کوروش زعيم: ادعاهاي شيخ شارجه بي اساس است

 

مسئله ما در واقع شيخ شارجه يا دخالت هاي نابجاي سران کشورهاي ديکتاتوري عرب نيست که نسبت به ايران عقده گشايي مي کنند، بلکه مسئله خود دولت ايران در اين توهم غيرممکن است که کوتاه آمدن در برابر اين ديکتاتورها، که خودشان در آينده نزديک با مردمشان مسئله خواهند داشت، حمايت آن ها را در سازمان ملل خواهد خريد...

 

"امير پريزاد"،پيرامون سه جزيره ايراني خليج هميشه فارس، گفتگويي اختصاصي با مهندس "کوروش زعيم" عضو شوراي رهبري جبهه ملي ايران انجام داده است که در زير مي آيد.

 

"امير پريزاد" : جناب آقاي زعيم، همانگونه که آگاه هستيد، يک بار ديگر همسايه کوچک ما، شيخ نشين 37 ساله امارات به خود جرات داده و ادعاي واهي خود را، در شرايطي، مطرح نموده است. ديدگاه شما پيرامون حق ايرانيان 7300 ساله در اين زمينه چيست و حقوق بين الملل چه مي گويد؟

 

"کوروش زعيم": اين آتشي است که سياست انگلستان در سده نوزدهم به پا کرد. در آن زمان براي کنترل نفوذ ايران در هندوستان و خاورميانه و آماده سازي خود براي حمله و اشغال ايران، شماري از جزيره هاي ايران در خليج پارس، از جمله اين سه جزيره، را که ارزش استراتژيک نظامي داشتند، اشغال کرد. البته حمله آنها به ايران از راه بوشهر ناکام ماند، هر چند که توانستند شاه قاجار را، در ازاي عقب نشيني، وادار به واگذاري استان هرات (آريانا) کنند.

 

برخي از اين جزيره ها را، مانند قشم، لارک، هنگام و سيري، پس دادند، ولي به اشغال سه جزيره ابوموسي و تنب هاي بزرگ و کوچک ادامه دادند. اگر به نقشه هاي ارتش بريتانيا در همان زمان بنگريد، اين سه جزيره را جزوي از خاک ايران ذکر کرده است. بريتانيا حتا در نامه اي به دولت ايران در سال 1888، مالکيت ايران را بر اين سه جزيره تاييد کرد. در زمان حضور نظامي بريتانيا، شيخ شارجه از فرصت استفاده نموده پرچم خود را در ابوموسي فرو کرد. چون در آن زمانها رفت و آمد با جزيره ها زياد نبود، ماهها کسي متوجه اين کار نشد، تا اينکه رييس بلژيکي گمرک ايران در يک بازديد از جزيره پرچم را مي بيند و دستور مي دهد آن را بردارند و پرچم ايران را دوباره برافرازند.

 

شيخ شارجه براي تسهيل عمليات قاچاق نياز به اين جزيره داشت؛ بنابراين، چون ناتواني دريايي ايران باعث سستي کنترل مرزهاي دريايي شده بود، هر گاه ماموران ايران غايب بودند، شيخ شارجه پرچم قبيله اش را دوباره هوا مي کرد.

 

اين مسئله ادامه داشت تا اينکه دکتر مصدق در زمان نخست وزيري، براي خاتمه دادن به اين شيطنت ها نيروي دريايي ايران را اعزام کرد تا ماموران شيخ را از ابوموسي بيرون کنند و اخطار نمايند که تحمل اين موش و گربه بازي را نخواهند داشت. هويدا هم وقتي نخست وزير بود گفته بود که اگر لازم باشد براي رفع فتنه از اين سه جزيره وارد جنگ مي شويم.

 

در زمان خروج نيروهاي بريتانيا از خليج پارس در سال 1971 و جانشيني نيروهاي ايران، اشتباه دولت ايران اين بود که زير بار ميانجي گري شيطنت بار آن ها رفت و اجازه داد شيخ شارجه يک پاسگاه در يک محدوده کوچک و معيني از ابوموسي داشته باشد؛ ظاهرا براي حمايت از ماهيگيران شارجه اي . در صورتيکه در همان سال، شوراي امنيت سازمان ملل در برابر شکايت شارجه، مالکيت ايران را بر سه جزيره تاييد کرده بود. در هر حال معاهده اي در آن زمان با امارات امضاء شد که يک سند بين المللي است و برابر با ماده 27 کنوانسيون وين 1969، هيچ کشوري حق نقض يکطرفه يک پيمان بين المللي را ندارد.

 

مسئله ما اکنون ناتوان بودن و منزوي بودن دولت مرکزي ايران است که رييس يک قبيله کوچک عرب مي تواند چنين آشوبي عليه کشور بزرگي مانند ايران برپا کند. مسئله ما در واقع شيخ شارجه يا دخالت هاي نابجاي سران کشورهاي ديکتاتوري عرب نيست که نسبت به ايران عقده گشايي مي کنند، بلکه مسئله خود دولت ايران در اين توهم غيرممکن است که کوتاه آمدن در برابر اين ديکتاتورها، که خودشان در آينده نزديک با مردمشان مسئله خواهند داشت، حمايت آن ها را در سازمان ملل خواهد خريد. هر چند بار هم که اينها در برابر کشورهاي عرب سرخورده شوند، باز از خواب بيدار نمي شوند.

 

با سپاس ازشما که بخشي ديگر از تاريخ را براي جوانان اين مرز و بوم بازگو نموديد.

--------------------------------------

تبريز نيوز - 29 فروردين 1387

 
   

تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .