مونا فرامرزي
تن فروشي امن در سايه بسيج و مطهري

اگر براي اولين بار با اين منظره مواجه شوي و از ماهيت آن اطلاع نداشته باشي فکر مي کني به اصلاح "حلوا خيرات ميكنند" . ولي اينجا از خيرات خبري نيست. اين بازي پر پيچ و خم ماشينها تنها تلاشي است ميان مردان سواره براي خريد تن يك زن. رقابتي پر هياهو در بازار شبانه و تحت الحفظ تن فروشان زن و ترنس هايي كه خيابان مطهري يكي از پايگاههاي اصلي و شناخته شده آنهاست.

اگر از نزديك شاهد صحنه باشي خواهي ديد كه در معامله غير قانوني اما علني اين بازار، فروشنده و خريدار با رضايت خيابان را ترك ميكنند.

تن فروشي در اين خيابان در ازاي رقمي بين 20 تا 50 هزار تومان صورت ميگيرد. رانندگان ماشينهايي كه به سرعت مي خواهند خود را به كانون معامله نزديك كنند عموما در مسيرهاي ميدان فاطمي، فتحي شقاقي، استاد مطهري(تخت طاووس)، سهروردي و برگشت از شهيد بهشتي و مصلاي بزرگ و نيمه تمام تهران و باز خيابان مطهري در ترددند. طي دو يا سه ساعتي كه در هر كجاي اين مسير 10 كيلومتري ايستاده باشي و به دقت خيابان را در نظر بگيري تعداد زيادي خودرو را در حال چرخش به دور محيط اين مسير مستطيلي خواهي ديد. اين ماشين ها عموما تك سرنشين و يا با يك همراه هستند كه با وجود روسپيان زياد اين مسير شايد ساعتها به دنبال روسپي دلخواه خود ميگردند. بنا بر آمار رسمي پليس تهران هر روسپي حداکثر 5 دقيقه از وقت خود را در خيابان منتظر مشتري مي ماند، بنابراين سرگرداني اين ماشين ها تنها به دليل يافتن زن يا ترنسي ويژه است.

تمركز و توجه اين تعداد از مردان در اين مسير (كه البته تنها محل بروز يا وجود چنين مراودات و معاملاتي در كلان شهر تهران نيست) قبل از هر چيز اين سئوال را در ذهن شكل مي دهد كه اين مردان به دنبال چه سطحي از ارضاي نيازهاي جنسي خود هستند كه با چنين ولع و حساسيتي به اين روشني وارد اين بازي به ظاهر خطرناك ميشوند.

در اين شرايط که همه نهادهاي حکومتي مرتبط با امنيت اجتماعي و ضابطان حفظ اصول و ارزشهاي اسلامي در صدد مقابله يا پيشگيري (ولو ظاهري) از بروز چنين انحرافاتي در خيابانها و اماکن عمومي هستند، اين عرياني در خريد و فروش تن در خيابانهاي پر تردد و اصلي بيش از هر چيز بر سازمان يافته بودن و تحت کنترل بودن فروش سکس در ايران صحه مي گذارد.

حامد که خود يکي از مشتريان سکس خياباني است معتقد است: " اين زنان از سوي تعدادي از بسيجي ها حمايت مي شوند" او دليل باور خود به اين موضوع را شهادت بسياري از زنان تن فروش خيابانهاي اصلي و پر مشتري مي داند. حامد که هفته اي دو شب را در خيابان هاي تخت طاووس و عباس آباد در آمد و شد مي گذراند مي گويد:" تقريبا همه اين زنان را حداقل يک بار سوار ماشين خود کرده و با آنها درباره قيمت و کيفيت ارائه سرويس صحبت کرده ام و در نهايت با نيمي از آنها سکس داشته ام. در ارتباط زيادم با آنها بارها شنيده ام که نيمي از درآمد خود را به مرداني مي دهند که تحت عنوان بسيج يا نيروي انتظامي و ... در مسير همان خيابانها در گردش هستند و بازار اين زنان را کنترل مي کنند"

مهدي که محل زندگي او در خيابان لارستان است و معمولا شبها در پياده روهاي خيابان تخت طاوس و وليعصر قدم مي زند در اظهار نظر مشابهي معتقد است: "گروهي از ماموران پليس و عوامل بسيج گردانندگان اصلي روسپيگري در اين مسيرها هستند". وي که از مشاهدات خود در اين ارتباط استفاده مي کند مي گويد: "اين حمايت دولتي بسيار واضح است، چرا که زناني که تجارت سکس مي کنند با ظاهري مشخص تا نيمه هاي شب بدون اينکه کسي مزاحمشان شود در اين مسير پرسه مي زنند. کافي است مثلا کسي آنها را به زور سوار ماشين خود کند بالافاصله سر و کله يک مامور پيدا مي شود و کارشان به پايگاه بسيج يا ساختمان وزرا مي کشد. هر چند همه راه فرار را هم بلدند و کافي است در طول مسير از خير وجه المعامله بگذري و اين پول را به عنوان وجه المصالحه دو دستي تقديم پاسداران حريم ارزشهاي اخلاقي کني تا آزاد شوي"

حميدرضا دانشجو و يکي از مشتريان اين زنان است. او سرکوب 30 ساله روابط جنسي را عامل اصلي گرايش مردان به اين نوع نازل و بي کيفيت سکس مي داند و مي گويد: "همه ما عادت کرديم بدون در نظر گرفتن زشتي و زيبايي به فرمان دورني مان که مي گويد فرصت را از دست نده گوش دهيم. شايد هيجان کاذب اينکه آدم کاري خلاف قانون انجام مي دهد هم بي تاثير نباشد. در ضمن اين حس که با مقداري پول مي تواني هر خدمتي دريافت کني و صاحب تن زني شوي که حق ندارد چيزي از تو بخواهد، به نوبه خود حس جالبي است که احتمالا همه مردان از تجربه آن لذت مي برند.

سويه ديگر صحبتهاي حميد را در گفت و گو با سامان مي شنويم. او ساکن يوسف آباد است و حالا در خيابان فتحي شقاقي در جستجوي زن دلخواه خود مي گردد.
سامان مي گويد: "با شناسايي اين زنان سعي در درجه بندي همکاري آنها براي ارضاي خود کرده ام و به اين ترتيب با داشتن شماره تلفن هاي آنها بسته به قيمت يا کيفيت خدماتشان با آنها تماس مي گيرم. شب هايي که وقت و حوصله دارم چرخي مي زنم تا به ليست خود اضافه کنم. با تمام اين وسواس ها به نظر من سکس با روسپي ها مثل خوردن يک ساندويچ است. وقتي گرسنه اي به يک تکه نان هم قناعت مي کني اما مثلا همبرگر را ترجيح مي دهم. حالا وقتي خيلي گرسنه نباشم و کمي حوصله به خرج دهم زني را مي خرم و اين همان مقوله ساندويچ و يک تکه نان است براي من."

سامان تجربه بازداشت در همين خيابان را نيز دارد. او تعريف مي کند که چگونه پس از سوار کردن يکي از زنان تن فروش توسط گشت پليس مجبور به توقف مي شود. يکي از ماموران پس از اخذ مدارک او سوار ماشين اش مي شود و دستور حرکت به سمت بازداشتگاه را مي دهد. اما چند خيابان آنسوتر به دستور همان مامور زن تن فروش پياده مي شود و او مي ماند با يک پليس وظيفه شناس که با پنجاه هزار تومان قصه بازداشت را فراموش مي کند.

دکتر پوريا که به تازگي مدرک دکتري جامعه شناسي خود را از دانشگاه تهران گرفته است پس از شنيدن بخش هايي از اظهارات مصاحبه شوندگان، مورد اخير را به عنوان نمونه اي از سواستفاده از زنان تن فروش توسط پليس يا نيروي هاي بسيج مي داند و معتقد است: "دولت، پليس و قوه قضائيه هرگز نه توان مقابله با روسپيگري را دارند و نه علاقه اي به اين کار دارند. ضمن آنکه عده زيادي از به اصطلاح خودي ها در تجارت سکس مشارکت دارند. آنها وجود اين تجارت را بر خلاف ادعاهاي رسمي اجتناب ناپذير مي دانند و ترجيح مي دهند سود آن را به دست ديگران نسپارند. عملا هيچگاه برخورد قاطعي با روسپيان نمي شود و بيشتر فشارها بر روي زنان عادي است که مثلا پوشش مورد پسند آقايان را ندارند. همين تاکيد پرجنجال بر ازدواج موقت انعطاف مسئولان در مقابل سکس هاي خارج از خانواده و خياباني را نشان مي دهد. اينکه در ايران شبکه اي سامان يافته و منسجم قاچاق و فروش سکس وجود دارد قابل انکار نيست. اخباري که هر از چندي در رسانه ها منتشر مي شود و حاکي از حراج دختران ايراني در بازارهاي عرب است دليلي بر اين مدعا است. همه ما هم مي دانيم هر جا پول هنگفت باشد دست غير خودي از آن کوتاه است. در اين ميان سپاه، بسيج و نيروهاي امنيتي که مدعيان قدرت و مقابله با تعرض به کشور هستند، طبيعتا سهم خواهان جدي اين تجارت پر سود هستند. شايد بعد از نفت و قبل از واردات و صادرات انحصاري و پولشويي، تجارت سکس پر سودترين عرصه اقتصادي است که جولانگاه خودي ها شده است."

روسپيان زير تابلو خيابان هاي اصلي مي ايستند. آنها از تاريکي شب نمي ترسند، آنها به خشونت جاري تن داده اند، روسپياني که زير تابلوهاي "مطهري"، "بهشتي"، "مصلا" و "فتحي شقاقي" ايستاده اند حتي اگر گرسنه باشند مي دانند چشماني، به بهاي نيمي از درآمدشان، مراقب آنها هستند. زير اين تابلوها امنيت روسپيان تضمين مي شود.

منبع:
http://humanrights.blogfa.com/post-2124.aspx

   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .