زنان در برابر یک نامزد بدنام

مسیح علی نژاد


تنها چندماه گذشته است از روزی که شورای عمومی سازمان ملل، جمهوری اسلامی ایران را به دلیل سرکوب خشونت بار معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، محکوم کرده است، اما سیاست وقاحت و دیپلماسی مبتنی بر بی اعتنایی، سیاستمداران ایرانی را بار دیگر بر آن داشته است تا همانند همیشه چنان که انگار هیچ اتفاقی در ایران رخ نداده است، تلاش برای عضویت در مجامع بین اللملی را آغاز کنند.
ابتدا در خواست عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل در دستور کار قرار گرفت. درخواست جمهوری اسلامی برای عضویت در این شورا اگرچه با اعتماد به نفسی مضاعف همراه بود اما اعتراض و دورخیز گسترده فعالان حقوق بشر در ایران و در راس آن نامه اعتراضی برنده جایزه صلح نوبل ایران به تمامی کشورهای عضو شورای عمومی سازمان ملل، کمیسر عالی حقوق بشر و دبیرکل سازمان ملل، جمهوری اسلامی را بر آن داشت که پیش از سرافکندگی در مجامع بین المللی، درخواست خود برای عضویت در شورای حقوق بشر را پس بگیرد. اما هنوز از این عقب نشینی زمان زیادی نگذشته است که سخنگوی وزارت خارجه خبر می دهد که این انصراف پایان تلاش مضاعف ایران برای حضور در مجامع بین المللی نیست و از قضا اینبار جمهوری اسلامی خود را نامزد عضویت در کمیسیون بین المللی حمایت از زنان کرده است.
بی شک صرف نظر از اینکه اساسا این ادعای سخنگوی وزارت خارجه و عضویت در چنین کمیسیونی اساسا صحت دارد یا نه، درنگاه هر زن ایرانی که این سالها زخم عمیق تبعیض و خشونت را بر پیکره نیمی از جمعیت ایران به وضوح احساس می کند، این درخواست، تلخ و کمی عصبانی کننده به نظر می رسد اما از منظر دیگر اگر به این ماجرا نگاه شود، نشان می دهد که دولت چقدر رندانه و هنرمندانه برنامه ریزی کرده است تا تریبون های جهانی را برای مقابله با چهره ضد بشر دوستانه ای که حاکمیت ایران به نمایش گذاشته شده است، در اخیتار گیرد .
هم این در خواست و هم آن درخواست نیمه تمام و پس گرفته شده، نشان می دهد که دولت جمهوری اسلامی علی رغم تمامی بحران هایی که در داخل با آن دست و پنجه نرم می کند، از حواس و هوشیاری کامل برای از دست ندادن فرصت های بین المللی برخوردار است. چنانچه درست در روزهای نخست اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و درست در اوج روزهای شکنجه و تجاوز و خشونت در خیابان ها و زندان های ایران، شاهد بودیم که کودتا گران چگونه بخش عظیمی از برنامه های خود را معطوف به کار رسانه ای و تبلیغاتی در عرصه های بین المللی کرده بودند.
بدین معنی که همزمان با کشته شدن معترضان در خیابان، از یک طرف کسانی در داخل ایران همچون صفار هرندی، رسایی و دیگری و دیگری، به عنوان نمانیدگان و هواداران تبلیغاتی دولت، شهر به شهر و دانشگاه به دانشگاه، میتینگ و مراسم سخنرانی برگزار می کردند تا به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی در این تریبون آزاد خشم بخش هایی از دانشجویان  فروکش داده و در عین حال موج حمله های جدی به سران جنبش را نمایندگی کنند، از طرف دیگر همین نمایندگی به کسانی چون مرندی و هواداران دیگر دولت که به زبان انگلیسی و برقراری ارتباط در عرصه های رسانه ای و بین المللی مسلط بوده اند، داده شد تا همان مسوولیت تبلیغاتی را آنها در خارج از ایران عهده دار شوند.
درست در روزهایی که تمامی مخالفان دولت یا در زندان بوده و یا منع و ممنوع از مصاحبه با رسانه های خارجی بوده اند، احمدی نژاد و هواداران او در رسانه های خارجی حضوری پررنگ داشته اند و حتی با پرداخت مبالغ سنگین به رسانه های خارجی، برنامه هایی را برای تنظیم مصاحبه هایی با احمدی نژاد هماهنگ می کردند تا احمدی نژاد با یک سوژه تکراری در برنامه های متعدد تلویزیونی حاضر شود و از آن طریق توجه افکار عمومی جهان را از ماجرای کشته شدن ندا آقاسلطان که در صدر اخبار جهان نشسته بود، به سمت ماجرای کشته شدن زن محجبه مصری در آلمان منحرف سازد.
عنوان کودتا شاید در نگاه نخست، یک واژه سازی از سوی مخالفان انتخابات به نظر آید اما کودتاگران واقعی، تمامی ابزارهای تبلیغاتی داخلی و بین المللی را به کار گرفته اند تا پروژه تسلط خود بر بحران های پیش رو را به شیوه ای مدرن مدیریت کنند. لذا همانگونه که تمامی رسانه های منتقد و مخالف دولت در ایران توقیف، تمام احزاب منتقد دولت پلمپ، تمامی روزنامه نگاران و فعالان سیاسی منتقد دولت زندانی و تمامی وب سایت های اطلاع رسانی منتقد و معترض فیلتر نیز شده اند، کودتا گران همه تلاش خود را به کار گرفته اند تا تمامی ابزارهای رسانه ای در حوزه های بین المللی را در چنین خلاء بزرگ رسانه ای در ایران به خدمت بگیرند.
برای همین همزمان جلسه ها، دیدارها، سخنرانی های و مصاحبه های احمدی نژاد، لاریجانی، مرندی، مشایی و دیگر هواداران تقلب در حوزه های بین المللی شدت و جدیت بیشتری یافت. اگرچه در همین مسیر، رییس جمهور آمریکا و بسیاری از صاحبان ایده و نظر در عرصه های داخلی و خارجی بارها و به کرات اعلام کرده اند که صحبت ها و اظهار نظر های رییس دولت مستقر ایران را دیگر کسی جدی نمی گیرد اما احمدی نژاد و هواداران اش در کش و قوس همین جدی نگرفتن ها، رندانه و هنرمندانه دارند برنامه های خود را پیش می برند و نمی شود گفت حضور یک سویه کسانی از ایران در عرصه های بین المللی هیچ تاثیری در منحرف ساختن افکار عمومی دنیا ، به خصوص کشورهای عربی ندارد.
بر این اساس جمهوری اسلامی نیز چشم طمع خویش بر صندلی های سرنوشت ساز جهانی را نمی بندد و هربار پا از گلیم خویش فراتر می گذارد و سهم بیشتری در عرصه های جهانی طلب می کند تا با ساکت کردن صدای معترضان، خود به تنهایی مسوولیت نشان دادن یک چهره دروغین از ایران را در جهان عهده دار شود. در این رهگذر فارغ از سرافکندگی هایی که می داند ممکن است گاهی نصیب شان شود و رای لازم را برای عضویت در شورای حقوق بشر بین الملل کسب نکنند و مجبور به عقب نشینی شوند اما از پا نمی افتند و برای عضویت در کمیسیون زنان، خیز بر می دارند .
در شرایطی که تمامی راههای اعتراض در ایران بسته شده است و اساسا هیچ روزنامه، حزب و تریبون آزادی در ایران وجود ندارد که مخالفان دولت بتوانند با احساس امنیت کامل در برابر دولتی که خود  نخستین رتبه های نقض حقوق زنان را در جهان عهده دار است بایستند، مسوولیت زنان و فعالان حقوق بشر که خارج از ایران پیگیر وضعیت ایران هستند صد چندان می شود.
بار دیگر آزمون سختی در پیش است. دولت جمهوری اسلامی پرونده قطوری از خشونت و تبعیض علیه زنان را زیر بغل گرفته است و راهی مجامع بین المللی شده است تا مدافع زنان جهان باشد. این نامزد بدنام که در داخل خود ایران به حقوق بسیاری از زنان تجاوز کرده است اینک با نقاب حقوق بشر دوستی که بر چهره زده است، بار دیگر سعی دارد تصویری از زنان محجبه مصری و یا کشورهای عربی دیگر را از جیب بیرون بکشد تا شاید به قوانین جدید فرانسه و بلژیک در محدودیت حق پوشش زنان مسلمان را به چالش بکشد و هیچ به روی خود نیاورد که در ایران نه تنها نیمی از جمعیت کشور از حق و حقوق ساده خود محروم هستند بلکه بخش چشمگیری از برابری خواهان و فعالان زن یا در زندان هستند، یا پرونده مفتوح در دادگاه دارند، یا اجازه خروج از کشور ندارند و یا از ایران کوچ کرده اند. از همه مهمتر تنها زن مسلمان ایرانی که برنده جایزه صلح نوبل بوده است نیز یا جایزه نوبل اش را به تاراج می برند و یا او و تمام خانواده اش را تهدید به دستگیری می کنند تا مبادا صدای اعتراض او نسبت به ظلمی که به زنان ایران می رود به گوش جهان برسد.
اگرچه هنوز مشخص نیست که ایران اساسا می تواند به صورت رسمی عضو کمیسیون وضعیت زنان شود یا نه،حالا این نامزد بد نام بار دیگر با چهره ای مظلوم شال و کلاه کرده است تا خود را نماینده زنان ایران بداند در حالی که زنان ایرانی نیز با تمام قوا عزم خود جزم کرده اند تا یک بار دیگر نشان دهند برای دست یافتن به آزادی و برابری و رسیدن به قله های دموکراسی نیازی نیست، کسانی که تا دیروز خود هیچ قدمی در این راه برنداشته اند به نام نامزد زنان ایرانی، فریاد کنند و نقشه تصاحب صندلی های تصمیم سازی جهان را بکشند.