آنجا که آزادی نیست انتصابات جانشین انتخابات است

مهدی مؤیدزاده

 

 سی سال پیش هنگامیکه ستونهای استبداد سلطنتی درحال فروریختن بود، دلباختگان آزادی به امید طلوع صبح آزادی بودند ولی دریغا که انتظار آنان بر آورده نشد چون تازه بقدرت رسیدگان، اندیشه های دیگر داشتند و آزادی را برای همگان نمی خواستند و به دموکراسی مبتنی براعلامیه جهانی حقوق بشر باور نداشتند و این ناباوری به دمکراسی درانتخابات هم بعدها بشکل های گوناگون چون نظارت استصوابی وخودی وغیر خودی نمایان گشت. دراین سه دهه بارها انتخابات انجام شده است ولی درنبود آزادی انتخاب چگونه معنی پیدا میکند؟

در آخرین ماه سال ۱۳۸۷ هستیم. آهنگ سرکوب آزادیها ی فردی واجتماعی شتاب بیشتری برداشته وبه گروههای مدنی و اجتماعی هزینه هایی سنگین تحمیل میشود. جمعیت ها ی مدافع حقوق بشر درجهان هر روز به نقض آشکار حقوق بشر در ایران ندای اعتراض سر می دهند. جهان درآستانه تغییرات وتحولات نوینی است. اقتصادجهانی دوران رکود وسقوط خود را طی میکند واقتصاد ایران نیز خلاف آنچه دولتمردان می گویند نمی تواند مسیری دیگر داشته باشد. تغییرات در امریکا که در پی انتخابات ریاست جمهوری این کشور پدید آمده دوران انتظاری را برای دولتها ایجاد کرده است. در روزهائی که هنوز سیاستهای جدید آمریکا واروپا رسما اعلام نشده وجهان درانتظار چگونگی و اجرای سیاستهای جدید احتمالی است برابر گزارشهای داخلی و منابع خارجی حکومت ایران برای از صحنه خارج کردن دگراندیشان با خشونت تمام اقدام می کند.

 چهار ماه به انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده است صفحات اول روزنامه ها ی داخلی همه روزه به خبرهایی در این مورد اختصاص می یابد و از حضور و یا عدم حضور این داوطلب وآن داوطلب خبری دارد. از ملت می خواهند درانتخابات شرکت نماید، اما مردمی که از آزادی بی بهره اند چگونه انتخاب کنند؟  درنبودن آزادی انتصاب جایگزین انتخاب میشود. انتخابات از ویژگیهای حکومتهای متکی و باورمند به دمکراسی است؛ انتخابات دموکراتیک انتخاباتی است که در آن اراده مردم حاکم شود. هر نظامی نمی تواند مدعی انجام انتخابات دمکراتیک باشد. دمکراسی امروز با اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر عجین شده است و اگر جز این باشد انتخابات را نمی توان تجلی افکار عمومی مردم دانست. دمکراسی اگر فقط حکومت عدد باشد همان است که حکومتهای فاشیستی و ایدئولوژیکی داشته و دارند که نمونه آن انتخابات ریاست جمهوری در دورا ن صدام حسین د یکتاتور معدوم عراق است که نود و نه در صدآراء در تائید دیکتاتوراست. ازآنجا که معیار برخورد حکومت صدام با مردم عراق نه برمبنای رعایت آزادی وحقوق بشر بلکه بررابطه سلطه گری استوار بود، جهان هیچگاه آن انتخابات را بیان کننده خواستهای مردم عراق ندانست. در تحلیل رابطه انتخابات با آزادی  و دمکراسی باورداشتن به اعلامیه حقوق بشر وملحقات آن ملاک است. درایران نظام جمهوری اسلامی استقرار دارد، حکومت دینی است و صاحبنظران حاکم بارها گفته اند حکومت های دینی پایبند جهان بینی ویژ ه ای می باشند که با مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نمی تواند هماهنگ باشد. حاکمیت در ایران تلاش میکند که ظواهر انتخابات متداول در جهان امروز رعایت شود. در سی سال اخیر در ایران بارها انتخابات برگذار شده است و در همه این سالها ناله و فریاد دگراندیشان بلند بوده است که آزادی انتخاب وجود ندارد و بسیاری از مردم نمی توانند در انتخابات آزادانه شرکت کنند. در تعریفی که از حکومت دمکراسی می کنند، دمکراسی نوعی از حکومت است که همگان در برابر قوانین مساوی باشند و کسی ازشرکت در انتخابات منع نشود و در شرایط آزاد که اکثریت عددی قدرت را بدست می گیرد باید حقوق اقلیت و اکثریت برابر باشد و اقلیت بتواند برای بقدرت رسیدن فعالیت کند و اکثریت حاکم نباید محدودیتی برایش ایجاد نماید و اگر چنین کند از اصول دمکراسی تخطی کرده است و صلاحیت اداره کارها را از دست میدهد. بعبارتی روشن تر آزادی در حکومت متکی به دمکراسی برای همه باید وجود داشته باشد.

اکنون ببینیم انتخابات در ایران چگونه بوده وچگونه در جریان است؟  و انتخابات پیش رو چه مراحلی را طی کرده است؟  ودراین گزینش صحنه چگونه آراسته شده است؟

می دانیم انتخابات در هر کشوری قوانین و مقررات خاصی دارد که نحوه حضور انتخاب کننده و انتخاب شونده را معلوم می کند. نخست باید قوانین کاملی تدوین شده باشد تا حقوق و آزادی شرکت مردم در انتخابات را تضمین نماید. درایران علاوه برمحدودیت های قانون انتخابات و اختیارات محدودکننده شورای نگهبان سالهاست که بعنوان نظارت استصوابی شورای نگهبان راه را بربسیاری از داوطلبان انتخاب شدن بسته اند. لازمه یک انتخابات آزاد وجود آزادیهای فردی و اجتماعی است. اگر انتخابات آزاد مورد نظراست باید آزادی تشکیل احزاب و انجمنهای مدنی وصنفی وسندیکایی تامین گردد. آزادی بیان و قلم خود از مهمترین شرطهای یک انتخابات آزاداست که درایران وجود ندارد. درایران جز چند حزب و گروه وابسته به دولت که به خودیها مشهورند برای دیگران امکان بیان نظریا ت و یا تشکیل اجتماعات نیست. در سرزمینی که شرکت در مراسم یادبود مرحوم مهندس بازرگان جرم است و تعدادی ازکسانیکه به نزدیکی محل برگذاری رفته بودند تا درصورتیکه در حسینیه ارشاد باز باشد درمراسم حضور یابند، بازداشت و مورد بازخواست قرار می گیرند، چگونه میتوان آنرا مملکتی آزاد پنداشت که مردم آن از آزادیهای فردی و اجتماعی برخوردارند؟ اگر مردم از آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار نباشند چگونه میتوان به آزادی انتخابات دل بست؟ علاوه برنبودن آزادی برای اکثریت ملت ایران گروهی را خودی می نامند. آنان که خودی هستند نیز از شرایط یکسان در رقابت با یکدیگر بهره مند نیستند. شرایط غیر منصفانه برآنها نیز حاکم است. کسیکه به احتمال زیاد تا امروز کاندیدای جناح اصولگرای حاکمیت است با بودجه دولتی به سفرهای استانی و شهرستانی و روستائی میرود از امکانات رسانه های همگانی دولتی سود میبرد و تازگیها کوشش میکند از خود چهره ای همراه با ملاطفت نشان دهد (خلاف آنچه در حدود چهار سال گذشته داشته است) به نحوه اجرای طرح امنیت اجتماعی که انواع مختلف از نیروهای انتظامی وسپاهی وبسیجی خیابانها و محله ها را بشکل شهری اشغال شده درآورده اند طی نامه ای معترض میشود به حدی که پس از انتشار این نامه فرمانده نیروی انتظامی به شگفتی دچار می شود چونکه امضاء رئیس جمهور را درپای طرح می بیند. برای بعضی چهار سال قبل تداعی می شود که ایشان در سخنرانیهای انتخاباتی به شدت به محدودکنندگان آزادیهای جوانان در لباس و آرایش پرخاش کردند و آنرا راه حل مشکلات جوانان ندانستند، ولی آیا آنچه برجوانان در چهار سال اخیر گذشته حکا یت از حل مشکل جوانان داشته است؟ 

 در جناح دیگر نیز از دو کاندیدا سخن می گویند، نخست کاندیدایی با برچسب اصلاح طلبی با هشت سال سابقه رئیس جمهور بودن و در اولین حضور در خیابانها در ۲۲ بهمن ۸۷ مورد هجوم چماق بدستان قرار می گیرد و بزحمت از صحنه خارجش میکنند و فردای آن روز یک نشریه صبح تهران که خبرهایش بیشتر درباره آینده است و نکته مهم اینکه در بسیاری از موارد تحقق نیز می یابد  سرنوشت خانم بی نظیر بوتو را برای او پیش بینی می کند. کاندیدای دیگر معروف به شیخ اصلاح طلبان که چندین سا ل برکرسی ریاست مجلس شورای اسلامی تکیه زده بود اوست که یکبار در انتخابات قبلی گفته بود: در چشم بهم زدنی نتا یج وتعداد آراء چیزی دیگر می شود ولی مجری بی چون وچرای احکام حکومتی است و می گوید از کاندیداتوری کنار نخواهد رفت. احتمال آمدن یکی دو داوطلب دیگر هم در هر دو جناح وجود دارد.

امروزه برای بسیاری از ناظران انتخاباتی روشن و قطعی است که چون گذشته ها فقط خودیها در انتخابات حق حضور دارند و اصولگرایان و اصلاح طلبان بازیگران این دوره از انتخابات ریاست جمهوری هستند و جناحهای حاکمیت بدون اینکه براصل نظام خدشه ای وارد شود این سناریورا به آخر خواهند رساند. درانتخاباتی که بنظر نمیرسد به غیر خودیها امکان حضور داده شود برخی به تصور خود راهی تازه یافته اند تا انتخابات را از این دایره بسته که سالها درآن گردش میکند بیرون کشند. آنان می گویند هرچند حاکمیت اجازه کاندیدا شدن به دگر اندیشان نمیدهد باید شخصیتی که مقبولیتی در بین مردم دارد را  کاندیدا کرد و اگر صلاحیت او رد شد باز هم از مردم خواسته شود تا به او رای دهند و با آرائی که بدست خواهد آورد از موقعیت ویژه ای برخوردار می شود و رهبری  دگر اندیشان را درآینده بعهده خواهد گرفت.این طرح که حامیانش آنرا شرکت فعال در انتخابات نامیده اند درحالتی می تواند بدون در نظر گرفتن نتیجه تنها اجرا شود (نه موفق) که حاکمیت اجازه دهد مردم برای هرکه میخواهند در سراسر کشورتبلیغ کنند، مانع اجتماعات و آزادی بیان و قلم نشود که تجربه سی ساله خلاف این را نشان میدهد. بنظر میرسد  ساده اندیشی است گام در راهی گذاشتن که پایا نی روشن ندارد و بعید است شخصیتی پیدا شود که در این میدان نا شناخته گام نهد و آینده سیاسی خودرا به اگرها پیوند دهد. و آیا درصورت موفقیت صددرصد این طرح دگراندیشان به چنین رهبری اقبال خواهند کرد؟ حاکمیت پیوسته تاکید دارد تا مردم را به پای صندقهای رای کشاند و بازار انتخابات را گرم کند شاید حرکت اینان نا خواسته فقط عده بیشتری را به پای صندوقهای رای آورند و گردانندگان انتخابات را خشنود سازند.

بهر روی امروز در میدان انتخابات رئیس جمهوری دو جناح حاکمیت برای برنده شدن دربرابرهم واقع شده اند در دوازده سال پیش حکومت جمهوری اسلامی چاره ای نداشت جز اینکه برای برون رفت از بن بستی که نتیجه سیا ست های نادرست داخلی و خارجی اش بود ظاهری انعطاف پذیر داشته باشد ازابن جهت یکی دیگر از عوامل خودرا با سخنانی مردم فریبانه وارد صحنه انتخابات کرد .آقای محمد خاتمی بارها این مطلب را بیان داشته اند که راه خروج نظام از بن بست وحتا دوری از جنگ موفقیت ایشان در انتخابات بوده است. انتخابات در وضعی انجام گردید که اکثر کشورهای اروپائی سفیران خود را از ایران فرا خوانده بودند و کشور در انزوای بین المللی بود. برای این برنامه ناگهان تبلیغات انتخاباتی شکلی جدید پیدا کرد و سخن از آزادی ها فراوان گفتند و گروه زیادی از مردم که نومید از احیاء آزادیهای فردی و اجتماعی بودند سرخوش ازینکه راه امیدی گشوده شده است به کاندیدای اصلاح طلب رای دادند.  حضورمردم درانتخابات و سیا ست ملایم  نظام به برقراری مجدد رابطه ها کمک کرد. اما دوران امیدواریها کوتاه بود و مردم دیدند که دولت اصلاح طلب روی دیگر سکه بقد رت نشستگان است. اکنون نیز با تحولات جهانی بنظر میرسد که تغییراتی درپیش است. غرب با آمدن رئیس جمهور جدید درامریکا ممکن است یک پارچه شود دولتهای  ایران و امریکا مذاکراتی در پیش دارند. به نظر دولت فرانسه مذاکرات امریکا و اروپا با دولت ایران بعد از انتخابات ایران است. انتخابات این بارهم برای نظام حاکم سرنوشت ساز میباشد. آیا مذاکره کنندگان با امریکا در شرایط نوین جهانی اصول گرایانند و یا اصلاح طلبان کدام یک موفق خواهند بود؟ آیا منافع ملی ایران مورد معامله قرار می گیرد و یا تامین میشود؟ آینده نشان خواهد داد ولی از یاد نبریم تا آزادی نباشد انتخابات مفهوم واقعی ندارد. منافع ملی ایران بدست کسانی تامین خواهد شد که ملتی برخوردار از آزادیهای فردی واجتماعی آزاد وآگاه آنها را برگزیند.                 

مهدی مویدزاده ـ ۱۰ اسفند ۱۳۸۷  

 

 

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .