نسیم سرابندی دبیر کمیسیون زنان تحکیم:

 رابطه ما بین جنبش زنان و دانشجویی تا حدودی همکاری متقابل و دو سویه نبوده و نیست

زینب پیغمبرزاده

تغییر برای برابری : جنبش دانشجویی و زنان در سال های اخیر، تعاملات نزدیک تری با هم داشته اند. یکی از نمودهای این نزدیکی، تشکیل کمیسیون زنان دفتر تحکیم بوده است. نسیم سرابندی دبیرفعلی کمیسیون زنان تحکیم است که سابقه فعالیت در جنبش زنان و به ویژه کمپین را نیز در کارنامه خود دارد. با او در رابطه با تعامل جنبش دانشجویی و زنان و نیز فعالیت مدنی در فضای پس از انتخابات صحبت کردیم. او به جنبش زنان انتقاد دارد که "رابطه ما بین جنبش زنان و دانشجویی تا حدودی همکاری متقابل و دو سویه نبوده و نیست. در واقع دغدغه مسائل زنان از نظر بنده که فعال دانشجویی و زنان بوده ام در میان فعالین دانشجویی پر رنگ تر است. اما حمایت جنبش زنان جزء در مواردی معدود از فعالین دانشجویی مشاهده نشده است." و واکنش جنبش زنان در برابر حکم اخیر بهاره هدایت را به عنوان شاهدی بر این مدعا مثال می زند. نسیم سرابندی همچنیبن معتقد است که پس از چهار سال وقت آن رسیده است که کمپین استراتژی جدیدی تعریف کند و اندکی نیز ساختاریافته تر شود.

• از نظر شما نقطه ی افتراق و اشتراک جنبش دانشجویی و حرکتی مانند کمپین یک میلیون امضا در کجاست؟

دو جنبش دانشجویی و زنان از حرکت های اجتماعی و قابل اتکا در جامعه مدنی به شمار می روند. همان طور که هر یک مطالبات جداگانه ای دارند اما خواست دستیابی به حقوق بشر و دموکراسی پیوندی ناگسستنی بین کلیه جنبش های اجتماعی ایجاد کرده است اما در مورد تفاوت های آنان می توان سرفصل مطالبات حداقلی و حداکثری دو جنبش دانشجویی و زنان را باز کرد. جنبش زنان و مشخصا کمپین یک میلیون امضا مطالباتی مشخص را در قانون اساسی پیگری می کنند و همچنین مطالباتی دیگر که با عنوان هدف برای آنان مشخص می شود. در واقع وجه آرمانخواهی جنبش زنان کمرنگ تر از جنبش دانشجویی است و مطالبات جنبش دانشجویی مطالبات کلی تری چون آزادی بیان، دموکراسی، نفی قدرت مطلقه و حقوق بشر است. گرچه می توان در نظر گرفت که جنبش دانشجویی مطالبات ریز تری چون آزادی آکادمیک و ... را نیز دارد.

اما مسائل بیان شده در زمینه مطالبات دو جنبش بود. موضوع بعدی شکل و ماهیت فعالیت در هر دو جنبش است. هویت دانشجویی هویتی گذرا است و همین موضوع بر سیالیت جنبش دانشجویی افزوده است و نیروهای آن را متغیر کرده است که این موضوع جنبه های مثبت و منفی نیز با خود دارد که در این مجال نمی گنجد اما فعالیت در جنبش زنان به عنوان یک زن یا مرد می تواند مستمر و پایا تر باشد و حتی ادامه فعالیت دانشجویی در دانشگاه پس از پایان این دوران می تواند به جنبش زنان و یا جامعه مدنی و جمع فعالیت سیاسی و اجتماعی منتقل شود. موضوعی که طی چند سال اخیر شاهد بودیم. از سویی باید در نظر گرفت که فعالیت در دانشگاه محدود به مکان است و شکل آن متفاوت است اما فعالیت در جنبش زنان محدود به مکان و زمان نیست.

• سهم جنبش دانشجویی در جمع آوری یک میلیون امضا (هرچند به طور نمادین) برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را چقدر و چطور می بینید؟

به طور کلی بر این اعتقادم که نیروهای جوان کمپین یک میلیون امضا به میزان زیادی دانشجویان فعال در دانشگاه های خود بودند. دانشجویانی که هم دغدغه دموکراسی دارند و هم دغدغه دستیابی به مطالبات زنان و آنان را از یکدیگر جدا نمی بینند. اتفاقی که در کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت نیز رخ داد و سبب شد بسیاری از فعالین آن در واقع یا از ابتدا عضو کمپین باشند و یا اینکه بعد از یا در کنار فعالیت دانشجویی به کمپین بپیوندند. نیروهای با تجربه و با سابقه که در کمپین یک میلیون امضا همکاری می کردند تجارب و دغدغه های خویش را به خوبی و به صورت موثر به نیروهای جوان تر منتقل کردند و اساس و قواعد فعالیت در جامعه مدنی را به آنان آموختند و از سوی دیگر نیروهای جوان که در فضا دانشگاه ها و انجمن ها حضور داشتند این مطلبات را تسری دادند. اگر صرفا تعداد امضاهای جمع شده از دانشگاه ها را در نظر نگیریم، میزان برخورد در دانشگاه ها با فعالین دانشجویی به دلیل همراهی کردن با مطالبات زنان چنان پر رنگ است که به راحتی این موضوع را نمایان می سازد که نهاد های دانشجویی همچون کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت و انجمن های دانشجویی در تسری یافتن مطالبات زنان با برگزاری جلسات بحث و گفتگو، انتشار نشریات دانشجویی، گرامیداشت روز جهانی زن در دانشگاه ها و پخش دفترچه های کمپین یک میلیون امضا یاری فراوانی نمودند.

• آیا آرمانخواهی حداکثری جنبش دانشجویی با طرح مطالبات حداقلی در کمپین قابل جمع است؟

به نظرم یک نوع در هم تنیدگی در مورد مطالبات هر دو جنبش وجود دارد که گرچه در بخش اهداف این دو حرکت تفاوت دارند اما از این بعد می توان به مسئله نگاه کرد که رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر برای جنبش زنان و دانشجویی در گرو رسیدن به مطبات یکدیگر است. در واقع بدون دستیابی به آزادی و دموکراسی انتظار برآورده شده حقوق زنان و یا تغییر قانون اساسی در واقع بیهوده است. از سوی دیگر عدم برآورده شدن برابری میان زن و مرد، رعایت حقوق انسانی زنان و تغییر فرهنگ و ساختارهای مردسالار پاشنه آشیل دموکراسی است. بحث ها و اتفاقاتی که حول لایحه حمایت از خانواده به راه افتاد در این زمینه مثال روشنی است. لایحه حمایت از خانواده از سوی دولتی به مجلس ارائه شد که در زمینه حقوق زنان دیدگاهی متحجر دارد و قائل به حقوق برابر نیست پس به راحتی آن را حتی در حرکتی رو به عقب بیش از گذشته نقض می کند. از سویی دیگر عدم حضور موثر و فعال زنان در مراتب مدیریتی که در موارد بسیاری نه صرفا به دلیل کم کاری زنان نیست بلکه به دلیل وجود دیدگاهی است که زن متعلق به اندرونی و خانه است و همچنین حضور منفعلانه سبب شده این لایحه در چنین وضعیتی قرار گیرد. بنابراین به صورت ذاتی بخش مهمی از دموکراسی رعایت حقوق زنان است که این مسئله در حال حاضر موضوعی بدیهی است و هیچ بخشی از جامعه مدنی منکر آن نیست.

• فکر می کنید اصلی ترین مانع همکاری موثر میان فعالان دانشجویی و کمپین یک میلیون امضا کجاست؟

در وهله اول نبود استراتژی و برنامه مشخص از سوی جنبش های اجتماعی برای همکاری با یکدیگر یکی از موانع اساسی به نظر می رسد. در واقع هیچ گاه شاهد نبودم که نیروهای اجتماعی پرانتزی قابل توجه برای همکاری با یکدیگر باز کنند. گرچه در بک برهه زمانی کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت شاید یک استثنا به نظر برسد. در وهله دوم فشار حاکمیت، خفقان و هزینه فزاینده عاملی دیگر برای تضعیف این همکاری است. به واقع هزینه فزاینده ای که حاکمیت به فعالینی که در دو حوزه همکاری می کنند از موانعی است که در مواردی عقب نشینی ایجاد کرده اما وقتی به فلسفه این هزینه فکر می کنیم می بینیم حاکمیت دقیقا به این دلیل بر این موضوع حساسیت دارد که باعث تقویت حرکت های اجتماعی می شود و از سویی دیگر قدرت مقابله هر دو جنبش را افزایش می دهد، بنابراین باید در تقویت این بخش کوشید نه اینکه عقب نشینی کرد. بهاره هدایت عضو شورای مرکزی دفترت حکیم وحدت و دبیر سابق کمیسیون زنان دفتر تحکیم وحدت مثالی از این فعالیت دوگانه است که در حال حاضر به دلیل فعالیت در جنبش زنان حکم دو سال حبس تعلیقی وی که در اثر حضور در تجمع 22 خرداد 85 در میدان هفت تیر صادر شد در کنار حکم 7 سال و نیم حبس وی به اجرا گذاشته شده است اما چه حمایتی از بهاره هدایت شد؟ آیا فعالین جنبش زنان برای اعتراض به حکم تأیید شده وی کاری کردند؟ متأسفانه خیر و می بینیم که حاکمیت در ارعاب و ترسی که می خواسته حاکم کند تا حدودی موفق شده است.

نقدی نیز به فعالین جنبش زنان از دید یک فعال دانشجویی دارم که رابطه ما بین جنبش زنان و دانشجویی تا حدودی همکاری متقابل و دو سویه نبوده و نیست. در واقع دغدغه مسائل زنان از نظر بنده که فعال دانشجویی و زنان بوده ام در میان فعالین دانشجویی پر رنگ تر است. اما حمایت جنبش زنان جزء در مواردی معدود از فعالین دانشجویی مشاهده نشده است. بر این نظرم که اگر ضرورت و لزوم برآورده شدن مطالبات دانشجویان برای پیشبرد حقوق زنان از سوی فعالین درک شود این موضوع تا حدودی برطرف می شود. • حمایت فعالین دانشجویی از مطالبات زنان طبیعی است چون همان طور که خودتان اشاره کردید دانشجویان به دنبال مطالبات کلانی چون حقوق بشرند که حقوق زنان نیز جزئی از آن است. این امر سبب شده که جنبش دانشجویی ایران همواره به میزان قابل توجهی تحت تاثیر سایر جنبش های اجتماعی باشد. اما جنبش زنان- همان طور که به درستی اشاره کردید -مطالباتی حداقلی دارد که مطالبات کلان جنبش دانشجویی چندان در آن نمی گنجد. در زمینه حمایت از فعالین جنبش دانشجویی نیز، جنبش زنان در مقایسه با عملکرد خود جنبش دانشجویی در این حوزه، فعال بوده است: بیانیه صادر کرده، مقاله نوشته، در دیدار با خانواده ها و برگزاری نشست ها مشارکت داشته و حتی در مقاطعی در سایت ها ویژه نامه منتشر کرده است.

در زمینه مطالبات بحثی ندارم چون از یکدیگر جداست و در پاسخ سوال های پیشین هم بارها مطرح کردم. می توان گفت گرچه مطالبات دانشجویی چندان در مطالبات عینی زنان نمی گنجد اما توضیح دادم اگر ضرورت و لزوم برآورده شدن مطالبات دانشجویان برای پیشبرد حقوق زنان از سوی فعالین درک شود این موضوع تا حدودی برطرف می شود و این ارتباط در زمینه های دیگر بیش از این دو سویه می شود. ارتباط جنبش های اجتماعی بر یکدیگر و تأثیر گذاری آنان بر هم در جامعه موضوعی طبیعی است و بر این نظر نیستم که یک جنبش بیش از دیگر جنبش ها تأثیر پذیر بوده. بالاخره فعالین در خلاء کار نمی کنند. از الگوهای کار یکدیگر کمک می گیرند و این مسئله حتی موضوعی رقابتی نیست. چون رقابت در جای دیگری و با گروه حاکم باید باشد نه رقابت جنبش ها با یکدیگر.

فکر می کنم حمایت ها از جنبش زنان در شرایط سخت بسیار کم بوده و منتشر کردن یک ویژه نامه، چند دیدار و صدور بیانیه هایی به تعداد انگشتان دست ملاکی برای حمایت نیست. در یکی از پاسخ ها نیز یک مثال عینی در مورد عدم حمایت کافی در خصوص بهاره هدایت را مثال زدم که در واقع در دو حوزه فعال بود.

• آیا شما فکر می کنید اتفاقاتی که برای رای مردم در خرداد 88 افتاد، جمع آوری امضا برای تغییر قوانین – یعنی شیوه ی عمل کمپین را با بحران روبه رو میکند؟

در هر صورت اتفاقاتی که طی سال 88 در جامعه رخ داد اثر خود را در بسیاری از مسائل گذاشته و سرکوب و برخورد نسبت به همه حرکت های مدنی سخت تر شده به طوری که امکان تشکل یابی مستمر به صورت علنی مختل شده است. چرا که حاکمیت برای بقای خویش از هیچ گونه برخوردی رویگردان نیست. سیاست در واقع این است که تا حد خفقان بگیر و ببند راه بیندازند. کمپین یک میلیون امضا نیز از این موضوع بی نصیب نمانده و نخواهد ماند. در خصوص کمپین یک میلیون امضا فعالیت علنی آن پیش از این دچار مشکل شده و امکان جمع آوری گسترده امضا در فضاهای عمومی دشوار شده بود. در حال حاضر نیز حاکمیت ضریب امنیتی خیابان ها و فضای عمومی را که مکان جریان کمپین بوده بالا برده است. باید در نظر گرفت که کمپین پیش از بررسی شرایط حاضر ابتدا به بررسی وضعیت خود بپردازد، رویکردی به درون داشته و در خصوص موجودیت خویش تصمیم گیری کند. ابتدا این سوال را مطرح کند که آیا کمپین حرکتی موقتی است یا جمع فعالین اجتماعی و زنان که قرار است حضور جنبش زنان را نشان دهد؟ موضوعی که همواره در کمپین یک میلیون امضا مطرح بوده این است که این حرکت از نیروی فعالین زنان، اجتماعی و سیاسی استفاده کند جهت جمع آوری امضا برای رساندن آن به مجلس و تغییر قوانین تبعیض آمیز. در کنار این مسئله به دنبال آگاهی رسانی در زمینه حقوق زنان نیز باشد. اما طی چهار سال گذشته ما چیزی متفاوت از این را شاهد بودیم. کمپین کم کم به هویتی اجتماعی برای جمعی از فعالین تبدیل شد. از سویی هویت فعالین آن بود، از سویی دیگر نیروهای آن اظهار می کردند که کمپین هویتشان نیست. اگر قرار بود کمپین جمع نیروهای سازمان های غیر دولتی، تشکل ها، سایت ها و ... باشد پس چرا گروهی فقط در کمپین فعالیت می کردند و گروه های خویش را تقویت نمی کردند؟ در واقع اگر بخواهیم در مورد ادامه فعالیت جنبش زنان صحبت کنیم موضوع بحث متفاوت خواهد شد و آن را باید از ادامه فعالیت کمپین جدا کنیم چرا که فعالیت جنبش زنان بدون کمپین هم می تواند ادامه یابد اما در قالب سازمان یابی نیروهای زنان.

کمپین در نقد درون بهتر است به چند سوال مشخص پاسخ گوید، اگر جواب پاسخ ها منفی بود حرکت کمپین پایان یابد و اگر لازم بود حرکتی جدید آغاز شود. ولی اگر با تغییر شکل فعالیت و بازسازی می تواند کارکرد مناسب داشته باشد همچنان به کار خویش ادامه دهد. آیا فضایی برای فعالیت کمپین وجود دارد؟ استراتژی مشخص کمپین در فضای فعلی چیست؟ چگونه می توان به جذب نیرو ادامه داد و کمپین را زنده نگه داشت؟ آیا جمع آوری امضا در اولویت های کمپین یک میلیون امضا است یا هدایت کردن مطالبات زنان؟ اگر هدایت کردن مطالبات زنان و تقویت جنبش زنان در اولویت قرار دارد آیا کمپین به این مسئله کمک می کند؟ از امضاهایی که تاکنون جمع شده است چه استفاده ای می تواند کرد؟

• تبدیل شدن کمپین به هویت اعضای آن، چه مغایرتی با ماهیت کمپین دارد؟

در ابتدای آغاز به کار کمپین مطالبی برخلاف این که کمپین صرفا به منبع هویت بخش برای فعالان جنبش زنان تبدیل شود، گفته می شد. مشکلی با تبدیل شدن کمپین به عنوان هویت ندارم اما همان طور که می دانید بارها مطرح شده که کمپین جمع تشکیل شده موقتی برای رسیدن به خواسته های مشخص است. فکر می کنم اگر فعالین حوزه زنان از به راه انداختن کمپین و جلب مشارکت نیروهای مدنی صرفا به دنبال هویت سازی برای خویش بودند این موضوع را از آغاز بهتر بود بیان می کردند. این مسئله که گروهی کمپین را هویت خویش می دانند در واقع باعث شده هر گونه انتقادی به کمپین همچون انتقاد در مورد متون مقدس قلمداد شود. نقد در مورد کاستی های آن با گارد بسیار بسته فعالین در حوزه کمپین مواجه می شود به گونه ای که در مواردی شاهد بودم حتی در مورد انتقاد تأمل هم نمی شود. برنتابیدن هر گونه ساختاری به هرج و مرج می انجامد که در مواردی در کمپین هم اتفاق افتاد و به اختلافات خصلتی وشخصی منجر شد. گذشته از پذیرش این موضوع که در هر جمعی و هر گروه فعالی معایب وجود دارد و من نیز ساختارها را بی عیب نمی دانم اما بارها شده تا سخن از هویت شدن کمپین آورده ام و آن را نقد کردم با برخورد بسیار منفی فعالان کمپین مواجه شدم و اگر قرار بود کمپین هویت شود باید ملزومات یک نهاد یا حرکت که به هویت فعالین تبدیل می شود در آن پیش بینی می شد.

• بزرگترین انتقادی که به کمپین یک میلیون امضا وارد می دانید چیست؟

فقدان استراتژی در کمپین از نقاط ضعف آن بود. کمپین حرکتی با ساختار افقی و باز بود که درهای آن به روی همه گشوده بود. آیا در ترم های جنبشی می توان این ساختار باز را برای 4 سال حفظ کرد؟ در فضای بسیار امنیتی ایران که از سوی حاکمیت تحمیل می شود آیا چنین ساختاری در بازه زمانی طولانی مدت کارایی دارد؟ به نظر می رسد پاسخ به سوالات منفی است چرا که اگر کمپین در نهایت دو سال به طول می انجامید با ساختار باز قابلیت فعالیت داشت اما پس از فشارهای فزاینده باید استراتژی جدید برای آن در نظر گرفته می شد. بر این اعتقادم که کمپین پس از دو سال با بالا رفتن حجم برخوردهای حاکمیت و اختلافات درونی دچار انفعال شد. حتی اگر کمپین رهبر نداشت، می توانست یک شورای تصمیم گیری داشته باشد. شورایی که بتواند استراتژی جدید فعالیت را از طریق جمع نظرات اعضای کمپین در تهران و شهرستان ها پیش ببرد.

از سوی دیگر فعالیت اجتماعی وقتی قرار است به صورت طولانی مدت ادامه یابد باید مرامنامه داشته باشد. نداشتن مرامنامه در کمپین یک میلیون امضا اختلاف و دو دستگی را منجر شد. اختلاف ها آنقدر بالا گرفت که امیدی به حفظ کمپین نبود. انسان ها برای کار در فضای اجتماعی نیاز به قرار دادن ضوابطی برای رعایت اخلاق در رفتارهای اجتماعی دارند. گروه های درونی کمپین بعد از آن اتفاقات چنان تقویت شد که تعدادی از نیروهای فعال را که به درون این گروه ها راهی نبود با ریزشی قابل توجه مواجه کرد. همه درگیر اختلافات شده بودند. بعد از اختلافات که حتی برطرف نشد اعضای باقی مانده برای بقای خویش دور هم جمع شدند، گروه هایی جدید را شکل دادند، کمپین هویت شد و باز هم بحث نخبه گرایی ادامه یافت.

• فکر نمی کنید که شواری تصمیم گیری نیز می تواند مثل رهبر در جنبش ها سلسله مراتب عمودی قدرت ایجاد کند؟ آیا وجود کمیته ها و برگزاری جلسات هماهنگی بین نماینده های آن ها و این اواخر کارگروه ها، برای جمع آوری نظرات فعالین کمپین کافی نبود؟

برای استفاده از مواهب یک ساختار شاید تن دادن به بعضی از اشکالات آن اجتناب ناپذیر باشد اما می توان با مدیریت و تعبیه روش های نوین از معایب آن تا حدی پرهیز کرد. در مورد کافی بودن کمیته های هماهنگی یا کارگروه ها وضعیت فعلی کمپین نشان می دهد کافی بوده یا نبوده. گرچه به طور کلی از مدتی پیش چندان در ریز کارهای کمپین نبوده ام اما فکر می کنم شورای تصمیم گیری به معنای حضور رهبر نیست. سوالی که من از شما می پرسم این است که جمعی که حول برخی از افراد در کمپین تشکیل می شد آیا در واقع شورای «تصمیم گیری غیر رسمی» نبود؟ ایده هایی که در کمپین مطرح می شد از سوی همین گروه ها نبود؟ این اشخاص که تلاش می کردند اسم خود را نخبه نگذارند اما همچون رهبران عمل می کردند چه چیزی بودند؟ فکر می کنم این اشخاص دقیقا تصمیم گیرندگان بودند چون کارکرد آنها در کمپین همین بود.

• اصول کلی کار کمپین در سه سند اصلی آن مشخص شده است و یکی از ویژگی های اصلی کمپین به عنوان الگویی از جنبش های اجتماعی جدید آن است که فاقد یک ایدئولوژی محوری است و فعالین می توانند متناسب با اندیشه های خود راهکارهای فعالیت شان را تعریف کنند. وجود مرامنامه به این ویژگی کمپین صدمه نمی زد؟

این مرامنامه می توانست صرفا یک سند اخلاقی باشد، نه چیزی بیشتر و شئونات ارزشی و معنوی را در برنگیرد. مثلا در مورد این موضوع که افراد حاضر در کمپین برای تشکیل هر گروه جدید و یا پیشنهاد نوینی ابتدا آن را با کمیته هماهنگی مطرح کنند و یا اگر نیازی به تشکیل سایتی جدید است آن را ابتدا به شور بگذارند. فکر می کنم سه سند اصلی کمپین برای نگه داشتن جمعی گسترده به مدت چهار سال و حتی بیشتر در کنار یکدیگر کافی نبود، آن هم جمعی که برای گروهی مبدل به هویت شد. چون اختلافات شکل گرفت و قوانین و ضوابطی برای حل اختلافات وجود نداشت که به آنها رجوع شود. در بالا هم ذکر کردم اگر کمپین حرکتی موقتی بود و طبق آنچه پیش بینی شده بود یعنی دو ساله به سرانجام می رسید، می توانست با این شیوه ادامه یابد اما موضوع عدم موقت بودن آن است و اینکه الان کمپین چه کاری می خواهد انجام دهند.

• به نظر شما ترم "حمایت جنبشهای اجتماعی از یکدیگر" چطور و با توجه به چه فاکتورهایی عملی میشود؟

جنبش های اجتماعی در عین حال که می توانند استقلال خویش را حفظ کنند و در حوزه مربوطه فعالیت کنند می توانند برنامه هایی برای تقویت یکدیگر داشته باشند. مثلا نقاط مشترک را تعریف کنند و پروژه هایی برای همکاری با یکدیگر ترتیب دهند. از تجارب یکدیگر استفاده کنند و تلاش کنند اخبار یکدیگر را پوشش دهند. نقاط ضعف جنبش های اجتماعی در حال حاضر برخوردهای حاکمیت و هزینه هاست که به نظر می رسد در این نقطه حرکت های اجتماعی کمک بسیاری می توانند به یکدیگر کنند. از پیگیری شرایط سرکوب و وضعیت بازداشت شدگان تا برگزاری برنامه هایی مشترک در شرایط سخت و حفظ ارتباطات.

• بزرگترین ضربه و بزرگترین بهره ی جنبشهای اجتماعی از اتفاقات خرداد 88 به این سو را در چه چیزی میدانید؟

بازداشت های گسترده و گروهی، برگزاری دادگاه های نمایشی، صدور احکام اعدام و حبس های طولانی مدت هزینه های فزاینده ای بود که به جنبش های اجتماعی تحمیل شد و نیروهای این جنبش ها را با مشکلات متعددی مواجه ساخت. برخوردهایی که همچنان ادامه دارد. در حال حاضر فعالیت با تابلوی مشخص توسط نیروها یکی از دشواری های اصلی است چرا که سریعا با برخورد و سرکوب حاکمیت روبرو خواهد شد. کمتر نیروی اجتماعی، زنان، معلمان، دانشجویی و ... بود که طی یک سال گذشته بازداشت نشود و با اخراج از محیط کار، محرومیت از تحصیل و تبعید و محرومیت های اجتماعی و سیاسی روبرو نشود.

در عین حال دیگر می توان در نظر گرفت که نیروهای جدیدی نیز جذب جنبش ها شد گرچه به دلیل قطع ارتباط پیشروان جنبش ها با بدنه اجتماعی به دلیل درگیری در بازداشت های گسترده حفظ این نیروها با سختی های بسیاری همراه بوده و هست. چرا که برگزاری جلسات علنی و ارتباطات علنی هزینه زا است. اما از سویی دیگر پررنگ شدن مرزبندی با حاکمیت اقتدارگرا و کمرنگ شدن مرزبندی میان فعالین جنبش های اجتماعی و حتی اصلاح طلبان معطوف به قدرت (گرچه به نظر می رسد اصلاح طلبان همچنان تا حدودی قائل به این مرزبندی ها هستند) از اتفاقات مثبت بود. در واقع بسیاری از فعالین اجتماعی با واقعیت یک حکومت مستبد و مطلقه مواجه شدند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که قدرت غیر قابل نقد به فساد گسترده و نامتناهی می انجامد و با گستره فساد خویش بر همه بخش های جامعه اخلاق و قرارداد های اجتماعی را نابود می سازد.

• به نظر شما و با توجه به شرایط فعلی جامعه ی ایران، قدرتمندتر شدن حرکتهایی نظیر کمپین یک میلیون امضا و یا حرکتهای دانشجویی در گرو چه فاکتورهایی است؟ در واقع چالش پیش روی جنبش های مدنی ایران برای بقا چیست؟

نحوه فعالیت در شرایط فعلی ایران با توجه به سرکوب های گسترده از موضوعات مورد بحث در میان فعالین سیاسی و اجتماعی است. به نظر می رسید با هزینه بالا و مخاطره آمیز بودن فعالیت پرچم دار باید به دنبال روش های جدیدی برای پیگیری خواسته های جنبش های اجتماعی بود. روش گفتگو همراه با فشار با حاکمیت که طی چند سال گذشته از سوی جنبش زنان و جنبش دانشجویی پیش گرفته شده بود راهگشا نیست و این مسئله در بیانیه های دانشجویی و نظرات مردم مشاهده می شود. فاز تقابل با قدرت مطلقه یکی از موضوعات مورد تأکید جنبش های مدنی و مستقل است. در این میان گروهی فعالیت به صورت نیمه علنی را راهی مناسب می بینند.

مسئله دیگر مسالمت آمیز نگاه داشتن مبارزات است. در واقع طی یک سال گذشته در مقاطع مختلف مشاهده شد حاکمیت از به راه افتادن جوی خون استقبال می کند چرا که به راحتی توجیهی برای برخوردهای سخت تر و حتی اعدام پیدا خواهد کرد و فضای اختناق و سرکوب را گسترده تر می کند. تا حدودی رفتار کنشگران آگاه جامعه مدنی می تواند مبارزات جنبش مردمی را از خشونت بری سازد.