پیام کورش زعیم بمناسبت بزرگداشت یکصد و بیست و ششمین زادروز دکتر محمد مصدق

چهاردهم ژوئن 2008 (25 خرداد 1387)، کلن، آلمان

 

بنام خداوند جان و خرد

 

من به همه هم میهنانی که در این گردهمایی برای بزرگداشت زادروز دکتر محمد مصدق حضور پیدا کرده اند و به همه ایرانیانی که درسراسر جهان چشم و دلشان بسوی میهن دوخته شده، درود میفرستم.

 

ما یاد مصدق بزرگ را گرامی می داریم، نه بخاطر اینکه او را برای خود بت ساخته ایم، یا برای اینکه به آرمانهای خود که همانا برقراری دموکراسی و حاکمیت ملی است هویت و ارزش بیشتر ببخشیم، یا اینکه برای شخصیت خودمان هویت سازی کنیم، بلکه به این جهت که مصدق برای ما یک درس خردمندی و اخلاق است، و یک نمونه است که چگونه باید کشور را اداره کرد.

 

ما سه درس مهم از مصدق گرفته ایم:

نخستین درس این که حتا یک اقلیت کوچک در مجلس شورای ملی که با رای آزاد مردم برگزیده شده باشند، اگر هوشمند و خردمند و شجاع باشند، و اگر فقط منافع کشور وخوشبختی ملت را در سر داشته باشند نه منافع شخصی و گروهی را، می توانند سرچشمه تحولاتی چشمگیر و سرنوشت ساز شوند.

 

دوم اینکه، دولت باید بر پایه شایسته سالاری و درستکاری استوار باشد و هر سیاستگذاری دولت باید در راستای منافع کشور کارشناسی شود؛ و سیاست هایی که با جامعه جهانی پیوند پیدا می کنند، باید با مطالعه شرایط بین المللی و خردورزی و رعایت حقوق دیگران انجام شود، زیرا ما یک جزیره نیستیم. سیاستگذاری در یک جو توهم و ناآگاهی و ارزیابی های یکسونگرانه فقط به مصیبت منتهی می گردد.

 

سومین درس اینست که در هر بحران بین المللی که برای احقاق حقوق ملت بوجود آمده باشد، می توان با دانش، خردمندی و برنامه ریزی هوشمندانه، آگاهی از قانونهای بین المللی و ارزیابی و توجه لازم به قدرت و توان طرف رویارو، بر او پیروز شد. در صحنه بین المللی، مبارزه باید در عرصه آگاهی، هوشمندی و شعور باشد نه شعار و شمشیر؛ باید فرصتها را یافت و از آنها سود جست و اگر فرصتی وجود نداشت، آن را بوجود آورد. مصدق در تمام طول مبارزه اش که هدف آن رهایی اقتصاد کشور از وابستگی و رهایی روحیه ملت از استیلای سرطان گونه ابرقدرتهای زمان بود،  یک بار شعار نداد، ستیزگری نکرد، پنهانکاری نکرد، خشونت گرایی نکرد، با بستن رسانه ها را جلوی آگاهی رسانی را نگرفت، مخالفان را به بند نکشید، به مردم دروغ نگفت، به جامعه جهانی دروغ نگفت؛ و مهمتر از همه، در مبارزه ای جهانی که میان ما و ابرقدرت زمان برای خلع ید او و احقاق حقوق ملت ایران در گرفت، دولت مصدق با خردمندی و رعایت کلیه قانونهای بین المللی در عرصه جهانی تحت قانون های مورد پذیرش همگان و با کاربرد بهینه افکار عمومی جهانی، دشمن را در زمین خودش شکست داد. در این راه، نه تنها دولت ایران یا هیچ دولتمرد ایرانی و یا کشور ایران منزوی و منفور جهانیان نشد، جهان علیه ایران بسیج نشد و دولتمردانمان توهین و استهزای جهانیان را بر نیانگیختند، بلکه محبوب و قهرمان جهانیان نیز شدیم.

 

دولت جبهه ملی مصدق برای نخستین بار در تاریخ چند هزار ساله کشور، حاکمیت ملی را به معنای راستین و جهان پسند آن در ایران برقرار کرد و نه تنها ملت ایران، بلکه همه ملتهای منطقه را نسبت به حقوق طبیعی و سیاسی خود آشنا نمود. این معنای راستین ملی گرایی یا ناسیونالیسم در ایران است. ملی گرایی ایرانی یعنی گراییدن به ملت، نه به یک شخص یا به یک ایدئولوژی یا به یک ابرقدرت.

 

ملی گرایی ایرانی معنایی بسیار متفاوت از معنای ناسیونالیسم در دیگر کشورهای جهان دارد. ناسیونالیسم ایرانی از زمانی که ایران بنا نهاده شده، در خون ایرانیان آزاده جریان داشته است. آنها که تصور می کنند و می نویسند که ناسیونالیسم در ایران از زمان جنبش مشروطیت بوجود آمده و از غرب نفوذ کرده، هزاران سال حضور این اندیشه و احساس را در ایران نادیده می گیرند. باید 2600 سال به عقب برگردید و از آن تاریخ ناسیونالیسم ایرانی را پیگیری کنید. ناسیونالیسمی که کورش بزرگ معرفی و عمل کرد و بیانیه حقوق بشر خود را سنگ زیربنای آن نهاد، یک ناسیونالیسم مردمی و جهانگرا بود. او به همه مردمان، قوم ها و مذهب ها و آرمانهایشان و باورهایشان و آیین هایشان احترام می گذارد، و ایرانیان همیشه چنین بوده اند و چنین کرده اند، بجز دوران های کوتاه حاکمیت قومهای مهاجم نا متمدن و یا بازماندگان آنها.

 

از دید دکتر مصدق، بازگشت اعتماد به نفس و استقلال فکری کشور که دو سده بود زیر نفوذ و زور بیگانگان و فساد فرمانروایان کشور از بین رفته بود مهمتر از درآمدی بود که از تولید ملی و پیشرفت اقتصادی کشور بدست نمی آمد. زندگی کردن با فروش ذخایر طبیعی شایسته یک ملت هوشمند، کوشا، صنعتگر و نوآور نبود. باید نخست خودباوری ملت بازگردانده شود تا بدون اتکا به درآمد بی زحمت نفت بتواند با پشتوانه اندیشه و کار و تولید خودش زندگی کند. اعتماد به نفس ملی پیش زمینه استقلال فکری و در نتیجه استقلال اقتصادی و سیاسی است. پیشرانه این خودباوری، ملی گرایی ایرانی بود که مصدق و جبهه ملی ایران عرضه کرد.

 

شما اگر تاریخ مبارزه مصدق را برای احقاق حقوق ملت ایران بخوانید، به معنای راستین ناسیونالیسم ایرانی پی می برید. مبارزه با قدرتمندترین و خطرناکترین دشمن که سربازان خود را در مرز کشور و  ناوگان جنگی خود را در آبهای ایران مستقر کرده بود، در شرایطی که دموکراسی کامل  در کشور برقرار بود، اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت می شد، رسانه ها آزاد بودند و مخالفان آزاد بودند، انجام می گرفت. یعنی مبارزه مصدق از پشتیبانی کامل ملت برخوردار بود. در دورانی بحرانی و حساس، اقلیت های ما به علت همین دموکراسی و آزادی، با غرور ملی که خردمندی و عدالت گستری دولت در آنان تقویت کرده بود، نه تنها جذب هیچ توطئه تجزیه طلبی برای تضعیف دولت نمی شدند که خود عامل بازدارنده اینگونه توطئه ها بودند. چه بسا همسایگانی که اکنون به علت عملکرد جاهلانه ما دشمنان بالقوه ما شده اند، رویای کندن پاره ای از تن ما را در سر می پرورانند، ولی در آن زمان رویای بازپیوستن به ما را در سر می پروراندند. در ناسیونالیسم ایرانی ذره ای  احساس برتری جویی نژادی یا عقیدتی، سلطه طلبی سیاسی یا گسترش مرزی وجود ندارد. ناسیونالیسم ایرانی با فرهنگ خود و خرد و دانش خود و با دوستی و همکاری و گرامیداشت ارزشهای فرهنگی و آیینی دیگران، خود را در دل مردم و ملت های دیگر جا می کند.

 

جادوی خرد مصدق، ما را از دو سده سرخوردگی، از خود بیگانگی، فقر اقتصادی، وابستگی سیاسی و ناامیدی اجتماعی نجات داد و کشور تحقیر شده و لگدمال شده ما را در کوتاه مدت به اوج شناسایی و احترام جهانی صعود داد. ما مصدق را گرامی میداریم، زیرا او ما را به توانایی های نهفته در خودمان آشنا کرد و زنگ بیداری ملت را بصدا درآورد. ما اکنون در سده بیست و یکم بار دیگر بیدار شده ایم، هشیار شده ایم، و دیگر هرگز به خواب نخواهیم رفت.  

 

با گرامیداشت،

            کورش زعیم