نامه دادخواهی پدر و مادر پیمان عارف به کمیسیون اصل نود مجلس

 

27 مهر 1388

انتشار- کمیته گزارشگران حقوق بشر

هيات پيگيري حوادث پس از انتخابات- كميسيون اصل 90

با سلام

احتراما به اطلاع مي‌رسانيم كه پيمان عارف فرزند اينجانبان جليل عارف و مهناز مدبر در همان نخستين روزهاي پس از انتخابات رياست جمهوري بازداشت و پس از گذشت نزديك به هفتاد و پنج روز زندان انفرادي و طي مراحل بازجويي، هم‌اكنون در زندان اوين نگهداري مي‌شود. شايان ذكر است كه فرزند ما از دانشجويان نخبه( رتبه سوم آزمون كارشناسي ارشد) مي‌باشد كه در مراحل پاياني اخذ مدرك كارشناسي ارشد به دلايل نامشخص و كاملا ناعادلانه از ادامه تحصيل منع و به اصطلاح رايج ستاره دار شد. او بلافاصله پس از ترك اجباري دانشگاه به خدمت سربازي در شهرستان رشت رفت و مشغول انجام خدمت وظيفه در نيروي انتظامي شد.

گذشته از چند و چون حوادث و رويدادهايي كه منجر به بازداشت فرزند ما گرديد، تصميم گرفتيم كه با تنظيم اين نامه به ذكر مصائب و مشكلاتي بپردازيم كه در طي ماههاي اخير بر فرزند و خانواده ما رفته است.

1- فرزند ما در تاريخ 28/3/88 در محل خدمت سربازي و در شهر رشت بدون طي مراحل قانوني شامل تفهيم اتهام و يا اخذ وكيل بازداشت شد و به مدت 75 روز بوسيله حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي در مكاني نامعلوم نگهداري شد. در طول اين مدت فرزند ما تحت بازجويي‌هاي بلندمدت و شرايط خاص همراه با رفتارهاي غيرقانوني بوده است. شكسته شدن دندان جلويي او( كه براساس قوانين كيفري و جزايي جرم محسوب شده و شامل ديه مي‌شود)از جمله شواهدي است كه نشان از رفتارهاي خلاف قانوني با فرزند ما در مدت بازداشت دارد.

2- پس از طي مراحل بازجويي در مكان نامشخص، پيمان در نخستين جلسه با داديار نظامي، مستندات خويش مبني بر عدم صلاحيت آن دادسرا را ارائه مي‌كند كه از سوي داديار محترم پذيرفته شده و آن دادسرا قرار عدم صلاحيت صادر مي‌كند و پرونده به دادسراي عمومي و انقلاب ارجاع مي‌گردد. در مدت رسيدگي پرونده در دادسراي انقلاب تهران نيز متاسفانه مسئولين با رفتارهاي نامناسب از ارائه هرگونه اطلاعات در مورد اتهامات پيمان خودداري كرده و حتي بعضا در جواب پيگيري‌هاي مداوم ما، رئيس شعبه 6 دايره اجراي احكام دادگاه انقلاب با استفاده از عبارات ناشايست و فحاشي به زخم ما نمك پاشيد و حتي مدعي شدند كه فرزند ما معتاد بوده و از منزل او مقادير زيادي وسايل لهو و لعب كشف شده است.

اين درحالي است كه در نخستين تماس ما با بازجوي اصلي پرونده كه خود را بنام حاج آقا معرفي مي‌كرد، در پاسخ به پرسش ما در مورد اتهام فرزندمان گفته شد:" كه اي كاش او معتاد بود ولي اين اتهامات متوجه او نمي‌شد. كه البته بازهم در مورد نوع اتهام به ما اطلاعي داده نشده و به اين جمله اكتفا كردند كه : كله پسر شما بوي قرمه سبزي مي دهد."

3- نهايتا در روزهاي اخير به ما اعلام شد كه براي پيمان قرار وثيقه صادر شده است كه بلافاصله وثيقه لازم از سوي ما تهيه و تحويل دادگاه شد. با اين وجود مقامات مسئول از آزاد نمودن فرزندمان خودداري نموده و او را به بهانه پرونده ديگري به زندان اوين منتقل نمودند. گفتني است كه مستند ارائه شده براي به زندان انداختن پيمان مربوط به حكمي است كه اجراي آن در سال هشتاد و شش به دليل عدم رعايت قانون در فرايند دادرسي و حتي نحوه اعلام حكم به دستور قوه قضائيه متوقف شده بود.

نكته جالب اينكه شعبه 36 دادگاه تجديدنظر در پاسخ به پرسش ما در خصوص پرونده پيمان هرگونه حكم از سوي آن شعبه محترم را انكار نمودند، ضمن اينكه به فرض صدور اين حكم اين پرسش مطرح مي‌شود كه كدام دادگاه تجديدنظر بدون درخواست از متهم براي ارائه لايحه دفاعيه و تجديدنظرخواهي، حكم صادر مي‌كند؟ از اين رو به نظر مي‌رسد اجراي اين حكم بلافاصله پس از توديع وثيقه، نشان از وجود اراده اي براي كارشكني در مراحل آزادي فرزندمان دارد. در پايان از آن مسئولين محترم مي‌پرسم كه آيا درست است كه با خانواده‌اي فرهنگي كه سه دانشجو تحويل جامعه داده است اين‌گونه رفتار شود؟ آيا درست است كه با سناريوسازي و مشوش كردن اذهان، افراد نخبه و علمي همچون فرزند ما به بند كشيده شوند و پس از 75 روز تحمل زندان انفرادي به بهانه ديگري در زندان نگهداري شوند؟

مادر پيمان در اثر هجوم مأموران به منزل دچار حمله عصبي شده به نحوي كه منجر به انجام عمل جراحي بر روي دست او گرديد. پدر پيمان در اثر رفت و آمد بين تهران و تبريز دچار بيماري كمردرد شد و البته كار ايشان هم در نهايت به بيمارستان و انجام عمل جراحي كشيد. از سوي ديگر هر روز خبري ناگوار از وضعيت نگهداري جگرگوشه ما در زندان اوين به گوش مي‌رسد. يك روز ازحمله قلبي و انتقال به بيمارستان خبر مي‌دهند و روز ديگر از نگهداري او در بند فاقد امكانات اوليه بهداشتي و در كنار مجرمان خطرناك. آيا اين روش برخورد با دانشجوي نخبه‌اي كه به فرض اشتباهي هم كرده، صحيح است؟ آيا او به جرم اين اشتباهات مي‌بايست در بند مجرمان خطرناك نگهداري شود؟ آيا در ميان مردان نيك‌انديش اين ديار كسي نيست كه بخواهد از راه گفتگو و اقناع، به اصلاح اشتباهات فرضي فرزند ما اقدام كند؟ اگرچه اطمينان داريم كه پيمان هرگز دچار اشتباهات نظير آن‌چه كه بعضا به ناحق بيان مي‌گردد، نشده است اما به فرض آن‌كه اين اتهامات درست باشد، خانواده چه گناهي كرده كه بدليل پيگيري وضعيت جگوگوشه خويش بايد با انواع توهين‌ها و دشنام‌ها روبرو شود؟

چرا كسي پاسخگوي دل زخم خورده ما نيست؟

در پايان از شما مسئولين محترم درخواست داريم كه نسبت به آزادي فرزند ما اقدام نموده و تمام مساعي خويش را متوجه اصلاح رويه برخورد با دانشجويان و متهمان فكري و عقيدتي كنيد تا شايد پيمان و پيمان‌ها از بند بي‌عدالتي و رفتارهاي نامناسب رهانده شده و شور و احساسات جواني آنها دست مايه پرونده‌سازي و رفتارهاي خلاف قانون نشود.

با تشكر و تجديد احترام

خانواده عارف