گفت و گو با گيسو جهانگيري، مدير سازمان بينالمللي آرمانشهر در فرانسه و فعال حقوق زنان
«فعاليت زنان کشورهاي
فارسي زبان، جهتدار نيست»
شهزاده سمرقندي
shahzoda@radiozamaneh.com
در دو روز گذشته به بهانه روز جهاني زن که هشتم ماه مارس بود به موضوعات مختلفي که از روزگار و فعاليت زنان تاجيکستان و افغانستان بوده است، پرداختهايم. اما اينبار گيسو جهانگيري، براي ما از مشکلات مشترک زنان در اين دو کشور که خودش از نزديک آنها را لمس کرده است، ميگويد.
او در زمان جنگ داخلي تاجيکستان و جنگهاي پي در پي افغانستان در اين کشورها بوده است و از نزديک همه اين مسايل را ديده است و مشاهده کرده است.
به همين مناسبت با گيسو جهانگيري، مدير سازمان بينالمللي آرمانشهر در فرانسه، فعال حقوق بشر و فعال حقوق زنان گفت و گو کردهام.
آيا مشکلات کليدي زنان در دوران جنگ در تاجيکستان و افغانستان شباهتهايي با هم داشته است؟ يا تفاوت سياسي و تاريخي اين کشورها تأثيري در نوع مسايل زنان در اين کشورها داشته است؟
مشکلات خاصي که زنان در دوران جنگ دارند طبيعتاً تشديد نابسامانيهايي است که با آن روبهرو هستند. ميبينيد که علاوه بر مسأله خشونت خانوادگي در اين دورهها، مسأله خشونت جامعه در بيرون از چهارديواري خانه هم در جريان است، مسألهي بيکاري و وحشت و ناامني، طبيعتاً روي زنان که در اين دورانها مسئوليتهايشان دو چندان نيز ميشود بيشتر ميشود.
براي مثال در تاجيکستان وقتي در اواسط جنگ تصميم گرفتيم برنامهاي در رابطه با مطالعه خشونت در خانواده راه، يک مطالعه جامعهشناختي دربارهي هزار خانواده بود، در آغاز مخالفتهاي شديدي به آن ميشد.
شايد يکي از مسايل کليدي ميبود که بعد از آن ميشد يک گفت و گوي عمومي را دامن زد. نه تنها راجع به خشونتي که مربوط به جنگ است بلکه آن جنگ تابودار پنهاني که به صورت روزمره در امنترين جايي که ميبايست باشد يعني خانواده در جريان بود.
در افغانستان هم به همين صورت بود. شما ببينيد در دوران سه دهه جنگي که پشت سر گذاشتيم و متأسفانه هنوز هم در افغانستان گريبانگير زنان است، در اين حالت نابرابريها و تبعيضها دو چندان ميشود.
ميبينيد در يک کشور دموکراتيک مثلاً غربي که به هر حال زندگي آسانتر است و بعد از جنگ جهاني دوم آرامش است، باز هم مسايل تبعيض و تفاوتها و عدم تساوي زنان و مردان موجود است، ولي کمتر به چشم ميخورد.
جنگ مشکل ديگري هم اضافه ميکند به اين معني که خيلي از خانوادهها براي حفاظت از دخترهايشان تصميمهايي راجع به آنها ميگيرند يا مثلاً ازدواجهاي زودرس را دامن ميزنند تا امنيت دخترانشان تأمين شود.
به خاطر نگرانيهايي که دارند مانع از رفتن آنها به مدرسه، مکتب يا دانشگاه ميشوند کلاً کل جامعه محافظهکار و سنتي (conservative) ميشود. نکته ديگري هم هست که شايد کمتر به آن اشاره ميشود براي اينکه نوعي ننگ هم است.
طبيعتاً در کشورهاي جنگ زده و با حضور اين همه،سرباز، متأسفانه مسأله فحشا و ازدواجهاي چندگانه رشد ميکند. يعني زنان و دختران جوان قبول ميکنند همسر دوم، سوم يا چهارم باشند که متأسفانه در تاجيکستان ديديم و در افغانستان هم ميبينم.
ميخواستم در مورد فعالان حقوق زن در اين دو کشور بپرسم که آيا تلاشهايي کردهاند و تلاشهاي آنها بيشتر در چه جنبهي حل کردن مشکلات بوده است؟
خوشبختانه عمر جنگ در تاجيکستان کوتاه بود و قبل از آن قانون اساسي حاکم بود و فرهنگي که به هر حال ۷۰ سال بر تاجيکستان حاکم بود، مزايا و قوانين مثبتي در تساوي زنان و مردان جاري بود.
فاصلهاي بين عملکردها و قوانين کشور بودند البته واقعيتي در نقاط مختلف جهان است، اين فاصله بين عملکرد روزمره يا روابط اجتماعي و قوانين جاري وجود دارد. ولي در تاجيکستان چهارچوب و يا کادر مترقيتري براي زنان وجود داشت.
به طور خاصي در دوارن کمونيسم، هيچگاه از فمينسيم صحبت نميشد و اين يک پديده بورژوايي و در واقع سرمايهداري محسوب ميشد. براي همين کار خاصي به اين صورت روي مسايل زنان انجام نميگرفت.
ولي ميدانيم که تقريباً ۹۸ درصد مردم تاجيکستان مثل ديگر کشورهاي همسايهاش باسواد بودند. دخترها هم مثل پسرها به تمام امکاناتي که جامعه به آنها ميداد دسترسي داشتند. مدرسه، مکتب، دانشگاه، اشتغال و حتي ميتوان گفت از دهه ۵۰ يا ۶۰ ميلادي به بعد مسأله ازدواج اجباري هم لااقل در شهرهاي بزرگ کمرنگتر شده بود و در دانشگاهها دخترها و پسرها زوج خودشان را انتخاب ميکردند.
فروپاشي شوروي البته به اين موضوع لطمه زد و مسأله جنگ و فقري که بر تاجيکستان مستولي شد به موقعيت زنان لطمه زد و موقعيت آنها را تضعيف کرد. افعانستان قصه ديگري است. اگر بخواهيم از آن صحبت بکنيم، چشم پر از خون و گريه است.
نه تنها سه دهه جنگ و مسايل عديده و پيچيدهاي که مربوط به عدم پيشرفت اقتصادي و اجتماعي جامعه بوده است، وجود دارد، در دوران طالبان به طور خاصي قوانيني وضع شد که تبعيض جنسي را در کشور فرموله ميکرد.
هنوز يادمان نرفته که خنديدن ممنوع بود، کفش با پاشنه پوشيدن ممنوع بود، حضور حتي در کوچهها بدون يک ولي مرد حتي اگر يک پسر بچه کوچک بود ممنوع بود، سفر ممنوع بود حتي ديدن پزشک مرد ممنوع بود.
از کتاب جديدي که با همکاري شما منتشر شد «زنان صلح را ميسرايند» بيشتر برايمان بگوييد.
يک مجموعه حدوداً با ۱۵۰ شعر از زنان شاعر جهان و منطقه است. يعني از افغانستان و تاجيکستان هم چند شعر هست. از جمله شعر خانوم گل رخسار اگر اشتباه نکنم و چند مرد از جمله لايق شيرعلي. تيتر شعر اين است: «زنان صلح را ميسرايند و مردان نيز».
مسأله صلح و عدالت در گره تنگي با مسأله و شرايط زنان افغانستان امروز است. براي همين پيشکش ما به مناسبت هشت مارس، يادآوري اين بود که زنان افغانستان صلح ميخواهند.
کما اينکه در همان روزهاي اخير در افغانستان در سال گذشته در قندهار يکسري زنها در ميدان شهر جمع شدند که پيام صلح و عدالت را با صداي خودشان مطرح کنند. براي اولين بار در افغانستان کوششي شده تا کمپين مشترکي بين زنها باشد و زنان در چند شهر با پوشيدن روسريهاي آبي رنگ به ميدان بيايند و بگويند ديگر جنگ نميخواهيم و جنگ بس است.
اما متأسفانه تا زماني که اين حرکتها به صورت يک جنبش اجتماعي و حرکت اجتماعي تبديل نشود، طبيعتاً عمري کوتاه دارد. براي همين ميبينيم که با توجه زيادي که به مسأله زنان شده است عملاً تغيير زيادي در زندگي زنان در افغانستان پيدا نشده است.
اشتغال نيست، چيزي به نام قانون رسمي کشور داريم، ولي قوانين سنتي هستند که روابط انسانها را تعيين ميکنند. هيچ آدم فهميدهاي انتظار ندارد که در پنج، شش سال، هزار سال تاريخ و در واقع تجربه، تغيير پيدا بکند.
ولي بستگي به اين دارد که چقدر خود زنان افغانستان و مردان متعهد خوشفکرشان
بتوانند اينها را به صورت مطالبات اجتماعي مطرح بسازند. اگر اشتباه نکنم سي و چند
زن در پارلمان افغانستان هستند. ولي تا چه حد ميتوانند به طور موثر فعاليت بکنند؟
اين چالشي است که جامعهي افغانستان با آن مواجه است.
برگردم به تاجيکستان و از اين بگويم که امامعلي
رحمان، رييس جمهور تاجيکستان دو روز پيش روز هشت مارس، روز بينالمللي زن را در
تاجيکستان به روز ملي مادران تبديل کرد و در واقع اين دستور تصويب شد. نظر شما راجع
به اين چيست؟ در جامعهاي که در حالت صلح و امنيت است، هر چند در فقر به سر ميبرد
تغيير دادن اين روز چه معنايي ميتواند داشته باشد؟
منظور آقاي امامعلي رحمان را دقيقاً متوجه نميشوم. ميدانيم که تاجيکستان يک کشور «مادر دوست» است و ميبينيد که شاعر و نويسندهاي در اين کشور نيست که چيزي در مورد مادر به مفهوم گسترده، مادر فردي خودش و مادر اصلي که وطن است نگفته و نسروده باشد.
مادر در جامعه تاجيکستان مقام خيلي مهمي دارد. معمولاً در همه کشورها روزي به نام مادر وجود دارد. اين روز بيشتر روز زن و در مورد حقوق زنان بوده و در واقع مبارزات چند صد سالهشان به عنوان يک نماد مطرح شده است.
نميدانم چرا آقاي امامعلي رحمان اين روز را به عنوان روز مادر مطرح ساختند. شايد خواستند با يک تير دو نشان بزنند و روز مادر و زن را يکي بکنند. زناني هستند که مادر هم نيستند ولي باز هم زنان آن کشور هستند و خواستههايي دارند که متفاوت است.
يک ديدگاه وجود دارد که شايد اين موضوع بيشتر براي انسجام خانواده مطرح شده است. به هر حال تاجيکستان فعالين زن خيلي خوبي دارد و کارهاي زيادي هم انجام گرفته است، کشور کوچکي است که ميتواند امکانات زيادي را براي تغيير و براي نمونه بودن در کل منطقه در اختيار زنان قرار بدهد.
اميدوارم هستم که دستاوردهايي که حاصل زحمت خود تاجيکها در تاريخ ۱۰۰ ساله گذشته بوده است، از بين نرود و زنان کماکان همدوش مردان بتوانند از سرزمين خودشان بهره ببرند و نسل خوبي را براي آينده تربيت بکنند.
خانوادهاي در تاجيکستان وجود ندارد که مايل نباشد دختران و پسرانش تحصيل خوب داشته باشند. دختران مايل هستند کار بکنند. در واقع سرنوشت خودشان را به دست بگيرند و اميدوار هستم که اهل سياست و قدرتمندان تاجيکستان اين نکته مهم را فراموش نکنند.
لازم است که تاجيکستان خودش را با دو کشور همسايهي منطقهاش مثل پاکستان و افغانستان مقايسه بکند و ببيند چقدر در اين راستا پيشرفتهتر و جامعه مدرنتر و عادلانهتري داريم و حيف است اگر مردم آگاه نباشند و اين دستاوردها از بين بروند.
خانم بابانظر يکي از حقوقدانان شناخته شده تاجيک گفته است که در تاجيکستان جنبش زنان وجود نداد. اگر فعالان زن تاجيکستان را با فعالان زن با افغانستان مقايسه بکنيد چه نتيجهاي ميتوان گرفت؟
متأسفانه ما چيزي به عنوان يک جنبش منسجم با استراتژي که کوتاه مدت را نگاه نميکند و از هر موقعيتي براي پيشبرد اهداف خودش استفاده ميکند، يک گروه جمع کثير، نه در افغانستان و نه در تاجيکستان نداريم.
نشانههاي آن را در ايران داريم. بازهم شما ميبينيد که هر وقت با فعالان زن ايراني صحبت ميکنيم اعتقاد دارند که ما چيزي به عنوان جنبش فراگير زنان نداريم. اين بحراني است که گريبانگير فعالين زن در کل منطقهمان از ترکيه تا هندوستان است.
الان در دوران افت جنبشهاي اجتماعي به سر ميبريم. در غرب هم ديگر نميتوانيم از چيزي به نام جنبش زنان صحبت بکنيم. اين يک دوره تاريخي است که در آن هستيم. لازمهاش اين است که اختلافات زيادي که در بين زنها است مثل هر فعال اجتماعي ديگر و مردان، حل شود. کمي روي ديدگاههايي که هست کار بشود تا پلاتفرمهاي مشترک همکاري ايجاد بشود.
مثلاً در تاجيکستان سر مسأله خشونت خانوادگي فعاليتهاي جمعي خيلي خوبي در اين ۱۰، ۱۵ سال گذشته انجام گرفت. اولين مطالعهاي که در رابطه با اين مسأله شد در کل منطقه يعني در قلب آسيا، پيشگام در تاجيکستان بود.
اتفاقا من و همکارنم در آن در بيناد Open Asia دخيل بوديم و اين واقعاً يک نوآوري بود و کاش ديگر زنان منطقه به اين تجربهي تاجيکها نگاه ميکردند و آن را يک قديم پيشتر ميبردند. اين حرف خانم بابانظر که از زنان خوشفکر و از رهبران جامعه تاجيکستان هستند، دقيق است. چون زن با تجربه و معلم هستند، طبيعتاً نسل جوان به حرف ايشان گوش بدهد و راه حلها جستوجو بشود.
فکر ميکنم يکي از راه حلها براي تقويت جنبشهاي زنان در منطقه ايجاد پلاتفرمهاي همسو و همفکري، تبادل نظر و گفت و گو که هنوز در منطقهمان نداريم، هست. کاش موقعيتي پيش ميآمد که به طور سيستماتيک زنان تاجيکستان، افغانستان، ايران و ديگر کشورهاي همسايه، ازبکستان، پاکستان و غيره با هم دور يک ميز مينشستند و تجاربشان را با هم تقسيم ميکردند.
نگاه کنيد در پاکستان زنان حقوقدان براي تغيير يکي دو قانوني که بسيار قوانين ضد زن بودند چقدر زحمت کشيدند و اين يک دستاورد بزرگ بود. فعاليت کمپين يک ميليون امضا براي رفع قوانين تبعيضآميز در ايران، براي ديگر مناطق بسيار آموزنده است.
اينکه ما در افغانستان وزارت زنان داريم ميتواند براي همه کشورهاي ديگر از جمله تاجيکستان آموزنده باشد. يعني ميتوانيم تجارب مثبت و ضعفهاي خودمان را روي هم بريزيم و با هم استراتژيهاي مشترکي را برنامه ريزي بکنيم.
نقطه مشترک ما در اين کشورها تنها اسلام نيست. يکي از فاکتورهايش مسلمان بودنمان است. فاکتورهاي ديگري هم دارد يعني ما در بعضي کشورها قوانين مترقيتري داريم اما تاکتيک اجتماعي از او عقب است.
در بعضي از کشورها قوانيني داريم که ديگر آيينهي واقعيتهاي اجتماعي نيست. براي همين بايد از هم بياموزيم تا فعاليتهايمان را جهتمند بکنيم و پس از گذشت ۱۰ يا ۱۵ و ۲۰ سال هر بار به اين نتيجه نرسيم که متأسفانه چيزي به نام جنبش زنان نداريم.
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |