میانگین سن ازدواج در کشور رو به افزایش است.

این پدیده در میان دختران تحصیل کرده، بیش از دیگران به چشم می خورد. سیاری کارشناسان، علت اصلی را در رشد تحصیلات دختران می جو یند. تغییر سبک زندگی یا بازنگری در نقش های سنتی نیز از دیگر دلایل تاخیر در ازدواج جوانان ایرانی معرفی می شوند.

معاون مرکز اطلاعات و آمار شورای فرهنگی اجتماعی زنان گفت: بررسی آمار میزان تجرد دختران دارای تحصیلات عالی بین یک دهه گذشته نشان می‌دهد که تعداد دختران هرگز ازدواج نکرده دارای تحصیلات عالی از حدود 5 درصد به 16 درصد رسیده است.

آمارهای رسمی، سن متوسط ازدواج برای پسران را ۲۵ تا ۳۵ و برای دختران ۲۴ تا ۳۰ سال اعلام می کنند. این میانگین، نشان دهنده ۵ سال افزایش در ۱۰ سال گذشته است. سازمان ملی جوانان از وجود ۱۵ میلیون جوان مجرد در سنین ازدواج خبر داده و خواستار رفع موانعی شده است که در راه تشکیل خانواده آنان وجود دارد. این سازمان، موج فراگیر تقاضا برای آموزش عالی را یکی از جدی ترین موانع ازدواج جوانان ایرانی می نامد. نهادهای رسمی دیگر نیز نسبت ۴۰ به ۶۰ ورود پسران به دانشگاه را نگران کننده و عامل عمده عدم توازن در عرضه و تقاضای مربوط به ازدواج می دانند.


ازدواج، اولویت پنجم زندگی
پدیده تاخیر در ازدواج یکی از پیامدهای دهه های نخست ورود زنان به عرصه کار و اجتماع است. این پدیده منحصر به ایران نیست و در دوره گذار از سنت به مدرنیته در همه جوامع مشاهده می شود. پژوهشی در این زمینه از سوی مرکز مشارکت زنان در ایران نشان می دهد که ازدواج در طبقه بندی آرزوها و برنامه های جوانان، در اولویت پنجم قرار دارد. نمودارهای رسمی نشان می دهند که گزینه های نخستین پسران و دختران به ترتیب اشتغال و تحصیل هستند. گزینه هایی که برای برخی جوانان، به آرزوهایی دور از دسترس تبدیل شده اند. اما آیا در میان مجموعه ای دلایل فرهنگی و اجتماعی، عامل نهایی تاخیر در ازدواج جوانان، بالا رفتن آمار دختران دانشگاه رفته است؟


کشاکش سنت و تجدد
با این همه، به نظر می رسد که مناسبات زن و مرد در جامعه ایران، هنوز سنتی است و مرد همچنان نقش اول را در سرپرستی و اقتصاد خانواده ایفا می کند. بسیاری دختران دانشگاه رفته، خواهان همسری درس خوانده، پرد رآمد، مدرن و مسئول هستند و خود را در مدیریت خانواده، زیر سایه مرد قرار می دهند.

نوشین یاوری در باره این تناقض می گوید: «ما اکنون در دوران گذار و موقعیتی مملو از تضاد هستیم. هر دو طرز فکر و هر دو استاندارد سنتی و مدرن در خانواده های جوان ما دیده می شوند. در یک خانواده، زن تحصیلکرده است با امکانات شغلی پایین و شوهر تحصیلات زیاد ندارد اما بسیار پردرآمد است. زنی را می بینیم که مستقل است، درآمد و موقعیت اجتماعی دارد، اما در بسیاری موارد انتظار دارد همسرش مسئولیت اقتصادی خانواده را به صورت کامل بر دوش بکشد. از طرف دیگر مردانی هم هستند که زن تحصیلکرده، فهمیده، صاحب درآمد و مسئول دارند، اما انتظار دارند زن درمقابل شان سکوت کند و آنها تصمیم گیرنده باشند. این تضادها، هم موجب تحول هستند و هم موجب تشنج!»

دختران دانشگاه رفته، جویای استقلال، درآمد و شغلی درخورهستند، اما طبق آمار، بیشتر آنها مغلوب محیط کاری مردانه شده و به مشاغلی تن می دهند که تناسبی با رویاهای آغازین شان ندارد. بیشتر آنان از سطوح میانی کار و درآمد بالاتر نمی روند. نوشین یاوری، دلیل این وضعیت را در سنت قبول هزینه خانواده توسط مرد می داند و می گوید: «دستاورد تحصیل برای دختران در درجه اول احساس استقلال و میل به کار است. نقش سنتی مرد در جامعه ایران، کسب درآمد و گرداندن خانواده است. هرچند این نقش در ایران امروز دستخوش تغییر شده، اما از نظر ذهنی هنوز چنین تصوری مسلط است. وقتی کمبود کار باشد، دختران به مراتب راحت تر از پسران، شغلی را قبول می کنند که مطابق تخصص شان نیست. علت آن است که درآمد، هدف اصلی آنها نیست. برعکس، نیازهای فرهنگی و سنتی جامعه، روند جذب مردان به درآمد زیاد را تسریع می کند و به همین دلیل خیلی از پسران در ایران در میانه راه ترک تحصیل می کنند یا اصلا به دانشگاه نمی روند، زیرا اساسا با دانشنامه لیسانس، کار پردرآمدی در انتظارشان نیست.»


سنت گرایی نهادهای رسمی
در عین حال به نظر می رسد که مدیریت کلان جامعه با نگرش خاص خود، می کوشد در کشاکش مربوط به مناسبات قدیمی یا نوین در خانواده، جانب سنت را بگیرد و با اعمال سیاست هایی چون سهمیه بندی جنسیتی رشته های تحصیلی یا نیمه وقت کردن کار زنان، روند طبیعی حضور آنان در جامعه را دستکاری کند.

نوشین یاوری می گوید: «تناقض اصلی در شکافی است که بین نظرات و آرزوهای جامعه مدنی و دولت وجود دارد. نهادهای اجتماعی و سیاسی رسمی در ایران از واقعیت های جامعه شهری دورند و جامعه شهری ما بسیار پیشرفته تر از آنهاست. نهادهای رسمی ما در قبال این گونه تحولات مقاومت می کنند و با نگاه ایدئولوژیک و سیاسی یا با اراده گرایی در صدد کنترل این تغییرات برمی آیند. شما توجه کنید که قوانین ایران در مورد زنان به مراتب نسبت به رفتارهای اجتماعی موجود عقب ترند. یعنی قدرت و تصمیم گیری و شخصیت زنان در اجتماع و زندگی واقعی به مراتب از قوانین بیشتر است. نهادهای رسمی اگر بخواهند به جای پذیرش این نوگرایی ها به سبک ایرانی، آنها را کنترل کنند، تنها تناقض ها و ناهماهنگی ها را تشدید می کنند. در حالی که بهتر است از توان خود برای ایجاد تعادل و هارمونی در دوران گذار استفاده کنند.

ناهید رام پناهی در گفت‌وگو با مهر افزود: بررسی آمار مرکز آمار ایران حاکی از این است که میزان دختران هرگز ازدواج نکرده دارای تحصیلات متوسطه از 26 درصد در سال 75 به 42 درصد در سال 85 رسیده است.

وی تصریح کرد: نگاهی به این آمار نشان می‌دهد که بالا رفتن سطح تحصیلات باعث تجرد در زنان کشور شده است و موجب شده تا دختران کمتر به ازدواج تن دهند.

معاون مرکز اطلاعات و آمار شورای فرهنگی اجتماعی زنان اظهار داشت: برخلاف این که تحصیلات عالی تاثیر منفی بر افزایش دختران داشته است، ولی اطلاعات اخیر ارایه شده از مرکز آمار حاکی از این است که این روند بر افزایش طلاق موثر نبوده است.

وی ادامه داد: مقایسه آمار فعلی با یک دهه قبل نشان می‌دهد که طلاق در قشر تحصیلکرده درصد قابل توجی افزایش پیدا نکرده است و به همان میزانی که جامعه باسوادتر شده طلاق نیز بیشتر شده ولی در مورد تجرد این ارتباط معنی دار است و درصد مجردان دارای تحصیلات عالی به صورت قابل توجه افزایش پیدا کرده است.

رام پناهی همچنین در مورد آمار زنان و مردان مجرد کشور نیز گفت: اگر تعداد زنان و مردان هرگز ازدواج نکرده را در رده سنی بین 15 تا 34 سال در نظر بگیریم می‌بینیم تعداد مردان مجرد در این دوره سنی دو میلیون و 600 هزار نفر بیشتر از تعداد دختران مجرد است.

وی افزود: اما در صورتی که بین رده سنی دختران و پسران مجرد پنج سال اختلاف قایل شویم نشان می‌دهد که تعداد دختران 15 تا 29 ساله هرگز ازدواج نکرده از تعداد پسران 20 تا 34 ساله مجرد، یک میلیون و 300 هزار نفر بیشتر است.

وی تاکید کرد: مقایسه این آمار نشان می‌دهد که اگر اختلاف سن زوج و زوجه در ازدواجها کمتر شود به قدری به حل این بحران کمک می‌شود ولی در صورتی که این روند انتخاب همسر از سوی پسران که تمایل به ازدواج به دخترانی به چند سال اختلاف سنی هستند ادامه پیدا کند، تعداد تجرد قطعی در دختران افزایش می‌یابد.