با تحریف تاریخ ره به جایی نمی برید

 

حمیدرضا خادم

 

ایرانیان در اسطوره پروری دارای چنان استعداد ذاتی و درونی هستند که یک شبه کسی را از قهرمان تبدیل به ضد قهرمان می کنند و گاهی چنان تقدسی به قهرمانان خود می بخشند که هر دروغ و داستان تخیلی و غیر واقعی را نسبت به آن به شکل خارق العاده ای باور می کنند . اصولا در این کشور قهرمان ساختن و به تبع ، ضد قهرمان ساختن کار بسیار ساده و سهلی است که به کرات در تاریخ ایران به چشم میخورد .

سمفونی های غم انگیز و داستان های باور نکردنی ، معجزات عجیب و غریب ، قدرت ماورائی ، جوانمردی و تمام آرزوهایی که مردم می خواهند خود داشته باشند در کالبد قهرمانشان قرار می دهند و چنان مقدسش می کنند که اگر نگاهی دیگر به این قهرمان داشته باشی ، خونت مباح می گردد .

روزگاری با قدرت گرفتن رضا شاه در ایران ، شاعری نبود که در مدحش شعری نگوید و به ندرت فردی را می شد یافت که در نوشته ها و نطق هایش رضا شاه را تبدیل به کعبه آمال و آرزوها نکند . ولی عملکردها و بازهم ذهن قهرمان و ضدقهرمان ساز ایرانی زمان زیادی برای تغییر نیاز ندارد .

فردی چون علی دشتی ، هنگام ورود سردارسپه به سلطنت چنان در مدحش سخن می گوید که گویی رسولی از عالم غیب ظهور کرده و هنگام عزلش چنان از اختلاسهای مالی ، دیکتاتوری و حرص زمینخواری اش می گوید که گویی شیطان مطلق بر سریر قدرت در ایران نشسته بود . آری حتی اسطوره پروری ما دچار پارادکس های زننده به دلیل افراط و تفریط در مدح و نکوهش افراد است .

در انقلاب 1357 نیز شرایط به همین شکل پیش رفت . ابتدا ساختن یک قهرمان و تبدیل کردن قهرمان ساختگی پیشین به یک ضد قهرمان .شکی نیست که باز هم نه این قهرمان بود و نه آن ، به روایت تاریخ چند هزار ساله ایران ، متملقین و درباریان و دست بوسان شاهان و حاکمان که همواره در مستبد شدنشان نقشی موثر و تعیین کننده داشتند ، در معرفی آنها و باز هم استبدادشان نقش اساسی ایفا نمودند .

آخرین شاه ایران نیز با اشتباهات فراوان و بی پایانش چنان از مردم دور شده بود که تمامی شرایط فروپاشی حکومتش را خود به شکلی مهیا کرد که برای همیشه سلطنت از ایران رخت بست .

امروز نیز این شرایط بر ایران حاکم است و این بار حاکمان استبداد، خود شرایط را برای هر اتفاقی مهیا می سازند و عده ای از این فضای آشفته استفاده کرده و  با تحریف تاریخ و دروغ پردازی های زننده بر آنند تا خواسته های گروهی و منافع شخصی خود را با عملی زشت و ناپسند از منظر همگان یعنی تحریف تاریخ  به اجرا در آورند .

با این مقدمه کوتاه قصد دارم نکاتی را در مورد این فعالیت های جدید خصوصا  کسانی که این روزها با تحریف تاریخ ، نوشته ها ، مصاحبه ها و  نظراتشان را در سایت ها و شبکه های ماهواره ای از جمله صدای آمریکا مطرح می کنند متذکر شوم .

دنیای مجازی مکانیست که هر کس با در اختیار گرفتن فضایی حتی اندک می تواند اندیشه ها و آرا خود را بیان دارد و این کار می تواند به هر شکل ، بسته به فرد نویسنده ، دارای اعتبار و یا عدم اعتبار گردد ، ولی به طور کلی با توجه به کثرت نوشته های غیر مستند و اندیشه های تبلیغات حزبی ، تحریفات بسیار زیادی در وقایع تاریخی صورت می گیرد ، اما با این حال مطالب بسیار زیاد مستندی نیز می توان در آن یافت و از آن بهره جست . به هر روی دنیایست که با توجه به اینکه ابزاری مدرن در انتقال اطلاعات است و دارای بازدید کنندگان فراوان ، می تواند مورد استفاده هر قشری ، چه سو استفاده کنندگان از آن و چه پژوهشگران و چه افراد عادی برای انتشار افکارشان باشد .

همچنین با توجه به بی خردی و فساد حاکم بر ایران و همینطور عدم اقبال اجتماعی حاکمان وقت جمهوری اسلامی و دوقبضه کردن رسانه های داخلی و انسداد سیاسی ، رسانه های تصویری نیز به حمایت و هزینه برخی دولت ها به زبان فارسی در انتشار اخبار و همچنین عقاید همان دولت ها و وابستگانشان بوجود آمده است که آن هم به نحوی می تواند در میان عامه مردم موثر افتد .

با وجود این شرایط اینکه ، این تصور به وجود آید که با استفاده از این ابزارها می توان تحریف تاریخ را به راحتی انجام داد خیالی باطل و اشتباه است ، چراکه اسناد و مدارک در اثبات مطالب و سخنان افراد باید وجود داشته باشد تا باعث اقناع شنوندگان و خوانندگان آراء آنان باشد .

این روزها در چند محفل و همچنین رسانه ای مانند صدای آمریکا مطالبی در رد کودتای 28 مرداد 1332 مطرح می گردد که کاملا هدفمند و گویای نتیجه ایست که تحریف کنندگان تاریخ آنرا پی می گیرند .

لازم است در نکوهش عمل زشت و قبیح تحریفگران تاریخ عرض کنم که چنین عملی در بین مردم و روشنفکران قابل تحمل و بخشش نیست چراکه برش تاریخ ، در نظر نگرفتن اسناد معتبر ، دروغ پردازی و ... عملی زشت در میان مردم است و می تواند به شکل کامل ، در بی اعتبار شدن نگارنده و گوینده نقش داشته باشد . با این حال ظاهرا افرادی هنوز وجود دارند که با تملق و رفتارهایی از این دست ، با اهدافی مشخص که همانا بازگرداندن سلطنت به ایران است خود را فدای هدف گروهی شان می کنند و گناه تحریف و دروغ را به گردن می گیرند غافل از اینکه این عمل و این تحریفات به راحتی قابل اثبات بوده و تنها آبروی خود را به میان می کشند .

 من قصد واشکافی تاریخ در خصوص کودتای 28 مرداد 1332 را ندارم چراکه ملت ایران قضاوت خود را در این مورد داشته اند و اسناد و مدارک کافی از سوی دولت ایالات متحده و دولت بریتانیا به صورت دیتیل منتشر گردیده است ، با این حال در سالگرد کودتا به طور تفصیلی با ارائه اسناد به آن خواهم پرداخت و در اینجا با ارائه لینک دو مطلب از پژوهشگری برجسته ، یرواند آبراهامیان که با استناد به اسناد سازمان سیا و ام آی 6 شرح کودتا را در مجله علم و جامعه نیویورک نوشته بسنده می کنم .

 

http://www.hamidrezakhadem.blogfa.com/post-231.aspx  بخش اول

 

http://www.hamidrezakhadem.blogfa.com/post-233.aspx  بخش دوم

 

اما لازم است به هدف نافیان کودتا و تحریفگران تاریخ ، اشاراتی داشته باشم و همچنین در این خصوص که در ماه های اخیر که صدای آمریکا مرزبندی ها و خطکشی های خود را با دگراندیشان مشخص کرده است ، در مورد انقلاب 1357 نیز مطالبی را به آن بیافزایم با این اشاره مهم که ، آنانی که در دهه 50 و حکومت پهلوی سانسورگران حرفه ای مطبوعات بوده اند و امروز به ظاهر مدعی آزادی بیان و اندیشه هستند  به اصل خویش بازگشته و در رسانه های در دستشان از هیچ اقدامی برای سانسور ، انتخاب گزینشی کارشناسان و حذف دیگران دریغ ننموده و از این ابزار به صورت یکطرفه در محکوم کردن دیگران و تبرئه خود از اشتباهات به بی اخلاقی ترین شکل بهره می برند .

 

بی تردید کودتای ننگین 28 مرداد یکی از بزرگترین موانع پس از دوران مشروطه در برابر دمکراسی در ایران بود چراکه بر اساس اسناد و به باور پژوهشگران و مورخین ، در دو سال نخست وزیری دکتر محمد مصدق ، احزاب ، گروه ها ، سندیکاها و مطبوعات به شکل بی سابقه ای در ایران آزاد و اجازه فعالیت یافتند که پس از کودتا سیل غیر قانونی شدن احزاب و تعطیلی مطبوعات چنان کوبنده به واسطه دولت نظامی زاهدی ، ایران را در بر گرفت که برای دومین بار دستاوردهای مشروطه توسط خانواده پهلوی بر باد رفت .

همچنین پس از کودتا امتیازهای یکجانبه ای که بابت استخراج نفت ایران در دولت دکتر مصدق از دولت بریتانیا سلب گردیده بود مجددا با اندکی تغییر به آنان باز گردانده شد .

بطور قطع نتایج کودتا در دو بخش آزادیهای سیاسی و منافع ملی کاملا بر علیه کشور رقم خورد . برای اثبات این موضوع می توان به سیل سرکوب احزاب و گروه ها پس از کودتا مراجعه کرد و همچنین به مکاتبات فی ما بین سفرا و جاسوس های سفارت های آمریکا و انگلیس ، بر اساس اسناد منتشر شده سازمان سیا و ام آی 6 رجوع کرد تا وحشت این دولت ها از ملی شدن نفت و ایستادگی دولت ملی مصدق بر منافع ملی و در اختیار گرفتن نفت را دید .

باری

امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن از کودتای 1332 چرا برخی آنرا کودتا نمی دانند و در صدد تحریف تاریخ هستند ؟

آیا تعریف این گروه از منافع ملی ایران ، تامین منافع کشورهای دیگر است ؟

پرسش های بسیاری در این زمینه وجود دارد  اما تصور من از این فرار به جلوها و تحریفهای عجیب یکی این است که خود کودتاگران چنان بر ملی بودن و مردمی بودن دکتر مصدق و قدرت و مشروعیت وی توسط مردم آگاهی دارند که نمی خواهند گناه سرنگونی دولت ملی را به عنوان کودتا گردن بگیرند و آنرا قیام ! می خوانند ، مشخص نیست که آنان در برابر بیش از دهها صفحه اسناد سازمان سیا و ام آی 6 تا به کی قصد سکوت داشته و تنها با سخنان بی پایه فقط به دنبال حذف آن بوده  و با مغلطه و بافتن دروغ قصد سرپوش نهادن بر آنرا دارند . دیگر آنکه به حکم اسناد ، سود سرشاری از این کودتا مجددا به جیب دولت های انگلیس و آمریکا سرازیر گشت و همچنان صاحبان آن ذخایر یعنی ملت ایران از نعمت سرمایه هایشان کمترین بهره را می بردند . سوم اینکه با رجوع به این اسناد وابستگی صرف دربار محمد رضا شاه و اطرافیانش به غرب کاملا مشخص گشته و به اثبات می رسد و این وابستگی ها همیشه در طول تاریخ سبب نفرت مردم بوده است ، همچنین دکتر مصدق پس از گذشت نیم قرن از سرنگونی دولتش همچنان نزد ملت ، دارای احترام بوده و بعنوان فردی وطن پرست و ملی از وی یاد می شود ، لذا آنهایی که به دنبال مهیا کردن راه برای ورود مجدد سلطنت به ایران هستند ، نا گزیر با دست زدن به عملی زشت یعنی تحریف تاریخ ، صورت مسئله را پاک کرده و دیکتاتوری ، کودتا ، وابستگی دربار به غرب و سایر مشکلات حکومت پهلوی را پنهان کرده تا شاید مسیری برای باز گرداندن پادشاهی به ایران ایجاد نمایند !

به واسطه همین خوش خدمتی ها و تملق ها رضا پهلوی فرزند محمدرضا شاه فعال گشته و دفاتری را در اروپا براه انداخته است تا شاید این پروژه به اجرا درآید .

جمهوری اسلامی که حضورش در ایران بزرگترین فاجعه در طول قرنهای گذشته ایران می باشد ، به شدت در زمینه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و بین المللی ضعیف عمل کرده است و حتی شرایط استبدادی به مراتب وحشتناکتری از حکومت گذشته ایران فراهم نموده و این امر تبدیل به دستاویزی گشته تا مخالفان حکومت دیکتاتوری پهلوی و احزابی که در همین جمهوری اسلامی نیز به بدترین شکل محکوم ، زندان ، شکنجه و به قتل رسیدند ، از طرف برخی کارشناسان خودخوانده بعنوان مقصر در تحلیل های یکجانبه شبکه ای مانند صدای آمریکا ، متهم گردند و استبداد و خفقان حکومت پهلوی را به دست فراموشی بسپارند .

در حالی که سیل افتراها ، توهین ها و تهمت ها به جریان های منتقد است حتی آنان به خود این اجازه را نمی دهند تا فردی از آن حزب یا جناح را برای پاسخ دعوت کرده و خود می برند و می دوزند و محکوم می کنند.

به هر حال این نشان می دهد که سلطنت طلبان همچنان بر سانسور و ممیزی و حذف دگراندیشان نسبت به سلطنت معتقد هستند و بسان جمهوری اسلامی به هیچ وجه تحمل مخالف و دگراندیش را ندارند .

این روزها و در سالگرد انقلاب 1357 در شبکه های وابسته به خود ، فیلمی را از شادروان دکتر شاپور بختیار ، این انسان شجاع و میهن پرست به کرات پخش می کنند که در آن می گوید:    " دیکتاتوری نعلین به مراتب بدتر از دیکتاتوری چکمه است "     و با این فیلم به تحلیل نشسته و دیگران را متهم می کنند ، اما خود، مانند آنهایی که لا اله را می شنوند و الا الله را خیر ، دانسته یا نادانسته در صدد برقراری دیکتاتوری مجدد چکمه هستند ، چیزی که مردم مدتها پیش از آن عبور کرده و هرگز به آن باز نخواهند گشت . اساسا انقلاب 57 حاصل دیکتاتوری و انسداد سیاسی ، حذف احزاب و دگراندیشان ، از کودتای 28 مرداد تا سال 57 بود . محمدرضا شاه تحت هیچ شرایطی نمی توانست با توجه به عملکرد گذشته اش اعتماد احزاب و دگراندیشان را جلب نماید . چند روز پیش از 15 خرداد 1342 که تمامی اعضای جبهه ملی ایران در زندان بودند ، هنگامی که محمدرضا شاه با توجه به آماده شدن مردم برای حضور در تظاهرات 15 خرداد پایه های سلطنت خود را سست می دید ، از جبهه ملی ایران که در زندان بودند درخواست کرد تا دولت را در دست گیرد ، جبهه ملی نیز خواست که تمامی اعضای شورا جلسه ای مشترک برگزار کنند ، شاه نیز اجابت کرده و تمام اعضای شورای مرکزی جبهه ملی را در زندان قزل قلعه گرد آورد تا جلسه قبول یا رد دولت برگزار گردد ، هنگامی که شاه توانست در 15 خرداد مردم را به سخت ترین شکل سرکوب کند مجددا تمام اعضای جبهه ملی را به سلولهای خود بازگرداند و فشار را بر آنان تشدید ساخت . با چنین تجربه ای عینی در فاصله 10 سال ، یکی کودتا 32 و دیگری 15 خرداد 42 ، جریانی مانند جبهه ملی چگونه می توانست به شاه اعتماد کند .    

 

 

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .