حقوق زنان

بخش اول: خانواده و فرهنگ

خانم افخمی! با تشکر از شرکت در اين برنامه، من سؤالات شنوندگان را به چند دسته تقسيم کرده ام. از جمله نقش خانواده و فرهنگ در مسائل زنان، حجاب، اسلام و زن، حکومت و زن، جنبش زنان و مسائل مقايسه ای که شنوندگان از شما خواسته اند به آنها جواب دهيد.

سؤالات دسته اول به خانواده و فرهنگ مربوط می شوند:

يسلا از شهر ياسوج می گويد من در شهری زندگی می کنم که در آن حقوق يک زن، بی معنی ترين چيز است. دختران تحت اجبار خانواده ازدواج می کنند، قتل های ناموسی رواج دارد، آمار خودکشی بين زنان بسيار بالا است و ترس از خانواده ها اجازه فرار به آنها نمی دهد. چگونه می شود اين وضعيت را تغيير داد؟

حقوق زنان؛ بخش دوم: حجاب همچون يک مانع؟

 

حقوق زنان؛ بخش سوم: زنان در جمهوری اسلامی ايران

 

حقوق زنان؛ بخش چهارم: وضعيت جنبش زنان ايران

خواننده ديگری به نام مهسا ميگويد که فکر نمی کند درونی شدن حقوق زنان و احترام به آنها به عنوان يک انسان با صرف نظر از جنسيت، بايد از خانواده ها آغاز شود؟ ما چه کار کنيم تا ذهنيت مردسالاری از خانواده ها به تدريج ريشه کن شود؟

آريا می گويد، خانواده، آموزشگاه دموکراسی در هر جامعه ای است. ولی متاسفانه، اين نهاد در جامعه ما، استبداد را آموزش می دهد. آيا اين صحيح است که، از ماست که بر ماست؟

ليلا بهزاد از شهر رامهرمز، زن ستيزی را ديناميسم جمهوری اسلامی می داند و می گويد مبارزه زنان کشور ما برای کسب حقوق برابر، بدون بالا رفتن سطح آگاهی مردان ممکن نيست. در اين مورد چکار می توان کرد؟

خواننده ديگری که نامش را ذکر نکرده، می گويد هر بلايی که سر ما می آيد، تقصير خودمان است. ما در زندگی خصوصی مان، به فرزندان و همسران خود آزادی نمی دهيم. پس چرا بايد انتظار داشته باشيم آنها اين آزادی را به ما بدهند؟ ما خودمان بايد همه چيز را تغيير دهيم.

شهريار از سوئيس می گويد، همسر من، قربانی ادامه تفکر سرکوب زنان در ايران است و به همين دليل مجبور به ترک وطن شديم. من فکر می کنم زنان ايرانی به خودباوری لازم نرسيده اند و اتحاد ندارند. اين درست است که سرکوبی زنان از منازل شروع می شود و به اجتماع می رسد؟

يک مرد علی رغم تمام انتقادها نوشته است، از دستيابی زنان به حقوقشان به شدت دفاع کرده و به تمام  زنان مبارز ايران فرستاده است.

سلما از اهواز نوشته است، من يک زن عرب اهوازی هستم. عقب ماندگی فرهنگی در ميان قوم من بيشتر از ساير اقوام است. سؤال من اين است که چرا زنان قوم من به جرم عرب بودن از جنبش زنان ايران عقب مانده اند، چرا بايد هويت عربی آنها با هويت جنسی شان همراه شود تا اين اندازه عقب ماندگی خلق کند؟ چرا حقيقت چند قوميتی در ايران را نپذيرفته اند و در اين راستا گام برنداشته اند تا من و امثال من نگاه انسانی شما را برای حرکت به جلو الگو قرار دهيم؟

مهناز افخمی: سؤال ها بسيار اساسی و خوب است و موضوعات مهمی را مطرح می کند. ارتباط بين وضعيت و نقش زن در خانواده و جامعه بسيار مهم است. در طول تاريخ، پدرسالاری که فرهنگ حاکم بر همه جوامع تا اواخر قرن ۱۹ بوده، تفکری است که زير بنای اين نوع ارتباطات است.

در دنيايی که پدرسالاری بر آن حاکم است، تفاوت های اساسی ميان زن و مرد وجود دارد. جداسازی و تقسيم زنان و مردان جزيی از آن است، زنان در خانه و مردان در خارج از خانه فعاليت می کنند، مسائل مربوط به اشتغال و آموزش مشارکت سياسی و اقتصادی همه بر اساس همين تقسيم بندی ها شکل می گيرد و قوانين هم ضامن اجرای اين تقسيم بندی ها است.

بايد بدانيم تا چه حد، اين فرهنگ پدرسالار، ريشه ای و بنيادی است و توسط همه يادگيری ها و آموزش ها در مدارس و خانواده و حتر ادبيات و هنر تقويت شده است.

بايد بدانيم که تا دهه آخر قرن ۱۹، هيچ زنی در سطح جهان حق رای دادن و رای آوردن نداشت ونمی توانست در زمينه سياسی نقشی ايفا کند. حتی در کشور سوئيس تا سال ۱۹۷۰، زنان حق رای نداشتند و همين امروز هم دو کشور در دنيا هستند که در آنجا زنان حق رای ندارند.

پس مسئله بسيار عميق است و تعويض آن به آگاهی نياز دارد. آگاهی افراد نسبت به حقوق خود، اهميت آزادی، نقش داشتن در تعيين سرنوشت خود و تغيير در جهان، ابتدا توسط مردان آغاز شد.

به عنوان مثال، در انقلاب فرانسه، مسئله برادری، برابری و آزادی مطرح شد و مردان به دنبال آزادی برای خودشان بودند يا دراعلاميه استقلال آمريکا عنوان می شود که همه مردان با هم برابرند، ولی آگاهی مردان از نقش خودشان به تدريج بر زنان هم تأثير گذاشت و آنها نيز پيگيری حقوق خود را آغاز کردند.

اينجا اين سؤال مطرح می شود که چرا در زمينه مديريت و رهبری از زنان پشتيبانی نمی شود، چرا زنان به خودشان اعتقاد ندارند و با هم متحد نيستند، و يا اين سؤال که چرا زنان به خودشان رای نمی دهند، همديگر را قبول ندارند، با خودشان بيشتر در ستيزند تا با مردانی که حقوق آنها را زير پا می گذارند.

در پاسخ به چراهای مختلف از اين قبيل، بايد درک کنيم که زنان هم در شکل دادن به فرهنگ، حفظ آن و انتقال به نسل آينده نقش مهمی دارند.

از آنجا که فرهنگ پدرسالاری بر جامعه حاکم بوده است، زنان نيز اين فرهنگ را برای خود درونی کرده اند، بنابراين برای تغيير اين وضعيت، بايد همه با هم عوض شويم و البته ما زنان بايد در اين زمينه پيشرو باشيم و ياد بگيريم که به خودمان، به قدرت تشخيص، هوش و تفکر خودمان اعتقاد داشته باشيم.

بايد بدانيم که چقدر مهم است که از حقوق خود دفاع کنيم و فرزندانمان را، چه دختر چه پسر، طوری تربيت کنيم که بتوانند در تغيير اين فرهنگ نقش داشته باشند. فرهنگ، موضوعی پويا و قابل تغيير است، منجمد و ثابت نيست.

پس می توان گفت بخشی از زن ستيزی در خانواده به عهده زنان است. اين زنان هستند که پسرهايشان را تربيت می کنند و بر خانواده و جامعه تأثير می گذارند و آگاهی آنها، آگاهی زنان را تضمين می کند؟

بله، درست است. ما هم قربانی همان فرهنگيم و اين تفکر در ذهن ما همان قدر بومی شده است که در فکر مردان. برای تغيير آن بايد ابتدا خودمان را تغيير دهيم و بعد آن را به فرزندانمان و جامعه منتقل کنيم، چون زندگی ما به تغيير اين فرهنگ بستگی دارد، بايد يک حرکت فراگير داشته باشيم.

در جواب سلما از اهواز بايد گفت، البته که اقوام ايرانی بايد در برابر قانون حقوق مساوی داشته باشند. زنان بايد مسائل قومی را کنار گذارند و همه با هم کار کنند، تنها تفاوت های زبان و قوميت نيست بلکه تفاوت های سياسی، طبقاتی و ايدئولوژی هم بايد کنار گذاشته شود.

هدف زنان بايد فراگير و از جانب همه حمايت شود و باعث تاسف است که بعضی اقوام نتوانند مشارکت لازم را در اين باره داشته باشند.

 

حقوق زنان

بخش دوم: حجاب همچون يک مانع؟

 در بخش نخست پاسخ های مهناز افخمی به پرسش های شما، محور فرهنگ و خانواده و تاثير آن بر حقوق زنان مورد توجه قرار گرفت.

در بخش دوم، شهران طبری از راديو فردا، سوالات شما در باره حجاب را با خانم افخمی در ميان گذاشته است.

ناهيد از قشم می پرسد خانم افخمی! ما زنان ايرانی در اينجا گير افتاده ايم و مجبور به پوشيدن حجاب هستيم. من هيچ اعتقادی به حجاب ندارم و آن را باعث تحقير خودم و زنان ايرانی می دانم. تا کی بايد اين وضع را تحمل کرد و مابايد چکار کنيم؟ چرا نهادهای زنان هيچ اقدامی برای دفاع از حقوق زنان دربند ايران انجام نمی دهند؟

حقوق زنان؛ بخش اول: خانواده و فرهنگ

 

حقوق زنان؛ بخش سوم: زنان در جمهوری اسلامی ايران

 

حقوق زنان؛ بخش چهارم: وضعيت جنبش زنان ايران

مونا می پرسد خانم افخمی! به نظر شما، نداشتن حجاب برای يک زن، محدوديت است، و اصلا چرا خيلی ها با حجاب مخالفند؟ به نظر من، مخالفت آنها ريشه در مسايل جنسی دارد.

کوروش از شهر مسکو می پرسد با توجه به اينکه نخستين نماد آزادی يک زن در استفاده از حجاب يا استفاده نکردن از آن است، آيا به نظر شما، کشف حجاب ديگری لازم است تا بعد از آن در مورد حجاب، انتخاب انجام بگيرد؟

کامران از شهر مشهد می پرسد با توجه به اينکه ايران تنها کشوری درجهان است که حجاب در آن کاملا اجباری است، آيا اين مسئله را بزرگ ترين تبعيض و سرکوب عليه زنان نمی دانيد؟ آيا می توان از طريق نهادهای بين المللی در اين ارتباط عليه حکومت ايران اقدام کرد؟

خان اوغلان از روستايی در شهر خلخال می نويسد با توجه به اينکه زنان ايران، پس از انقلاب حضور گسترده تری در جامعه  دارند، از جمله در دانشگاه ها، آيا داشتن حجاب واقعا سدی در مقابل پيشرفت آنها در جامعه به حساب می آيد؟ آيا فاکتورهای ديگر مهم  تر نيستند؟ آيا نمی توان با حجاب اسلامی زندگی موفقی داشت؟

ذره بين از مالزی معتقد است که ما هنوز تکليف خودمان را نمی دانيم. در دوره شاه، بر سر خودمان می زديم که حجاب می خواهيم و حالا بر سر خودمان می زنيم که حجاب نمی خواهيم. راه حل چيست؟

مجيد می نويسد، من طرفدارآزادی زن و مرد هستم و معتقدم زن بايد از حقوق برابر برخوردار باشد، وقتی مردان حجاب ندارند زنان نيز می توانند حجاب نداشته باشند. حال اگر توانستيم برابری حقوق زن و مرد را تحقق بخشيم، آيا تضمينی هست که زنان از آن سوی پشت بام نيفتند؟

مهناز افخمی: آنچه در زمينه حجاب مهم است اين مسئله است که افراد آزاد باشند و بتوانند پوشش خود رابراساس سليقه و ميل خود انتخاب کنند.

اينکه با زور و مجازات به مردم تحميل کنيم که چه پوششی را انتخاب کنند، ضد تمام موازين بين المللی حقوق بشر است. بايد توجه داشته باشيم در هيچ مذهبی از جمله اسلام، دستوری برای پوشش به صورت حجاب وجود ندارد، بلکه در اصل، زنان از خودنمايی منع شده اند، در قرآن نيزهيچ نوع حجاب خاصی تصريح نشده است.

در ايران قديم هم يک نوع حجاب برای حمايت از زنان اريستوکرات يا طبقه ممتاز اجتماعی وجود داشته تا از چشم مردم طبقات پايين اجتماع دور باشند.

پس حجاب حربه ای است که برای محدود کردن زنان به کار برده می شود. من تصور نمی کنم که حجاب به تنهايی محدود کننده باشد مگر اين که به فلسفه زيربنايی آن، که محدود کردن دسترسی زنان به فضاهای عمومی و حمايت هميشگی از آنان است بپردازيم.

در تصورات سنتی و قديمی  مردان نمی توانند خود را در برابر جنسيت زنان کنترل کنند، ولی در جوامع امروزی اين تفکرات جايی ندارد. اگر زنی بخواهد حجاب را انتخاب کند، اين انتخاب خود اوست و نبايد اجباری برای افراد وجود داشته باشد.

دو نفر از اقليت ها قومی در مورد حجاب سؤال کرده اند، شيما از شهر يزد و محمد ياسين از شهر بندر. شيما گفته است، من يک دختر ايرانی و غير مسلمان هستم چرا بايد در کشور خودم مجبور به استفاده از حجاب باشم ؟ محمد نيز می گويد در ايران  حتی زنان مسيحی، يهودی و زرتشتی مجبور به رعايت حجاب هستند. آيا شما نمی توانيد در سازمان ملل برای حکومت ايران پرونده تشکيل دهيد و به شکايت اين زنان مظلوم رسيدگی کنيد؟

مهناز افخمی: در اينجا اصل مهمی مطرح می شود که همان حق انتخاب است، اگر به دليل اعتقادات مذهبی و يا هر دليل ديگر کسی نخواهد حجاب داشته باشد بايد آزاد باشد، مسئله آزادی پوشش است. مسئله حجاب در سطح بين المللی مطرح نشده زيرا يه نظر می رسد که برای زنان ايرانی اين مسئله اساسی نيست و آن را در اولويت قرار نداده اند، ولی اگر آن را به صورت يک مسئله اساسی مطرح کنند، پيگيری آن در سطح بين المللی نيز آسانتر خواهد بود.

در بسياری از جوامع ديگر هم زنان حجاب دارند، ولی اين حجاب را انتخاب می کنند، فقط در ايران و عربستان سعودی، حتی برای غير مسلمانان و خارجی هايی که برای ديدن به اين کشورها می روند، حجاب اجباری است.

در ساير کشورها زنان حق انتخاب دارند و اين مهم ترين مسئله درمورد حجاب است، زيرا اسلام نيز حجاب را اجبار نمی کند.

خانم افخمی! افراد زيادی در مورد مسئله زن و حجاب در اسلام سؤال پرسيده اند. نويسنده ای پرسيده است آيا فکر نمی کنيد که قوانين مدنی را بايد بدون در نظر گرفتن قوانين اسلامی نوشت، زيرا قوانين اسلام مربوط به ۱۴۰۰ سال پيش است و امروزه خريدار ندارد. کشورهای اسلامی بيشتر کشورهايی هستند که نفت و گاز دارند و تغيير قوانين برای بهبود وضعيت زنان دراين کشورها بسيار دشوار است. برای رسيدن به اين مقصود چه اهدافی را می توان دنبال کرد؟

نويسنده ديگری پرسيده است، اين اتهام در مورد اسلام درست است که زنان را محدود و حق آنان را پايمال کرده است؟ آيا خرافات و رفتارهای ناشايست عليه زنان منشأ ديگری ندارد، آيا بيشتر مشکلات زنان در دنيا مشابه هم نيست؟ اين نويسنده معتقد است که اسلام برای زن احترام زيادی قايل است و چرا فقط بايد به حجاب پرداخت.

نويسنده ديگری می گويد يک مسلمان نمی تواند فمينيست باشد و اسلام ضد فمينيست است. چطور فردی که به اسلام اعتقاد دارد می تواند به آزادی زن هم اعتقاد داشته باشد؟

نويسنده ديگری به نام رحيم می گويد در سوره نساء آمده است که اگر زن نافرمانی کرد ابتدا با او همخوابگی نکنيد و اگر ادامه داد او را بزنيد و در جای ديگر آمده که دختر يک سوم پسر ارث می برد. او معتقد است که اسلام با دموکراسی همخوانی ندارد و ايرانيان بايد مانند ساير کشورهای مدرن و غير مسلمان در آزادی و دموکراسی زندگی کنند.

آقای ديگری در جواب آقای رحيم می گويد که او به آيات قرآن ناآگاه است و در آيات دخل و تصرف انجام داده و چنين حرف هايی در قرآن نيست. آيا اين اسلام است که زن ستيز است يا تعبيری از اسلام؟

مهناز افخمی: در بيشتر جوامع مسلمان که ما در آن کار می کنيم چه در آسيای مرکزی يا خاور ميانه، آنچه  در حرکت زنان مهم است اين است که مذهب برای بيشتر زنان بسيار اساسی است و به آنان ارزش هايی را می دهد که به آن احترام می گذارند، زنان فکر می کنند که مذهب منبع قوت قلب است، به جامعه کمک می کند و همبستگی و حفظ حقوق ديگران را افزايش می دهد.

همه افراد بايد آزاد باشند که با مذهب، آن گونه که تشخيص می دهند و تعبير می کنند روبه رو شوند در نتيجه مسائل مذهبی بايد از مسائل حکومتی جدا باشد و افراد بايد در مورد انتخاب مذهب و تفسير آن آزاد باشند .

بنابراين ما به دنبال جداسازی مذهب از حکومت هستيم، مذهب اعتقادات فردی است و حکومت، مسائل مربوط به اجتماع است که همه بايد در تصميم گيری و تعيين آن مشارکت داشته باشند.

همه گروه هايی که ما با آنان کار می کنيم معتقدند که دموکراسی و حقوق بشر بدون جدايی دين از حکومت، اگر غير ممکن نباشد بسيار دشوار است.

در همه کشورهای مسلمان، تمام جمعيت جامعه مسلمان نيستند و اقليت های مذهبی ديگر يا گروه های بدون دين هم وجود دارند، و اگر تمام قوانين بر اساس يک مذهب تدوين شود در نتيجه حقوق آنان پايمال می شود. 

برای اينکه همه در تعيين سرنوشت خود نقش داشته باشند و حقوق همه رعايت شود بايد مسائل مدنی و حکومتی از مسائل دينی جدا شود. ارزش ها مهم هستند و در تمام مذاهب تقريبا يکسان. همه اديان به عدالت اجتماعی و احترام به انسان اشاره می کنند، مسئله نحوه اجرای آن و تفاوت سليقه ها است که بايد از حکومت جدا باشد و با رای افراد بر روی جامعه اثر بگذارد.

خانم افخمی! با توجه به اينکه ترکيه يک کشور دموکراتيک است، حزب اسلامی که اکنون بر سر کار است و ممکن است چهار سال ديگر تغيير کند، از دانشکده الهيات دانشگاه آنکارا خواسته است که احاديث و قوانين اسلامی را بر اساس نيازهای روز تعيين کنند. آيا اين کار در جوامع اسلامی قدمی رو به جلو محسوب می شود که قوانين اسلام با شرايط روز تطبيق داده شود؟

مهناز افخمی: بله، همين طور است. هم در ترکيه و هم در کشورهای ديگر مانند مراکش بازبينی و نگرش تازه به متون دينی در جامعه رواج دارد و زنان در اين زمينه نقش مهمی ايفا می کنند، در کشورهای مسلمان ديگر مانند اندونزی و مالزی نيز اين اتفاق افتاده است.

متون مذهبی را افرادی تفسير کرده اند که در سيستم خاصی آموزش ديده اند و تفکر سنتی دارند، امروز شرايط زندگی متفاوت است و همه مذاهب به خصوص اسلام تاکيد دارند که بايد اجرای احکام دينی را با شرايط روز تطبيق داد و اين انطباق مذهب با شرايط روز تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

امروز خوشبختانه اين امر صورت گرفته و زنان هم نقش فعالی در آن دارند. به عنوان مثال تفسيری که از متون دينی در مورد خانواده وجود دارد متعلق به زمانی است که زندگی شرايط ديگری داشت، زنان در خانه بودند و در اقتصاد خانواده نقشی نداشتند، همچنين آموزش عمومی ودانشگاهی که زنان در آن تحصيل کنند وجود نداشت، اما امروز شرايط زندگی تغيير کرده است.

در نتيجه بايد مذهب در اين شرايط  جديد قابل فهم باشد و نقش خود را در غنا بخشيدن به زندگی و ارزش ها ايفا کند و برای همين بايد با شرايط امروزی وفق داده شود.

 

حقوق زنان

بخش سوم: زنان در جمهوری اسلامی ايران

در بخش های اول و دوم پاسخ های مهناز افخمی به پرسش های خوانندگان وبسايت راديو فردا، محورهای خانواده و فرهنگ و حجاب مورد بحث قرار گرفت.

در بخش سوم، شهران طبری از راديو فردا دسته ديگری از سوال های خوانندگان را مطرح کرده که محور مشترک آنها وضعيت زنان در جمهوری اسلامی ايران است.

يکی از خوانندگان وبسايت راديو فردا از مهاباد می گويد با توجه به شرايط حاکم، من هيچ گونه تغيير و تحولی در راستای آزادی دادن به اقشار مختلف جامعه و به خصوص زنان نمی بينم. آيا تنها راه رسيدن به آزادی، خلع نظام کنونی و جايگزين کردن آن با حکومتی دموکراتيک و غير دينی نيست؟

حقوق زنان؛ بخش اول: خانواده و فرهنگ

 

حقوق زنان؛ بخش دوم: حجاب همچون يک مانع؟

 

حقوق زنان؛ بخش چهارم: وضعيت جنبش زنان ايران

 سميرا از مشهد می گويد من از حکومت جمهوری اسلامی تشکر می کنم زيرا خانواده ما در زمان شاه کاملاْ مذهبی بود، ولی با اجبار و سرکوب زنان در حکومت حاضر چنان تنفری نسبت به دين اسلام به وجود آمده که من ديگر يک آزاده ام و از هيچ دينی پيروی نمی کنم. اين حکومت روزی سرنگون خواهد شد و مردم برای هميشه دين را کنار خواهند گذاشت.

کامران از مشهد می پرسد سازمان ملل نمی تواند قانونی را به تصويب برساند که در کشورهای عضو آن، دين از حکومت جدا شود و هر حکومتی که از اين اصل تخطی کرد حتی تا حد سقوط، مجازات شود؟  

يکی ديگر از خوانندگان وبسايت راديو فردا که نامش را ننوشته، می پرسد در ايران نه تنها حقوقی برای زنان وجود ندارد بلکه اصلاْ به حساب نمی آيند، چگونه در مورد زنان بنويسيم در حالی که به مردان هم بها نمی دهند؟ اينها فکر می کنند نمايندگان خدا بر روی زمين هستند در حالی که وضعيت اقتصادی مردم روز به روز بدتر می شود.

عبدالله از قم می نويسد، بايد به خانم افخمی بگويم در ايران زنان از آزادی کامل برخوردارند، در دانشگاه ها تعداد زنان از مردان بيشتر است، زنان می توانند رانندگی کنند، ولی در بسياری از کشورهای اسلامی اين حق را ندارند، همچنين می توانند کانديد مجلس شورای اسلامی شوند.

محمد از اردبيل می پرسد تعداد دختران دانشجو اکنون بيشتر است يا قبل از انقلاب؟ و آيا اين به معنای موفقيت جمهوری اسلامی و انقلاب، دردفاع از حقوق زنان نيست؟

نويسنده ديگری در پاسخ به محمد از اردبيل می گويد آيا معيار شما برای دفاع از حقوق زنان، تنها بيشتر بودن تعداد دختران دردانشگاه است؟ پس حق تحصيل را هم از آنان بگيريم تا خيالتان راحت شود. تنها دلخوشی دختران خانه نشين ايرانی همين ادامه تحصيل است.

ساسان از نيويورک می نويسد دربرخی از محله های اين جا در ساعات شب يک زن و شوهر جرئت بيرون آمدن از خانه را ندارند، ولی در ايران چنين چيزی وجود ندارد. آزادی در ايران ارزش دارد يا در جايی که از ارزش آزادی دم می زنند؟

مهناز افخمی: جامعه، بسته به نوع حکومت و نوع  نگرش حکومت به جامعه و اهداف عالی آن، شکل می گيرد. امروزمشکل ما در جمهوری اسلامی اين است که برداشت از جامعه ايران ونقش جامعه ايران در دنيا با واقعيت های پيچيده جامعه مدنی بسيار پيشرفته ارتباطی ندارد.

يعنی بين پايه و اساس حکومت با جامعه مدنی که رشد يافتن آن سال ها به طول انجاميده، تضاد وجود دارد.

قبل از انقلاب هم، به عنوان زنان فعال در نهضت زنان، به دليل مشکلات متعدد  به اهدف مورد نظر نرسيده بوديم، ولی نکته مهم، نگرش حکومت نسبت به جامعه بود. 

توجه به مدرنيته، علم و پيشرفت آن، روابط سازنده با جوامع ديگرو توسعه اجتماعی از الويت برخوردار بودند و ما به عنوان فعالان زن، می توانستيم با حکومت در مورد آموزش همگانی، ارتقای سطح بهداشت و اشتغال افراد متخصص، ديالوگ برقرار کنيم و بگوييم زنان که نيمی از جمعيت کشور را تشکيل می دهند بايد در اين عرصه ها مشارکت  داشته باشند و بدون حضور زنان اين توسعه عملی نيست.

ولی حکومت جمهوری اسلامی چنين هدفی ندارد و اهدافی که ارائه می دهد با دنيای امروز و ايران امروز ارتباطی ندارد، در نتيجه تضاد و مشکلات بسيار زياد است و تغيير اين وضعيت بدون تغيير اساسی در زير بنای تشکيلاتی اين حکومت امکان پذير نيست.

ايران تنها حکومتی است که بر اساس دين تشکيل شده و همين امر با زندگی در قرن ۲۱ در تضاد است و بايستی تغييراتی در اين وضعيت ايجاد کرد.

در صحبت ها گفتيد که يکی از اهداف بالا بردن سطح سواد بود، بعد از انقلاب می بينيم که سطح سواد در جامعه به خصوص در ميان زنان بسيار بالا رفته و تعداد زنان در دانشگاه ها بيشتر است. در اين مورد چه نظری داريد؟

مهناز افخمی: دلايل بالا بودن سطح مشارکت زنان در دانشگاه مختلف است، به عنوان مثال بايد ديد که مردان جوان تا چه اندازه محدوديت دارند و با مشکلات اقتصادی مواجهند.

البته علی رغم تمام دلايل اين مشارکت بسيار مثبت است و همه از اين موضوع خوشحاليم، ولی اين موضوع به هيچ عنوان جوابی برای عقب بودن وضعيت زنان از نظر قانونی در کشورمان نيست. 

بايد در نظر بگيريم که پيشرفت مشارکت دختران دانشجو از قبل شروع شده بود، حتی  چهار سال قبل از انقلاب ۳۰ درصد دانشجويان دانشکده پزشکی زن بودند و اين يک حرکت تصاعدی بود که می توانست ادامه يابد.

يکی از مواردی که کمتر به آن توجه می کنيم اين است که انقلاب برای ما چه هزينه ای داشته است، همه نگاه می کنند به تصاويری از ۳۰ سال پيش و ۳۰ سال بعد دريک جامعه، سال هايی که در سرنوشت دنيا بسيار مهم بوده است.

من وقتی نگاه می کنم به همکارانم در ۲۰ کشور در حال توسعه، می بينم آنها ۳۰ سال پيش در مقايسه با ايران چه وضعيتی داشتند و اکنون در مقايسه با ايران چه وضعيتی دارند. ۳۰ سال بسيار متحرک و پر هيجان به خصوص برای زنان، در دنيا گذشته و در اين سال ها تفاوت ها و حرکت های چشمگيری شکل گرفته است. 

بايد ببينيم اگر انقلاب پيش نيامده بود پس از گذشت اين سال ها، ما اکنون چه وضعيتی داشتيم. 

 

 

 

   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .