بررسی عملکرد سه ساله «کمپین یک میلیون امضاء»

بازگو کننده خواسته های زنان بوده ایم ؟

فروغ سمیع نیا

نطفه اصلی کمپین یک میلیون امضاء، در 22 خرداد 85 یعنی بعد از سرکوب زنان در میدان هفت تیر، شکل گرفت. در حقیقت، پس از دو سرکوب جنبش زنان، یکی در 17 اسفند 84 (هشت مارس) و دیگری در 22 خرداد 85، زنان تصمیم گرفتند حقوق از دست رفته شان را به شیوه دیگری طلب کنند؛ زیرا شرایط انسدادی که پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد شکل گرفته بود، مانع فعالیت زنان در قالب تجمعات و گروه ها و سازمان های رسمی می شد.

کمپین «یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز» در 5 شهریور 1385، با رویکرد تغییر از پایین جامعه (نه تغییر در هرم قدرت) و با تشکیل ساختاری شبکه ای و بدون رهبر آغاز به کار کرد. راه اندازی این کمپین با حضور کنشگران در لایه های پایینی اجتماع و اجتناب از مواجهه با دولت، ایده هوشمندانه ای بود که از طرف فعالان حقوق زنان در شرایط روی کار آمدن دولت احمدی نژاد مطرح شد.

کمپین یک میلیون امضاء علاوه بر اهداف و برنامه های فوق توانست باعث سازماندهی نیروهای اجتماعی شود. این حرکت اجتماعی مطالبات و خواسته های زنان را در بین افراد فعال در سایر حوزه های اجتماعی و سیاسی ترویج کرد، به طوری که فعالان سیاسی جوان که از هشت سال فعالیت در دوران خاتمی سرخورده بودند، حول خواسته های زنان متشکل شده و دغدغه ای تحت عنوان تغییر قوانین برای برابری زن و مرد برایشان ایجاد شد. یعنی کمپین توانست انرژی جوانان سرخورده از فعالیت سیاسی را به فعالیت اجتماعی جذب کند. به این ترتیب، در شرایط سرکوب و یاس بوجود آمده بعد از سر کار آمدن دولت نهم، زنان توانستند بهترین استفاده را داشته باشند.

اما اکنون که بیش از سه سال از فعالیت کمپین یک میلیون امضا می گذرد، سوال اینجاست که آیا این مجموعه توانسته به اهداف خود دست یابد و آیا این مسیری که طی شده همان است که کنشگران اش از ابتدا مد نظر داشته اند؟

سال اول: دوره گسترش و تثبیت

در یکسال اول، عملکرد کمپین به گونه ای بود که از جنبش های دیگر پیشی گرفت. از شهریور 85 تا اسفند 85، یعنی 7 ماهه اول فعالیت، دوره ای سپری شد که کمپین توانست خود را گسترش دهد. به طوریکه تا 27 بهمن 85 که کارگاهی آموزشی در رشت برگزار شد، در بسیاری از شهرهای ایران کمپین فعال شده بود. در شش ماهه دوم اولین سال، کمپین توانست حمایت های بین المللی را نیز کسب کند مانند کنفرانس موسسه زنان نوبل در ایرلند٬ حزب لیبرال سوئد و کانون ره آورد در آخن آلمان. این حمایت ها توانست موجب تثبیت کمپین در عرصه های داخلی و خارجی شود. همچنین، این دوره نه تنها موجب آگاه شدن زنان ایرانی نسبت به موقعیتشان که همان هدف کمپین بود شد، که افکار مردم دنیا را نیز متوجه موقعیت زنان در این کشور نمود. و جهان صدای نارضایتی زنان ایران نسبت به موقعیت شان را شنید.

همچنین کمپین در این مقطع از جنبه ای توانست نقطه اتصال جامعه سیاسی به جامعه مدنی شود به طوری که الهه کولایی در 24 آبان در نشست بررسی کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان در دفتر یونیسف گفت: «کمپین می تواتد از پراکندگی نیروهای اجتماعی جلوگیری کند... و بدون تردید مشارکت اجتماعی در سطوح مختلف استفاده از فرصت هایی که در برخی مقاطع تاریخی فراهم می شود، می تواند جامعه سیاسی را به جامعه مدنی پیوند دهد».

اولین بازداشت کمپین در تاریخ 23 آذر 85 در حالی که بیش از سه ماه از فعالیت کمپین می گذشت اتفاق افتاد. زینب پیغمبرزاده در حالی که در مترو مشغول جمع آوری امضا بود بازداشت شد و پس از شش روز بازداشت با قرار کفالت آزاد شد. این دستگیری، آغاز واکنش هایی بود که از جانب حکومت نسبت به حرکت اجتماعی کمپین آغاز شد. پس از آن، فعالان کمپین یک میلیون امضا تلاش کردند تا به حکومت بقبولانند که جمع آوری امضا جرم نیست. اگرچه، این تلاش ها با وجود بازداشت های مکرر به نتیجه نرسید، اما کمپین با از سر گذراندن این واکنش ها و ادامه دادن به همان روش پیشین و با همان شور و اشتیاق، نشان داد که به این سادگی ها متوقف نمی شود.

سال دوم: دوره چالش های بیرونی و درونی

با وجود بازداشت های متعدد فعالیت های کمپین متوقف نشد، که این مقاومت از افتخارات آن به شمار میرود، اما آیا فعالان کمپین توانستند حرکت خود را به سمتی پیش ببرند که پرافتخارتر گردد؟

پس از یکسال که کمپین دوره گسترش و تثبیت را طی کرده بود، نیاز داشت تا خود را قوی سازد. کمپین دیگر نوپا و تازه تولد یافته نبود، اینک جنبشی بود که در سطح ایران گسترده شده و در عرصه بین الملل نیز شناخته شده بود، و همچنین واکنش حکومت را نیز برانگیخته بود. دیگر پس از یکسال زمان آن بود که فعالان کمپین در شبکه های کوچکتری سازماندهی شوند و از کنشگران پرشور کمپین یک میلیون امضاء، فعالان جنبش زنانی ساخته شود که مسائل زنان به دغدغه اصلی شان تبدیل شده و با دانش و مطالعه در این زمینه بتوانند صاحبنظرانی در این حوزه باشند و در شرایط بحرانی بتوانند جنبش را سازماندهی کنند و برای ادامه آن تصمیم بگیرند.

این چشم انداز می توانست مسیر کمپین یک میلیون امضا در سال دوم فعالیتش باشد، اما سیر رویدادها به گونه ای دیگر رقم خورد. در سال دوم کمپین یک میلیون امضا، با تشکیل سایت مدرسه فمنیستی، اختلافاتی بین افراد در کمپین تهران بروز کرد که کم کم دامنه آن به دیگر شهرها هم کشیده شد و اعضای کمپین نتوانستند آن را به خوبی مدیریت کنند. همزمان، بازداشت های کمپین بیشتر شد و عده زیادی از افراد با حبس و حکم های تعلیقی و تعزیری مواجه شدند.

در این فرصت، تنها چند بار اعضای کمپین به نقد خود پرداختند که یکبار به ابتکار کمپین رشت بود1، اما اعضای کلیدی کمپین تهران در آن حضور نداشتند. یکبار دیگر نیز چنین جلساتی به میزبانی فعالان اصفهانی تدارک دیده شد2. همچنین، نقد و بازبینی فعالیت کمپین در قالب مقالات و بحث های مکتوب اینترنتی نیز دنبال شد3؛ اما در مجموع، برخورد درستی از جانب برخی اعضا را بدنبال نداشت و چنین نقدهایی مورد استقبال قرار نگرفت. البته، در مواردی نیز انتقاد از خود به راهکارهایی جدید منجر شد؛ به عنوان نمونه در نتیجه نقد هایی که به ساختار وارد آمد، الگوی «کارگروه ها» مطرح شد. شاید با استقبال از چنین انتقاداتی می شد باب نقد کمپین در رسانه ها و سایت های زنان باز شود و تحول و نو شدن در کمپین را به همراه داشته باشد.

سال سوم پر رنگ شدن رد عرصه خارجی و کمرنگ شدن در عرصه داخلی

سومین سال فعالیت کمپین بیشتر به جایزه های بین المللی و حضور در عرصه رسانه های خارجی گذشت، و از حجم فعالیت ها در داخل کم شد. به تدریج، بیشتر شهرهای فعال شده طی این سالها غیر فعال شدند و گسترش کمپین در داخل کشور که طی فعالیتهای سال اول به دست آمده بود، محدود شد. تقریباً بجز رشت و اصفهان، شهرهای دیگر به فعالیت در زمینه کمپین ادامه ندادند و تلاشی هم از طرف کمپینی های تهران برای احیا دوباره دیگر شهرها صورت نگرفت، به این ترتیب، عملاً کمپین در عرصه داخلی کمرنگ شد و در عرصه خارجی پررنگ.

برخی، دلیل این امر را بازداشت های مکرر و فضای امنیتی وارد بر کمپین می دانند، اما این تنها دلیل کمرنگ شدن فعالیت ها نبود. کم کاری اعضاء در عرصه داخلی و در جا زدن در اختلافات، از عوامل دیگر بود.

قبل از اتمام سه سالگی کمپین، با شروع جنبش سبز اعتراضی مردم ایران شرایط سیاسی جامعه دچار تغییراتی شد و فرصت های جدید فراهم آمد. این همان فرصتی بود که کمپین می بایست با حفظ هویت خود در کنار جنبش سبز بایستد و بر مطالبات خود پافشاری کند. کمپین به عنوان حرکتی که از سه سال قبل آغاز شده بود و پشتوانه مردمی و جهانی محکمی داشت، می توانست در کنار جنبش نوپای سبز ضمن حفظ هویت و خواسته هایش در جهت تغییر، با استفاده از فضای اعتراضی به وجود آمده در جامعه به فعالیتهایش ادامه دهد.

اما در عمل موج گسترده ای از فعالان جنبش زنان و روزنامه نگاران که کمپینی ها را نیز در بر می گرفت به خارج از کشور مهاجرت کردند. کمپین عملا فعالیتی در عرصه داخلی نداشت. بسیاری تصور می کردند فرصتی برای ایجاد دموکراسی در ایران پیدا شده و در نتیجه جنبش زنان را ذوب شده در این جنبش مردمی می دانستند. حتی رسانه های کمپین نیز اخبار جنبش سبز را منعکس می کرد. این نشان می داد که هنوز خواسته های کمپین دغدغه اصلی اعضا نشده و در اذهان تثبیت نشده است. به طوری که، در سال 1388 حتی سه سالگی کمپین نیز جشن گرفته نشد.

گروه هایی چون مادران عزادار یا حمایت از زنان دربند یا همسران زندانیان سیاسی در عین ارزشمند بودن و تاثیری شایسته در جنبش سبز هیچکدام منعکس کننده مطالبات کمپینی ها نیست. البته که اعضای کمپین در این گروه ها نقشی فعال داشتند و تجربه های بازداشت و در زندان ماندن و مقاومت خود را با اعضای این گروه ها در میان می گذاشتند اما هیچکدام از این گروهها بازگوکننده خواسته های زنان نبود.

بعد از گذشت 9 ماه از پیدایش جنبش سبز در ایران امسال در هشت مارس جای خالی کمپین با همان گستردگی و تثبیت و تریبونی که بازگوکننده خواسته های زنان بود به شدت احساس می شد. در حال حاضر، کمپین نیمی از چهارمین سال فعالیتش را پشت سر گذاشته و هنوز قدرتش را بعد از حوادث انتخابات بازنیافته است.

فعالان کمپین اگرچه نمی توانند در فضای امنیتی ایجاد شده در کشور نشست های بزرگ برگزار کنند، اما تشکیل جمع های کوچکتر و جذب نیروهای جدید در این شرایط می تواند همچنان کمپین را زنده نگهدارد و پیش ببرد. هرچند که با مهاجرت برخی به خارج از کشور سرمایه انسانی کمپین کاهش پیدا کرده، اما می توان این نقص را با تشکیل کارگاه ها و توانمند سازی افراد جدید جبران کرد. کمپین می تواند بحران های به وجود آمده را با تدبیر بیشتر پشت سر بگذارد همچنان که در سال اول این کار را در مقابل فضای امنیتی کشور انجام می داد.

در هر صورت کمپین یک میلیون امضا از معدود حرکتهایی بود که توانست با وجود همه فشارها و بحرانهای داخل کشور برای مدت سه سال همچنان زنده بماند با وجود اینکه پس از انتخابات بحث تعطیلی کمپین به گوش میرسید اما مقاومت اعضا توانست کمپین را حفظ کند و آن را به حرکتی ماندگار و تجربه ای نو در تاریخ جنبش زنان ایران تبدیل کند.

1. مشروح بحث های نشست کمپین رشت

2. - گزارش نشست در اصفهان

3. - به طور نمونه می توان به مقالات «کمپین : تجربه ای منحصر به فرد اما غیر انحصاری» نوشته هدا امینیان؛ «کمپین یک میلیون امضا، سازماندهی جنبش بدون تبدیل آن به سازمان» توسط هما مداح؛ «زنگ خطر فرآیندهای غیر دموکراتیک در کمپین» به قلم نوشین کشاورزنیا؛ و «از حاشيه به متن» بوسیله نفیسه آزاد در سایت تغییر برای برابری و هم چنین مقاله «ما در کمپین یک میلیون امضاء اشتباه کردیم»! به قلم نوشین احمدی خراسانی در سایت مدرسه فمینیستی اشاره کرد.

جمعه27 فروردین 1389