در صورت سقوط رژيم جمهوري اسلامي دولت موقت چگونه عمل خواهد کرد؟

 

دريادار امير هوشنگ آريان پور


تحولات اخير کشورمان ايران و فعاليت هاي جوانان جنبش سبز، که اوضاع سياسي و اجتماعي ايران را در وضع وخيمي قرار داده است عده اي از نويسندگان، روزنامه نگاران و افرادي را که با سياست سر و کار دارند واداشته است که اظهاراتي در مورد سقوط قريب الوقوع حکومت جمهوري اسلامي بنمايند! از جمله : آقاي مختار سردبير روزنامه ايرانيان در سر مقاله مورخ جمعه 20 آذر تحت عنوان " اوضاع واقعاً خراب است!" نوشته اند: " اوضاع سياسي و اجتماعي در ايران واقعاً وخيم است و حکومت جمهوري اسلامي درست لب پرتگاه سقوط ايستاده و فقط يک تلنگر ديگر کافي است؟!"
آقاي مهدي جدي نيا در همان شماره ايرانيان، تحت عنوان "رفيق. . . تاواريش. . . برادر. . . اخوي!" يک قدم فراتر رفته اند و بفکر تسويه حسابهاي بعد از جايگزيني رژيم جديد افتاده ونوشته اند: " . . . اما موضوع اين است که سخت باورمان مي شود که ممکن است آنچه بر سر همگان، از تاواريش کيش و پيشوا نفس گرفته تا برادر مسلک و سلطان پرست، آمده ممکن است که به اهتمال قريب به يقين بر سر ما هم بيايد. آن هايي که باور دارند مرگ حق است اما براي همسايه، از ديگراني که در کردار خود ترديد و تاني مي کنند، لاجرم مستحق ترند که به ناگاه به تيرغيب آنچه کرده اند، گرفتار آيند، که قاعده بازي هميشه همان است که قرن ها بوده است و چنين نيز خواهد بود؛ قاعده اي که بر اساس آن قوم ها و گروه هاي مختلف آمده اند و مضمحل شده اند. قاعده اي که چون جاذبه زمين بي چون و چرا براي همه يکسان است و بي ملاحظه رخت و لباس، و دانش و ادعا، اجرا مي شود."
آقاي حسين باقر زاده در همان شماره ايرانيان تحت عنوان " اسباب رهبري آماده مي شود. . . " واقع بينانه تر از ديگران نوشته اند " . . . و اکنون جنبش سبز مي رود تا رهبري مناسب خود را نيز پيدا کند. يک رهبري که بتواند طيف وسيع نيروهاي درون جنبش را نمايندگي کند و بيانگر آرمان هاي مشترک اين نيرو ها باشد." و در ادامه آن اضافه کرده اند: " هر فردي البته مواضع سياسي خود را دارد و طبيعي است که به لحاظ فردي از اين مواضع حمايت وآن را تبليغ کند. ولي از کسي که رهبري يک جنبش را با خصوصيت توده اي يا جبهه اي را به عهده مي گيرد ، انتظار مي رود وقتي بنام اين جنبش سخن مي گويد نه مواضع شخصي خود بلکه آرمان هاي و خواست هاي مشترک جنبش را بيان کند. در غير اين صورت، به روشني، رهبري اين فرد از سوي نيروهايي که مواضع سياسي ديگري دارند زير سئوال مي رود و وحدت و يکپارچگي جنبش دچار تزلزل مي شود."

رامين کامران در مقاله اي تحت عنوان : " تحول جنبش و مسئلهٌ رهبري" در سايت iranliberal.com
نوشته است:
"جنبش مردمي ايران روز به روز به انقلاب شبيه تر مي شود و بر اميد آزاديخواهان مي افزايد، تداومي پيدا کرده که نشان مي دهد با تشر حكومت اسلامي متوقف نخواهد شد و اگر بتواند تحولي را كه لازم است پيدا كند، در تغيير نظام سياسي مملكت توفيق حاصل خواهد نمود."
". . . رهبر بايد به تناسب هدف انتخاب شود نه برعكس. بايد اول درست بدانيم كه چه مي خواهيم، وقتي اين روشن شد مي رويم دنبال كسي كه بتواند ما را به هدفمان برساند. همينطوري محض چشم و ابروي كسي بي خيال دنبالش راه نمي­افتند تا بعد تصميم بگيرند كه حالا كجا برويم بهتر است. بايد خوب حواس را جمع كرد چون در انقلاب قبلي درست از بابت انتخاب رهبر بود كه كلاه به سر مردم رفت."

". . . نكته اين است كه نبايد از سر اضطرار دنبال هر كسي راه افتاد چون اصلاً معلوم نيست عاقبت كار به كجا ختم بشود. از بابت تئوريك معلوم است كه فايدهٌ رهبر چيست و احتياج جنبش مردمي هم به رهبر روشن است ولي فقط از هول اينكه كار منظم بشود و زحمات مؤثر واقع گردد هر کسي را به عنوان رهبر انتخاب نمي­كنند. گفتن اينكه اتحاد شرط پيروزي است و همه بايد از افق­هاي مختلف سياسي گرد هم بيايند تامملكت را از شر نظام اسلامي خلاص كنند و چون به رهبر احتياج است بهتر است نقداً دور يک شخصيت مذهبي که تا حدي از ضربات حکومت در امان باشد، جمع شوند، ظاهرالصلاح به نظر مي­آيد. ولي اگر مختصر توجهي بكنيم مي­بينيم كه اين همان نسخه ايست كه يكبار در سال پنجاه و هفت پيچيديم و به اين روز افتاديم. آنجا هم صحبت از اتحاد بود و از رهبري كارآمد يك شخصيت مذهبي. حرف خيلي هم نادرست نبود چون ديديم كه خميني در راندن شاه موفق شد ولي ما را گرفتار مشكل بزرگتري كرد كه خودش بود و نظام اسلامي اش. مشكل اصلي ما نظام اسلامي است و رهبري يك شخصيت مذهبي نخواهد گذاشت كه جنبش فعلي از مذهب ببرد و دين را از دولت جدا كند. رهبر چيزي نيست كه بشود فارغ از هدف يا از ديناميسم و منطق موقعيت تاريخي انتخاب كرد و روي هر حركتي سوارش كرد."
". . . ما امروز رهبري لازم داريم كه بتواند دو مشكل اساسي ما را حل كند: يكي كوبيدن نظام فعلي و ديگر آوردن جايگزين دمكراتيك. ولي مشكل اين است كه براي رسيدن به هدف نه كادر سياسي كافي داريم و نه رهبر ليبرال. در اين وضعيت مسئلهٌ رهبري (چه فردي و چه جمعي) حياتي است. اگر اختيار كار به دست آدم يا آدمهاي غيرليبرال بيافتد حساب ما با كرام الكاتبين است. نبايد به اين دل خوش كرد كه مردم آزادي مي­خواهند پس از مسير درست منحرف نخواهند شد. مردم هيچگاه نمي خواهند سختي بكشند و تحقير شوند و از حقوق اوليهٌ خويش محروم گردند ولي متأسفانه گاه كارهايي مي­كنند كه گرفتار تمامي اين بلايا مي­شوند. نه به اين دليل كه ديگران توطئه مي­كنند يا جبر تاريخ چنين حكم كرده يا مشيت الهي اينطور خواسته، به اين دليل ساده كه خودشان از عهدهٌ تحليل درست موقعيت و عمل كردن به تناسب آن برنيامده اند."
نگاهي ولو گذرا به اکثريت قريب به اتفاق نوشته هايي که درمورد اوضاع سياسي ايران نگاشته شده اند، مويد آن است که همگي آنها يا به وخامت اوضاع مي پردازند و يا به مشکلات رهبري کنوني. آنچه که در اين شرايط مغفول مانده است بررسي شرايط دوران گذار از نظام جمهوري اسلامي به نظام بعدي است. بعبارت ديگر(در 100روز اول) با مشکلات عديده اي که از گذشته به ارث رسيده است چگونه مي بايد برخورد کرد؟
فرض مي کنيم رژيم جمهوري اسلامي ، بطريقي ناگهان از صحنه گيتي محو شود. در آنصورت تا زمانيکه رسماً وقانوناً، در نتيجه رفراندوم و انتخابات آزاد همگاني يکي از گروه هاي مبارز، موفق گردد تا بر ديگران پيشي گرفته و براي اداره امور کشور راي اکثريت ملت ايران را بدست آورد، ضرورت ايجاب مي کند که اداره امور کشور در اين دوران انتقالي در اختيار عده اي از دولتمردان و متخصصين بي طرف قرارگيرد ؛ تا بدون آنکه ازراه و روش و ايدئولوژي سياسي مخصوص به گروه خود اداره موقت امور کشوررا در دست گرفته و بيطرفانه در برقراري امنيت و کنترل اموراقدام، و ترتيب رفراندوم و برقراري انتخابات آزاد در سطح کشوررا فراهم آورند.
در مورد انتخاب افراداين دولت موقت، سئوالاتي به شرح زير ميتوان مطرح نمود:

1- در اين مدت چند ماه کشور چگونه و توسط چه گروه يا سازماني اداره خواهد شد؟
2- افراد اين دولت موقت چگونه انتخاب خواهند شد؟
3- چه تضميني وجود دارد که اين گروه و يا سازماني که موقتاً قدرت را در دست گرفته است موجوديت خود را به زور اسلحه بر سايرين تحميل نکرده و حکومت را در اختيار خود قرار ندهد؟!
4- راه و روش حکومت در اين دوره موقت چگونه خواهد بود؟! اداره کشور برابر قانون اساسي جمهوري اسلامي و يا برابر قانون اساسي رژيم قبلي و يا به دلخواه گروه تازه به حکومت رسيده خواهد بود!؟
5- صد ها هزار کارمندان دولت که با رژيم قبلي همکاري مي کرده اند در اين دوران وضعشان چه خواهد شد؟! همگي را بيکباره از کار برکنارمي کنيم؟ يا از آنها استفاده کرده و اجازه مي دهيم در سر کار باقي مانده و چون گذشته به اعمال خلاف خود ادامه دهند!؟
6- با چند ميليون نيروهاي نظامي : ارتش ايران، سپاه پاسداران ونيروهاي بسيجي چکار خواهيم کرد؟! آنها را از خود رانده و اجازه مي دهيم اتفاقات ناگواري که در عراق و افغانستان توسط نظاميان سابق رخ داده است، در ايران تکرار شود؟! و ياهمه آنها را نگه داشته و در نتيجه هر لحظه انتظار خواهيم داشت که کودتاي نظامي توسط آنها، حکومت موقت را برکنار کرده و زمام امور را در دست گيرند!؟
7- امنيت داخلي شهر ها و دهستانها و حفاظت از مرزها را در دوران انتقال چگونه برقرار خواهيم کرد؟!
8- اقليت هاي قومي را که دم از استقلال و جدايي مي زنند در اين دوران انتقال چگونه مهار خواهيم نمود؟! خاصه با تحريکات کشورهاي خارجي چون: اسرائيل، آذربايجان ، ترکيه، کرد هاي عراق، پاکستان و بلوچستان و غيره. و با چه نيرويي جلوي تجاوزشان را خواهيم گرفت.
9- نيازمنديهاي زندگي و مايحتاج ميليونها بيکاررا در اين دوران چگونه و با کدام بودجه اي تامين خواهيم کرد؟!
10- در مورد بنياد هاي متعدد کشورو اقتصاد کشور، واردات و صادرات وکنترل بنادر و سازمانهاي کليدي واساسي کشور از قبيل فرودگاه ها، اداره صنايع و کارخانجات و ايجاد تاسيسات زير بنايي کشوراز قبيل سد سازي جاده سازي و غيره که در اختيار سپاه پاسداران است چگونه عمل خواهد شد!؟ آيا اجازه خواهيم داد که مسئولان قبلي بنياد ها به چپاول خود ادامه دهند؟ يا همه آنها را از کار برکنار کرده و مسئوليت را به اشخاصي که نه ميشناسيم و نه تجربه کاري با شرايط ايران را دارند واگذار خواهيم کرد؟!
11- در مورد امورقضايي و دادگستري از چه قوانيني پيروي خواهيم کرد؟ از قوانين اسلامي، و با استفاده از امثال مرتضوي ها ،خلخالي ها! و يا از قاضيان از فرنگ برگشته (چون جعفر خان از فرنگ آمد) که هيچگونه اطلاعي از قوانين قضايي سنتي ايران ندارند !؟
12- آيا چندين ده هزار زندانيان کشور را که تعدادي از آنها سياسي و لي اکثريت آنها آدمکش، دزد و تجاوز کار و غيره هستند، چون دوران انقلاب 1357 به يکباره دربهاي زندانها را باز کرده و همه را آزاد مي کنيم!؟
13- چگونه مانع کشت وکشتار مسئولين رژيم قبلي بدست مردمي که يک يا چند تن از عزيزان خود را در جمهوري اسلامي از دست داده اند خواهيم شد؟
14- البته اين ليست در اينجا خاتمه پيدا نمي کند و مشکلات آنقدر زياد و متنوع خواهد بود که بدون داشتن افراد فداکار و کار آزموده و آشنا به قوانين سنتي ايران که از قبل شناسايي شده باشند، انجامشان غير ممکن خواهد بود!؟
15- اگر عده اي فکر مي کنند که با جابجايي رژيم اسلامي ، ناگهان همه چيز در مسير درست قرارگرفته وخود بخود مشکلات حل خواهد شد، سخت در اشتباه خواهند بود. چون براي اداره امور کشور اقلاً پنج هزار افراد باسواد و با تجربه و متخصص در رشته هاي مختلف براي احراز مقامات درجه يک کشورنياز داريم؛ کدام گروه و يا دسته توانسته است چنين افرادي را حتي شناسايي کرده و سپس بدور خود جمع کرده باشد؟!
16- حتي گروه هايي چون سلطنت طلبان و مجاهدين خلق که دنباله رو يک فرد بعنوان رهبر هستند، آنها نيز نياز به تهيه قانون اساسي داشته و براي اداره کشور لازم است برنامه هاي از پيش تنظيم وتدوين شده خود را به اطلاع عموم، خاصه طرفداران خود رسانده باشند. که البته گمان نمي کنم در اين راه قدمي برداشته شده است؟
همه گروه ها سالهاست فرياد مي زنند که براي انتخاب رژيم آينده نياز به رفراندوم دارند. حتي آقاي رضا پهلوي نيز با اين پيش فرض خود را موافق نشان داده است . جمهوريخواهان ، ملي گرايان مصدقي و غير مصدقي ، چپي ها و فدائيان خلق نيز چنين اظهاراتي کرده اند. پس مشکل چيست؟! چرا اين گروه ها تا اين زمان حاضر نشده اند دريک گرد همآيي به دور هم جمع شده و در مورد اين دوران حياتي انتقالي صحبت کرده و به نتايجي که مورد قبول اکثريت ملت ايران باشد، برسند؟!
با ذکر اين مطالب نتيجه گرفته مي شود که مشکل ما ايرانيان در وضع فعلي برکناري رژيم ناخواسته ولايت فقيه نيست، بلکه مشکل اصلي، به توافق رسيدن نيروهاي مبارز ايراني در مورد اداره امور کشور در دوران "انتقال" حکومت از رژيم اسلامي به رژيم مورد نظر بعدي ايران است.

تهيه شده در انديشگاه ملي ايرانيان
هوشنگ آريان پور
29 دسامبر 2009

 

 

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .