سندیکالیسم در ایران (در سه بخش)

 

 

 

 

فرهنگ قاسمی

بخش اول

سندیکاهای کارگری در ایران


جنبش مشروطیت، پیدایش صنعت و هسته‌های ابتدائی۱
جنبش مشروطیت ایران و بوجودآمدن انقلاب مشروطه نه تنها حاصل یک سلسله تحولات فکری در روشنفکران و مدیران جامعه بود، بلکه و بدون تردید پیدایش صنعت و کارخانجات کوچک و بزرگ و سرمایه‌گذاری‌های شبه صنعتی، تغییر و تحول شیوه‌های تولیدی، بوجودآمدن گروههای کارگری در کارخانجات، انتقال اندیشه ضداستثماری از دکترین‌های غربی و تطبیق آنها با شرائط ایران، رشد احزاب و انجمن‌ها و سندیکاها در این انقلاب مؤثر بوده است.

 از اواخر دوران صفویه و اوائل دوران قاجاریه به مرور روابط سنتی جامعه در اکثر زمینه‌ها از جمله در مورد مسائل مربوط به کار و کارگری دگرگون می شود. از این نقطه‌نظر دوران قاجاریه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. برای آشنائی با وضع کارگران قبل از هرچیز به سفرنامه «واتس» که در عهد «ناصرالدین شاه» به ایران مسافرت کرده بود، مراجعه می کنیم. او در مورد طبقات محروم و زحمتکش ایران چنین می نویسد:

وضع طبقه کارگر در ایالات مختلف فرق می کند. من وضع آنها را در نواحی نزدیک شهر تهران شرح می دهم. کشاورز یا کارگر تقریباً هر نوع شغلی را به عهده می گیرد؛ در شهر بصورت عمله، برای گل‌سازی، یا حمل آجر – برای کمک به بنّا – یا بعنوان باغبان، و یا به نام عمله مزدور در مزرعه آماده خدمت است. ساعت کارش از طلوع تا غروب آفتاب همه روزه به استثناء جمعه است که بطور کلی روز استراحت محسوب می شود. در حدود ساعت ده، نیم‌ساعت فرصت برای خوردن ناشتائی دارد و مدت کوتاهی برای خوردن ناهار و ادای نماز به وی فرصت می دهند. معمولاً تنبل‌وار کار می کند و لازم است کسی ناظر کارش باشد. برای هرروز کار در تهران مزدی معادل پنج و نیم تا یازده پنس – معادل یازده شاهی تا یک قران – متناسب با فصول سال دریافت می کند و در دهات بطور کلی بیشتر از تهران مزد می گیرد. در زمستان غالباً بیکار است و در بهار، مزد کمی نصیب‌اش می شود؛ ولی با شروع تابستان متقاضیان کار وی زیاد می شوند و در پائیز میزان مزدش به حداکثر می رسد. از مبلغی که روزانه به دست می آورد، معمولاً نصف یا سه‌چهارمش را به صبحانه و شام و پوشاک اختصاص می دهد و باقی را اگر خرج دیگری نداشته باشد، برای زمستان پس‌انداز می کند و یا برای زنش (خانواده‌اش) می فرستد. کارگر ایرانی بطور کلی مردی عیال‌وار است. اگر ناچار باشد برای کاریابی از دهکده زادگاه خود به جای دوری برود، معمولاً زنش را همراه نمی برد. اگر زن او صاحب فرزندانی باشد، غالباً در خانه یکی از اعیان خدمتکار می شود. زن کارگر ایرانی با آنکه بندرت در مزرعه به کار می پردازد، تا حدودی قادر است در تحصیل نان خانواده به شوهر خود کمک برساند. می تواند به دوخت و دوز لباس، وصله‌کردن، یا شستن آن بپردازد؛ و (همچنین قادر هست) می تواند وقت بیکاری را برای بافتن پارچه کتانی یا به طرق متعدد دیگر صرف کند. لباس او و اطفالش مختصر و ارزان است. شوهر معمولاً سالی یک دست لباس می پوشد. اجاره‌خانه ناچیزی می پردازد. غذای عمده کارگران نان است که در تهران معمولاً به نرخ یک من هشت شاهی – چهار پنس – فروخته می شود. گوشت گاو ارزان و در زمستان فراوان است، ولی در فصول دیگر سال، آن را نمی خورند بطور کلی، روستائیان ایرانی اگر قدرت خرید هرروزه آنرا نداشته باشند، هفته‌ای سه یا چهار دفعه گوشت می خورند.[i]

رویهمرفته باید گفت در زمان قاجار تا اواسط دوران سلطنت «ناصرالدین ‌شاه» و قبل از آن و بویژه در چهار دهه آخر قرن ۱۹ و پیش از انقلاب مشروطیت، مسئله " کارگر " و " کارفرما " زیاد جدا و دور نبود زیرا کارخانجات بزرگ بوجود نیامده بودند و " کارگر " و " کارفرما " بکمک یکدیگر از حقوق خود در مقابل قدرت‌های حکومتی مستبد و زمینداران قدرتمند دفاع می کردند. در این دوران، رابطه بین " کارگر " و " کارفرما " – با وجود برتری‌های مادی و غالباً معنوی کارفرما – بیشتر به صورت عواطف و احساسات پدر و فرزند تظاهر می نمود. از طرف دیگر حکومت مستبد وقت و آداب مرسوم در جامعه سنتی ایران به کارگران اجازه نمی داد در مقابل بعضی از کارفرمایان جبار و ستمگر که امروزه بر تعداد آنان بیش از پیش افزوده شده است حالت دفاعی و تهاجمی بگیرند. " کارگران " همیشه مجبور بودند مطیع اوامر و عقاید " کارفرمایان " باشند و اگر " کارگری " جنبه اعتراضی نسبت به " کارفرما " پیدا میکرد بدون اینکه بوسیله مرجع صلاحیّت‌دار رسیدگی شود، در زمان بسیار کوتاهی کارفرما به هر اقدامی که میلش بود دست می زد و " کارگر محکوم " همه چیز خود را از دست میداد، حتی گاهی شدت عمل " کارفرما " بگونه‌ای بود که " کارگر " مغضوب را وادار میکرد که شهر و دیار خود را ترک کرده و در شهر دیگری بکار و امرار معاش بپردازد. برخی اوقات کارگران مورد تنبیه بدنی کارفرمایان قرار می گرفتند. و اگر مقاومتی از طرف کارگر بعمل می آمد، توسط حکومت در ملاءعام شدیداً تنبیه و گاهی (حتی) بدار آویخته میشد. قبل از مشروطیت و قبل از اشاعه فکر بیداری ایرانیان نسبت به آزادی‌های فردی و اجتماعی، کارگران به ندرت در مقابل کارفرمایان مقاومت نشان میدادند. کارگر برای کارفرما کار می کرد، زن و فرزند وی نیز برای افراد خانواده کارفرما بعنوان مستخدم خدمت می کردند. در ازای آن، کارفرما نیز زندگی کارگر را تامین می نمود، در محلی که خودش زندگی می کرد به او نیز مسکنی می دادند. کارگر بجز کارهائی که در محل کار برای کارفرما انجام میداد، در منزل نیز اوقات خود را با انجام‌دادن کارهای منزل استاد – کارفرما – میگذراند و عموماً کارگران تمام‌مدت عمر خود را در خدمت استاد، کارفرما، ارباب و آقای خود می گذراندند. کمتر کارگری پیدا می شد که بعداز مدتی کارکردن از کارفرمای خود جدا شود، زیرا او بعلت شرائط اجتماعی موجود حاضر شده بود همه‌گونه ظلم و تعدّی را بپذیرد و صدایش هم در نیاید. وجود اعتقادات مذهبی و سنتی از یکطرف کارفرمایان را نسبت به کارگران، مسئول بار آورده بود و از طرف دیگر مذهب تخدیری و سنت‌های غلط که پایه‌های ساختار سیستم اجتماعی موجود را استحکام می بخشید به کارگران اجازه اعتراض نمی داد و همینطور تفرقه بجهت کیفیت کار او را تخفیف (تضعیف) می کرد.

اصولاً در اقتصاد جامعه فلاحتی ایران مسئله طبقه کارگر هنوز مطرح نبود و توجه اصلی معطوف به حقوق اجتماعی برزگران بود. البته در مرامنامه فرقه مجاهدین ذکری از حقوق اجتماعی کارگران رفته و در تاریخ انقلاب روسیه از تحرک انقلابی کارگران ایران گفتگو شده است. در غالب کشورهای جهان سوم سندیکاها با دخالت سندیکاهای کشورهای متروپل و استعمارگر که دارای سنت مبارزات کارگری و سندیکائی بوده‌اند بوجود آمده و رشد کرده‌اند. این اصل را در ممالک تحت استعمار از قبیل الجزائر، تونس، مراکش، و کشورهای افریقای سیاه و برخی از کشورهای آمریکای لاتین میتوان بوضوح مشاهده کرد. اما در ایران این پدیده مشاهده نمی شود و این بدان معنا نیست که کارگران ایرانی بخودی خود منشاء تأسیس سندیکاها بوده‌اند. مبارزات سندیکائی نیز مانند دیگر پدیده‌های نوین جوامع در حال توسعه در اثر رشد روابط اجتماعی ملت‌ها پدیدار گشت، رشد پیدا کرد و ویژگی‌های خود را یافت.

در ایران نیز تعاونی و اصناف زمینه‌های رشد نخستین سندیکاها هستند. در بسیاری از شهرهای بزرگ ایران تعاونی‌ها و اصناف از سال‌ها قبل از انقلاب مشروطه و از سال‌ها قبل از اینکه مبارزات سندیکائی بوجود آید تأسیس یافته بودند و مبارزات حرفه‌ای و صنفی را دنبال می کردند. قبل از انقلاب مشروطیت در اصفهان ۶۰ تعاونی حرفه‌ای، در کرمانشاه ۲۰ و در تبریز بیش از ۴۰ تعاونی متشکل وجود داشت. اغلب این تعاونی‌ها در مسائل اجتماعی صاحب‌نظر بودند و شرکت می کردند؛ بطور مثال در برنامه و خط‌مشی تعاونی‌های اصفهان نکات زیر به چشم می خورد:

- دفاع از قانون اساسی و حقوق اساسی مردم.

- ایستادگی در مقابل تقلب هنگام انتخابات مجلس و سعی در فرستادن افراد مطمئن از طبقه متوسط به مجلس.

- دفاع از منافع تعاونی‌ها.

- بهبود تکنیک‌های تولیدی و کوشش برای بالابردن سطح تولید و تکنیک و مبارزه علیه بورس‌بازی.

- دفاع از منافع پیشه‌وران و سازماندهی تعاونی‌ها بدون در نظرگرفتن طبقات و تشکل اتحادیه‌های شغلی مدرن.

نخستین بار در کتاب " اصول علم ثروت ملل " نگارش «میرزا محمدعلی خان فروغی – ذکاءالملک دوم» که در سال ۱۳۲۳ قمری انتشار یافته، از جماعت کارگران بعنوان طبقه اجتماعی جدید سخن رفته است. در این اثر ارزشمند علمی تحول اقتصاد صنعتی، تشکیل طبقه کارگر، هشیاری اجتماعی و تحرک کارگران، حقوق کارگران مثل حق اجتماعی، حق دست‌کشیدن از کار، تغییر شرائط کار و ترقی وضع مزدوری جملگی مطالعه شده است. از سوی دیگر تشکیل اقشار کارگر در هر جامعه مستلزم رشد صنعت و اقتصاد و تولیدات مانوفاکتور و کارخانه‌ای می باشد. برای اینکه بتوان مطالعه درستی از وضع زندگی و شرائط کارگران بعمل آورد باید ابتدائاً اوضاع اقتصادی و صنعتی جامعه در عصری که اقشار کارگری شکل می گیرند، مورد بررسی قرار گیرد. این کوشش ابتدائی اجازه خواهد داد تا تصور درستی از اوضاع کار و کارگری در آن عصر بدست آید. بدین علت ما به این موضوع مروری سریع اما دقیق می افکنیم.

 

 



سندیکالیسم در ایران

بخش دوم

فرهنگ قاسمی

اوضاع اقتصادی و صنعتی در رابطه با پیدایش گروه‌های کارگری
(اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی)

از اوائل قرن شانزدهم شرکت‌های مختلف انگلیسی، روسی، هلندی، فرانسوی کوشش می کردند در کشور ما روابط استعماری به وجود آورند. در زمینه‌هایی موفق بودند، در زمینه‌هایی نیز با مقاومت شدید مردان سیاست روبرو می شدند. در اواخر دوران قاجار، ایران از نظر اقتصادی علماً تحت نفوذ دو قدرت بزرگ جهان آن روز قرار گرفته بود یکی انگلستان و دیگری روسیه تزاری. هرکدام در رقابت با دیگری به بخشی از منابع و امکانات اقتصادی و مالی ایران دست انداخته بودند. ما به این امتیازات در ادامه این بحث خواهیم پرداخت.

از ابتدای قرن نوزدهم بویژه بعداز سال‌های ۱۸۵۰ میلادی روس‌ها و انگلیسی‌ها کالاهای تجاری خود را به سوی ایران سرازیر می کردند. در سال‌های قحطی، در مواقع جنگ، فشارهای اقتصادی شدت پیدا میکرد، متعاقب آن به آهنگ ورود کالاهای خارجی به ایران افزوده میشد. با افزایش میزان واردات کالاهای خارجی و توسعه روابط تجاری ایرانیان بالاخص در اثر گسترش این روابط با دو کشور روسیه تزاری و انگلستان، بمرور باعث وخیم‌شدن تولیدات داخلی گردیده و این تولیدات قدرت رقابت با کالاهای وارداتی را از دست می دادند. قبل از اکتشاف منابع نفتی، عمده‌ترین رقم تولیدات صادراتی ایران را محصولاتی تشکیل می دادند که مواد اولیه آنها پشم، پنبه و ابریشم بودند. عمده‌ترین محصولات ساخته‌شده فرش و پارچه‌های دست‌باف و شال بشمار می رفتند. صنایع کاشی‌سازی نیز از آن جمله بودند که بیشتر مصرف داخلی داشتند. این محصولات در گذشت اعصار توانسته بودند بیان‌گر ویژگی‌ها و خصائل مذهبی، اخلاقی، قومی، ملی، فرهنگی و زیباشناسی مردم ایران شوند. برخی از این محصولات که جنبه صادراتی نیز داشتند عبارت بودند از: صنایع نقره‌کاری، فرش، پارچه‌بافی و شال، ابریشم‌کاری (تابی) (ابریشم‌کشی) پارچه‌های رنگی، نمدکاری (مالی)، منبّت‌کاری، محصولات فلزی، شراب‌سازی، شکرسازی و انواع شیرینی‌جات (قنادی)، قایق‌سازی، مجسمه‌سازی، زری‌دوزی، اسلحه‌سازی، اشیاء ساخته‌شده از مس و ...

در اواخر قرن گذشته (قرن نوزدهم میلادی) سرمایه‌داران ایرانی بمرور دست به ایجاد کارخانه‌هائی زدند که با قوه بخار و برق کار می کردند. در شهرهای مختلف کارخانه‌هائی بوجود آمدند که هرکدام بین ۵۰ تا ۱۵۰ کارگر داشتند. این مؤسسات اغلب نمی توانستند با کالاهای وارداتی که بوسیله تجار مرتبط به انگلیس و روس وارد ایران می شدند رقابت کنند.

بنابراین اغلب بعداز مدت کوتاهی، فعالیت خود را قطع می کردند و کارگران را به بازار بیکاری می فرستادند. نمونه‌هایی از این کارخانه‌ها عبارت بودند از: کارخانجات کاغذسازی، کارخانه قند، کارخانه چلواربافی، کارخانه بلورسازی، کارخانه چینی‌سازی، کارخانه شمع‌سازی، کارخانه اسلحه‌سازی، انواع بافندگی‌ها، کارخانه باروت‌سازی، کارخانه مخصوص تهیه پیستون، کارخانه گاز، کارخانه کبریت‌سازی، کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی، کارخانه برق، صابون‌سازی، آبجوسازی، شراب‌سازی و عرق‌سازی.

با توجه به تاریخ تأسیس، فعالیت و تعطیل این مؤسسات معلوم میشود مدت عمر آنها چندان نمی پائید. بطور مثال، بنا به قول «محمدعلی جمال‌زاده» نویسنده " گنج شایگان " در قرن ۱۹ میلادی فقط در مشهد بیش از ۱۲۰۰ دستگاه ابریشم‌کشی موجود بوده است که هنگام نوشتن کتاب فوق این تعداد به ۱۵۰ تا ۲۰۰ واحد می رسد.[i]

هرکدام از این واحدهای پرورش کرم ابریشم و ابریشم‌تابی تا موقعی که کرم و پیله را به نخ ابریشم و آنرا به پارچه تبدیل می کردند دهها کارگر را به اشتغال وا می داشتند. از جمله مهمترین از این کارخانه‌ها که ورشکست شدند کارخانه ریسمان‌ریسی بود که توسط «ناصرالملک» از مسکو خریداری شده بود. (۱۲۷۵) کارخانه تفنگ‌سازی (۱۲۷۸)، کارخانه کاغذسازی تهران، کارخانه شکرریزی در مازندران، کارخانه چلواربافی در نزدیکی تهران، کارخانه بلورسازی (۱۲۸۵) در تهران که در ابتدا در ۱۲۸۵ شروع بکار کرد و متوقف شد. سپس در سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۹ توسط «حاج محمدحسن امین‌دارالضرب» و با همکاری بلژیکی‌ها مجدّداً شروع به فعالیت کرد، اما متعاقباً بسته شد.[ii] بالاخره از حدود دهه هفتاد قرن سیزدهم هجری به این سو بدفعات کارخانجات مختلف و متنوع در ایران ایجاد گردیدند و اغلب به ملاحظه رقابت با کالاهای خارجی از یکسو و بی‌تجربگی و بی‌ثباتی اقتصادی و صنعتی نتیجه مطلوب بدست نیاورده و به تعطیل کشانیده شدند.

«سلطان‌زاده» در مورد اوضاع کارخانجات و صنایع دستی ایران در قرن نوزدهم چنین نظر میدهد:[iii]

" ایران در قرن گذشته با محصولات صنعتی خود مصنوعات فلزی، چینی‌آلات و انواع پارچه‌های پنبه‌ای، پشمی و ابریشمی شهرت داشت. در حال حاضر این کالاها اجباراً جای خود را به مصنوعات ماشینی ارزان‌تر منچستر، لیون، مسکو و غیره می دهند. فقط در زمان جنگ تأثیر این مراکز صنعتی بحد قابل ملاحظه‌ای کاهش یافت و این امر امکان داد که مصنوعات مانو‌فاکتوری کشور دوباره به مقدار زیاد وارد بازار شوند. صنایع محلی هنوز هم مثل سابق دستی و پراکنده است و در ضمن تقریباً هر ولایت و هر شهری به تناسب مواد اولیه و مصالح، خصوصیات قومی و فرهنگی و بازار فروش کالاهای تولیدی که در آن ناحیه یافت می شود، تولید مخصوص بخود را دارد. صنایع محلی در طی چند قرن گذشته شالوده ریزی شد. با توجه به فهرست تقریبی شهرهای عمده ایران که ذیلاً آورده می شود می توان درباره اینکه چه حرفه و صنعتی بیش از همه مختص این و یا آن شهر ایران است تصور کلی پیدا نمود: آستارا – الیجه (پارچه‌های ابریشمی راه‌راه)؛ بروجرد – صنعت زرگری؛ بجستان (ایالت خراسان) – مصنوعات فلزی، پارچه‌های ابریشمی و پنبه‌ای و قالی و غیره؛ بیرجند – قالی‌های نامرغوب؛ یزد – رنگرزی، مصنوعات ابریشمی و نخی، قنادی (تا پیش از ورود قند خارجی، قند یزد در سراسر ایران شهرت داشت)؛ تسفر (نزدیک یزد) – نمدمالی؛ تبریز – پارچه‌های رنگارنگ ابریشمی و نخی، عبا و غیره؛ اصفهان – زرگری، خاتم‌کاری، پارچه‌بافی، چاقوسازی و دیگر اشیای فلزی، شراب‌سازی و غیره؛ محمره (خرمشهر) – قایق‌سازی (شراعی)؛ مشهد: قالی‌بافی، اشیاء دست‌باف ابریشمی و تسبیح؛ شیراز – زرگری، شراب‌سازی، انواع عرق‌جات، کاشی‌سازی و مجسمه‌سازی؛ شوشتر – قالی‌بافی؛ رشت – قلم‌کاری، زری‌دوزی، اشیاء فلزی، اسلحه گرم و سرد؛ کرمان – قالی‌بافی، شال کشمیر؛ زنجان – اشیاء ساخته‌شده از مس.

البته در شهرهای مذکور غیر از صنعت‌هایی که برشمردیم، رشته‌های دیگری هم وجود دارند که فقط اهمیت محلی دارند. و اما در مورد کارخانه‌هائی که با قوه بخار و برق کار می کنند باید گفت که تعداد این قبیل کارخانه‌ها در ایران بسیار ناچیز است. مؤسسات فعلی ایران گرچه کارخانه نامیده می شوند ولی بیشتر شبیه کارگاه‌های بزرگ هستند تا کارخانه. این کارگاه‌ها از ۵۰ تا ۱۵۰ نفر کارگر دارند و قادر نیستند مدت زیادی در رقابت با کالاهای خارجی مقاومت کنند. بخش اعظم آنها در سال دوم یا سوم تأسیس خود تعطیل می گردند. فهرست زیرین کارخانه‌ها و فابریک‌های ایران و چگونه‌گی وضع صنایع کشور را نشان می دهد:

۱. کارخانه اسلحه‌سازی تهران – تأسیس در سالهای ۵۸- ۱۳۵۷ قمری – سالیانه ۱۰۰ قبضه تفنگ تولید می کرد، اکنون کار نمی کند. ولی برای بکارانداختن مجدد آن کوشش‌هائی بعمل می آید.

۲. کارخانه کاغذ سازی تهران.

۳. و ۴. کارخانه‌های قند (مازندران و نزدیک تهران) کار نمی کنند.

۵. کارخانه چلواربافی (نزدیک تهران) کار نمی کند.

۶. کارخانه بلورسازی (تهران) از سال ۶۷-۱۳۶۶ قمری تعطیل است.

۷. کارخانه چینی‌سازی (تهران) کار نمی کند.

۸. کارخانه شمع‌سازی (تهران).

۹. کارخانه کاغذسازی (اصفهان)

۱۰. کارخانه اسلحه‌سازی (اصفهان) تعطیل است.

۱۱. و ۱۲. کارخانه بافندگی (اصفهان و تهران).

۱۳. و ۱۴. کارخانه حریربافی (نزدیک رشت- گیلان).

۱۵. کارخانه باروت‌سازی.

۱۶. کارخانه مخصوص تهیه پیستون.

۱۷. کارخانه گاز تهران، ماشین‌آلات این کارخانه ۳۰۰۰۰ لیره انگلیس تمام شد ولی پس از دو سال به مبلغ ده هزار لیره انگلیس فروخته شد و اخیراً بدست یک شرکت خارجی افتاده است.

۱۸. کارخانه کبریت‌سازی (تهران) ساختمان این کارخانه ۲۰۰۰۰ لیره انگلیس خرج برداشت ولی نتوانست در مقابل کبریت روس‌ها و اطریشی‌ها مقاومت کند و بسته شد.

۱۹. و ۲۰. کارخانه ریسندگی (تهران از سال ۹۴-۱۲۹۳) بعلت عدم قدرت رقابت با محصولات خارجی بسته شد. کارخانه ریسندگی (تبریز).

۲۱. و ۲۲. و ۲۳. کارخانه پنبه‌پاک‌کنی (اصفهان، نیشابور، مراغه).

۲۴. تا ۲۸. کارخانه‌های برق (تهران ۲ کارخانه، مشهد، رشت و تبریز).

۲۹. کارخانه صابون‌سازی (تهران)

۳۰. کارخانه آبجوسازی (تهران).[iv]

 

دو همسایه شمالی و جنوبی در امر ورشکستگی این مراکز کوچک صنعتی نقش مهمی ایفا می کردند و با سیاست‌های خود هرگز اجازه نمی دادند تجار ایرانی و تجارت ملی و غیروابسته اندوخته‌ها و ثروت خود را در ایجاد و ترویج صنایع داخلی بکار اندازند و کارگاه و کارخانه دائر نمایند.

علیرغم همه اینها می بینیم برخی از سرمایه‌داران یا بهتر است بگوئیم ثروتمندان ایرانی بمنظور بدست‌آوردن سود اقدام به سرمایه‌گذاری می نمایند. اما از آنجا که بخش اعظم تولید داخلی کشور قادر به رقابت با تولیدات وارداتی نیست، سلامت تولیدات داخلی مرتباً به مخاطره می افتد. بویژه وقتی که سرمایه‌داران خارجی تصمیم می گیرند کوچکترین امکان را نیز از سرمایه‌داران داخلی سلب کنند، کارخانجات نونهال و بی‌تجربه ایرانی بشدت لطمه می بینند و از دور رقابت خارج می گردند. بنا براین در مناطق بزرگ که تعداد مصرف‌کنندگان زیاد است، مانند: تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز برای مدتی صنایع جدید تعطیل و صنایع سنتی فعالیت خود را به حداقل ممکن می رسانند. در چنین مواقعی کارگران شاغل در صنایع دستی از یک سو و کارگران بیکارشده از کارخانجات نیمه‌صنعتی اوائل قرن بیستم – شهرهایی که در آنها چند کارخانه وجود داشته – با مسئله اعتصاب و حقوق کارگری آشنا می شوند. البته همینطور که در فصل‌های بعدی خواهیم نوشت آشنائی کارگران با اعتصاب از طریق فعالیت احزاب سیاسی که کمابیش اوضاع اقتصادی را تحلیل می کنند و یا اهداف سیاسی خاص خود را دارند، طرح می شود. زیرا برخی از این سازمان‌های سیاسی معتقدند هجوم سرمایه‌داری خارجی جلوی رشد سرمایه‌داری داخلی را سد میکند و عدم رشد سرمایه‌داری داخلی باعث می گردد؛ رشد اجتماعی و اقتصادی و نهایتاً امر گسترش طبقه کارگر و شرائط لازم برای رشد اقتصادی متوقف گردیده در نتیجه رشد مبارزات اجتماعی تعطیل شود.




[i]  - « محمدعلی جمال‌زاده » -" گنج شایگان " ، انتشارات کاوه، برلین – ص. ۷۹

[ii]  - اثر پیشین، ص. ۹۱

[iii]  - منبعی که « سلطان‌زاده » برای تهیه متنی که ملاحظه خواهید کرد استفاده می کند، همان منبعی است که « جمال‌زاده » نیز در کتاب " گنج شایگان "  مورد استفاده قرار می دهد.

[iv]  - آثار « سلطان‌زاده » ، " اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی ایران "، جلد چهارم، انتشارات مزدک – ص.

۸۴ و ۸۵. از این به بعد هرگاه به این سلسله انتشارات رجوع شود در پاورقی برای اختصار " اسناد تاریخی... " به ذکر جلد و صفحه بسنده میشود.

 

سندیکالیسم در ایران

 بخش سوم

فرهنگ قاسمی

عدم استقلال ملی‌ حاکمیت وابسته و امتیاز بعداز امتیاز                                                                                                                

 دولت وابسته به قدرت‌های خارجی نه تنها قادر نیست دست به تدابیری بزند که دست خارجی از تجاوز به اقتصاد داخلی ایران کوتاه گردد، بلکه برعکس هرروز در زمینه‌های اقتصادی و مالی امتیاز تازه‌ای به این یا آن دولت می دهد و شرائط را در جهت وابستگی اقتصادی فراهم می آورد.

امتیازاتی که در قرن نوزدهم توسط «ناصرالدین شاه قاجار» به خارجی‌ها داده شد به قرار زیر می باشند:

- امتیاز نفت دالکی به شرکت تعاونی م.هوتز.

    این امتیاز در سال ۱۸۸۴ جهت استخراج نفت دالکی و سالاخ واقع در جزیره قشم به شرکت فوق داده شد که چون به نتیجه‌ای نیانجامید، تعقیب فعالیت متوقف شد و در سال ۱۹۰۱ کنسرسیوم مربوطه منحل گردید.

- امتیاز " بارون ژولیس رویتر "

    این امتیاز در سال ۱۲۸۹ هجری قمری (۲۵ ژوئیه ۱۸۷۱ میلادی) در زمان صدراعظمی انگلوفیل معروف «میرزا حسین خان سپهسالار»[i] به «بارون ژولیس رویتر» یهودی آلمانی‌الاصل انگلیسی داده شد. او داوطلب شده بود خط آهن در سراسر ایران بکشد، به استخراج معادن دست بزند، احداث قنوات و ایجاد کانال‌ها را پیش ببرد، تأسیس خطوط شوسه و اداره کل گمرکات، کلیه منابع طبیعی و کشاورزی را بعهده بگیرد. همه این اقدامات تحت نظر محافل مالی و رجال سیاسی انگلستان قرار داشت. این قرارداد را باید نفوذ سیاسی و اقتصادی کامل انگلستان بر ایران بحساب آورد. از نظر اهمیتی که این قرارداد در تهیه زمینه‌های اسارت مردم ایران دارد، متن قرارداد همراه با اسامی امضاءکنندگان ضمیمه این کتاب می آید.[ii]

- امتیاز راه‌آهن جلفا به روسیه تزاری.

    با دادن این امتیاز است که سیاست موازنه مثبت در ایران بالا می گیرد. «ناصرالدین» و دربار قاجار برای رفاه و آسایش و پوشانیدن هزینه‌های بی‌حساب طبقه حکومت‌گر هربار که امتیازی به شمال می دهد، امتیاز دیگری را به جنوب (انگلیس) وا می گذارد.

- امتیاز راه‌آهن جلفا بنا به دخالت مستقیم سفیر روسیه تزاری به یک افسر روسی تزاری «فون فالکن هاکن» در سال ۱۲۹۱ هجری قمری واگذار می شود.[iii]

- امتیاز ذغال‌سنگ فشند یا امتیاز کلیه معادن و راه‌آهن به فرانسوی‌ها.

    گیرنده این امتیازات شخصی بود بنام «بواتال» فرانسوی که تحت عنوان امتیاز استخراج ذغال‌سنگ و ارسال آن از طریق روسیه به اروپا امتیاز راه‌آهن را نیز گرفت. خط راه‌آهن شاه عبدالعظیم کار اوست، اما به مرض وبا درگذشت و کارش نیمه‌تمام ماند.

- امتیاز بانک شاهی یا امتیاز معادن ایران به انگلیسی‌ها،

«بارون ژولیس رویتر» که مدعی خسارت بود بالاخره در ۲۷ جمادی‌الاول ۱۳۰۶ قمری (۱۲۶۶ شمسی) امتیاز تأسیس بانک شاهی را از «ناصرالدین شاه» گرفت. مدت این امتیاز ۶۰ سال بود. قصد انگلیسی‌ها علاوه بر نظارت و کنترل دخل و خرج و صرّافی، دست‌گذاردن بر معادن ایران نیز بود. در فصل یازدهم این امتیاز، بانک شاهی امتیاز انحصاری کلیه معادن ایران از قبیل آهن، مس، ذغال‌سنگ، جیوه، نفت و غیره باستثنای طلا و نقره و احجار (سنگ‌های) قیمتی را بخود اختصاص می دهد.

- بانک استقراضی روس و خط‌آهن جلفا و معادن طرفین راه‌آهن.

برای برقراری توازن به درخواست روسیه تزاری و به منظور امکان استقراض از بانک مزبور توسط رجال مملکت و شاهزادگان در سال ۱۲۶۸ شمسی (۱۳۰۸ قمری) – دوسال بعداز اعطای امتیاز به انگلیسی‌ها – امتیاز تأسیس بانک استقراضی نیز به روس‌ها داده شد.

همانطوری که گفته شد این بانک به درباریان، اعیان و اشراف و ارباب عمائم صاحب‌نفوذ وام میداد. این بانک خط‌آهن جلفا و تبریز را با یک شعبه از صوفیان تا گاو‌چشمه یا شرفخانه در ساحل دریاچه ارومیه احداث کرد. (۲۷ جمادی‌الاول ۱۳۳۳ قمری) در زمان جنگ سال ۱۳۳۴ قمری – جنگ بین آلمان ویلهلم با روس‌ها - این خط‌آهن مورد استفاده نظامی روس‌ها قرار گرفت. در امتیاز بانک استقراضی تا ده فرسنگی طرفین خط راه‌آهن حریم امتیاز در نظر گرفته شده و اجازه بهره‌برداری از معادن این حریم به این بانک واگذار گردید.

- امتیاز «ویلیام کنکس دارسی» - استرالیائی، انگلیسی‌الاصل.

این امتیاز توسط «مظفرالدین شاه» اعطاء شد. عامل امتیاز یک فرد ارمنی بنام «کتابچی خان» رئیس گمرکات ایران بود. مقام مسئول از سوی حکومت ایران «اتابک اعظم امین‌السلطان» روسوفیل می باشد. مدت این امتیاز ۶۶ سال بود. امتیاز بدست انتلیجنت سرویس انگلیسی افتاد و شرکت نفت انگلیس و ایران تأسیس شد.[iv]

امتیاز دارسی و مسائل جنبی آن خود موضوع جالب و قابل توجهی است که نشان می دهد چگونه میلیونها ثروت ملت ایران به قیمت خوش‌گذرانی‌های درباریان و اعیان و اشراف به تاراج گذارده شد.

اعطای یک‌یک امتیازاتی که در بالا نام برده شد بخاطر بی‌لیاقتی‌ها و خوش‌گذرانی‌های دربار قاجار انجام می گرفت. تاوان چنین اعمالی را فقط و فقط مردم بیچاره می پرداختند. زیرا حکومت مجبور بود بابت اصل و فرع قروض دریافت‌کرده از خارجه، توده مردم و طبقات تحتانی جامعه فقیر ایرانی را زیر فشار قرار دهد. مالیات‌هائی که به دست‌رنج دهقان و کشاور و کارگر بسته می شد، روز به روز اوضاع اقتصادی و مالی آنها را وخیم‌تر می کرد. مالکین بزرگ و خوانین عمده‌ترین دستیاران دربار و استعمار بودند. آنها حتی کشاورزان و دهقانان را وادار می ساختند تا دست به تولید محصولاتی بزنند که مورد احتیاج انحصارگران خارجی بود. تولید محصولاتی که رقابت داخلی کالا را برهم می زد و انحصار را به مخاطره می انداخت قدغن شده بود. این اوضاع و احوال باعث می گردید تا وضع زندگی روستائیان رو به تنگی و وخامت بیشتری برود.

همانطوری که قبلاً گفته شد از سوی دیگر انحصارگران خارجی جلوی رشد و گسترش صنایع کارخانه‌ای را نیز گرفته بودند و هرروز زمینه‌های ورشکستگی آنها بیش از پیش فراهم می آمد. هردو این عوامل باعث می گردید تا مرتباً هسته‌های نخستین کارگری از هم پاشیده شده و این قشر میان شهر و روستا در کوچ مداوم باشند.


[i]  - « لرد کرزن » راحع به دوره صدارت « میرزا حسین خان سپهسالار » چنین نی نویسد:" حرارت دوستی انگلیس در ایران در هیچ تاریخی به این درجه بالا نرفته بود."  او در سال ۱۲۸۷ قمری به صدارت رسید.

[ii]  - این امتیاز بنا به فشار روسیه تزاری بر «ناصرالدین شاه » و بدست «معتمدالدوله فرهاد میرزا» (عموی «ناصرالدین شاه») لغو گردید.

[iii]  - نگاه کنید به « محمدعلی جمال‌زاده » - " گنج شایگان "، انتشارات کاوه برلین، ۱۳۲۵ هجری قمری

[iv]  - جاسوسی که در لباس کشیش این امتیاز را از دارسی برای امور خیریه کلیسا گرفت، جاسوس زبردست انگلیس بنام « سیدنی رایلی» کلیمی بود.