وضعيت دانشجويان دختر در دانشگاه آزاد در مصاحبه با مهسا برخوردار

 

دختران نسل ما، اين نيمه ديگر به روزمرگي‌ها و سنت خو نگرفته‌اند و دل داده به تغييرند. امروز اين دختران دونده آموخته‌اند که جاده‌هاي پر از سنگلاخ و راه‌هاي طوفاني سهم آن‌هاست براي زيستن در دانشگاهي بدون تبعيض- خانواده‌اي برابر و جامعه‌اي برابر.

 

مهسا برخوردار، از فعالان دانشجويي دانشگاه آزاد است. از او مقالات و نوشته‌هاي زيادي در نشريات دانشجويي به چاپ رسيده و هم‌اکنون عضو شوراي مرکزي و دبير کميسيون زنان انجمن اسلامي دانشگاه آزاد واحد کرج است. مهسا برخوردار اگرچه از دختراني است که فضاي مردانه تشکل‌هاي دانشجويي را شکسته اما بر اين باور است که نگاه سنتي به زن در مجامع دانشگاهي نيز هم‌چنان وجود دارد و راه درازي تا رسيدن به برابري و رفع تبعيض ها در پيش است.

او منصفانه به نقد تشکل‌هاي دانشجويي در حوزه زنان و مسائل مربوط به دختران دانشجو مي‌پردازد و از نقد تشکل‌هاي هم‌فکرش نيز ابايي ندارد. با وي به گفت‌وگو نشسته‌ايم:

فضاي دانشگاه آزاد براي فعاليت‌هاي دانشجويي و به خصوص فعاليت در حوزه زنان را چگونه مي‌بينيد؟ دختر بودن چه محدوديت مضاعفي را در اين فضا به وجود مي‌آورد؟

بر خلاف دانشگاه‌هاي سراسري که به سادگي با هر موضوعي مخالفت نمي‌شود و مسئولان‌شان حداقل مي‌دانند که با چه چيزي مخالفت مي‌کنند و مي‌توان حداقلي از تشخيص را در مسئولان ديد( هر چند اين سطح تشخيص با روي کار آمدن دولت نهم کمرنگ‌تر شده‌است). در دانشگاه آزاد به دليل ناآگاهي مسئولان، با ساده‌ترين موضوعات مخالفت مي‌شود که حوزه زنان نيز از اين امر مستثني نيست.

واقعاً متأسفم که بگويم مسئولان دانشگاه آزاد حداقل در واحد هاي خارج از پايتخت از نظر سطح آگاهي‌هاي اجتماعي و سياسي در سطح خيلي پاييني قرار دارند. هر چند که ممکن است از لحلظ علمي به‌درد بخور باشند.

اين ناآگاهي فرزندي به نام هراس دارد که مانع از تجربه اتفاقات جديد مي‌شود و لذا با هر پديده جديدي نوعي مخالفت و مقابله شکل مي‌گيرد.

با وجود همه اين محدوديت‌ها، آگاهي‌بخشي در دانشگاه‌ها آغاز شده‌است که تأثير آن را مي‌توان در دانشگاه آزاد هم ديد. حرکت‌هايي مثل کمپين يک ميليون امضا در دانشگاه‌ها هم بازتاب داشته‌است. چرا که محدوديت‌ها باعث مي‌شود که هر گونه حرکتي براي تغيير با استقبال دانشجويان مواجه شود.

به عنوان مثال اين آگاهي‌بخشي در سطوح اوليه خود باعث شده‌است که دختران دانشجو در قبال حفظ پوشش مطلوب خود مقاومت بيشتري به خرج دهند.

در تشکل‌هاي دانشجويي و انجمن‌هاي اسلامي، دختران هم مي‌توانند مثل پسرها در بالاترين سطوح تشکيلاتي حضور داشته‌باشند. اما متأسفانه اين حضور بيشتر از آن‌که تأثير عملي داشته‌باشد، نمادين و ژستي روشنفکرانه است. يعني شما اگر در جايگاه عضو شوراي مرکزي هم قرار بگيريد تصميماتي که اتخاذ مي‌شود کمترين تأثيرپذيري را از شما دارند.

اين امر به اين دليل است که پسران نوعي موضع نسبت به شما دارند که در بسياري موارد بيش از آن‌که هم‌دلانه باشد، ناشي از رقابتي نابرابر است و به همين جهت براي اتخاذ تصميمات در برابر شما يک‌دست و متحد مي‌شوند. تبعيض در ذهن اکثر مردان ايراني نهادينه شده‌است و اين امر عضو انجمن و بسيج نمي‌شناسد‬. متأسفانه اين شرايط ويژه‌يي است که دختران فعال دانشجويي با آن مواجه‌اند.

نگاه سنتي به زن در مجامع دانشگاهي البته نه از نوعي که در جامعه جريان دارد هم وجود دارد. اما به اشکال ديگري بروز و ظهور پيدا مي‌کند. در اصطلاح (باخنده) اين‌جا زن‌ها را با پنبه سر مي‌برند. در تشکل‌هاي دانشجويي هم زنان به عنوان زينت مجالس و انسان‌هاي ناقصي نگريسته مي‌شوند که صرفاً براي رفع اتهام تبعيض و دگم‌انديشي بايد از “حضور فيزيکي” و نه “وجود عقلاني” ايشان استفاده کرد.

در ترم گذشته شاهد ايجاد محدوديت‌هاي بيشتري بر پوشش دختران و احضارهاي پي در پي به کميته انضباطي به خاطر نحوه پوشش، در دانشگاه‌هاي کشور و به خصوص دانشگاه آزاد بوديم شما علت اين فشارها را چه مي‌دانيد؟

از ديدي کلان، بحثي که مطرح است، اين است که پوششي که دل‌خواه فرد نباشد، محدوديت محسوب خواهد شد. محدوديتي که مستقيم يا غيرمستقيم باعث اختلال در انجام مسئوليت اجتماعي فرد مي‌شود. اين دقيقاً هدف مرداني است که نمي‌توانند وجود يک زن موفق را در کنار خود تحمل کنند و تلاش مي‌کنند به هر شکلي او را از ادامه مسير بازدارند. از سوي ديگر با توجه به اين که دانشگاه محلي است که مي‌تواند نقش پل ورود دانشجويان دختر به اجتماع را ايفا کند، مي‌توان گفت کساني که سايه اين محدوديت‌هاي سنگين را بر چنين محيطي مي‌افکنند، اميدوارند اعمال اين شرايط بسياري از افراد را از ادامه راه نااميد کند. آدم‌هايي را مي‌شناسم که به خاطر حضور گشت ارشاد در خيابان‌ها مسير حرکت‌شان را تغيير مي‌دهند، اما بعد از آن مثل خوره به جان خود مي‌افتند که چرا بايد اين اتفاق بيفتد و تا ساعت‌ها دچار افسردگي ناشي از اين تفکرات هستند. فکر کردن به اين محدوديت‌هاي غيرمنطقي و بي‌جهت افراد را از درون آزار مي‌دهد و از اين جهت مي‌توان گفت اين محدوديت‌ها شکنجه سفيدي براي متوقف کردن زنان جامعه است. شما اين مدل را مي‌توانيد از همين محدوديت‌ها و گشت ارشاد و تحقير دانشجويان در کميته‌هاي انضباطي استنباط کنيد. اين موضوع براي پسران هم به شکلي وجود دارد، اما به خاطر فضاي سنتي جامعه ايراني و وجود جامعه‌اي مردسالار شرايط حادتري براي دختران رقم مي‌خورد. همه آدم‌هايي که مي‌شناسيم تحت اين شرايط نوعي ضربه مي‌خورند. حالا بعضي‌ها مقاومت بيشتري به خرج مي‌دهند و خودشان رو جمع و جور مي‌کنند ولي برخي هم واقعاً توان اين کار را ندارند. شما اگر مقاومتي نشان ندهي قطعاً طرف مقابل يک گام به جلو مي‌آيد. البته مقاومت فقط دعوا و برخورد نيست. مقاومت يک مفهوم اقتضايي است که در هر زمان معناي متفاوتي پيدا مي‌کند. براي اين که آدم بداند که اقتضاي يک زمان چيست بايد آگاهي خود را از شرايط موجود بالا ببرد. همه کساني که تصور مي‌کنند شناخت بيشتري از شرايط دارند يک وظيفه دارند، آن هم افزايش آگاهي ديگران است.

نقش تشکل‌هاي دانشجويي را در مقابله با اين فشارهاي روزافزوني که بر دختران در دانشگاه آزاد وارد مي‌شود، چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

همان‌طور که به آن اشاره کردم مهم‌ترين رسالت جنبش دانشجويي و به طور خاص تشکل‌هاي دانشجويي در اين برهه از زمان آگاهي‌بخشي است. افزايش آگاهي مطالبه اجتماعي ايجاد مي‌کند و بستر تغيير را فراهم مي‌آورد. اين آگاهي مي‌تواند به نوبه خود پتانسيل مقاومت در برابر محدوديت‌ها را بالا ببرد. وقتي تعداد بيشتري از دانشجويان به آن‌چه بر سرشان و دانشگاه مي‌رود، آگاه باشند مي‌توان حرکت‌هاي گروهي و جمعي بهتر و مثمر ثمرتري براي اعتراض به اين شرايط و تغيير آن انجام داد.

ديدگاه تشکل‌هاي دانشجويي در دانشگاه آزاد نسبت به مسائل زنان چگونه است؟ تا چه حد مسائل زنان در برنامه‌هاي اين تشکل‌ها وجود دارد؟

متاسفانه نگاه ابزاري به زنان در همه تشکل‌هاي دانشجويي تا حدي وجود دارد. اما در تشکل‌هاي اصول‌گرا و وابسته به قدرت هم‌چون بسيج و جامعه اسلامي به خاطر غلبه نگاه متعصبانه اين وضعيت بغرنج‌تر است. البته اين امر فقط ناشي از تعصب مردانه نيست. بلکه حتي دختران عضو اين تشکل‌ها هم از نوعي سنت‌گرايي متعصبانه رنج مي‌برند که باعث مي‌شود محدوديت‌هايي را که در مقايسه با پسران دارند، براي خودشان توجيه تئوريک کنند. در تشکل‌هاي منتقد و مستقل مثل انجمن‌هاي اسلامي اما وضعيت کمي متفاوت است. اگر چه متأسفانه در ميان پسران عضو اين تشکل‌ها هم نگاه بسته و ابزاري به زن کمابيش وجود دارد. اما اين شرايط در ميان دختران کمتر است و ايشان آگاه‌ترند و همين خواست و اراده دختران و زنان باعث مي‌شود، پسران هم به فکر بيفتند. به همين دليل است که تشکل‌هاي منتقد هم‌چون انجمن‌هاي اسلامي نسبتاً فضاي بهتري براي فعاليت زنان دارند. که البته باز هم مطلوب نيست. بنابراين مي‌توان گفت، اکثر فعاليت‌هاي مرتبط با حوزه زناني که در تشکل‌هاي منتقد انجام مي‌گيرد نه به خاطر خواست و تمايل واقعي پسران عضو اين تشکل‌ها، بلکه به واسطه تلاش‌ها و فشار اعضاي دختر اين تشکل‌هاست که با افزايش آگاهي دانشجويان و افزايش ورود دختران به دانشگاه‌ها روز به روز تأثيرگذاري بيشتري پيدا کرده و مي‌کنند.

مطالبه و خواست اصلي دانشجويان دختر در دانشگاه‌هاي کشور و به ويژه دانشگاه آزاد چيست و راه دست‌يابي به اين خواسته‌ها را چه مي‌دانيد؟

مطالبات دختران دانشگاه آزاد مقوله‌يي منفک و مستقل از خواسته‌هاي عموم دختران ايراني نيست و آن حاکميت نگاه انساني به آن‌ها در جامعه و دانشگاه است. محدوديت‌هايي که به واسطه جنسيت بر دختران تحميل مي‌شود مهم‌ترين معضل دختران ايراني و به تبع آن دختران دانشجو در دانشگاه آزاد است. البته در اين ميان مسائل جزيي‌تري مثل برخوردهاي زننده در ورودي دانشگاه‌ها، تهديدات غيرقانوني از سوي مأموران حراست و ساير گروه‌ها و جريانات تابلودار در دانشگاه، ايجاد محدوديت در جزييات مربوط به پوشش دختران، آن هم از طرف مأموران مرد، اختيارات فراقانوني نهادهاي غيردانشجويي موجود در دانشگاه که خود را به هيچ نهادي پاسخگو نمي دانند و برخوردهاي سليقه‌اي که با هيچ معياري قابل سنجش نيستند؛ از معصلات ديگري است که دانشجويان دختر دانشگاه‌هاي آزاد حل و فصل آن‌ها را مطالبه مي‌کنند.

ديدگاه دانشجويان دختر در دانشگاه آزاد نسبت به فعاليت‌هاي دانشجويي چگونه است؟ چه تعداد از دانشجويان دختر در دانشگاه آزاد فعاليت دانشجويي مي‌کنند؟

فعاليت دانشجويي و سياسي در دانشگاه آزاد اقتضائات و محدوديت‌هاي خاص خود را دارد و در وهله اول بايد تلاش زيادي صرف کرد تا به مسئولان بقبولانيم که فعاليت دانشجويي و سياسي يک امتياز و يک لطف نيست بلکه حق مسلم ما دانشجويان است.

بسياري از دختران دانشجو که نه، اصلاً عموم دانشجويان تصورش را هم نمي‌کنند که در دانشگاه آزاد بتوان فعاليت دانشجويي خاصي را انجام داد و اين موضوع بيش از هر چيز ريشه در محدوديت‌هايي دارد که راه آگاهي دانشجويان را سلب مي‌کند، که خوشبختانه اين فضا در حال تغيير است. از طرف ديگر نوعي بيم و دوري از فعاليت‌هاي غيردرسي در ميان دانشجويان دختر و خصوصاً دانشجويان دختر دانشگاه آزاد وجود دارد چرا که بسياري از آنان فرصت تحصيل در دانشگاه را آخرين فرصت خويش قلم‌داد مي‌کنند و حاضر به پذيرفتن کوچکترين ريسکي که احتمالاً اين فرصت را از آنان بگيرد، نيستند. هر چند عدم باور به توانايي‌هاي فردي و فضاي مردسالار حاکم بر دانشگاه هم در اين شرايط بي‌تأثير نيست.

در سال‌هاي اخير شاهد جنسيتي‌تر شدن ديدگاه مسئولان نسبت به دانشگاه‌هاي کشور شده‌ايم. که مي‌توان آن‌ را در سياست‌هايي چون بومي‌گزيني و تفکيک جنسيتي و… ديد. علت را در چه‌ مي‌دانيد؟

بسياري از دختران، در واقع با ورود به دانشگاه اولين گام را براي استقلال از مردان و برابري برمي‌دارند. خود را براي حضور برابر با مردان در جامعه و دست‌يابي به موقعيت مناسب شغلي آماده مي‌کنند.

هم‌چنين در غياب وجود احزاب و نهادهاي مدني قدرتمند، مسئوليت دانشگاه سنگين‌تر مي‌شود. دانشگاه در ايران همواره مبدأ تحول بوده‌است و حاکميت همواره سعي کرده‌است تا با ايجاد محدوديت‌هاي گوناگون، از شکل‌گيري مناسبات اجتماعي جديد که توان وفق دادن خود را با آن ندارد، جلو گيري کند تا با چالش مواجه نشود. در واقع به جاي حل مسأله، ساده‌ترين راه را که همان پاک کردن صورت مساله هست بر مي‌گزينند ولي بايد بدانند که لزوماً ساده‌ترين راه، بهترين راه نيست. از سوي ديگر جامعه مردسالار و وجود ذهنيت سنتي هم‌چون شاهزادگان قاجار که جاي زن را در مطبخ‌خانه‌ها ميءدانستند نيز بي‌تأثير نيست. واقعاً برخي از مسئولان ما اين‌گونه فکر مي‌کنند و با خود مي‌انديشند که با اين‌گونه محدوديت‌ها جلو اتلاف سرمايه کشور را گرفته‌اند و اين واقعاً بي‌شرمانه است. دولت‌مردان دولت نهم، گويي بسيار علاقه‌مندند تا به عنوان تصويرسازان، نوعي تازه از تبعيض‌هاي ناروا عليه جامعه زنان، نام خويش را در تاريخ ايران ثبت کنند. بحث تبعيض و سهميه‌بندي جنسيتي نه تنها بلااشکال دانسته شده‌است، بلکه به امري لازم‌الاجرا تبديل شده‌است و هزاران صفحه توجيه تئوريک بافته شده‌است تا اين تبعيض بلاشک، رنگ عدالت به خود بگيرد. تئوري‌پردازان و حاميان اين طرح‌ها، الآن خود را با تناقض مواجه مي‌بينند. از سويي روز به روز بر محدوديت‌هايشان مي‌افزايند و از سوي ديگر نه تنها از حجم قبولي دختران دانشجو در دانشگاه‌ها کاسته نشده، بلکه علي‌رغم محروم کردن دختران از تحصيل در بسياري از رشته‌ها آن هم به جرم دختر بودن، در سال گذشته باز هم ورود دختران به دانشگاه سير صعودي خود را تداوم بخشيد، که اين آمار، خود به تنهايي عزم جدي زنان براي ورود به عرصه‌هاي تازه در اجتماع، داشتن موقعيت‌هاي شغلي برابر با مردان در سطوح بالاتر و کسب مهارت براي احقاق حق و طلب خواسته‌هاي «يک انسان آزاد» را به وضوح به تصوير مي‌کشد. انساني که هيچ دليلي نمي‌بيند در ادامه سال‌ها نابرابري و تبعيض باز به نام «جنس دوم» شناخته و تحقير شود.

اين سياست‌ها تا چه حد براي بدنه دانشجويي و به ويژه دانشجويان دختر، حساسيت‌زا بوده‌است و راه مقابله با آن را چه مي‌دانيد؟

اکنون ديگر از کنار مباحث مربوط به حقوق زنان و مطالبات دانشجويان دختر به سادگي نمي‌توان گذشت. اکثر تشکل‌هاي دانشجويي ولو وابسته و اصول‌گرا نسبت به اين امر بي‌تفاوت نيستند و اين خود نشان از واکنش بدنه دانشجويان نسبت به تضييع حقوق زنان و دختران دارد. در مرحله تئوري و نظر همه دانشويان دختر به اين مسائل معترضند و آگاهي خوبي در اين زمينه در دانشگاه‌ها وجود دارد. ولي اين مهم هنوز جاي کار بيشتر دارد و ضمن تعميق آگاهي‌ها در بين دانشجويان هم‌زمان بايد به بسط و گسترش آن در اجتماع هم پرداخت. اما اين اعتراضات کمتر جنبه عملي به خود گرفته‌است که مي‌توان دليل آن را در محدوديت‌ها و انسجام کم‌تر دانشجويان در دانشگاه‌هاي آزاد و ضعف فعاليت‌هاي گروهي در ميان دانشجويان جستجو کرد. بديهي است، بالا بردن روحيه هم‌دلي و انسجام بيشتر دانشجويان مي‌تواند مؤثر واقع شود. اين درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمي‌شود.

تشکر و آرزوي موفقيت براي شما، در پايان اگر مطلب خاصي ديگري داريد بفرماييد.

من هم صميمانه از شما تشکر مي‌کنم. در پاسخ به دوستان و هم‌فکراني که اهداف و خواسته‌هاي ما را آرماني و رويايي مي‌دانند؛ مي‌خواهم بگويم فقط از ياد نبريم که هيچ امر محالي محال نيست. اگر روزي در ايران خودمان مدرسه رفتن دختران گناه نابخشودني محسوب مي‌شد، اکنون بيشتر دانشجويان را دختران تشکيل مي‌دهند. اگر تا همين پنجاه سال پيش سياهان از بسياري از حقوق اوليه‌شان در آمريکا محروم بودند، اکنون يک سياه‌پوست رئيس جمهور آن کشور است. براي رسيدن به برابري بايد مبارزه کرد و دست از تلاش بر نداشت. (با خنده) به اميد روزي که در کشور ما هم يک زن بتواند رئيس جمهور شود.

بامداد خبر

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .