شوهرداری؛
جهاد اصلی
زنان
فروغ.ن.تمیمی
در
فردای پیروزی
انقلاب،
اسلامي شدن
جامعه در
دستور کار
روحانیت
قرارگرفت.
برای آیت الله
خمینی،
اسلامی شدن
جامعه بدون
بازنگری و دگرگونی
سیاستهای
جنسیتی تدوین
شده در دورهی
پهلوی معنایی
نداشت.
شتاب
بیت رهبری در
لغو قانون حمایت
خانواده،
تنها دو هفته
پس از انقلاب
درجه اهمیت و
حساسیت موضوع
را نشان میدهد.
لغو قوانین
مدنی مربوط به
حق طلاق و
ممنوعیت تعدد
زوجات، محروم
شدن زنان قاضی
از قضاوت،
اعدام زنان
روسپی، طرح
اجباری شدن
حجاب، ممنوع
شدن پخش آواز
زنان از صدا
وسیما نمونه
هایی از این
اقدامات
عجولانه
هستند. در
واقع این اولین
تصفیه حساب
دولت انقلابی
با فرهنگ به
اصطلاح غربزده
دوران پهلوی
بود.
جناح
های دیگر
حکومت
انقلابی هم
مانند نهضت آزادی
اگر چه عملا
خواهان اجرای
یک سیاست آزادمنشانه
نسبت به مسائل
زنان و عدم
تحمیل حجاب بودند،
اما در نهایت
توانایی
ایستادگی در
برابر رهبری انقلاب
و دفاع از
حقوق زنان را
نداشتند.
اعتراضات
زنان و راه
پیمایی علیه
حجاب اجباری،
سیاستمداران
لیبرال را به
تکاپو واداشت
تا با زبان خوش
موقتا خانمها
را به خانه
برگردانده و
از گسترش
اعتراض جلوگیری
کنند. البته
اولین بار
نبود که
لیبرالها و
ملیگرایان
جرأت مقابله
با آیتالله
خمینی و
روحانیت بر سر
مسائل زنان
نداشتند.
رهبری
نهضت آزادی پس
از اعطای حق
رأی به زنان در
دوران شاه هم
با مشاهده
اعتراض
روحانیت به توجیه
مخالفت آنان
پرداخت تا
حمایت و
پشتیبانی
روحانیت را از
دست ندهد.
موضعگیری
آقای بنیصدر،
اولین رئیس
جمهور منتخب
مردم در مورد
حجاب هم
سیاستی
دوپهلو و به
قول معروف از
نوع «نه سیخ
بسوزد و نه
کباب» بود!
او
از طرفی
خواهان عدم
تحمیل حجاب و
از سویی برای
توجیه چرایی
واجب بودن
حجاب در
اسلام، با ارائه
دادن یک تئوری
به اصطلاح
علمی در یک
سخنرانی ادعا
کرد از موی زن
اشعهای
نامرئی ساطع
میشود که
باعث ازبین
رفتن مقاومت
مردان در برابر
زیبایی زنانه
میشود! و در
انتها آقای
بنیصدر با
تشویق زنان به
استفاده از
حجاب، خواهان
احترام آنها
به ارزشهای
اسلامی و
تبعیت از
رهبری انقلاب
شد.
از
سوی دیگر
مخالفت زنان
روشنفکر و
سکولار و
تظاهرات
هزاران نفر
علیه حجاب،
زنان مسلمان
معتقد و
وفادار به
رهبری انقلاب
را نیز به
موضعگیری در
مورد حجاب
واداشت.
«اعظم
طالقانی»،
زندانی سیاسی
در زمان شاه
در مصاحبهای
تلویزیونی
خاطرنشان کرد
که پدرش، آیتالله
طالقانی هرگز
او را به
پوشیدن چادر
مجبور نکرده
بود و او حتی
مدتی بدون
روسری به
مدرسه میرفته
و سالها بعد
شخصاً داشتن
حجاب را
برگزیده است.
اعظم
طالقانی و
«زهرا
رهنورد»، فعال
سیاسی به همراه
تعدادی دیگر
از زنان مذهبی
پس از پیروزی
انقلاب،
سازمان «جامعه
زنان انقلاب
اسلامی» را
تأسیس کردند.
این گروه با
برپایی
سمیناری در
مورد حجاب،
خواهان تجدیدنظر
افکار عمومی
در مورد پوشش
و استفاده همه
زنان و مردان
از لباسهایی
پوشیده و ساده
شدند.
در
مورد حق قضاوت
زنان، خواهان
ادامه کار
بانوان قاضی
شده و فرضیه
مطرح شده از
طرف علما در
مورد
احساساتی
بودن زن و
امکان تاثیر
عواطف بر امر
قضاوت را رد
کردند.
خانم
طالقانی و
همکاران با
طرح دیدگاههای
خود تحت
عنوان:
«جایگاه واقعی
زن در اسلام ناب
و راستین»، بر
برابری حقوقی
زن و مرد در نزد
خداوند و در
قرآن مقدس
تأکید می
کردند.
آنان
نظرات مطرح
شده از سوی
بخشی از
روحانیت را در
«جنس دوم»
خواندن زنان و
نداشتن حقوق
برابر با
مردان، ناشی
از سنتهای
پدرسالارانه
دانسته و
خواهان توجه
رهبری انقلاب
به تأمین حقوق
بانوان بودند.
اما
این زنان
وفادار به
رهبری انقلاب
هم مانند جناحهای
دیگر حکومت،
خواهان
رویارویی
مستقیم با بیت
رهبری نبوده و
با وجود
ارتباط با
مراکز قدرت،
نتوانستند
نقشی در
مذاکرات
مربوط به مسائل
زنان در اولین
ماههای بعد
از انقلاب
بازی کنند.
در
این میان در
رسانهها و
نمازهای
جمعه، بر مهمترین
وظایف یک زن،
یعنی اطاعت از
پدر، تمکین از
همسر و تربیت
فرزندان مؤمن
و خادم به
کشور تأکید می
شد؛ روز تولد
حضرت فاطمه
روز زن اعلام
میشود؛ ائمه
جمعه بر وظایف
زن در خانواده
و شوهرداری به
عنوان جهاد
اصلی و واقعی
خانمها
تأکید میکنند.
یکی
از پیامدهای
اسلامی شدن جامعه،
ایجاد فرصتهای
شغلی برای
زنان اقشار
سنتی و طرفدار
حکومت در
بنیادهای
انقلابی
جدیدی بود که
به موازات
سازمانهای
دولتی شروع به
کار کرده
بودند.
بنیاد
های مثل جهاد
سازندگی،
مستضعفان و
غیره با به
کارگیری این
زنان نقش مهمی
در ایجاد شغل
و تحرک
اجتماعی برای آنان
داشتند. از
طرف دیگر
فعالیت زنان
اقشار کم در
آمد در مساجد،
مراسم مذهبی
تبلیغی، راه پیماییها
و رفتن به
نماز جمعه سبب
تداوم حضور
آنان در حوزه
اجتماعی شد.
در
سالهای بعد
مسأله حجاب به
تدریج اهمیت
سیاسی و محوری
بیشتری در
تبلیغات
دولتی پیدا می
کند. کنترل سر
و وضع زنان در
دستگاههای
دولتی جبنه
افراطی به خود
می گیرد.این
دیگر تنها
پوشاندن بدن و
موها نیست که
باید کاملا
رعایت شود،
بلکه نوع پوشش
هم مشخص میشود
و به همه زنان
توصیه میشود
که از چادر
سیاه استفاده
کنند.
و
این، تنها
زنان چادری
هستند که
مومنان واقعی
و وفادار به
انقلاب محسوب
میشدند. در
این تفکر
بانوانی که
مانتو و روسری
داشتند، در
واقع همان بیحجابان
دیروزی بودند
که تازه با
حجاب شده بودند.
افراط
و تفریط تا آن
جا پیش می رود
که دست دادن هنگام
سلام و
خداحافظی و یا
نگاه کردن به
چشمان یک خانم
در هنگام گفتوگو
تقبیح می شود.
حتی صدای پای
زنان هم شهوتانگیز
به شمار آمده
و توصیه میشود
از کفشهای بی
پاشنه
استفاده شود.
ماموران
حجاب در بیشتر
ادارات دولتی
مستقرشده و
هزاران نفر در
سراسر کشور به
علت داشتن آرایش
و یا بدحجابی
تهدید، تنبیه
و یا جریمه می
شوند.
در
تمام طول جنگ
و سه دههی
گذشته شعار:
«خواهرم حجاب
تو کوبندهتر
از خون من
است»، به یکی
از مهمترین
شعارهای دولت
جمهوری
اسلامی تبدیل
میشود. این
شعار به راستی
درجه اهمیت
حجاب زنان را
به عنوان نماد
فرهنگ اسلامی
و هم راهکارهای
سیاست های
بنیادگرایانه
منعکس می کند.
زنان
بیچادر و یا
بدحجاب در
تبلیغات
دولتی دشمنان
انقلاب و دین
نامیده شده
ومسؤول رواج
فحشا و فساد
در جامعه
اسلامی
قلمداد شدند.
در
اعتراض به این
تبعیضات و در
نبود آزادی
فعالیتهای
جمعی،
مبارزات زنان
در سطح جامعه
اغلب جنبه
فردی به خود
میگیرد و هم
مبارزه با بدحجابی
به طور جدی و
سیستماتیک در
دستور کار نهادهای
اجرایی قرار
میگیرد.
استفاده
از همه انواع
خشونت روانی و
جسمی در این
مورد قانونی
میشود. افزون
بر ماموران
رسمی،
شهروندان
معمولی هم با
ادعای نهی از
منکر، در
خیابانها
زنان را خطاب
قرار میدهند
و به آنان توهین
میکنند.
اسلامی
شدن جامعه با
ضرورت انقلاب
فرهنگی، حمله
قشریون به
دانشگاهها و
بسته شدن همه
مراکز آموزش
عالی در سال
١٣٥٩ را در پی
داشت.
پس
از این واقعه
عرصه فعالیت
نهادهای مدنی
و جمعیتهای
مستقل به شدت
محدود میشود.
با تشکیل
انجمنهای
اسلامی در
موسسات دولتی
گروه کثیری از
زنان شاغل در
ادارات به علت
عدم تطبیق خود
با ضوابط
اسلامی، پاکسازی
و یا بازنشسته
شده و بسیاری
به خارج مهاجرت
کرده و یا
انزوای
اجتماعی را بر
میگزینند.
اسلامی
شدن جامعه با
هدف محو تمام
آثار فرهنگی
غیردینی در
دههی اول پس
از انقلاب با
شدت هرچه تمامتر
ادامه پیدا میکند.