من رای می دهم اما...


دكتر محمد ملکی

 

 

اردیبهشت ۸۸


۶ ماه پیش زمانی که بار دیگر هیزم به تنور انتخابات ریاست جمهوری می ریختند تا آن را گرم کنند، در مقاله ای با عنوان "خیمه شب بازی تکراری“ (۱) نوشته بودم:
"آیا ۳۰ سال برای فراگیری یك تجربه كافی نیست؟ درست است كه می گویند ایرانی ها حافظه تاریخی ضعیفی دارند، اما ملتی كه با تاریخ و در تاریخ ۳۰ ساله رژیم ولایی زیسته و با گوشت و پوست آن را لمس كرده و می
كند آیا باز هم فریب خواهد خورد و آیا دگربار عروسك این خیمه شب بازی كه هرازگاهی تكرار می گردد، خواهد شد؟ باور ندارم. اكثریت مردم ایران آگاه و هشیارند و انتخاب های اخیر انجام شده، شاهد این مدعاست. چرا حاكمیت مجبور می شود انتخابات را با انواع فریبكاری ها و تقلب برگزار كند، تا آن جا كه برای كشاندن مردم به پای صندوق ها، فتوا بر وجوب شركت آن ها صادر كند و با ایجاد ترس و وحشت جمعی را وادار به این كار نماید؟"
در آن یادداشت نوشتم با گرم شدن تنور انتخابات، بار دیگر موجودات زمستان خواب با احساس گرما از خواب زمستانی بیدار می شوند و به امید در دست گرفتن مجدد قدرت و پوشیدن لباس وزارت و وکالت و سفارت و... به وول وول می افتند؛ بی آن که به روی خود بیاورند در تمام این ۳۰ سال آن ها صاحبان قدرت و اداره کنندگان مملکت بودند.
گفته بودم که در نظام ولائی انتخابات یک خیمه شب بازی است. حال برای آگاهی بیشتر نسل جوان که زیاد با این نمایش آشنا نیست، لازم است توضیح دهم که در این بازی، خیمه شب باز در پشت صحنه خود را پنهان می کند و تعدادی عروسک را با نخی که به انگشت های خود بسته است آن گونه که می خواهد به حرکت درمی آورد. با صدای خود حرف هائی را در دهان عروسک ها می گذارد تا هرچه او می خواهد آن ها بگویند و با اراده ی کسی که پشت صحنه است بالا و پائین بپرند و برقصند. البته که این بازی بیشتر می تواند "بچه ها" را سرگرم کند.

هموطنان؛
در این دوره انتخابات نمایشنامه ای بسیار خنده دار تر و سرگرم کننده تر به روی صحنه آمده است. گاهی حرف ها و شعارهائی به گوش می رسد که بیننده و شنونده چنین می پندارند که همه چیز عوض شده و بازی کنندگان، بازیگرانی دگرند و برای نخستین بار به روی صحنه آمده اند. فکر می کنم بسیاری از خوانندگان این نبشته، کروبی (۲)واحمدی نژاد را تا حدی می شناسند اما سبز علی (محسن) رضائی و میرحسین موسوی را کم تر. مطمئن باشید این ها همه سر و ته یک کرباسند و همه بنیاد گرایانی هستند دست پرورده ی بنیادگرای بزرگ. چون عروسک های خیمه شب بازی نقش و لباس عوض می کنند تا تماشاچی را فریب دهند.
این ها همان طور که خود اذعان دارند، یک هدف را تعقیب می کنند و آن هم حفظ نظام ولایی و به صحنه نمایش کشاندن تماشاچیان بیشتر تا فردا بگویند نمایش ما بسیار جالب بود و توانست مشتری های زیاد جذب کند.
پیش از این در مورد سردسته اصلاحاتی ها، "خاتمی“، مطالبی نوشته ام. حال می خواهم از دو چهره ای بگویم که این بار وارد بازی شده اند؛ از موسوی(۳) و رضایی. اینان چنان با قیافه ای حق به جانب به صحنه آمده اند که تو گویی در آن همه کشتار، چه در جبهه های جنگ، چه در زندان ها و چه در جای جای ایران و جهان نقشی نداشته اند و در این همه فقر و فحشا و دزدی و رشوه خواری که جامعه را به این روز انداخته است نه کوچکت رین دخالتی داشته اند و نه در این ۳۰ سال مسئولیتی تقبل کرده اند.
باید از آقای موسوی پرسید مگر شما از ۵۷ تا ۶۰ عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی که تمام امور مملکت را در دست گرفت و با همکاری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هر کاری خواستند کردند، نبودید؟ مگر شما سال ها سردبیری روزنامه ارگان حزب (روزنامه جمهوری اسلامی) را بر عهده نداشتید؟ مگر همین روزنامه بزرگ ترین مشوق چماقداری و قلع و قمع دگر اندیشان و تشویق حزب اللهی ها برای حمله به اجتماعات مردم و منتقدین نبود؟ مگر روزنامه ای که شما سردبیر آن بودید زمانی که اعدام ها در زندان ها شروع شد برای ایجاد رعب و وحشت هر روز نام تعدادی از آن ها را منتشر نمی کرد؟(۴)
مگر در کابینه
ی آقای مهدوی کنی (۱۱/۶/۶۰) شما وزارت امور خارجه را به عهده نداشتید؟ مگر از روز ۷ آبان سال ۶۰ تا بازنگری قانون اساسی و حذف سمت نخست وزیری در مقام رئیس قوه مجریه کشور نبودید؟ شنیدم در یکی از دانشگاه ها در جواب دانشجویی که نظرتان را در مورد جنایات دهه شصت و کشتار هزاران نفر و از جمله دانشجویان در زندان ها پرسیده بود گفته اید:" من در امور مربوط به قوه قضائیه دخالت نمی کردم."
مگر جنابعالی وظایف نخست وزیر را در قانون اساسی نخوانده بودید؟ از جمله ماده یک صد و سی و چهارم را که می گوید:
"ریاست هیئت وزیران با نخست وزیر است که بر کار وزیران نظارت دارد و با اتخاذ تدابیر لازم به هماهنگ ساختن تصمیم های دولت می پردازد و با همکاری وزیران برنامه و خطی مشی دولت را تعیین و قوانین را اجرا می کند. نخست وزیر در برابر مجلس مسئول اقدامات هیات وزیران است."
مگر وزیر اطلاعات (۵) یکی از وزرای دولت شما نبود که باید در کار او دخالت می کردید؟(۶) مگر تمام کارهای امنیتی کشور زیر نظر شورای عالی دفاع ملی که نخست وزیر یکی از ۷ عضو آن است صورت نمی گرفت؟ چطور می شود شما از آن همه جنایت ها بی خبر باشید؟
نه آقای موسوی. مپندارید که در شهر کور و کرها و بی خردان زندگی می کنید. شما با همه آن جنایت
ها و کشتارها و شکنجهها موافق بودید، آن ها را تایید می کردید و هیچ عذاب وجدانی هم نمی گرفتید. حال و آینده هم در برابر چنین اعمالی نخواهید ایستاد.
بیهوده خود را زرنگ و مردم را بی شعور مپندارید. شما و دیگر همدستانتان که امروز لاف اصلاح
طلبی می زنید، در جنایات دهه شصت بارها گفته اید ما اطاعت از مرادمان می کردیم و این کارها اقتضای آن زمان بود و ما هیچ کاره بودیم. چه تضمینی وجود دارد که چند سال دیگر همان گونه که خاتمی گفت، نگویید من یک تدارکاتچی بودم؟ (۷) شما نه در آن ده سال و نه در آن بیست سالی که در خواب زمستانی بودید، هرگز به جنایاتی که در دهه اول انقلاب در زمان رهبری آقای خمینی و نخست وزیری شما روی داد اشاره نکردید.
می گویند شما نقاشی می کردید، مگر نه این است که یک هنرمند، یک نقاش، یک موسیقی دان، یک شاعر در کار هنری اندیشه های درونی خود را منعکس می کند؟ آیا شما که شاهد بسیاری از وقایع جنگ ۸ ساله، شکنجه ها و کشتارهای دهه شصت از جمله جنایت بی نظیر کشتار هزاران زندانی در سال ۶۷ بوده اید، یک تابلو کشیده اید که کبوتری سپید با بال های خونین افتاده بر کف قفس نشان دهد؟ آیا یک تابلو از اعدام های دسته جمعی در زمان صدارت خود کشیده اید؟ آیا یک تابلو که وضع زندگی میلیون ها آواره جنگ باشد را قلمی کرده اید؟ آیا یک بار اعلام کرده اید به چه دلیل پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی عراق سال ها جنگ را ادامه دادید که موجب مرگ و معلول شدن صدها هزار نفر و صدها میلیارد دلار خسارت مالی گردید؟
جنابعالی به عنوان نخست وزیر و آقای رضایی به نام فرمانده کل سپاه باید جوابگوی ملت، خانواده شهدا، هزاران معلول جنگی، موجی و شیمیایی شده ها باشید.(۸) مگر می شود با یک جمله " ما دستورات آقای خمینی را اجرا کرده ایم" از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد؟ ۲۰ سال است که از پیروزی در جنگ سخن می گویید ولی یک بار نگفتید اگر پیروز شدید پس آقای خمینی چرا جام زهر را سر کشید؟ مگر برای پیروزی زهر می خورند؟
آقای رضایی که خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرده باید به مردم توضیح دهد که چرا و به دستور چه کسی وارد خاک عراق شدند تا جنگ ادامه یابد و آن همه خسارت بر مردم ایران تحمیل گردد و هزاران سوال بی جواب دیگر.
آقایان کروبی، موسوی، رضایی و احمدی نژاد باید نقش خود را در نابسامانی های فعلی روشن کنند و توضیح دهند اگر آن ها و همکاران اصلاحاتی و اصولگرایشان (که آبشخور هر دو جناح بنیاد گرایی است) موجب وضع فعلی جامعه نیستند، پس چه کسی مسئول است؟ ولی فقیه؟ حکومت دینی؟ قانون اساسی؟ قدرت مافوق قانون سپاه؟ بسیج؟ اول بگویید چه عاملی باعث این وضع شده، بعد از مردم تقاضای رای کنید.
من با توجه به شناختی که نسبت به یک یک کاندیداها دارم اعلام می کنم کارکرد شما در آینده اگر بدتر از گذشته نباشد، بهتر نیز نخواهد بود چرا که نظام ولایی همه ی حرف ها و وعده هایش پیش از انتخابات جز شعار های توخالی چیز دیگری نیست. مردم باید انتخابات را تبدیل به یک نظرخواهی در مورد آینده نظام کنند.
به نام یک ایرانی پس از ۶۰ سال مبارزه برای آزادی و برابری اعلام می کنم من رای می دهم، اما نه برای نشاندن کسی بر روی صندلی ریاست جمهوری. من رای می دهم تا یک یک شما و همدستانتان را که وطنم را به این روز انداخته اید روی صندلی دادگاه رسیدگی به جنایت علیه بشریت بنشانند تا جوابگوی مردم ایران و جهان باشید.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است

والسلام
_____________________
۱ - "خيمه شب بازی تکراری“، پنجشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۷
۲ - گوشه ای از نامه ۲۹ بهمن ۶۷ کروبی به آيت الله منتظری:
"شما هميشه در برخورد با مسئولان و مقامات قضايی از عفو زندانيان گروهکی سخن می گوييد و آزادی آنان را می خواهيد. با وجود آن که بارها برای شما ثابت شده است که بسياری از آنان به سبب اصرار و پافشاری شما مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند و با شناسايی بيشتر از پاسداران و بسيجيان دست به آدمکشی و ترور زده و خون عزيزان ما را ريختند. ليکن هرگز اين گونه رويدادهاد در موضع شما در پشتييبانی از زندانيان گروهکی تغييری پديد نياورده است". خاطرات آيت الله منتظری، پيوست شماره ۱۶۷، ج۲،ص۱۲۵۲
۳ - همو بود که در واکنش به طرح مهندس بازرگان برای آزادی انتخابات گفت: "اين شعارها باعث تضعيف جبهه ها و رزمندگان می دانم، بنده از اين همه پررويی متعجبم."(در تکاپوی آزادی، جلد ۲، صفحه ۴۶۶)
۴ - همگام با روزنامه جمهوری اسلامی، روزنامه های رسمی کشور چون اطلاعات و کيهان به بازتاب احکام اعدام زندانيان سياسی مي پرداختند. به عنوان نمونه:"به حکم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز، ديشب در محوطه زندان اوين ۸۱ نفر به جرم فعاليت های ضد اسلامی تير باران شدند."(کيهان، ۲۹ شهريور ۶۰)"سحرگاه امروز در زندان اوين ۶۱ نفر از اعضا و هواداران سازمان منافقين اعدام شدند."(کيهان، ۱۳ مهر ۶۰) "به حکم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز، سحرگاه ديروز در اوين ۳۶ تن از اعضا و هواداران گروهک ها تيرباران شدند. "(کيهان، ۵ آذر ۶۰)
۵ - وزير اطلاعات ميرحسين موسوی در طول ۸ سال نخست وزيری محمد محمدی ری شهری بود.
۶ - آيت الله منتظری در بخشی از خاطرات خود خطاب به آقای خمينی وزارت اطلاعات زمان آقای موسوی را اين گونه به تصوير مي کشد: " شنيده شد فرموده ايد فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواك شاه فرض كرده است. البته حضرتعالی را شاه فرض نمی كنم ولی جنايات اطلاعات شما و زندان های شما روی شاه و ساواك را سفيد كرده است. من اين جمله را با اطلاع دقيق می گويم."خاطرات آيت الله منتظری، بخش پيوست ها، پيوست ۱۵۰، ج۲، ص ۱۲۱۳
۷ - روزنامه ايران، ۲۴ آذر ۸۳
۸ - ميرحسين موسوی در مقام نخست وزيری در واکنش به قطعنامه ۵۱۴ سازمان ملل درباره آتش بس، ۲ روز بعد از آغاز تجاوز ايران به خاک عراق: اگر شورای امنيت ۱۰ قطع نامه ديگر هم صادر کند، ما نمی توانيم از حقوق حقه خود دست برداريم. (کيهان، ۲۳ / ۴ / ۶۱)