صد سال مبارزه براي آزادي و عدالت

 شبنم مددزاده

 

بسم الحق

صد سال مبارزه براي آزادي و عدالت…

آه اگر آزادي سرودي مي خواند

کوچک

همچون گلوگاه يکي پرنده اي

هيچ کجا ديواري فرو ريخته بر جاي نمي ماند

ساليان بسيار نمي بايست

دريافتن را

که هر ويرانه نشانه غياب انساني ست

که حضور انسان

آباداني ست…

” آزادي” گران بهاترين جواهر دنيا در گنجينه وجود و در تاريخ ملت هاست که در طول تاريخ مبارزه هاي زيادي براي رسيدن به آن شده و خونهاي زيادي به پاي درخت آزادي ريخته شده است چرا که درخت آزادي با خون آزاديخواهان روي زمين پا مي گيرد.

“آزادي” واژه اي آشنا براي مردم ايران است نه به خاطر اينکه ساليان دراز آن را تجربه و لمس کرده اند، تنها به خاطر اينکه بيش از صد سال است که براي رسيدن به اين آرزوي بزرگ مبارزه مي کنند. بله بيش از صد سال است که براي رسيدن به يگانه گوهر وجود و رسيدن به حداقل ترين حقوق انسانيشان در مقابل استبداد و استکبار ايستاده اند و در طول اين ساليان ايستادگي و مبارزه، به جز مقاطعي گذرا و کوتاه هيچ گاه طعم شيرين آزادي را نچيشده اند.

فرياد آزاديخواهي از زمان مبارزه دلاورانه ستارخان با ياران اندکش از يک کوچه کوچک آغاز شد و سرانجام در کل شهر و بعد در سراسر ايران طنين افکن شد.

آتش مبارزه از يک کوچه به يک شهر و بعد در سراسر ايران زبانه کشيد و اين آتش خشم هم چنان شعله ور و فروزان ماند تا مبارزات ميرزا کوچک خان در جنگل هاي شمال و تا مبارزات خياباني و پسيان و مبارزات نهضت ملي مصدق کبير و تا انقلاب ضدسلطنتي ۱۳۵۷ هم چنان شعله ور ماند. مردم ايران از يکصد سال پيش نواي آزادي سر دادند و در انقلاب ضدسلطنتي آن رابه اوج رساندند.

انقلاب ضد سلطنتي ۵۷ با شعار آزادي، استقلال و انزجار از حکومت استبدادي و ديکتاتوري به بار نشست، خونهاي بيشماري براي رسيدن به اين آرمان مقدس ريخته شد.

۲۲ بهمن ۱۳۸۷ سي امين سالگرد اين تغييرو تحول يود. تغيير و تحولي که نظام” جمهوري اسلامي” را منجر شد.

نظامي که با شعار آزادي مردم و برقراري عدالت در جامعه و برابري همه اقشار جامعه بنا شد. کارنامه سي ساله اين نظام به خوبي چهره حاکمان بر مسند نشسته که حکومت را در انحصار خود در آورده اند را آشکار مي کند.

در اينجا شايد مجالي براي پرداختن به تمامي موضوعات و بررسي تمامي اتفاقات که در طول اين سي سال به وقوع پيوسته نباشد.فقط نگاهي کوتاه به سطرهاي کارنامه سي ساله در مورد دانشجويان و زنان و مسئله حقوق بشر مي اندازيم. در يکي از سطرها اين کارنامه چنين مي خوانيم.

- ۱۵۰ هزار نفر در کشور زنداني هستند. اين رقم نسبت به متوسط جهان و آسيا بالاتر است. در کشور ايران به ازاي هر ۱۰۰ هزار نفر ۲۰۰ نفر زنداني هستند اين در حالي است که در آسيا از هر ۲۰۰ هزار ۱۴۰ نفر و در جهان ۱۸۴ نفر زنداني هستند. (۲۷ خرداد ۸۷ علي اکبر سياقي رئيس سازمان زندانها)

- ۱ آبان ۸۷ سازمان خبرنگاران بدون مرز اعلام کرد ايران سالهاست که صدرنشين کشور هاي خاورميانه براي داشتن بيشترين تعداد روزنامه نگار زنداني است.

- سه ماهه ي اول ۸۶ در تهران ۶۲۷۸۵ زن بازجويي خياباني شدند.

اعدام نوجوانان زنداني که در حين ارتکاب جرم کمتر از ۱۵ سال سن داشتند.

مطبوعات مستقل در همان سالهاي اول انقلاب با تيغ سانسور مواجه شدند.

پيروان مذاهب ديگر در اثر انواع و فشار و محدوديت ها مجبور به ترک وطن شدند و اجازه نيافتند حتي مذهبشان را به کودکانشان بياموزند.

بله در نظام جمهوري اسلامي نه فقط شاهد نفي آزادي هاي دموکراتيک بلکه شاهد پايمال شدن اوليه ترين حقوق انساني و بديهي ترين حقوق فردي هستيم.

از همان سال هاي اول انقلاب با شعار “يا روسري يا تو سري” سرکوب زنان آغاز شد و اين شعار محور اصلي سرکوب هاي بعدي و مبناي تمامي سياست هاي بعدي براي تفکيک جنسيتي شد چنانکه شاهد تفکيک جنسيتي کتابهاي درسي هم هستيم.

اولين نقض عهدها در مورد زنان:

۷ اسفند ۵۷ ملغي نمودن قانون حمايت از خانواده (اين قانون اختيارات محدودي را به زنان در خانواده اختصاص داده بود).

۸ اسفند ۵۷ خدمات اجتماعي زنان ملغي شد.

۱۳ اسفند ۵۷ زنان قاضي از قضاوت و حضور در قوه ي قضاييه محروم شدند.

در يکي ديگر از سطرهاي سياه اين کارنامه چنين مي خوانيم:

در نيمه سال۱۳۸۵، ۶۰ حکم اعدام و سنگسار در مورد زنان صادر گرديد.

شمار دختران فراري به بيش از ۳۰۰ هزار نفر رسيده است.

سن فحشا از ۱۷ سالگي به ۱۳ سالگي تنزل پيدا کرده است.

موج حذف و پايمالي حقوق زنان از سال هاي اول انقلاب تا به اکنون هيچ وقت توقف نداشته و قدم به قدم زنان را زير انواع و اقسام سر کوبها قرار داده اند.

دکتر زهرا بني يعقوب پزشک ۲۷ ساله روز ۲۰ مهر۸۶ در يکي از پارکهاي همدان دستگير شد. دادگستري همدان ۴۸ ساعت بعد از دستگيري اعلام کرد که وي خود کشي کرده است.

در مورد دانشجويان اين سرکوبها به طور مداوم و مستمر ادامه داشته و روزي در تاريخ جنبش دانشجويي نبوده که بدون دستگيري يا احضار به کميته انضباطي باشد. از همان سال هاي اول انقلاب نوک تيز پيکان برخورد وسرکوب ، دانشگاهيان و دانشجويان را نشانه رفت و سرکوب دگر انديشان و تحول خواهان جز برنامه هاي اصلي حاکميت شد.

تعطيلي دانشگاهها، کانون مبارزه و آگاهي بخشي مردم، با نام انقلاب فرهنگي و حمله به کانون نويسندگان ايران از نمونه اين بر خوردها هستند.در سال هاي ديگر هم اين روند با شدت بيشتري ادامه يافت و همانطور که شاهد هستيم در دوره دولت مهروز نهم اين برخوردها به اوج خود رسيد. قشر دانشجو هم از اين مهر ورزي ها بي نصيب نماند.زندان ، شکنجه ، تعليق و انواع و اقسام احکام کميته انظباطي ، توقيف نشريات دانشجويي و ير خورد با تشکل هاي دانشجويي و انحلال آنها نمونه هايي از مهرورزي از نوع دولت نهم با دانشجويان است. بله در زماني که اقتدارطلبان حکومت در محافل سياسيِ ژست هاي سياسي گرفته و ايران را آزادترين کشور دنيا معرفي مي کنند، صدها دانشجو و قشر آگاه ايران فقط به خاطر دگر انديشي طعم تلخ زندانهاي نظام جمهوري اسلامي را مي چشند.نظامي که قرار بود مارکسيست ها هم در آن آزاد باشند.

هم چنين در مدت اين سي سال رشد و پيشرفت اقتصادي هرگز مطرح نبوده است، تورم، گراني، افزايش آمار زير خط فقر و رشد فاصله طبقاتي در جامعه از آثار سياست هاي اقتصادي غلط حاکميت است. هيچ امنيت اقتصادي و سرمايه گذاري و همکاري عمومي در کشور مشاهده نمي شود . با اين حال در جريان افزايش غير منتظره قيمت نفت در دو سال گذشته که براي کشور در آمدي چشمگير داشت، نه تنها ريالي از اين درآمد نصيب مردم ايران نشد و هيچ بهبودي در وضعيت معيشت مردم ايجاد نشد بلکه شاهد افزايش روز به روز فقر در جامعه و شکاف طبقاتي نيزبوديم.

در مرداد ماه ۸۷ قاليباف خبر از گسترش چادر نشيني در تهران داد و موسي رضا ثروتي يکي از اعضاي مجلس شوري اسلامي خبر از ۱۴ ميليون نفر زير خط فقر داد.

مرگ آرام تهيدستان بر اثر گرسنگي و کارتن خوابها بر اثر سرماي زمستان بيشتر شده است. روزنامه هاي دولتي ۲ سال پيش از مرگ بيش از ۲۰۰ کارتن خواب در خيابانهاي تهران بر اثر سرما خبر دادند. شکاف عظيم طبقاتي بين کاخ نشينان و طبقات محروم منشاء عمده نابساماني هاي جامعه است که وضعيت کشور را به صورت انفجاري در آورده است و روزانه شاهد اعتراضات مردمي در گوشه کنار کشور هستيم. اعتصاب و اعتراض کارگران کارخانه لاستيک البرز به علت عدم پرداخت حقوق معوقه خود يا اعتصابات کارگران کارخانه نيشکر خوزستان واعتراضات معلمان و پرستاران و…

بله اين آمار تکان دهنده تنها قطره اي از درياي نقض عهدها در تمام حوزه هاي زندگي مردم ايران بعد از انقلاب ضد ساطنتي است.

آنچه که بعد از گذشت ۳۰ سال از انقلاب ضدسلطنتي در اين نظام به خوبي نمايان است به جاي رسيدگي به خواسته ها و مطالبات مردمي حرکت به سوي تنگ تر کردن هر چه بيشتر دايره حکومتي، روال شناخته حاکمان کشور شده است. ريل سرکوب هم چنان ادامه دارد، بساط دشنه و دار و شکنجه و زندان همواره بر پا بوده است تا با امروز. حتي در دوره به اصطلاح اصلاحات که خاتمي شعار زنده باد مخالف من” سر مي داد صدها تن از دگر انديشان و آزاديخواهان طعم تلخ زندانها ي نظام جمهوري اسلامي را چشيدند. در طي اين ساليان سرکوب به موزيک متن اين نظام تبديل شده است و با همه شعارهاي به اصطلاح حکومت قانون و جامعه مدني، مسئولين هيچ انتقادي را بر نمي تابند هرچه زمان گذشته است دايره سرکوب وسيع تر شده، سرکوب اقليت ها ي مذهبي و سرکوب هاي قومي به طور مستمر در جريان بوده است و تمامي سرکوبها شکل قانوني به خود گرفته است. به طوري که در هر کشوري پارلمان آن کشور مظهر حاکميت مردمي است، در حالي که در ايران در طي اين سي سال حکومت جمهوري اسلامي اين مکان يعني “مجلس شوري اسلامي “سعي در قانوني و نهادينه کردن سرکوب و خفقان و تبعيض هاي جنسيتي و مذهبي، شلاق، سنگسار ، چشم در آوردن و بيشمار اعمال ضد انساني… بود. تصويب لايحه حمايت از خانواده وبومي گزيني و جنسيتي کردن کنکور و تصويب جرايم رايانه اي و… از نمونه هاي شعارهاي مردم سالاري!!! حاکمان است.

بله مردمي که براي رسيدن به آزادي و زندگي بهتر و رسيدن به رفاه خون داده بودند و در مسير پر کشاکش و خونبار انقلاب پيشتاز بودند، اين چنين شاهد به تاراج رفتن آن دستاوردها توسط اقتدارگرايان بر قدرت نشسته و ذبح شدن کبوتر سپيد آزادي هستند. ولي با اين اوصاف و با وجود اين چنين فضاي خفقان در طول اين ساليان سرسوزني از حقوق قانوني خود کوتاه نيامده اند و فرياد آزاديخواهي و ظلم ستيزي از هر گوشه ايران طنين افکن شده است.

آزادي آرماني صد ساله و مقدس و والا براي مردم ايران است. چرا که بهترين فرزندانش را در اين راه فدا کرده اند.

هم اکنون هم شعله هاي آزادي هم چنان فروزان است و در قلب همه مشتاقان آزادي زبانه مي کشد. مردم ايران قهرمانان خود را فراموش نکرده اند خروش و ظلم ستيزي ستارخانها و خياباني ها و مصدق ها و جزني ها، حنيف نژادها و احمدزاده ها و… هم چنان از گلوي دانشجويان، زنان،کارگران،معلمان، پرستاران و ساير اقشار جامعه بلند شده است. تاريخ گواه روشني بر نابودي و شکست محتوم حکومت هاي استبدادي است. هيچ حکومتي در تاريخ نتوانسته با زنداني کردن آزادانديشان و تحول خواهان جامعه آنها را به محاق ببرد و حکومت خود را تا به ابد تضمين نمايد.

روزي ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد

و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت

روزي که کمترين سرود

بوسه است

و هر انسان

براي هر انسان

برادري ست

روزي که ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند

قفل افسانه اي ست

وقلب

براي زندگي بس است.