حداقل اجرت و مواجب کارگران مطبعهها در ماه کمتر از ۳تومان نخواهد بود. کارگرانی که از ۳الی ۵تومان مواجب دارند باید صدی پانزده بر حقوق آنها افزوده شود. کارگرانی که از پنچ الی ده تومان مواجب دارند، صدی دوازده بر حقوق آنها افزوده خواهد شد. کارگرانی که از ده الی پانزده تومان مواجب دارند، صدی ده. کسانی که از پانزده الی بیست تومان درآمد دارند، صدی هشت. آنهائی که از بیست الی بیست و پنج تومان درآمد دارند، صدی پنج بر حقوق آنها افزوده خواهد شد. حقوق و مواجب کارگران سر موعد باید پرداخت شود.
سوم – کارگری که بدون تقصیر از کار و شغل خود خارج می شود هر گاه شش ماه یا بیشتر در خدمت بوده است، صاحب مطبعه باید مواجب پانزده روز علاوه به آن کارگر بپردازد. هرگاه بیش از یکسال سر خدمت بوده باشد باید مواجب یکماه علاوه دریافت نماید. کارگری که بیش از دو سال خدمت کرده باشد، مواجب یک ماه و نیم علاوه دریافت نماید. کارگری که بیش از ۳ سال خدمت کرده باشد باید مواجب دو ماه دریافت نماید. به این طریق بر هر یک سال خدمت مواجب پانزده روز علاوه شود.
چهارم – صاحب مطبعه در صورتی میتواند کارگری را بدون تقصیر از شغل خود اخراج نماید که اقلاً پانزده روز قبل به کارگر اطلاع داده باشد. در صورت فروش مطبعه کارگران به ترتیب سابق بر سر شغل خود باقی خواهند ماند. فروشنده مطبعه باید مواجب علاوه کارگران را مطابق سنواتی که کارگران خدمت کردهاند، بپردازد.
پنجم – سلوک و رفتار مدیران و رؤسای مطبعه با کارگران باید به هیچوجه از نزاکت و ادب خارج نباشد.
ششم – هرگاه مطبعه شبکاری مداوم داشته باشد، صاحب مطبعه باید یک دسته کارگر جدید برای شبکاری اجیر نماید. حقوق و اجرت کارگرانی که شبکاری می نمایند باید از حقوق معمولی خود یک و نیم علاوه دریافت دارند. کارگرانی که مشغول شبکاری فوقالعاده می شوند، غیر از حقوق روزانه خود باید یک و نیم علاوه دریافت نمایند و به نوبت شبکاری کنند.
هفتم – غیر از اعیاد عمومی هفتهای یک روز تعطیل و آسایش اجباری مخصوص هر ملت است.
هشتم – در صورتی که کارگری ناخوش شود باید حقوق یک ماهه به او داده شود. وقتی که کارگر ناخوش معالجه می شود، مجدّداً بر سر شغل خود باز گردد.
نهم – هر مطبعه باید دارای طبیب مخصوص خود بوده باشد.
دهم – در صورتی که کارگری در موقع کار مجروح یا معیوب شود، تا مدتی که معالجه شود، باید حقوق خود را دریافت دارد. (بیشتر از سه ماه نخواهد بود.)
یازدهم – درصورتی که عضوی از اعضای کارگری در موقع کار معیوب شود، به تصدیق اطباء میزان خسارت وارده تعیین شده حقالخسارة به او داده خواهد شد. میزان و مبلغ خسارتی که به کارگر داده می شود، از طرف مطبعه و نمایندگان اجتماع کارگران تعیین خواهد شد.
دوازدهم – در صورت فوت کارگر در موقع کار باید مبلغی برای امرار معاش عیال و اطفال کارگر متوفی به تصدیق و تصویب اطباء و نمایندگان کارگران و صاحب مطبعه تعیین گردیده و پرداخته شود.
سیزدهم – هر مطبعه باید دارای یک رئیس بوده باشد.
چهاردهم – با رضایت و تصویب صاحبان مطبعه و نمایندگان اجتماع کارگران نظامنامه برای کلیه مطبعهها وضع خواهد شد.
به نقل از " اتفاق کارگران "، اولین روزنامه کارگری ایران. (شماره ۱، جمادیالثانی ۱۳۲۸قمری) [xiii]
در این درخواستها تقریباً کارگران اصول و مبانی قانون کار و رفاه اجتماعی را بیان می کنند و اینها مطالباتی بودند که در آن زمان مورد توجه قرار نمی گرفتند و اصولاً مرجع یا نهادی نیز برای رسیدگی به آن وجود نداشته؛ مطالباتی که بعدها طبق قانون کار بعهده دولت گذارده شد و دولت موظف به اجراء آن گردید اگرچه بدانها عمل نکرد.
در سال ۱۲۸۶ شمسی(۱۹۰۷ میلادی) اعتصابات کارگری و کارمندی دیگری در ایران روی می دهد که مهمترین آنها اعتصابی است که در مارس ۱۹۰۷میلادی بوقوع پیوست و تبدیل به یک اعتصاب عمومی شد. در این اعتصابات تلگرافچیها درخواست اضافه دستمزد و مطالبات دیگری داشتند.[xiv]
این اعتصاب پس از سه روز با گرفتن اضافه دستمزد و تعهد عدم اخراج اعتصابیون از کار، پایان می یابد؛ درست است که این کارگران نمی توانند به همه خواستهای خود برسند، اما طرح همین مطالبات نشان میدهد که سطح نیازهای کارگران در رابطه با مسائل اجتماعی و شغلی افزایش پیدا کرده است. عنوان نمودن این نیازها و مطالبات زمینه را برای مبارزات کارگری جهت تعالی و ترقی شرائط کار و کارگری و مطالبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی فراهم می سازد و از طرف دیگر نشان می دهد که چگونه کارگران پس از افزایش دستمزد حاضر می شوند از دیگر خواستهای خود صرفنظر نمایند.
«ایوانف» می گوید:" در طی سالهای (۱۲۸۷– ۱۲۸۹شمسی) برابر با (۱۹۰۸– ۱۹۱۰میلادی) در بندر انزلی باربران و قایقرانان اعتصاب کردند؛ در تهران درشکهچیها و کارگران و کارمندان وزارتخانهها در اعتصاب شرکت جستند.[xv]
در سال ۱۲۸۹شمسی (۱۹۱۰میلادی) کارگران چاپخانههای تهران برای افزایش دستمزد خود دست به اعتصاب دستهجمعی ۱۴روزهای می زنند. این اعتصاب را اتحادیه کارگران چاپخانههای تهران رهبری می نمایند. مأموران دولتی برای سرکوبی اعتصابیون اقدام نموده و عدهای از کارگران را دستگیر می نمایند. نمایندگان کارگران برای دستیابی به خواستههای خود در مجلس متحصن می شوند تا اینکه موفق می گردند اضافه دستمزد تقاضاشده را دریافت دارند و رفقای کارگر خود را که دستگیر شده بودند، آزاد سازند. در این ایام سازمانهای کارگران بطور غیرقابل پیشبینی رشد می نمایند. و صنفهای مختلف کارگری به تبعیت از یکدیگر در بدست آوردن حقوق خود که سالها بوسیله کارفرمایان و دولت مستبد از بین رفته بود، قیام می کنند. این اعتصابات خود مقدمهای می شوند برای اعتصابات کارگری بعدی و همزمان با این جریانات در بعضی دیگر از شهرها، اتحادیههای کارگری دیگری به وجود می آیند و فعالیتهای خود را در رفع نیازهای کارگران صنوف مختلف گسترش می دهند.
در سال ۱۲۹۶شمسی (آوریل ۱۹۱۷) دو نفر ایرانی از تبریز و جلفا در انجمن کارگران راهآهن روسیه شرکت نموده و طبق قطعنامهای از حقوق برادران کارگر روسی خود در راهآهن روسیه دفاع می نمایند.
در روز اول ماه مه ۱۹۱۷میلادی (اردیبهشت ۱۲۹۶شمسی) ابتداء کارگران چاپخانههای تهران با ۲۰۰۰عضو برای بهترکردن وضع اقتصادی خود اعتصاب می کنند. سپس دیگر صنعتگران که دارای سازمانهای کارگری بودند، به آنها می پیوندند و اعتصاب عمومی فوقالعادهای روی می دهد. اعتصابکنندگان از جمله تقاضا دارند که ساعات کار از ۹ساعت به ۸ساعت در شبانهروز تقلیل یابد و در مقابل اضافه کار دستمزد اضافه دریافت دارند. اعتصابات باشکوه کارگران در سال ۱۲۹۶شمسی، شور و جنبش فوقالعادهای در تمام گروههای مختلف کارگری بوجود می آورد و از طریق سازمانهای کارگری موجود به کارگران آگاهیهائی داده می شود. کیفیت این فعالیتها باعث می شود در تمام شهرهای ایران کارگران فعالیت خود را گسترش دهند و برای بدست آوردن شرائط بهتر کار و زندگی با کارفرمایان مبارزه نمایند. در اواسط سال ۱۲۹۶شمسی (۱۹۱۷میلادی) کارگران شرکت نفت جنوب (شرکت سابق انگلیس و ایران) دست به اعتصاب گستردهای می زنند؛ امپریالیسم استثمارگر انگلیس که هرگز انتظار چنین واقعهای را نداشت و بعلل سیاسی و آگاهیائی که در مورد تشکیلات کارگری و سندیکائی داشت، از دادن هرگونه امتیاز اضافی نسبت به کارگران اباء می کند. ابتداء با تهدیدهای شدید و وقتی که از تهدیدهای خود نتیجهای عایدش نمی شود، گروهان سواره نظام خود را همراه با گروههائی از ایلات جنوب برای مقابله با کارگران می فرستد و کارگران نفت جنوب را برای مدتی سرکوب نموده و آنها را به سر کار بر میگرداند. شرح این اعتصاب را در بخش سندیکاهای نفت جنوب می خوانید.
[i] - اساسنامه فرقه دموکرات ایران، ماده چهارم، به نقل از «فریدون آدمیت» ، " فکر دموکراسی اجتماعی در انقلاب مشروطیت "، انتشارات پیام، سال ۱۳۵۴، تهران، صفحه ۱۲۵و ۱۲۶
[ii] - همانجا
[iii] - اثر پیشین.
[iv] - نگاه کنید به اساسنامه حزب سوسیال دموکرات ایران به نقل از اسناد تاریخی...
Histoire du movement auvrier en Iran.
La Social démocratie en Iran
Ed. Maydak P.P. 129-132
[v] - اثر پیشین
[vi] - اثر پیشین
[vii] - نگاه کنید به اساسنامه سازمان انقلابی مجاهد شعبه ایرانی ( متشکله در مشهد ) به نقل از اسناد صفحه ۴۴تا ۴۶که خود نقل می شود، از مجله دنیا شماره ۳سال چهار.
[viii] - « ابراهیم فخرائی »، " میرزا کوچک خان سردار جنگل "، صفحه ۴۶
[ix] - نگاه کنید به اسناد ... همانجا، صفحه: ۱۲۵
[x] - نگاه کنید به اسناد ... جلد ۱، صفحه: ۶۴تا ۶۹
[xi] - نگاه کنید به اسناد ... جلد ۱صفحه: ۷۰تا ۷۳
[xii] - « سلطانزاده »، " انترناسیونال سندیکاهای سرخ، آوریل و مه ۱۹۲۲، به نقل از " اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران "، جلد چهارم، انتشارات مزدک، فلورانس، ۱۹۷۴، صفحه: ۱۰۸
[xiii] - " اسناد تاریخی جنبش سندیکائی "، انتشارات پادزهر، جلد ۱۱به کوشش « خسرو شاکری » صفحه: ۱۴۱- ۱۳۸
[xiv] - « ایوانف »، " تاریخ مشروطیت ایران "، صفحه: ۳۰
[xv] - « ایوانف »، " تاریخ مشروطیت ایران "، صفحه ۳۰و ۳۱