براي زنان بند 209

 

ح. فرزان

 

ممنوع الملاقات، محروم از تماس با خانواده، متهم به اتهامات بي اساس و تحت فشار بازجويي هاي سنگين براي 10 روز، 20 روز، 25 روز؛ جمهوري اسلامي جنايات خود عليه زنان شركت كننده در اعتراضات خياباني اينك در بخش زنان بند 209 اوين تكميل مي كند. چهره هاي شاخصي از فعالين حقوق زن، و فعالين زن حوزه هاي حقوق بشر، دانشگاه و مطبوعات اكنون در بند 209 در اسارت رژيم اند و شرايطي به مراتب دشوارتر از مردان دربند را تجربه مي كنند. اخيراً محمدرضا نيكفر انديشمند ايراني مقيم آلمان در مقاله «الاهيات شكنجه» زندان را مشهد حقيقت جمهوري اسلامي دانسته؛ جايي كه ماهيت حقيقي اين رژيم آشكاره مي شود. از پرتو وضعيت زنان بند 209  يكي از وجوه ماهوي رژيم يعني وجه زن ستيزي آن برملا شده است. فقط قوانين رژيم نيست كه زن ستيز است ماهيت رژيم اين است. كسي باتون هايي كه بي رحمانه بر سر و بدن زنان شركت كننده در تظاهرات خياباني فرود مي آمد را هنوز نشاني از زن ستيزي رژيم نگرفته بود، كسي قتل ندا آقا سلطان را نشاني از اين معنا نگرفته بود چرا كه اينها را هم راستا با ضرب و شتم و كشتار مردان به خيابان آمده مي ديدند اما وضعيت وخيم زنان بند 209 اوين؛ وضعيتي كه بخش مردان پيش آن لنگ مي اندازد؛ به يكباره حجاب از خوي زن ستيز جمهوري اسلامي برداشته است.
جمهوري اسلامي در سپهر ولايت مطلقه فقيه اكنون برهنه پيش روي ماست: نوعي خليفه گري اسلامي كه رياكارانه به نام علي اما به سبك معاويه حكمراني مي كند، حكومتي حقوق بشر گريز – چه نفرت ژرفي دارد اين رژيم از حقوق بشر- خردگريز و زن ستيز. زن ستيزي گرچه ريشه در تاريخ و فرهنگ ما دارد اما هيچگاه اين چنين عريان نبوده است. هيچ مرد ايراني در خيابان دست بر روي زني بلند نمي كند اما مردان اين رژيم باتون هايشان را با غيظي صد چندان بر سر و بدن زنان فرود آوردند. اين نيز بسنده شان نبود. ماموران نيروي انتظامي رژيم با خودروي پليس از روي بدن زنان فروغلتيده در خيابان گذشتند. اين نيز بسنده شان نبود و اكنون بازجويان اوين بند 209 را به شكنجه گاه روح و جسم نمايندگان شريف جامعه زنان ايران بدل ساخته اند تا سياهه جنايت هاي زن ستيزانه رژيم تكميل شود.
بررسي چرايي دشمني رژيم با زنان موضوع اين نوشتار نيست؛ پرواضح است كه وحشت از حضور فعال زنان در صحنه عمومي اين دشمني ريشه دار را دامن زده، زنان نخستين گروه اجتماعي تحول خواه در سي سال اخير بوده اند و چنانكه پيش تر كسان ديگر گفته اند رژيم از پيوند خوردن آنها با يك جنبش سياسي تحول خواه مي هراسد. آري رژيم، رژيمي تا بن دندان مسلح به توپ و تانك، سپاهي و بسيجي، اوباش و تبهكاران سازمان يافته، از زناني بي دفاع كه همواره با رويكردي مسالمت جويانه به فعاليت اجتماعي و سياسي پرداخته اند، مي ترسد. جنبش سبز بي شك وامدار زنان است؛ چراكه هم خصيصه تحولخواهي و هم استراتژي مبارزه مسالمت آميز را از آنان به عاريت گرفته و نيز پايدارترين همراهان خود را از ميان آنان يافته است. از همين رو بود كه رژيم بيشترين خشونت را بر مسالمت جوترين طيف جنبش اعمال كرد؛ خشونتي كه هنوز در زندان استمرار دارد.
بر اين اساس سهم چشمگير زنان در جنبش سبز بايد به رسميت شناخته شود و بواسطه احترام به مطالبات و خواسته هاشان و نيز از طريق حمايت گسترده از فعاليني كه هزينه هاي جاني و روحي بسيار در اين راه پرداخته و مي پردازند، ادا گردد. در اين ميان سهم زنان بند 209 برجسته است. زنان بند 209 محروم از حقوق قانوني و بديهي خود هستند. ممنوع الملاقات شده اند، روزهاي طولاني بدون تماس با خانواده شان به سر برده اند و بدون دسترسي به وكلاي خود بار سنگين اتهامات بي اساس و بازجويي هاي سنگين را تحمل مي كنند. نام زنان بند 209 را به خاطر بسپاريد:
منصوره شجاعي(فعال حقوق زنان)- شيوا نظرآهاري (فعال حقوق بشر)- بهاره هدايت (فعال دانشجويي)- مهين فهيمي و زهره تنكابني (از مادران صلح)- مهديه گلرو(فعال حقوق بشر)- آتيه يوسفي (فعال حقوق زنان)- فروغ ميرزايي(وكيل دادگستري)-پريسا كاكايي(فعال حقوق بشر)- مريم ضياء( فعال حقوق كودك)- بدرالسادات مفيدي(روزنامه نگار)- مهسا حكمت(روزنامه نگار)- آذر منصوري (فعال سياسي)- سميه رشيدي (فعال حقوق زنان)- سارا توسلي( فعال سياسي)- پروانه راد(فعال حقوق زنان)- شبنم مددزاده- عاليه اقدام دوست- لي لي فرهادپور- ليلا توسلي- نيلوفر هاشمي و...