٢١ آذر: تجديد خاطره‌ی تلخ و شيرين

نادر پيمايي

 

روز 21 آذر برای مـردم آذربايجان دارای دو مفهوم و خاطره متفاوتی است. 21 آذر سال 1324 روز جدا شدن آذربايجان از پيكر ايـران، و 21 آذر سال 1225 روز نجات و برگشت آذربايجان به دامن مام وطن.

موضوع جداسازی آذربايجان سابقه طولانی دارد، چون در سنوات اخير موضوع جدايی آذربايجان از ايـران مورد ادعای گروهك‌هايی و متقابلا مورد مخالفت اكثريت مـردم آذربايجان و ساير هم‌وطنان ايرانی قرار گرفته، به جهت اطلاع‌ نسل جوان كه احتمالا از سوابق تاريخی اين موضوع ممكن است بي‌اطلاع باشند لازم دانستم كه مختصر اشاره‌ای به سابقه امر بكنم:

منطقه آذربايجان به علت داشتن وسعت خاك و آبادی و شرايط اقليمی و سوق الجيشی از قرن‌ها قبل هميشه مورد نظر امپراتوری روسيه تزاری و امپراتوری عثمانی بوده و در تعقيب هدف تصرف و توسعه ارضی، منطقه آذربايجان بارها مورد تهاجم و تصرف دو همسايه متجاوز قرار گرفته.

روسيه تزاری طی چندين سال جنگ بالاخره بر طبق دو قرارداد تحميلی (گلستان به تـاريخ دوم آبان ماه سال 1192 خورشيدی برابر بـا 24 اكتبر سال 1813 ميلادی و تركمنچای به تـاريخ اول اسفند سال 1206 خورشيدی برابر بـا 21 فوريه سال 1828 ميلادي) دولت ايـران مجبور به پرداخت غرامت جنگی و دادن امتيازات نظامی و سياسی و اقتصادی و محدوديت ايـران در تملك دريای مازندران، و از دست دادن بخش بزرگی از خاك ايـران به نام اران (جمهوری آذربايجان امروز) بـا 17 منطقه (ايالت، ولايايت و خانات) به شرح زير گرديد:

قره‌باغ، گنجه، شكی، شيروان، قبه، دربند، بادكوبه، گوگچای، ايروان، نخجوان، آغداش، تفليس، گروسی، بولاخ، لنگران، ساليان، اردوباد، (علاوه بر منطقه اران، تمام داغستان و گرجستان و قسمتی از مغان و آستارا و تالش).

امپراتوری عثمانی به لحاظ رقابت بـا روسيه تزاری بر سر تملك آذربايجان و به طور كلی درگيری بـا روسيه و ساير كشورهای مسيحی اروپا، قبل از شروع جنگ اول جهانی در صدد توسعه نفوذ و قدرت خود برآمد، به همين منظور اقدام به ترويج دو مرام يا ايدئولوژی نمود:

الفـ‌ پان توركيسم يا پان تورانيسم برای اتحاد كشورهای ترك و ترك‌زبان


ب ـ پان اسلاميسم برای اتحاد كشورهای مسلمان و عرب

بـا شروع جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسيه و عثمانی كه طرفين جنگ بودند، بـا وجود اعلام بي‌طرفی ايـران، جنگ را به داخل خاك ايـران و منطقه آذربايجان كشاندند و در طول مدت جنگ، چندين بار آذربايجان بين قوای روسيه و عثمانی دست به دست گشت و صدمات و خسارات مالی و جانی زيادی به مـردم آذربايجان وارد آمد.

در سال 1918 ميلادی كه ارتش عثمانی در آذربايجان بود،‌ دولت عثمانی به جهت توسعه قدرت خود و جلب حمايت مـردم آذربايجان شروع به تبليغ شديد و طرح‌ريزی اجرای مرام پان توركيزم و جدا كردن آذربايجان از ايـران و الحاق آن به خاك كشور خود كرد. بدبختانه حكومت مركزی ايـران به قدری ضعيف و ناتوان بود كه قادر به حفظ امنيت و نگهداری پايتخت نبود، چه برسد كه بتواند آذربايجان را در مقابل مطامع و دسايس بيگانگان حفظ بكند، اين تنها مـردم آذربايجان بودند كه در مقابل نظر و هدف دولت عثمانی و اجرای طرح پان‌توركيزم مخالفت شديد خود را در مورد تجزيه آذربايجان نشان دادند. در آن موقع شيخ محمد خيابانی و يارانش از قبيل نوبری و اميرخيزی يك گروه سياسی را تشكيل داده و در راه حفظ استقلال ايـران فعاليت مي‌كردند. اين گروه بـا ايراد سخنرانی و نشر روزنامه، مـردم را از مقاصد شوم ترك‌های عثمانی مطلع كرده و برای مقابله بـا تجزيه آذربايجان از ايـران، مـردم را دعوت به مبارزه مي‌كردند. به همين جهت دولت عثمانی شيخ محمد خيابانی را دستگير و مدت يك سال به قارص تبعيد كرد. به هر حال در مقابل ايستادگی مـردم و هم‌چنين شكست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول، طرح پان توركيزم و تجزيه آذربايجان بي‌نتيجه ماند.

بـا وجود اين كه بعد از جنگ اول جهانی دو امپراتوری روسيه و عثمانی از بين رفت و دو دولت اتحاد جماهير شوروی و جمهوری تركيه به جای آن‌ها بوجود آمد. ولی متاسفانه اين دو دولت نيز هم‌چنان فكر و سياست اسلاف خود رادر مورد تصرف آذربايجان در سر داشتند. البته در گذشته انگليسی ها هم دخالت هائی در اين ناحيه انجام داده اند و تحريکاتی کرده اند که به اندازه طمع روس و ترکيه نبوده است.

 

بـا روی كارآمدن رضاشاه و ايجاد ثبات و تحكيم در ايـران، چندين سال اسم و موضوعی به نام جدا شدن آذربايجان از ايـران وجود نداشت. بدبختانه بـا شروع جنگ دوم جهانی و اشغال ايـران از طرف قوای متفقين، اين بار ارتش شوروی منطقه آذربايجان را متصرف شد و بـا تشكيل حزب توده در ايـران و تبليغ مرام كمونيستي، در جهت تجزيه آذربايجان اقدام به تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان كرد. در تـاريخ 21 آذر سال 1324 خورشيدی بـا خلع سلاح و تسليم ارتش ايـران، اقدام به تشكيل حكومت خود مختار آذربايجان، در راستای الحاق آن به جمهوری آذربايجان شوروی نمود. در تشكيل اين حكومت ناچيز، اكثريت قريب به اتفاق مـردم آذربايجان كوچك‌ترين دخالتی نداشتند. اين فقط قدرت دولت و ارتش اتحاد جماهير شوروی بود كه توانست به دست تعدادی از افراد فريب خورده و يا خود فروخته و هم‌چنين عده‌ای از افراد ستون پنجم خود به نام مهاجرين قفقازی يك حكومت پوشالی و غير مردمی و غير ايرانی را به وجود آورد. ولی خوش‌بختانه و بـا مساعد شدن اوضاع سياسی بـا حركت نيروی نظامی ايـران به سمت آذربايجان، مـردم خطه آذربايجان قيام كرده و بـا در دست گرفتن اسلحه در تـاريخ 21 آذر 1325 خورشيدی حكومت دموكرات آذربايجان را از پا درآوردند.

بعد از سال 1325 تـا فروپاشی اتحاد جماهير شوروی به لحاظ اوضاع سياسی جهان تقريبا از موضوع تجزيه آذربايجان خبری نبود. بـا فروپاشی دولت كمونيستی شوروی و آزادشدن كشورهای مستعمره شده از طرف شوروی از جمله جمهوری آذربايجان، تركيه موقعيت را برای بسط نفوذ خود در كشورهای ترك و ترك‌زبان آسيای ميانی مخصوصا در جمهوری آذربايجان (اران سابق) مناسب ديد. بـا وجود اين كه خود تركيه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سياسی با هزاران گرفتاری و مشكلات دست به گريبان بود، ولی بـا صرف مبالغ زياد و ايجاد مراكز صنعتی و اقتصادی و اعزام مستشاران مالی و نظامي، به اصطلاح جای پايی برای خود تدارك مي‌ديد و در به قدرت رسانيدن يك فرد صددرصد معتقد به مرام پان توركيزم به نام ابوالفضل ايلچی بيگ نقش عمده‌ای را به عهده گرفت. ايلچی بيگ به تحريك پان‌توركيست‌های تركيه ادعای يكی بودن و يكی شدن دو آذربايجان را كرد و به شدت شروع به تبليغ نمود و عده‌ای را به نام آذربايجاني‌های جدايی خواه و استقلال طلب در اروپا و آمريكا و كانادا به راه انداخت.

به طور قطع نقشه تسلط بر منطقه و به دست گرفتن بازار اقتصادي، مخصوصا استيلا بر منابع عظيم نفت قبلا از طرف دول غرب از جمله امريکا، طرح‌ريزی شده بود و گرنه تركيه به تنهايی توان چنين ادعاهايی را نداشت. غرب بـا به راه انداختن نيمچه كودتای ساختگي، ايلچی بيگ را بركنار و يك چهره بسيار موثر و بـا توانی به نام حيدر علی اوف را به جای او گماشت، حيدر علي‌اوف به عنوان يك كمونيست شناخته شده بـا داشتن سوابق عضويت در دفتر سياسی حزب كمونيست (پوليت بورو) و عضويت در سازمان جاسوسی و ضد جاسوسی (كا.گ.ب) و معاونت نخست وزير كه در به زنجير اسارت كشيدن و كشتارهای دسته جمعی ملت‌ها نقش بسزايی داشته به عنوان رئيس جمهور آذربايجان در جهت برآوردن خواسته‌ها و حفظ منافع غرب، زمام امور را به دست گرفت.

طی چندين سال گذشته عده‌ای مزدور از طرف پان‌توركيست‌های تركيه و جمهوری آذربايجان در اروپا و آمريكا و كانادا راه افتاد و بـا برگزاری سمينارها و كنگره‌ها و نشر مقالات و كتاب‌ها و مصاحبه‌های راديويی و تلويزيونی بـا ادعای اين كه آذربايجانی ترك نژاد و ترك زبان است و بـا ايـران و ايرانی هيچ‌گونه وابستگی ندارد. حكومت ايـران به زور و به جبر آذربايجان را تصرف كرده و در حق ملت آذربايجان همه نوع ظلم و ستم و اجحاف را روا داشته، بنابراين ملت آذربايجان خواهان استقلال و جدا شدن از ايـران و پيوستن به خواهران و برادران آن سوی مرز است !!

به شهادت تـاريخ در تمام دوران گذشته چنين حركت‌هايی هميشه از طرف بيگانگان در جهت منافع خودشان ايجاد و حمايت شده، به عبارت ديگر موضوع تجزيه و جدا شدن آذربايجان از ايـران ريشه در خارج داشته و هيچ‌وقت حتا اقليتی از مـردم آذربايجان خواهان چنين موضوعی نبوده و نيستند كه نمونه بارز آن قيام مـردم آذربايجان در 21 آذر سال 1325 بود كه هنوز عده زيادی هستند كه شاهد آن حوادث و روزها بودند.

در مورد طرح تجزيه آذربايجان و دخالت و عامليت حزب توده و پيشه‌وري، نوشته افرادی چون دكتر جهانشاه‌لو افشار (معاون اول پيشه‌وري) و دكتر عنايت‌الله رضا و عده‌ای از افراد بـا وجدان و بـا شرف ديگر كه پی به دسيسه و نيرنگ بيگانگان برده و از راهی كه به اشتباه در پيش گرفته بودند برگشته و بـا افشاگري، حقايق را بـا مـردم در ميان گذاشتند. و يا اعتراف و نوشته خيلی از سران حزب توده كه صريحا به آلت دست دولت شوروی بودن وخيانت خود اعتراف كرده‌اند، مدارك مستند و شواهد گويايی است !!

ولی متاسفانه امروز هم مي‌بينيم كه عده‌ای انگشت شمار در جهت حفظ منافع و اهداف بيگانگان در جهت تجزيه آذربايجان فعاليت مي‌كنند و بـا كمال وقاحت روز 21 آذر 1324 را که روز تجزيه آذربايجان بوسيله دولت وقوای شوروی از ايران بود را به غلط روز قيام مـردم آذربايجان برای كسب استقلال و پيشه‌وری را به عنوان قهرمان و خادم ملت ايـران قلمداد مي‌كند.

 به اين افراد بايد گفت آذربايجانی در چهارچوب تماميت ارضی ايـران ولو در تحت بدترين شرايط هم قرار بگيرد چون خود را ايرانی و ايـران را از آن خود مي‌داند، بنابراين به هيچ‌وجه حاضر به قبول سلطه تركيه و يا جمهوری آذربايجان يا هرکشور ديگری نيست.