نا گفته ها یی از ملی نما های خیانت پیشه

 

اشکان رضوی

 

 7 شهریور 1388       

توضیح :
این نوشتار چندی پیش در وبلاگی که زحمت انتشار

اخبار" جبهه ملی ایران" را می کشد منتشر شد و

 البته بنا بر پیشنهاد دوستان وبنا بر مصالحی بدون

 نام اینجانب.
اما بایسته دانستم که در شرایط کنونی این نوشتار

دگرباره با اندکی تغییرات با نام خودم منتشر شده تا

سندی باشد برای اثبات خیانت ملی نماهای جفا پیشه.
اشکان رضوی


تاریخ ایران در گذر زمان فراز و نشیب های بسیاری را به خود دیده است که بی گمان در تاریخ کمتر کشوری در جهان می توان چنین پدیده های تاریخی را سراغ گرفت. اما آنچه که وجه تمایز تاریخ این سرزمین با دیگر ملل می تواند باشد تلاش خستگی ناپذیر ملت ایران در طول تاریخ خود برای رسیدن به آزادی بوده و گویا واژه و مفهوم آزادی و آزادگی پیوند نا گسستنی با این ملت داشته و دارد و مردم ایران در درازای تاریخ خود برای نیل به این خواسته بر حق زیر بار هیچ گونه بیداد و ستمی نرفته و همواره حتی در اوج بیدادگری حاکمان ستمگردست از تلاش خود برای رسیدن به آزادی سرفراز زیستن بر نداشته اند.  این مردمان آزاده هیچگاه در مبارزات به حق خود از گردونه انسانیت و مدارا خارج نشد و آن کرد که زیبنده یک انسان ایرانی بود و بس.
خیزش کنونی ملت ایران علارغم همه هزینه هایی که متاسفانه بر ملت ایران در طی همین روزها تحمیل کرد بی گمان بدون نتیجه نخواهد بود و آینده ایران پس از گذار از وضع موجود، بی تردید یک ایرانی مبتنی بر مردم سالاری و موازین مترقی حقوق بشر خواهد بود.
امیدواریم تمامی آزادیخواهانی که در این برهه در بند ، گرفتار آمده اند به آغوش ملت ایران باز گشته و پدران و مادران داغدار نیز ثمره خون فرزندان خودرا با آزادی همه فرزندان ایران زمین ببینند.
موضوعی که در این میان نمی بایست نادیده گرفت، رهنمودها ی سازمانهاو احزاب سیاسی و نخبگان جامعه روشنفکری و سیاسی است که بعد از سه دهه توانستند شاهد به بار نشستن تلاش ها ی آگاهی بخش خویش باشند. در این بین نیز نیروهای ملی نقش بزرگی را با توجه به مبارزات و تجربیات چندین دهه ای خود دربرابر حکومت های استبدادی ایفا کردند. در شرایطی که بسیاری از سیاست بازهای عافیت طلب راه تمکین و سازشکاری را در پیش گرفته بودند، ملیون را با چوب تکفیر و ارتداد در سیاه چال ها به بند می کشیدند و اجازه هر گونه تحرکی را از آنان سلب می نمودند و دیدیم که چگونه کژاندیشان، گلوی حق گوی پروانه و داریوش فروهر این دو تن از سرداران میهنی را دریدند تا به گمان باطل ندای آزادیخواهی را در گلو خفه نمایند !؟
اما امروز ندای آزادی خواهی نه از گلوی چند مبارز سیاسی با سابقه، بلکه از گلوی همه فرزندان ایران زمین از خرد وکلان به آسمان برخواسته است و هیچ نیرویی را توان رویارویی با آن نیست.
در بین نامهای آزادیخواهانی که در این روزهای اخیر در بند گرفتار آمده اند نام "کوروش زعیم "از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران نیزبه چشم می آید که شوربختانه در بامداد سی خرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و تا کنون هیچ اطلاع موثقی از حال و روزش در دست نیست.
کورش زعیم در هیاهوی پیش از انتخابات یگانه کسی بود که توانست با یک تحلیل خردمندانه و مبتنی بر واقعیات و شواهد موجود مانفیستی را برای برون رفت میهن عزیز از شرایط کنونی ارائه دهد .
کوروش زعیم" با همه شرایط ایجاد شده در سازمان متبوعش از سوی "انگشت شماری از ما بهتران "همه دغدغه خود را بر روی این نکته متمرکز نمود که راهی برای برون رفت میهن از پیشامدهای ناگوار ارائه دهد و بارها هشدار داد که "سازمان جبهه ملی ایران" نمی تواند و نباید نسبت به سرنوشت ملت و میهن بی تفاوت بوده و دست روی دست گذاشته و نظاره گر وقایع و رخدادهای کنونی باشد،بلکه باید مسئولانه وارد صحنه شده و نقش تاریخی خود را بر عهده گرفته و در راهی که ملت انتخاب نموده اند گام بردارد.
اما همین از ما بهتران این سخنان دلسوزانه کوروش زعیم را بر نتافته و چون توان همپایی با آرمانها و مبارزات آزادیخواهانه زعیم و همفکرانش را نداشتند، از هیچ کوششی برای تخریب زعیم و یاران جوان او دریغ نورزیده و در هر فرصتی کوشش نمودند تا این تئورسین خردمند و دلسوز جبهه ملی ایران را درگیر مسائلی نمایند که هر روز بیش از دیروز از توان او بکاهد.
این واپسگرایان در داخل و خارج میهن شرایط را به گونه ای سخت می کنند که کورش زعیم در تاریخ12 خرداد ۱۳۸۸استعفای خود را از هیئت اجرایی جبهه ملی ایران بدین مضمون اعلام می دارد:
»جناب آقای ادیب برومند, رییس گرامی شورای مرکزی جبهه ملی ایران
سرور گرامی،
من به این وسیله کناره گیری خود را، از امروز، از هموندی "هیئت اجرایی" برگزیده شورای مرکزی جبهه ملی ایران اعلام می کنم.
پس از سالها چالش بی نتیجه در این محفل از ما بهتران که مانند سنگ آسمانی هزار تنی روی جبهه ملی ایران نشسته و از هرگونه اقدام برای پویایی و گسترش و مردمی شدن جبهه ملی ایران جلوگیری میکند، اکنون به این نتیجه رسیده ام که در این ترکیب هیئت اجرایی، که ضمنا" مدت تصدی آنهم دو سال است به سر آمده، نه می توان به جبهه ملی ایران خدمت کرد و نه به ملت ایران.
با گرامیداشت،
کورش زعیم ۱۲ خرداد ۱۳۸۸
رونوشت: رییس هیئت اجرایی «
و این همه در حالی است که شخصی به نام "علی راسخ افشار" از هم پالگی های این از ما بهتران در برون مرز در 29 اردیبهشت ناسزنامه ای سراسر توهین و هتاکی و افترا را طی مطالبی مبتنی بر وهم و گمان دروبلاگ شخص دیگری به نام" پرویز داورپناه" از اساتید دشنام گویی و ملی نما منتشر می نماید.
http://davarpanahp.blogfa.com/post-748.aspx
اما علارغم همه این ناجوانمردی ها "زعیم "با متانت و بزرگی خاص خودبدون اهمیت دادن به این فحاشی های حسودان در "27 اردیبهشت" مانفیستی را تحت عنوان " پیشنهاد برای نجات میهن" http://news.gooya.com/politics/archives/2009/05/087867.php
با همفکری یاران جوان خود در دفتر پژوهشهای جبهه ملی ایران منتشر می نماید که در این نوشتار راهکارخردمندانه ای را برای نجات میهن بیان می دارد و در همین احوال همانگونه که پیشتر بیان شد" پرویز داور پناه "که در دشمنی با هر گونه تحرک نیروهای جوان و کورش زعیم در طی این سالها ثابت نموده که از جمهوری اسلامی پیشی گرفته است مطلبی را با عنوان " تشکیل «دولت سایه» در جمهوری اسلامی مبارک!
" http://davarpanahp.blogfa.com/post-771.aspx
منتشر می نماید که در این مطلب فاقد بن مایه علمی مستند و غیر انسانی وی اتهاماتی را متوجه کورش زعیم می نماید و حتا به صراحت او را وابسته به "کنت تیمرمن" و تلویحا به لابی "اسرائیل و سلطنت طلبان" متهم می نماید و البته در این پریشان گویی تلاش می کند که ذهن خواننده را نیز به سمت وابستگی احتمالی زعیم به جمهوری اسلامی نیز گمراه نماید یعنی یک پارادوکس آشکار که حکایت از ذهن تخیلی و بیمارگونه نگارنده دارد.
اکنون این پرسش مطرح است ، آنهایی که شب هایشان را با کابوس و توهم اسب تروا با بیخوابی به صبح رساندند، و تمام افتخارشان بر اساس گفته های مسئول تشکیلات!درمحافل خصوصی این است که ما در این رخدادها هزینه نداده ایم !؟چگونه است که از گزند گزمه های حکومتی در امانند و هنوز هم با بی شرمی که سر به آسمان میساید انگشت شماتت به روی کسانی بلند میکنند که در شب ها و روزهای پر التهاب خیزش مردم در کنار مردم بودند، کتک خوردند و زندانی شدندو اندیشه ای جز همراهی مردم نداشتند.
در این میان کسانی که به اشاعه این اتهامات و دامن زدن به جو شک و بد بینی پرداختند و زعیم را بدون داشتن کوچک ترین مدرک معتبری متصل به سلطنت طلبان و بیگانگان دانستند بدانند که مسئول زندانی شدن و در زندان ماندن زعیم هستند.
حال این پرسش مطرح است که،مسئول کمیته تعلیمات(بخوانید مسئول کمیته توهمات)جناب مهدی موید زاده و یاران بیمار ذهنی دو نفره اش در برون مرزچگونه به این همه سند خیانت کوروش زعیم دست یافتند؟با کدام ارگان اطلاعاتی و امنیتی در ارتباط کاری بوده اند که به نتیجه ای چنین شگرف در رابطه با یکی از اعضای شورای مرکزی می رسند؟
بی گمان دانستن اطلاعات حساس اینگونه ای در رابطه با اشخاص نمی تواند بدون ارتباط داشتن با سازمانها ی اطلاعاتی "سیا،موساد"کا گ ب"و....... غیره باشدو چه خوب است که این آقایان با این همه توانمندهای پلیسی خود از تاریک خانه های توهم و توطئه خود خارج شده و در خدمت خلق باشند!؟
باید در نظر داشت که همه این گزافه گویی ها در طی ماههای اخیر از سوی کسانی مطرح می شود که داعیه سالیان سال مبارزه آنان بر علیه استبداد گوش فلک را کر نموده و انسان را به این پرسش وا می دارد که یک مبارز میهنی و ملی چگونه می تواند این گونه بی مهابا و فارغ از وجدان و اخلاق سیاسی، به مبارزان دیگر چنین اتهامات بی اساسی را بزند.
باری، آفتاب حقیقت در پشت ابر ها پنهان نخواهد ماند.
مصداق شعر:
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان..... آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست
مرز میان مردان و نامردان، کسان و ناکسان پدیدار گشت . نامردان و ناکسان حتا از در بند کشیده شدن کسی همچون زعیم ریسه رفتند و بر شانه همدیگر زدندو برای پر نمودن صندلی او درشورای مرکزی و هیئت اجرایی جبهه ملی به هم شاد باش گفتندو آینده ای را به محفل 5 نفره خویش بشارت دادند که دیگر نه زعیم و نه یاران او توان ایستادگی در برابر بیراهه روی آنان را نخواهند داشت.
اما زهی خیال باطل " آنچه را که به عنوان کناره گیری ما جوانان از همکاری با جبهه ملی ایران منتشر شده نباید جشن پیروزی خود تعبیرکنند اگرچه انسانی مانند" پرویز داورپناه" در همان لحظات نخست امروز، این نامه رابا برای عالم و آدم ارسال داشت و شادمانی زبونانه خود را از این خبرپنهان ننمود "
 مبارزات ما با این جماعت تازه در آغاز راه است وبا ایمان به پویندگی راه "مصدق بزرگ و شهید فاطمی" کاری را به سر انجام خواهیم رساند که بزرگان مدارا گر ما باید بعد از منتشر شدن آن بیانیه کذایی (24 فروردین 1342)که سر آغازایجاد نفاق و قدرت گرفتن این افراد دشمن شاد کن در جبهه ملی ایران بود به انجام می رساندند و فتنه را در نطفه خفه می کردند.

اشکان رضوی

تابستان 1388 تهران