الهه امانی : اگرچه فضای کنونی جامعه ایران حوزهٔ عمومی‌ را برای حضور

فعالان محدود کرده است اما نبض جنبش زنان همچنان پرتوان می‌‌زند.

وبسایت روز و شب / نگار سماک نژاد: سپس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در ایران، خیل عظیمی‌ از کنشگران جنبش‌های مختلف اجتماعی و مدنی از جمله کنشگران جنبش زنان ناگزیر به مهاجرت اجباری از ایران شدند. این مهاجرت‌ها بحث‌های بسیاری را در رابطه با چگونگی‌ و روال ادامهٔ جنبش زنان در ایران برانگیخت. در این راستا با الهه امانی از فعالین حقوق بشر و جنبش زنان گفتگو کردیم. الهه امانی تا کنون به عنوان رئیس شبکه بین فرهنگی‌ زنان، ائتلاف زنان آسیا و خاور میانه و مسول روابط بین المللی کالیفرنیا در سازمان زنان دانشگاهی فعالیت داشته است و در حال حاضر مدیر خدمات فناوری دانشگاه فولرتن در کالیفرنیا می‌ باشد.

خانم امانی، بعد از انتخابات سال گذشته کنشگران جنبش زنان مانند کنشگران سایر جنبش‌های اجتماعی و مدنی در ایران با فشارها و مشکلات زیادی از سوی دولت مواجه شدند و برخی‌‌ از این کنشگران بطور داوطلبانه و یا اجباری از ایران مهاجرت کردند. به نظر شما این مهاجرت‌ها چه تاثیری در روند فعالیت کنشگران جنبش زنان می‌‌تواند داشته باشد؟

مهاجرت کنشگران و فعالین اجتماعی و سیاسی تاثیرات چند جانبه و چند لایه‌ای بر دینامیسم حرکت جنبش‌های اجتماعی در داخل و خارج مرز های جغرافیایی دارد. در مطالعات مهاجرت ایرانیان از سه موج مهاجرت نام برده می‌‌شود. موج اول از سالهای ۱۹۵۰ تا قبل از ۱۹۷۹، موج دوم عمدتاً در دههٔ بعد از انقلاب و موج سوم از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۹ می‌‌باشد. تخمین زده شده است که در این ۳ بازهٔ زمانی‌ در حدود ۳ میلیون نفر از مهاجران و پناه جویان ایرانی بطور داوطلبانه و یا اجباری از ایران خارج شدند. در سالهای پایانی موج اول، یعنی‌ سالهای ۷۹-۱۹۷۷، خیل عظیمی‌ از اقلیت‌های قومی و مذهبی‌ وطن را ترک نمودند. در خلال این سالها اقلیت‌های بهائی، یهودی، آسوری و ارمنی به دلیل عدم احساس امنیت به تدریج از ایران خارج شدند. همچنین وابستگان و پیوستگان رژیم پهلوی نیز در سالهای پایانی این موج به کشورهای دیگر مهاجرت نمودند. در موج دوم که عمدتاً در دههٔ نخست بعد از انقلاب و سالهای سیاه دههٔ ۱۹۸۰ می‌‌باشد، تعداد زیادی از رهبران و فعالین سیاسی و اجتماعی مهاجرت اجباری نمودند. "بهار انقلاب" به سرعت جای خود را به "زمستان استبداد" داد و حکایت جو سیاسی این دوران حکایت شکنجه و اعدامهای دست جمعی، اختناق و فضای ترور و وحشت می‌‌باشد. در این موج شاهد مهاجرت داوطلبانهٔ متخصصین و صاحبان ثروت به خارج از ایران نیز می‌‌باشیم. در موج سوم مهاجرت ایرانیان، جمعی از رهبران دانشجویان، وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران بطور اجباری از ایران خارج شدند و به عنوان پناهجو به کشورهای دیگر مهاجرت کردند.

اوج گیری مبارزات مردم و تظاهرات میلیونی متعاقب انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ موج نوینی از مهاجرت های اجباری ایرانیان به ویژه جوانان را به دنبال داشت. اگرچه داده‌های زیادی در دست نیست اما ابعاد و مختصات این موج قابل بررسی‌ است. بررسی‌ وضعیت مهاجران ایرانی به ترکیه که توسط چند نهاد از جمله Omid Advocates for Human Rights صورت گرفته است حکایت از خروج چند هزار نفر از ایرانیان و اقامت آنها در ترکیه دارد. از این نگاه اجمالی‌ به موجهای گوناگون مهاجرت داوطلبانه و اجباری ایرانیان می‌‌خواهم به این نتیجه اشاره کنم که تحلیل جنسیتی کاملی‌ در زمینه حضور و نقش زنان در این مهاجرت ها تا کنون صورت نگرفته است.

وجوه مشترک و متمایزی میان مهاجرت اجباری ایرانیان و زنان کنشگر در ماههای بعد از انتخابات سال ۲۰۰۹ و مهاجرت اجباری زنانی که در سازمانها و گروه‌های اجتماعی و سیاسی فعال بوده اند و در دههٔ اول بعد از انقلاب ایران را ترک کردند وجود دارد. اثر مهاجرت اجباری فعالین بر جنبش زنان را می‌‌توان در چند حوزه بررسی‌ نمود:

۱- تاثیر این مهاجرت‌ها بر جنبش زنان در ایران

۲- تاثیر این مهاجرت‌ها بر فعالیت زنان و مردان خواستار برابری جنسیتی در خارج از ایران

۳- تاثیر این مهاجرت‌ها بر خود فعالین

بدون شک عدم حضور کنشگران جنبش زنان در ایران و کسانی‌ که پیشگامان معنوی این جنبش بوده و هزینه داده اند نقش آنان را در تدوین استراتژی‌های آینده نگر و تاکتیک‌های موثر و تعامل سازنده و سالم در زمینه ارتباط جنبش زنان با جنبش گسترده مردم تقلیل خواهد داد. اما این امر خود می‌‌تواند زمینه را بالقوه برای رشد نیروهای دیگر آماده سازد. تجربه افت و خیز ها، فراز و نشیب‌های مبارزات مردم و جنبش‌های اجتماعی در کشورهای دیگر نشان می‌‌دهد که بوستان مبارزه برای عدالت، آزادی و حقوق انسانی‌ همواره نهال‌های نوینی را در بطن خود می‌‌پروراند.

مهاجرت اجباری کنشگران جنبش زنان لایهٔ جدیدی که عطر و بوی مبارزات زنان در ایران دارد را به کنشگران جنبش زنان در خارج از کشور ارائه می‌‌دهد. مبارزات پر طلایه زنان و مردان برای طرح خواسته‌های زنان در ایران، هزینه‌ای که این کنشگران به ویژه در نیم دههٔ اخیر پرداختند، جسارت و شجاعت، ابتکار عمل و خلاقیت آنان باعث شده است که جنبش زنان ایران و کنشگران آن امروزه از جایگاه ویژه ای در جنبش جهانی‌ زنان برخوردار باشد. تجلی‌ این جایگاه در اعطای جوایز گوناگون به کنشگران جنبش زنان در حوزه‌های مختلف می‌‌باشد. آیا می‌‌توانیم این مهاجرت‌های اجباری در راستای اهداف حق طلبانه را با پدیده مشابهی‌ در دنیا مقایسهٔ کنیم؟

بعد از کودتای سال ۱۹۷۲ در شیلی و سرنگونی حکومت ملی‌ سالوادور آلنده خیل عظیمی‌ از شهروندان شیلیایی مجبور به ترک زاد و بوم خود شدند. این خیل عظیم که در متجاوز از ۴۰ کشور جهان پناهنده شدند، با این امید که دوران مهاجرت اجباری آنان کوتاه مدت است کشور خود را ترک کردند. اما بزودی دریافتند که حضور آنان در خارج از کشور خود کوتاه مدت نخواهد بود. این جامعه شیلیایی‌ها با به کارگیری استراتژی‌های مقاومت بطور موثری توانستند جنایات دولت پینوشه را به جهانیان بنمایانند. دولت پینوشه نیز بطور آگاهانه و با برنامه ریزی خواستار بیرون راندن کلیه مخالفان خود از کشور و پاکسازی جامعه از "غده سرطانی" مخالفان بود. آنان مخالفان را محاکمه کردند و کوشیدند تا با حذف فیزیکی‌ آنان از یک سو و با سیاست‌های "پاکسازی" از سوی دیگر، سکوت قبرستان را در شیلی مستقر سازند. به عبارتی در کنار نقض حقوق انسانی‌ مردم شیلی، حق زندگی‌ نیز در خلال ۱۷ سال دیکتاتوری نظامی در شیلی نقض گردید. آلنده در آخرین پیام رادیویی خود قبل از مرگ خطاب به مردم خود گفت "ایمانتان را حفظ کنید، نه جنایت و نه اختناق نمی‌‌تواند حرکت تاریخ را متوقف سازد." آلنده در ادامه گفت "شما باید بدانید که به زودی راه برای این امر که انسان بتواند بطور آزادانه جامعه بهتری را بسازد باز خواهد شد." از این رو امید بازگشت به شیلیایی هایی که با مهاجرت اجباری از زاد و بوم خود دور شده بودند یاری رساند تا از نظر احساسی‌ از شیلی، مام وطن جدا نشوند. در مورد جنبش زنان ایران نیز این یک واقعیت است که علاوه بر تنوع نظری، سنی‌، قومی، مذهبی‌، اجتماعی و اقتصادی موجود در این جنبش، چند گانگی‌ جغرافیایی نیز بخشی از این مجموعه می‌‌باشد.

شما به این نکته اشاره کردید که مهاجرت ایرانیان در سه بازهٔ مختلف زمانی‌ اتفاق افتاد. چگونه می‌‌توان از تفاوتها و تجربیات مختلف فرهنگی‌، سیاسی و اجتماعی که ممکن است بین این سه نسل وجود داشته باشد در راستای پیشبرد اهداف جنبش زنان استفاده کرد؟

یکی‌ از مسائل مهم و شایان توجه درجنبش زنان کاربردهای نوین و خلاق در زمینه ایجاد فضای تشویق کننده برای همکاری‌های گسترده تر نسل‌های مختلف کنشگران جنبش زنان در خارج از ایران می‌‌باشد. بدنه جنبش زنان و کسانی‌ که نقش کارسازی در شکل گیری گفتمان فمینیستی و جنبش مستقل زنان داشته اند همان زنان ایرانی هستند که بی‌ دریغ و عاشقانه در انقلاب شرکت کردند و در سالهای سیاه دهه ۸۰ مجبور به ترک وطن شدند. نیاز به یافتن پاسخ برای چراهای عدیده‌ای که در برابر مساله زنان در جامعه ایران بود باعث شد که زنان ایرانی در خارج از ایران مستقل از یکدیگر در جوامع میزبان خود هسته ها، گروه‌ها و سازمان‌های زنان تشکیل دهند. این روند تعامل و گفتمان از سویی ادبیات فمینیستی را برای فارسی‌ زبانان غنی تر نمود و از سوی دیگر سبب برگزاری همایش هایی چون کنفرانس سالانه بنیاد پژوهش‌های زنان و سمینار سالانه زنان آلمان شد. امید است که این روند با حضور کنشگران جنبش زنان که به تازگی مجبور به ترک وطن گردیده اند بارور شود و بتوانیم از فرصتها بهره جویی کنیم و با ایجاد فضای تشویق کننده برای همکاری نسل‌های مختلف جنبش زنان با تفاوتهای سنی‌، فرهنگی‌، نگرشی و عملی‌، تعاملی خلاق و سازنده را بوجود آوریم. این کار می‌‌تواند تاثیر مهمی‌ در زمینه تدوین استراتژی‌های نوین برای حضور در نهادهای بین المللی و منطقه‌ای و به چالش کشیدن سیاست‌های زن ستیز در ایران داشته باشد. در پایان، تاثیر این مهاجرت ها برخود فعالین نیز امری قابل بررسی‌ است. در زمینه نقش هویت در جوامع مهاجر، چالش ها، جامعه شناسی‌ مهاجرت و روانشناسی‌ مهاجرت‌های اجباری و حتی اختیاری، ادبیات غنی‌ وجود دارد. این مهاجرین با چالش‌های بسیاری مواجه می‌‌شوند. مشکلاتی مانند انطباق با محیط جدید، دوری این کنشگران از سرزمینی که سرشار از خاطرات تلخ و شیرین، عشق و درد، دوستی‌‌های پررنگ و لحظات ترس رنگ باخته، دور بودن از محیطی‌ که به خاطر آن، به خاطر تغییر در مناسبات اجتماعی آن، تغییر در قوانین آن سرمایه گذاری کردند و از وقت و جان خودشان هزینه دادند، چالش‌های عدیده در زمینه یادگیری زبان، حل معضلات مربوط به مشکلات حقوقی، اقتصادی و حتی نا‌ آرامی‌های روانی‌ از مشکلاتی است که این کنشگران در خارج از ایران با آن مواجه هستند. اما در کنار این مشکلات، کنشگران جنبش زنان امروزه در جوامع میزبان خود این فرصت را نیز دارند که آزادانه با طیف وسیعی از نظرات و تئوری‌ها در کنار عملکرد جنبش‌های زنان در کشور‌های میزبان و همچنین در جامعه جهانی‌ آشنا شوند. مهاجرین و تبعیدیان در کنار هویت هایی که با خود به جامعه میزبان می‌‌آورند هویت‌های نوینی نیز کسب می‌‌کنند. پیشینه فردی و اجتماعی هر فرد مهاجر بخشی از هویت وی می‌‌باشد اما فرد مهاجر در گذر زندگی‌ این هویت‌ها را در قابهای مختلف و با رنگ آمیزی‌های مختلف تجربه می‌‌کند. معنی و تعریف این هویت هایی که ریشه در گذشته دارند در بازه‌های زمانی‌ مختلف و بر اساس جایگاه اجتماعی فرد در جامعه میزبان متفاوت می‌‌باشد. چالشهای نوین، هویت‌های گذشته فرد مهاجر را بازتعریف می‌‌کنند و فرد مهاجر بطور مداوم در صدد آنست که با تجربیات خود گذشته را باز معنی‌ ببخشد. جامعه میزبان نیز فرصتی را در برابر این کنشگران قرار می‌‌دهد تا با فعالیت‌های مدنی در پیشبرد اهداف جنبش زنان در جامعه میزبان شرکت کنند.

همگام با حرکت کنشگران جنبش زنان در داخل ایران در خارج از ایران نیز حامیان و کنشگران جنبش زنان و از جمله کمپین یک میلیون امضا در شهرها و کشورهای مختلف فعالیت داشتند. به نظر شما با توجه به سرکوب‌های گستردهٔ اخیر در داخل ایران، خروج اجباری جمعی از کنشگران از ایران و عدم امکان فعالیت های اجتماعی در سطح جامعه، کنشگران خارج از ایران چه نقش یا نقش هایی را می‌‌توانند بر عهده بگیرند؟

امروزه زمینه بسیار مساعدی در جامعه مهاجرین ایرانی برای مسائل زنان وجود دارد. نسلهای مختلف کنشگران جنبش زنان نیز به اهمیت همکاری و تعامل بین خود و تعامل و ایجاد رابطه خلاق و سازنده فراسوی پراکندگی جغرافیایی واقف می‌‌باشند. تنوع جغرافیایی جنبش زنان می‌‌طلبد که از یکسو این کنشگران سیاست‌ها و ابتکاراتی که برخاسته از محیط خاص خود می‌‌باشد را اتخاذ نموده و از سوی دیگر مطالبات و خواسته‌های جنبش زنان در ایران را پشتیبانی نمایند. این نقش دو سویه کنشگران جنبش زنان در ایجاد تعادل و همگونی می‌‌تواند در تداوم حرکت جنبش زنان و جلب پشتیبانی جنبش جهانی‌ زنان کارساز باشد. جنبش زنان در خارج از مرز‌های ایران می‌‌تواند از جنبش جهانی‌ زنان و تجربیات آن بیاموزد و در غنای این گفتمان به ارائه تجربیات زنان ایرانی بکوشد. همچنین با امکانات گسترده موجود در ادبیات فمینیستی غنی که به زبانهای مختلف وجود دارد ما می‌‌توانیم به کار توانمندی نظری، فرهنگ سازی و ایجاد ابزارهای موثر ظرفیت سازی مبادرت ورزیده و علاوه بر اینکه به چند صدایی جنبش زنان در کشور میزبان خود یاری می رسانیم، این تجربیات را نیز در اختیار کنشگران جنبش زنان در ایران قرار دهیم.

جنبش زنان در ایران یکی‌ از بارزترین و پرتوان‌ترین جنبش‌های زنان در آسیای غربی می‌‌باشد. درایت، جسارت و خوش فکری کنشگران حقوق زنان در ایران شایستهٔ اعتماد و شایان خوش بینی‌ است. تلاش فعالین کمپین یک میلیون امضا در ۴ سالگی کمپین، کارگاه‌های آموزشی که در خلال سال پرتلاطم بعد از انتخابات در مناطق مختلف برگزار شد، تلاش برای ارائه تنوع نظری و گسترش ادبیات فمینیستی که در وبسایت کمپین منعکس گردیده است، همه و همه حکایت از آن دارد که اگرچه فضای کنونی جامعه ایران حوزهٔ عمومی‌ را برای حضور فعالان محدود کرده است اما نبض جنبش زنان همچنان پرتوان می‌‌زند. لازم به تذکر است که در کنار کنشگران کمپین یک میلیون امضا، سایر کنشگران، پژوهشگران، روزنامه نگاران و فرهنگ سازان نیز همچنان به تلاش برای طرح مطالبات زنان و غنای ادبیات فمینیستی می‌‌کوشند. وبسایت لایحه حمایت از خانواده، وبسایت مدرسه فمینیستی و وبلاگ‌ها و وبسایت‌های شخصی‌ دیگر بطور موثری در این روند که روند مقاومت و ظرفیت سازی است به تلاش مشغول می‌‌باشند.

با توجه به اینکه امروزه اینترنت یک پل ارتباطی‌ قوی بین کنشگران جنبش‌های اجتماعی در سراسر دنیا می‌‌باشد، به نظر شما نقش ارتباطات اینترنتی و فضای مجازی در روند حرکت جنبش زنان در ایران چگونه است و چگونه می‌‌توان از این تکنولوژی استفادهٔ بهینه کرد؟

به نظر من تکنولوژی مدرن می‌‌تواند کاربردهای موثری در پیشبرد جنبش‌های اجتماعی داشته باشد و تجربهٔ جنبش زنان در ایران و حتی خیزش و مبارزات عمومی‌ بعد از انتخابات نشان داد که جامعه جوان ایران استفاده بهینه‌ای از این ابزارهای مدرن می‌‌نماید. به عبارتی تکنولوژی مدرن و رسانه‌های اجتماعی امروزه به یکی‌ از نیروهای عمده به چالش کشیدن قدرت‌های دیکتاتوری تبدیل شده اند. این ابزارهای نوین همراه با خلاقیت و نو آوری می‌‌تواند بر بسیاری از جوانب سانسور قدرت مداران حکومتی فائق آید. زمانی‌ که چاپ مجموعه مقالات و کتاب با مشکلات عدیده‌ای مواجه است چاپ و انتشار آنلاین ادبیات فمینیستی چاره ساز می‌‌باشد. زمانی‌ که حضور و همایش در فضای مادی از امنیت برخوردار نیست، تبادل نظر و گفتگو در فضای مجازی می‌‌تواند گره گشا باشد. البته خلاقیت و نو آوری همواره الزاماً نباید در ارتباط با تکنولوژی مدرن مطرح باشد. زیرا اگرچه تعداد کسانی‌ که در ایران به اینترنت دسترسی‌ دارند بسیار بالاتر از سایر کشورهای مجاور می‌‌باشد، اما هنوز نه می‌‌توان و نه باید برای اطلاع رسانی تنها به تکنولوژی مدرن تکیه نمود. ارتباطات چند لایه‌ای و طرح پیامها با استفاده از کانال‌ها و مجاری سنتی‌ در کنار تکنولوژی مدرن امری است که در دنیای غرب نیز به مثابه یک استراتژی مطرح می‌‌باشد.

سه شنبه13 مهر 1389